ورود شخصی و نمایشی آنها بهتنهایی دردی را دوا نکرد و در مسئلهای مانند انتخابات موجهایی مانند “هشتگ پشیمانم” را نیز به دنبال داشت.
افق نیوز/ فضای این روزهای شبکههای اجتماعی و حتی تلویزیون تحت تصرف افراد به شهرت رسیده در آمده است افرادی که بهواسطه یک امتیاز یا هنر توانستهاند به محبوبیت برسند و حالا این افراد ضریب نمود و اثرگذاری به وسعت دایره مخاطبان و محبوبیتشان دارند؛ موضوعی که میتواند هم تهدید باشد و هم فرصت.
سلبریتی کیست؟
آیا هر کس که محبوبیت و تأثیرگذاری در دایرهای از افراد را دارد سلبریتی محسوب میشود پاسخ منفی است متأسفانه معنای سلبریتی با چهره شاخص بودن در حال خلط شدن است افرادی که براثر جایگاه علمی و مهارتی توانستهاند بهعنوان محل رجوع و مرجع باشند را نمیبایست سلبریتی نامید چرا که سلبریتی معنای عامهپسند بودن دارد، در واقع یک فرد در هر جایگاه وقتی خود را با ژستهای عامهپسند در معرض رسانهها قرار دهد در این حوزه وارد میشود.
“نایار” در کتاب(۱) خود در یک تقسیمبندی، سلبریتیها را به ۴ دسته تقسیمبندی میکند:
۱- سلبریتیهای انتسابی: افرادی که با انتساب به خانواده خاص، آوازهای به دست میآورند.
۲- سلبریتیهای اکتسابی: افرادی که به خاطر آنچه کسب کردهاند در این دایره قرارگرفتهاند مانند قهرمانان ورزشی.
۳- سلبریتیهای منتسب: افرادی که مدتزمان محدودی را به خاطر فعالیتی که انجام دادهانددر مرکز توجه هستند مانند شاخهای اینستاگرامی
– سلبریتیهای موقعیتی: این افراد در درجه اول به خاطر جایگاه و موقعیتشان تبدیل به یک سلبریتی میشوند.
گابلر نویسنده، مورخ فرهنگی و منتقد یهودی سینما معتقد است سلبریتی بودن لزوماً به معنای داشتن استعداد، مهارت، هوش یا فضیلتهایی بیش از دیگر عموم مردم نیست بلکه بدین معنی است که شخص در رخنه کردن در توده مشتاق مردم موفقتر بوده است.(۲)
مفهوم سلبریتی عنوانی مدرن است. این اصلاح در غرب از دهه ۸۰ به بعد جایگاه خود را پیدا کرد. توسعه و فراگیر شدن این مفهوم و پدیدار شدن این افراد بهطور خاص مرهون توسعه تکنولوژی رسانهای از جمله اینترنت و شبکههای اجتماعی بوده است. فرهنگ سلبریتی که با خودپسندی و ارائه خود به دیگران همراه است باوقار و تواضع موجود در فرهنگ غنی ایرانی و اسلامی در تعارض است، علاوه بر این سلبریتی بودن در ایران و غرب تفاوتهایی دارد.
در کشور ما سلبریتیها بیشتر در حوزه منتسب و اکتسابی فعالیت دارند. این افراد برای جلبتوجه به حوزههایی ورود پیدا میکنند که در آن تمرکز و تخصص خاصی ندارند و بیش از حل مسئله، زمینهساز حاشیههایی در این حوزهها میشوند که نمونهی آن را در انتخابات اخیر و زلزله کرمانشاه شاهد بودیم، در هر دوی این رویدادها سلبریتیها کاملاً احساسی واردشده و حتی خواستند با تخریب نهادهای مسئول جایگزین آنها در حل مسائل شوند اما ورود شخصی و نمایشی آنها بهتنهایی دردی را دوا نکرد و در مسئلهای مانند انتخابات موجهایی مانند “هشتگ پشیمانم” را نیز به دنبال داشت.
در غرب سلبریتیهایی وجود دارند که اگر در حوزههای سیاسی و اجتماعی ورود پیدا میکنند تمرکز بر موضوع داشته، بهعنوان سفیر رسمی آن موضوع وارد شده و حمایتهایی از نهادهای شناختهشده در آن حوزه را نیز دارند. این افراد بهویژه سلبریتیهای اکتسابی یا صفحهای در شبکه اجتماعی ندارند و یا در صفحات اجتماعی خود بهجای خودنمایی بر روی موضوعات هدف از جمله مسائل اجتماعی، محیط زیستی فعالیت میکنند مانند: لئوناردو دی کاپریو؛ اما در ایران از سلبریتی هایی که بدین صورت عمل کنند، نمونههای انگشتشماری داریم.
سلبریتیها باید مدیریت شوند؟
همانطور که اشاره شد سلبریتی بودن تخصص نیست. سلبریتیها افرادی متکی به رسانه بوده و صرفاً نخبه نیستند. این مصداق در وضعیت فعلی کشور ما بیشتر ملموس است، آنها دوست دارند در همه موضوعات واردشده، نظر داده و بدون راهکارهای دقیق و مؤثر به نقد و نظر بپردازند. متأسفانه برخی روشنفکران و سیاسیون از حوزه نفوذ این افراد توقع مرجعیت و الگو واقعشدن در حوزه نفوذ خود را توقع دارند، مسئلهای که گاهی دستمایه سوءاستفاده و استفاده ابزاری از سلبریتی ها قرار میگیرد، به همین دلایل این افراد نیازمند مدیریت هستند.
در غرب این مدیریت به دو شکل صورت می گیرد: یا این افراد همصدا با نظام حاکم هستند که نیازمند مدیریت خاص نیستند و یا در هژمونی رسانهای، افراد همصدا بیشتر بهعنوان سلبریتی برجسته شده و محل رجوع قرار داده میشوند. آسیب مدیریت نشدن سلبریتیها در ایران هم متوجه خود افراد مشهور است و هم جامعه، از طرفی محل سوءاستفاده قرار میگیرند و از طرف دیگر با رفتارهای هیجانی به موج سازیهای حاشیهساز، غیرمتقن، دارای اولویتهای دسته چندم و حتی اشتباه میپردازند.
آنچه در حوزه سلبریتی بدان نیازمندیم هدایت این جریان به سمت حوزههای تخصصی و کارکردهای مطلوب با فرهنگ ایرانی اسلامی است. در ارتباط با این مهم دو مسئله پیش رو داریم:
۱- ژستهای روشنفکر مآبانه و اپوزیسیون گونه که معمولاً کاربرد مثبت و مؤثر نخواهند داشت که بیشتر در سطح سلبریتیهای منتسب، انتسابی و اکتسابی دیده میشود.
۲- تنزل روشهای مؤثر برای حل مسائل که در سطح سلبریتیهای موقعیتی آن را میبینیم. در این مورد شاهد هستیم بهجای رفع مسائل از طریق جایگاه حقوقی و ظرفیتهای مؤثر آن، در سطح شبکه اجتماعی تریبون خود را تنزل داده و بهجای حل مسئله با حاشیهسازی، پتانسیل سوزی میکنند.
خود سلبریتی پندارها
از دیگر مسائلی که در سطح سلبریتیهای موقعیتی از آن رنج میبریم بیماری خود سلبریتیپنداری است. برخی از مسئولین نهتنها سطح توان حقوقی و تریبون خود را به صفحات اجتماعی تنزل میدهند بلکه بهعنوان کاربری ساده و در حد سلبریتی منتسب (شاخ اینستاگرام!) ظاهر میشوند تا جایی برای تأسیس صفحه مجازی خود جشن تولد میگیرند!
سلبریتی ماندن مسئله این است!
سلبریتی شدن پدیدهای است که با توجه به رشد رسانهها گریزی از آن نیست اما اینکه سلبریتیها تا کی میتوانند مرجعیت خود را حفظ کنند امری قابل مطالعه است. مانایی و حوزه تأثیر این افراد بسته به سطحی که در آن قرار میگیرند و نوع فعالیتهایشان متفاوت خواهد بود. مسلماً شرایط موجود در کشور، ماهیت فعالیت سلبریتیها و نوع انتخاب و ورود آنها به مسائل مرجعیت فعلی آنها را در طیفهای دنبال کننده، خدشهدار میکند.
همانطور که اشاره شد با توجه به فعالیتهای غیر مثمر این قشر، توان موج سازی آنها و پتانسیلهایی که برای سودجویی از آنان وجود دارد، نیاز است تا مدیریتی در این زمینه صورت گیرد که البته به دلیل فقر پژوهش در این حوزه در کشور، میبایست منتظر تکرار فرصت سوزیها و آسیبهایی از جنس فرهنگی، اقتصادی و… از ناحیه این افراد باشیم، مگر اینکه جامعه شناسان و روانشناسان به مطالعه دراینباره رویآورند و با ارائه راهکارها؛ فرهنگ، انتظارات و دیدگاه منطقی و مناسبی را نسبت به سلبریتی بودن، شدن و سلبریتی داشتن در جامعه به وجود آورند تا سلبریتی بیش از هر چیز یک فرصت بوده و جایگاه بهتری تلقی شود.
پی نوشت:
۱-seeing stars: spectacle, society and celebrity culture
۲- “سلبریتی کیست؟”؛ باشگاه ادیشه؛ ۱۳۹۷
منبع : تبیان