پایگاه خبری الجزیره در مقالهای به قلم “محسن صالح” تحلیلگر و کارشناس مسایل منطقهای به بررسی پدیده اسلام هراسی در سایه انقلاب های عربی اخیر در منطقه پرداخته و ابعاد و انگیزه های این اقدام را که در تبلیغات منفی علیه گروه های اسلامی اخوان المسلمون نمود پیدا کرده، مورد بررسی قرار می دهد.
این گزارش تاکید می کند که پدیده ترساندن از اخوان المسلمون همزمان با بهار عربی ابعاد بیشتری به خود گرفته است، این پدیده بویژه در میان شخصیت ها، احزاب و گروه های چپ گرا و لیبرال یا بخش های مربوط به دستگاه های رسمی و دولتی شیوع زیادی دارد، علاوه بر اینکه ابراز نگرانی های عادی و روتین از سوی آمریکا و اسرائیل و رسانه های غربی نیز در این زمینه روند رو به رشدی به خود گرفته است.
این پدیده با قدرت گرفتن بیشتر اخوان المسلمون در مصر و تونس و یمن و اردن و نقش آنها در لیبی روند رو به رشدی را به خود گرفته است، علاوه بر اینکه این جریان تاثیر مستقیمی بر جنبش حماس در فلسطین اشغالی نیز دارد.
ابزارهای لائیک در ترساندن مردم از اسلامگرایان
صالح تاکید می کند که ترساندن از اخوان المسلمون عموما با عناوینی نظیر تروریسم، افراط گرایی، واپس گرایی ، یا صفاتی مانند ضد آزادی و ضد حقوق زنان و یا حتی عناوین دیگری مانند دیکتاتور به اسم دین نمود پیدا می کند، این تبلیغات، حتی در برخی موارد از متهم کردن به مزدوری برای کشورهای دیگر و فرصت طلبی و عدم قدرت برای ارائه برنامه واقعی مدیریت کشور و ترتیب دادن به مناسبات خارجی نیز خالی نیست. جالب اینجاست که حتی بعضی از این اتهامات نیز اگر درست باشند، بر اساس مفاهیم علوم احتماعی و سیاسی برای اینکه اخوان المسلمون را به انزوا و حاشیه بکشاند و آن را به سازمانی کوچک و بی اهمیت تبدیل کند، کافی است.
الجزیره می افزاید: اما طراوت و پتانسیلی سرشاری که در این جریان به عنوان محبوبترین و پرطرفدار ترین جریان کشورهای روبه تغییر و در حال رسیدن به دموکراسی و شکوفایی وجود دارد، باعث شده است که با وجود گذشت بیش از ۸۰ سال از تاسیس این جریان این اتهامات و ترساندن ها مورد توجه قرار نگیرد و جایگاه این گروه را به تردید نیندازد.
الف: جهالت و ناآگاهی از ماهیت گروه های اسلامگرا
الجزیره در ادامه گزارش خود به انگیزه رواج پدیده اسلام هراسی در بهار عربی که آن را اخوان هراسی نامیده است، می پردازد و تاکید می کند که مهم ترین این انگیزه ها ناآگاهی از تفکرات و ادبیات اخوان المسلمون است، چرا که بسیاری از نویسندگانی که ما مطالبی از آنها درباره این گروه می خوانیم و بسیاری از کسانی که در رسانه ها در این زمینه صحبت می کنند و خود را کارشناس می نامند، به خودشان زحمت نمی دهند تا کتاب های “حسن البنا” موسس اخوان المسلمون و سایر کتاب های مبنای اخوان المسلمون را بخوانند.
آنها با حسن نیت یا سوء نیت خود برداشت های تکه تکه و نسبت های داده شده به این جریان از سوی دشمنان را کنار هم می گذارند و برخی اشتباهات مطرح شده از سوی برخی از افراد وابسته به جماعت را نیز که هرگز خط رسمی این جریان نیست، در کنار هم قرار می دهند و از آن علیه اخوان المسلمون استفاده می کنند. آنها به این ترتیب چهره ای روشمند و غیر منطقی از اخوان المسلمون ارائه می دهند، این در حالی است که طرفداران اخوان المسلمون نیز عمدتا فرصتی نمی یابند تا مانند فرصتی که به دشمنانشان داده شده است، خود را معرفی کنند و ایده های خود را مطرح نمایند.
در بسیاری از موارد مخالفان به کتاب های سید قطب به عنوان یکی از موسسان اخوان المسلمون اشاره میکنند و بدون توجه به شرایطی که وی کتاب های خود را در مورد آنها نوشته است، وی را تکفیر می کنند، آنها همچنین برای این منظور بسیاری از متن های سید قطب را نیز از سیاق خود خارج کرده و معانی متضادی از آن برداشت می کنند. اما قرائت علمی و با تأمل در زمینه افکار سید قطب نشان می دهد که وی با وجود شدت و حدتی که در کاربرد عبارات علیه رژیم های آن زمان و ضرورت تغییر آنها داشته، اما کسانی را و جامعه ای را تکفیر نکرده است، او رژیم ها را تشویق کرده که با مردم درآمیزند و با آنها با روحیه مهربانی و خویشتنداری و رحمت برخورد کنند.
این در حالی است که بسیاری از نویسندگان اخوان المسلمون افکار و ایده های سیدقطب را توضیح داده و سعی کرده اند این برداشت غلط را از بین ببرند.
ب: اختلافات ایدئولوژیک
بر اساس این گزارش موضوع دومی که باعث ایجاد پدیده اخوان هراسی در منطقه شده است، اختلافات ایدئولوژیک است، بسیاری از دولت های نوپای کنونی به دنبال سیستمهای لائیک هستند که بتوانند دین را از دولت جدا کنند، این در شرایطی است که آنها خودشان اسلام ستیز نبوده باشند، آنها در ایده های خود مبانی ملی گرایی، سوسیالیستی، لیبرالیستی و چپ گرایی را تبلیغ میکنند.
اما در شرایطی که این دولت ها موفق شده اند تا دینداران سنتی را تسلیم کرده و آنها را به کنترل خود وادارند، تناقض و چالشی بزرگ از جریان های اسلامی فعال در این زمینه ایجاد می شود و اخوان المسلمون در صدر این تفکر فعال و تاثیر گذار قرار میگیرد، این جریان ایده های مدافع تغییر و اصلاح طلبانه خود را بر اساس مبانی اسلامی ارائه میکند و در این زمینه نمادها و دلایل زیادی را نیز ارائه می دهد و خواسته های کنونی و آرمان های ملت ها را نیز در ارائه افکار خود مورد توجه قرار می دهد. این در حالی است که میزان قدرت این گروه ها در اجرای برنامه هایش به علت همگرایی خوبی که بیشتر مردم این کشورها با این دیدگاه ها دارند، به کابوسی برای دیگران تبدیل شده است.
صالح در ادامه این مقاله تاکید می کند که از آنجائیکه برخی گروه های ملی گرا و چپ و لیبرال خود را با ایده های متمدنانه وتشکیلات دولتی بر اساس لائیسم که در غرب رواج دارد، در ارتباط میدانند، این جریان های اسلامی و جمع دین و سیاست را در تضاد با دیدگاه های لائیک خود می دانند آنها را به دوران حاکمیت دینی و دوره سلاطین و خان ها مرتبط کرده و آنها را واپس گرا و عقب افتاده می خوانند، بدون اینکه بدانند که این جریان اسلامی فعال انتقادات زیادی را علیه دوره های عقب افتادگی و حاکمیت وراثتی و مستبد که با اسم اسلام ظهور کرده بودند، مطرح کرده است. این گروه میان اسلام و طراوت و تاثیر گذاری آن و صلاحیت آن برای هر زمان و مکان و دولت های بعدی که به اسم اسلام در دوره های عقب افتادگی وجود داشته اند، تفاوت قائل است.
ج: تبلیغات مسموم دشمنان اخوان المسلمون
علت سوم اسلام هراسی در دوره جدید به تبلیغات برنامه ریزی شده و خصمانه ای باز می گردد که اخوان المسلمون از سالها پیش در کشورهای عربی با آن مواجه بوده است، این موضوع بویژه در زمان حاکمیت جمال عبدالناصر بین سالهای ۱۹۵۴ تا ۱۹۷۰ خود را نشان داد، در آن زمان این گروه به مزدوری و واپس گرایی و انگیزه های ضد قومی متهم شدند.
در این زمان دولت های عربی و اجنبی به شدت تحرکات اخوان المسلمون در تمامی رسانه های جمعی را زیر نظر داشتند و اعضای این جریان نیز همواره در معرض تعقیب و پیگردهای امنیتی و فرار و حاشیه نشینی بودند و اجازه دفاع از خود و تشریح دیدگاه هایشان را نداشتند. این روند در سالهای طولانی در کشورهایی نظیر مصر و عراق و لیبی حاکم بود، البته برخی استثناها نیز در این زمینه مطرح بود که امکانات و تاثیر گذاری آن نیز بسیار کم بود.
د: برداشت های گزینشی تاریخی از عملکرد اسلامگرایان
علت چهارم اسلام هراسی و اخوان هراسی در دوره جدید برداشت های گزینشی و عمدی از تاریخ این گروه بود که باعث شد برخی نگرانی ها در مورد آنها مطرح شود، برخی ادعاها در زمینه سازمان های سری و نظامی این گروه و ترور النقراشی باشا یکی از نخست وزیران سابق مصر و تلاش برای ترور عبدالناصر از دیگر مسایلی بود که این نگرانی ها را ایجاد می کرد.
این موضوعات نیز البته شرایط موضوعی خود را داشت، اما برخی از آنها هدف بزرگنمایی قرار گرفته و صحت برخی دیگر نیز هرگز ثابت نشد، اما شیوع این اخبار و بیان زیاد آنها به گونه ای شد که آنها را به عنوان حقایق مسلم مطرح کرد.
از سوی دیگر آنهایی که این ادعاها را تکرار می کنند، به یاد نمی آورند که جریان اخوان المسلمون مصر با هدف اخراج اشغالگران انگلیسی از مصر در سال ۱۹۴۰ تاسیس شد و از جهاد در فلسطین اشغالی و سایر مناطق حمایت کرد و فعالیت های خود را در جنگ سال ۱۹۴۸ نیز ادامه داد و در مقاومت مصری ها در کانال سوئز نیز که در سال ۱۹۵۱ تا ۱۹۵۴ صورت گرفت، حضور داشت، آنها همچنین از دهها علامت سوالی که در زمینه اتهام زنی به این جریان برای ترور جمال عبدالناصر وجود دارد نیز صحبتی نمی کنند.
ه: تلاشهای آمریکا و اسرائیل برای اسلام هراسی
این مقاله می افزاید: پنجمین عاملی که باعث افزایش روند اخوان هراسی شده، ترس قدرتهای غربی و اسرائیلی از پا گرفتن اسلام سیاسی و فعال است، چرا که این جریان بر اساس پیش زمینه های دینی ، فرهنگی ، تاریخی و سیاسی خود دشمن اساسی پروژه رژیم صهیونیستی در فلسطین است، این گروه پروژه ای اسلامی را با خود به همراه دارد که با معیارهای جهان لائیک معاصر و دیدگاه های غرب مطابقت ندارد و تسلط غرب بر منطقه را بر نمی تابد، این گروه به دنبال تغییر و اصلاح رژیم های عربی فاسد و مستبد همپیمان با غرب است.
الجزیره می افزاید: تمام این انگیزه ها باعث شده است که این جریان در محور دشمنی غرب قرار بگیرد و آنها تاثیر زیادی در تخریب چهره این جریان در دهه های گذشته داشته اند، این کشورها با حکام کشورهای عربی نیز برای ممانعت از رسیدن اخوانی ها به قدرت ائتلاف کرده و حتی برای سرکوب این جریان از معیارهایی استفاده کردند که مغایر با ارزش های غربی است، دیکتاتوری، قلع و قمع آزادی ها و شکنجه و تقلب در انتخابات تنها بخشی از این معیارها بود که برای جلوگیری از نفوذ اسلامگرایان در این کشورها با همراهی غرب پیاده می شد.
به این ترتیب بود که میزان اعتماد غرب به برخی از حکام عرب بر اساس توان آنها در تعقیب و مهار اسلامگرایان بود و بسیاری از سازمان های جاسوسی نیز بر اساس موفقیت خود در ترساندن مردم از اخوان المسلمون به ارج و قرب در برابر دیدگاه غرب می رسیدند.
و: اشتباهات فردی و خطاهای غیر رسمی اخوان المسلمون
این گزارش ششمین عامل در اخوان هراسی را اشتباهات فردی برخی از این گروه ها و افراد به عنوان انسانهایی می داند که جایز الخطا هستند، این افراد نیز ممکن است اجتهادات یا اقداماتی داشته باشند که موفق یا ناموفق بوده است و ممکن است برخی از این اقدامات صورت مثبتی از خود به جای گذاشته و برخی دیگر نیز به علت رقابت های سیاسی و خصومت های دیگران به عنوان نقطه ای منفی نشان داده شود، از سوی دیگر ممکن است روحیه حزب گرایی و رویکردهای سیاسی باعث شود تا برخی از این افراد از جذب افراد با لیاقت و پتانسیل هایی از خارج از گروه های خود ناتوان باشند.
همچنین بسیاری از اعضای این گروه نیز بویژه بعد از تحصیلات دانشگاهی خود به علل مختلف ناشی از سرشکستگی و عدم توان جماعت برای پاسخ دادن به همه خواسته های وی و کنترل انرژی و پتانسیل کاری او در چارچوب این گروه سر باز زنند.
در برخی موارد نیز سقف شعارهایی که اخوان المسلمون مطرح کرده اند، بسیار بیشتر از حد توان آنهاست و آنها نمی توانند برای این شعارها برنامه عملی جدی تهیه کنند، از سوی دیگر گسترش اخوان المسلمون در تمامی کشورهای عربی و دهها کشور اسلامی فضای مختلفی از کار و تلاش را برای آنها ایجاد کرده و توان متفاوتی در تعامل با شرایط سیاسی و اقتصادی و امنیتی برای آنها به وجود آورده است. به این ترتیب رویکردهای اخوانی نیز راه اعتدال و افراط را به خود گرفتند و بین صلح و آشتی و درگیری تقسیم شدند و برخی از آنها در درک پتانسیل های روند سیاسی و اجتماعی و اقتصادی ناکام ماندند.
از سوی دیگر فعالیت های محرمانه اخوان المسلمون در مصر و نفوذ گهگاه آنها در نیروهای نظامی که به علت محدودیت های دولتی دهها ساله علیه آنها ایجاد شده بود، برخی نگرانی ها را در مورد ماهیت برنامه ها و اهداف آنها ایجاد کرده است. البته به این نکته هم باید اشاره کرد که این گروه ها هرگز موقعیت برابر برای دفاع از خود در رسانه های جمعی نداشته اند.
منتقدان اخوان خود هرگز به صورت آزاد و شفاف انتخاب نشده اند
نکته جالب اینجاست که بیشتر گروه هایی که به ترساندن مردم از اخوان المسلمون چه در صفوف لیبرال ها یا ملی گراها و چه در میان چپ گراها دعوت می کنند، جریان های متبوع آنها با قدرت نظامی به حاکمیت رسیده اند و هیچ کدام از اینها با انتخابات آزاد و برابر و مستقیم انتخاب نشده اند.
این موضوع در قبال رویکرد ناصری در مصر، بعثی ها در عراق و گروه های چپ گرا در یمن و بومدین ها در الجزایر و قذافی در لیبی و رژیم علی عبدالله صالح در یمن قابل مشاهده است. برخی از این گروه ها نیز درست است که در ابتدا به این صورت روی کار نیامدند، اما با گذشت چند سال در محور اطاعت از آمریکا وارد شدند، این مثال درمورد بورقیبه در زمان استقلال تونس و بن علی در این کشور منطبق است و آنها سالیان دراز به نام مردم و با وجود خشم آنها بر مردم این کشور حکومت کردند.
صالح در ادامه تاکید می کند که کسانی که نسبت به اخوان المسلمون مردم را می ترسانند، و شعارهای لیبرالی و ملی گرایی سر می دهند، اگر می توانند در طول شصت سال گذشته تنها یک رژیم عربی را مثال بزنند که ایده های آنان را داشته و به آزادی ها و حقوق بشر و انتقال مسالمت آمیز قدرت در کشورشان پایبند بوده است.
رژیم های عربی با تمام جریان ها و شعارهای مخالف خود که دیگران را از اخوان المسلمون و اسلامگراها می ترساند، همان رژیم هایی هستند که قلع و قمع مردم را در دستور کار قرار داده، با تقلب در انتخابات و ایجاد سازمان های جاسوسی و ظلم و فساد در کشور قدرت را در دست خود نگه داشته اند، اما با این حال همگی آنها در مورد دشمنی با اخوان المسلمون متفق القول شده اند، علاوه بر اینکه آنها با ملت های خود نیز دشمنند و به قدرت آنها در پایداری در اولین آزمایششان در پای صندوق های رأی اعتمادی ندارند.
این رژیم ها به بهانه ترس از آزادی، به سرکوب آزادی های مردم دست زدند و حاکمیت را به بهانه ترس از قدرت گرفتن اسلامگراها در قبضه خود گرفتند، آنها به بهانه قرار گرفتن تحت ظلم اسلامگرایان خود رژیم های فاسد و مستبدی را ایجاد کردند. آنها به بهانه ترس از قربانی شدن به دست اسلامگرایان به شکنجه و تعقیب آنها دست زدند، این در حالی بود که ادعاهای آنها خیالی بود، اما چیزی که با چشم می شد دید، اتفاقاتی بود که در تونس و مصر و لیبی روی داد.
لازم به ذکر است که بیشتر گروه ها و احزاب لائیک و چپ گرا و لیبرال و ملی گرا نیز روش دیکتاتور را در پیش گرفتند و برای خود فرمانروایی هایی را ایجاد کردند که با پیر شدن آنها پیر شد. آنها اراده محورهای اعضای حزب خود را نیز ربوده و آنها را از هم جدا کردند و با تعطیل کردن انتخابات داخلی به قدرت خود ادامه دادند.
الجزیره می افزاید: با هر مقایسه علمی و موضوعی می توان دریافت که اخوان المسلمون با وجود مشکلات داخلی که دارد، بیشتر از بسیاری از سایر احزاب در زمینه روند دموکراتیک داخلی و در انتخابات داخلی پیش است و این انتخابات به صورت منظم هر سه یا چهار سال در میان آنها انجام می شود، همین باعث محافظت از همگرایی آنها و تعامل با متغیرات و حضور جوانان در میان آنها است.
تلاش برای غیر دموکراتیک دانستن دولت های اسلامگرا
با این حال گروه های رسمی و جریان های ضد اسلام سعی دارند تا مردم را از اخوان المسلمون ترسانده و آنها را دشمن آزادی نشان دهند، آنها مدعی هستند که این جریان می خواهد تنها یک بار از روند دموکراتیک استفاده کند و بعد از آن بر قدرت چنگ زده و بعد با اسم دین بر مردم این کشور مسلط شوند.
در چنین شرایطی حق مردم بر اخوان المسلمون و اسلامگرایان این است که ایده های خود را در مورد مسایل مختلف شرح دهند اما آنها با وجود اتهامات متعددی که علیه شان مطرح می شد، از ارائه نظرات خود درباره مسایل مختلف منع شده بودند.
از سوی دیگر همواره سعی شده است تا میان ایدئولوژی های لیبرالی و سوسیالیستی و ملی گرایی با آزادی ها و حقوق بشر ارتباط ایجاد شود، همچنین سعی می شود تا طرح تشکیل دولت اسلامی و جامعه اسلامی به طرحی مغایر با آزادی و دموکراسی و حقوق زنان تعبیر شود.
در این میان البته اخوان المسلمون به صورت عمومی این خلط مبحث را رد می کنند، آنها اعتقاد دارند که طرح اسلامی آنها می تواند به اراده واقعی امت اسلامی که اکثریت مطلق آنها اسلام را پذیرفته اند، پاسخ دهد، این طرح با میراث فرهنگی این امت و ترکیب روانی و تمدنی آنها سازگار است و به اعتقاد اسلامگراها به بهترین نحو می تواند مردم را برای خود بسیج کند و پتانسیل آنها را در روند سازندگی کشور و پیشرفت آن و آزادسازی سرزمین های اشغالی و انسان ها به کار گیرد.
لائیک ها خود نیز دموکراسی را کامل رعایت نمی کنند
صالح می افزاید: درست است که دیدگاه های اسلامگرایان به صورت کامل منطبق با رژیم های دموکراتیک رایج در منطقه نیست، چرا که آنها از سازمانی عقیدتی و فکری و تمدنی مختلفی شکل گرفته اند، اما از دیدگاه های انتقادی به بدی های رژیم های غربی نیز به عقیده اینها می توان گفت که زشتی و انحطاط اخلاقی این رژیم ها در تعامل با مقوله زن و خانواده و جامعه را ندارد و از روش مستحکمی که خداوند آن را برای بندگان خود در زمین آفریده است، منحرف شده است.
اسلامگرایان معتقدند که رژیم های دمکراتیک لائیک خود نیز در اجرای اصول دموکراسی خود اختلافاتی با هم دارند، آنها در رژیم های سلطنتی و ریاست جمهوری و پارلمانی خود نیز اختلاف نظرهایی دارند و نسبت های مختلفی را در بخش های انتخاباتی و در زمینه های فردی و لیستی قبول دارند. از سوی دیگر در عین حال تعداد زیادی از دموکراسی های غربی نیز تحت نفوذ بازرگانان و شرکت های بزرگ و لابی های قدرت صهیونیستی و مسیحیان محافظه کار و صاحبان رسانه های جمعی قرار دارند و اقلیت کوچکی هستند که بر تصمیم سازی های این رژیم ها تسلط کامل دارند.
اما عمده اسلامگراها انتخابات آزاد و سالم و انتقال مسالمت آمیز قدرت را قبول دارند و معتقدند که اجباری در پذیرفتن دین وجود ندارد، اما هنگامی که ملت برنامه کاری و دیدگاه های خود را انتخاب کند، اجرای این برنامه حق آنهاست و دیگران باید به حق آنها و اراده امت اسلامی احترام بگذارند.
از سوی دیگر ترساندن مردم ازاخوان المسلمون از طریق ارتباط عمدی و نادرست میان آنها بین جنبش های افراط گرا و تکفیری در جهان اسلام صورت گرفته است. اخوان المسلمون همواره متهم است که حرکات این گروه های تکفیری بر اساس اعتقادات این گروه نیست، این در حالی است که آنها کتاب ها و ادبیات خاص خود را دارند و به صورت واضح و آشکار با این ایده های افراطی و فکر تکفیری و خونریزی مردم مخالف هستند، این موضوع در نوشته های حسن البنا و عبدالقادر عوده و مصطفی السباعی و عبدالکریم زیدان و قرضاوی و الغنوشی و فتحی یکن و سایرین نیز دیده می شود، اما غرب و بویژه دشمنان اخوان المسلمون اصرار دارند که آنها را مسئول آرا و نظرات غربی ها در زمینه سلفی ها و افراط گرایان بدانند.
در مصر نیز این اتفاق روی داده است، اخوان المسلمون در این کشور همواره از دهه شصت قرن گذشته در مقابل ایده های تکفیری ایستادگی کرده و با ایده های القاعده مخالفت کرده و معتقد است که عراق یکی از قربانیان این ایده ها و عملیات انفجاری آنهاست، اما مخالفین اخوان المسلمون همواره اصرار دارند تا آنها را به افراط گرایی و تروریسم و سایر تهمت ها متهم کنند.
منطق می گوید که اسلام صحیح و درست مسئول تمام جریان هایی که به اسم خوارج و معتزلی و قرمطی از گوشه و کنار آن خارج شده اند، نیست، همانگونه که مسیحیت ناب و خالص نیز مسئول افراط گرایی صلیبی و اجبار دینی و دادگاه های تفتیش عقاید نیست. به این ترتیب اخوان المسلمون تنها مسئول اقدامات خود است و نباید روش های سایر مردم را به آنها نسبت داد و آن را بهانه ای برای مخالفت یا مخاصمت با آنها در ایده و تفکر دانست.
مشکل کار اینجاست که افراط گرایی که کشورهای غربی اخوان المسلمون را به آن متهم می کنند، بخش زیادی از آن را خود ایجاد کرده اند و مسئول شکل گیری آن هستند، هنگامی که رژیم های ظالم هم پیمان با غرب و سازشکار با اسرائیل که با ملت های خود در مبارزه هستند، شکل می گیرند و درهای خود را به روی هر اصلاح واقعی و انتقال مسالمت آمیز قدرت می بندد، این رژیم های غربی مردم را در سطوح مختلف به سرخوردگی و انفعال در برابر این رژیم ها دعوت می کند و این باعث میشود که گاها واکنش های خشن و نامتوازنی علیه آنها شکل بگیرد.
شاید بتوان گفت کتاب داعیان نه قاضیان که حسن الهضیبی رهبر اخوان المسلمون و جانشین حسن البنا در شرایط سخت زندان نوشته بود، به دیدگاه های اعتدالی و میانی اخوان المسلمون اشاره میکند، این کتابی است که اخوان المسلمون در دیدگاه های خود بر آن تکیه کرده و حتی در سخت ترین شرایط موقعیت خود را بر اساس آن ترتیب می دهند.
برنامه انتخاباتی اخوان المسلمون کامل و جامع است
یکی دیگر از تهمت هایی که به اخوان المسلمون زده می شود، این است که این گروه برنامه واقعی برای اداره دولت خود ندارد و نمی تواند مشکلات جامعه خود را حل کند. ملاحظه میشود که این یک تهمت قدیمی است که از سی سال پیش مطرح بوده است، اما کسانی که برنامه انتخاباتی اخوان المسلمون را در بسیاری از مناطق مرور کرده اند، معتقدند که برنامه این حزب از فراگیری خاصی برخوردار است و بیشتر مشکلات دولت و جامعه را بدون توجه به میزان توافق یا اختلاف دیگران با آن شامل می شود.
اخوان المسلمون در طول سالیان گذشته از حضور قوی در دانشگاه ها و سندیکاهای حرفه ای برخوردار شده و هزاران نفر از کادر خود را در بخش های مختلف به کار گرفته است، از سوی دیگر هزاران نفر از فارغ التحصیلان دانشگاه ها نیز به این جریان روی آورده اند، شاید بتوان گفت که بخش تکنوکرات های اخوان المسلمون یکی از بزرگترین بخش های این جماعت است و در برابر دیگر احزاب و جریان ها نیز بسیار بیشتر از آنهاست، این در حالی است که این سازمان فرصت های عادلانه برای کار در موسسات دولتی را به علت جنگ موسساتی دولت ها در بسیاری از کشورهای عربی را نداشته است.
اخوان المسلمون قربانی رژیم های عربی هم پیمان آمریکا شده است
از سوی دیگر بعد از گذشت ۵۰ سال می بینیم که اخوان المسلمون بزرگترین قربانی رژیم های عربی هم پیمان آمریکا است، این کشورها اخیرا می خواهند از سویی دیگر مردم را از اخوان المسلمون بترسانند و مدعی می شوند که این جریان از جمله هم پیمانان جدید آمریکایی ها شده است، این در حالی است که انقلاب های عربی و تحمیل برخی از سران این انقلاب ها در روند تغییرات باعث این رویکردها شده و کسانی که رژیمهای هم پیمان آمریکا را ساقط کرده اند، همانهایی هستند که بر خلاف میل آمریکا و هم پیمانانشان روی کار آمده اند.
اخوان المسلمون همواره اسلام را به صورت معتدل خود ارائه می دهد وبه حضور آن در برنامه های خود ایمان دارد، اخوان در دشمنی با دیگران عجله نمی کند و در وهله اول به بازسازی و اصلاح داخلی خود می پردازند، اما این گروه در طول ۵۰ سال گذشته و بیشتر همواره هزینه دشمنی خود با سیاست های آمریکا را پرداخته است.
سیاست آمریکا در منطقه به دنبال کنترل واقعیت های جدید آن و بازسازی آن بر اساس منافع خود است، این سیاست می خواهد تا اخوان المسلمون را نیز به سوی خود بکشد، اما دیر یا زود با پروژه متمدنانه و نهضتی اخوان المسلمون به تقابل برخواهد خواست.
این گزارش در پایان این خواسته را مطرح می کند که باید به خواسته های مردم و اراده آنها احترام گذاشت و باید اخوان المسلمون را در معرض آزمایش قرار داد، اگر آنها در این تجربه موفق شدد، به دین خود و کشور و ملتشان خدمت کرده اند، اما اگر شکست خوردند، دیگر دوران مظلوم نمایی آنها به پایان خواهد رسید و نگرانی در مورد آنها برداشته خواهد شد.
فارس -در پایان اوضاع هر گونه که باشد، چیزی که از اخوان المسلمون خواسته می شود، این است که همواره مواضع خود را توضیح دهد و شبهات و اتهامات علیه خود را مرتفع کرده و مسئولیت های خود در قبال اشتباهاتشان را بپذیرند، آنها باید به همه بگویند که فرشته نیستند و حق را همواره در احتکار خود نمی گیرند، آنها باید بگویند که به اختلاف ها و عقیده های مخالف احترام می گذارند و منافع ملی و امت اسلامی را به منافع شخصی و حزبی و گروهی خود ترجیح می دهند، آنها باید افق کاملی از نهضت کامل خود ارائه دهند و از شعارهای کنونی به سوی برنامه های مفصل و جدی اجرایی روی بیاورند.