ماجرای «جمال خاشقجی» به یک سوژه جالب تبدیل شده است. یک معترض نه چندان خطرناک و نه چندان جدی سعودی برای یک کار ساده کنسولی به نمایندگی کشورش در اسلامبول مراجعه کرد و ساعتی بعد سر به نیست شده است.
در این بین کنسولگری عربستان مدعی است که او پس از خروج از کنسولگری ناپدید شده و بدینوسیله مسئولیت جان او را متوجه دولت ترکیه نمود در حالیکه دولت ترکیه با انتشار تصاویر و فیلم ورود او میگوید او پس از ورود به کنسولگری سر به نیست شده است البته در این ده روز هر چه جلوتر آمدهایم موضوع قتل او در کنسولگری جدیتر شده است تا جاییکه روز پنجشنبه صبح دونالد ترامپ هم گفت که خاشقجی پس از ورود به کنسولگری از آن خارج نشده است.
البته او با وجود اصرار خبرنگاران از محکوم کردن این موضوع خودداری کرده و تلویحا از رژیم آل سعود خواست چند میلیارد دلار بدهد تا موضوع حل و فصل شود. در این خصوص گفتنیهایی وجود دارد:
۱- جمال خاشقجی در دوره ده ساله سلطنت ملکعبدالله
(۱۳۹۴-۱۳۸۴) یک چهره مهم رسانهای و شاید مهمترین چهره رسانهای آل سعود بود و بعضی از مهمترین رسانههای این رژیم نظیر «العرب» و «الوطن» را سردبیری کرده بود. او به طور خاص با شاهزاده ولید بنطلال میلیاردر سعودی و ترکیالفیصل سفیر سابق عربستان در لندن و واشنگتن مرتبط بود. روابط او با آلسعود تا سال۹۵ یعنی یکسال پس از مرگ عبدالله ادامه داشت.
وی اندکی پس از شروع بازداشت طیفی از شاهزادگان مخالف خاندان سلمان که ذیل عنوان «اصلاحات» صورت گرفت، ریاض را ترک کرد که بعدها او آن را «تبعیدی خود خواسته خواند. خاشقجی در واشنگتن از جنگ یمن و به طور کلی سیاستهای داخلی و خارجی سلمان و پسرش در روزنامههای اشپیگل و فاینشنال تایمز انتقاد میکرد و معتقد بود آشکارسازی روابط عربستان و اسرائیل به موقعیت کشورش در جهان اسلام آسیب میزند خاشقجی از سوی دیگر با «سلمان العوده» رهبر یک گروه «وهابی- اخوانی» رابطه نزدیکی داشت تا جایی که بعضی گفتهاند یکی از پیروان العوده بوده است.
در واقع باید گفت در دوره حکومت سلمان بنعبدالعزیز او یکی از سه شخصیت مهم سعودی بود که ادامه حکومت سلمان و پسرش را به صلاح سعودی نمیدانست، ولیدبن طلال، سلمان العوده و جمال خاشقجی سه ضلع سیاسی، مذهبی و رسانهای بودند که هم اینک هر سه از صحنه خارج شدهاند؛ ولیدبن طلال در داخل عربستان از هر نوع فعالیت و رفتو آمدی منع شده است، سلمان العوده در زندان و تحت شکنجه و جمال خاشقجی به قتل رسیده است.
آنها البته تنها کسانی نیستند که در این دوره به چنین سرنوشتهایی گرفتار شدهاند حدود سه سال پیش در دی ماه ۹۴ آیتالله شیخ باقر النمر روحانی برجسته منطقه عوامیه در شهر عربستان تنها به جرم ایراد سخنرانی اعدام شد.
اقدامات عربستان هرچند از گستاخی این رژیم حکایت میکند درعین حال بیانگر وجود مشکلات عدیده و چند جانبه در سیستم بسته عربستان سعودی نیز میباشد. این موضوعی است که بنسلمان و پدرش کمتر به آن فکر کردهاند در حالی که آنچه این حوادث به عنوان علائم بالینی بیان میکنند، رشد روند مخالفت با سیاستهای آل سعود میباشد که در طول حدود ۵۰ سال گذشته بیسابقه تلقی میشود.
رژیم سعودی به گمان اینکه اگر دو سه نفر که صدایشان به رسانهها میرسد، از میان بردارد میتواند کماکان اوضاع را کنترل کند و حال آنکه موج اعتراضاتی که پس از ماجرای ناپدید شدن جمال خاشقجی علیه آلسعود به راه افتاد و حتی کاخ سفید را هم وادار به موضعگیری کرد، لاجرم در داخل جامعه عربستان و در درون سیستم حکومتی آن بازتاب جدی خواهد داشت.
این در حالی است که به خاطر شکست سیاستهای تجاوزکارانه آل سعود در یمن، عربستان بیش از هر زمانی محتاج آرامش است.
۲- آل سعود برای آنکه توپ را به زمین ترکیه بیاندازد، وانمود کرد ربایش خاشقجی توسط سرویس ترکیه صورت گرفته است. گمان آل سعود این بود که ترکیه از کنار این موضوع به سادگی میگذرد و با یک بیانیه کار را خاتمه میدهد اما از آنجا که چنین موضوعی از یک سو برای ترکیه جنبه حیثیتی داشت و از سوی دیگر یک «سوژه مناسب» ارزیابی میشد، آنکارا با جدیت موضوع را دنبال کرد و تلاش نمود تا هرروز «برگ تازهای» از ماجرا رو کند و بدینوسیله هزینه دولت عربستان را تا حد ممکن بالا ببرد.
ترکیه در این رابطه انگیزه زیادی برای پیگیری داشت چرا که از یک سو عدم پیگیری جدی ترکیه به شائبه دست داشتن این کشور در ربایش و قتل خاشقجی دامن میزد و از سوی دیگر به گمان ترکیه پیگیری به «قتل رسیدن یک شهروند ناراضی سعودی» میتواند وضع جدیدی بین ترکیه و عربستان پدید آورد. عربستان پس از مرگ عبداله رابطه با اخوانیهای مصر و فلسطین را بهم زد و جانب ژنرال سیسی و اسرائیل را گرفت و این ضربه مهمی به بینالمللی اخوان که هماینک و پس از سقوط دولت محمد المرسی در مصر به قطب مرکزی آن تبدیل شده وارد کرده است. از نظر اردوغان «مرده خاشقجی» میتواند به اخوانیهای منطقه جان دهد و سعودی را وادار به امتیاز دادن نماید.
۳- در این میان واکنش آمریکا به این موضوع خیلی جالب توجه بود. مرگ جمال خاشقجی در روزنامههایی نظیر واشنگتن پست(نزدیک به جمهوریخواهان) و نیویورک تایمز(نزدیک به دموکراتها) به عنوان «جنایت سعودی» تلقی شد و کار به جایی رسید که بعضی از سناتورهای جمهوریخواه از دولت خواستند که فروش سلاح به عربستان را به تعلیق درآورد.
دونالد ترامپ در این بین در یک اجتماع انتخاباتی اگرچه به صراحت گفت که نظر ترکیه در مورد عدم خروج خاشقجی از کنسولگری عربستان پس از ورود به آن درست است و یک تیم مجرب آمریکایی مشغول بررسی جزئیات این ماجراست، اما در پاسخ به سوال خبرنگاری که پرسید آیا در همکاری آمریکا و دولت سعودی تغییری پدید میآید گفت عربستان کشور ثروتمندی است و من به پادشاه آن گفتهام که باید هزینه حمایتهای ما را بپردازد!
در واقع دونالد ترامپ بطور تلویحی به سعودیها گفت برای اینکه به خروج شما از مخمصه قتل خاشقجی کمک کنیم باید چند میلیارد دلار بپردازید.
این منطق آمریکاییها یک بار دیگر به ما یادآوری میکند که «جان انسانها» در آمریکا مثل هر چیز دیگری مالالتجاره است و قیمتی دارد که اگر پرداخته شود قابل رفع و رجوع است. مدتهاست که صاحبنظران علوم سیاسی میگویند آمریکاییها همانطور که تروریسم را به دو دسته خوب و بد تقسیم میکنند از نظر آنان قربانی هم دو دسته خوب و بد دارد. خوب و بد بودن تروریسم به رابطه یا عدم رابطه آنان با واشنگتن بازمیگردد و خوب و بد بودن قربانی به این برمیگردد که در مقابل آنان چه کسی شلیک کرده است. با این وصف جمال خاشقجی اگرچه خطری برای واشنگتن و به طور کلی غرب نداشت اما از آنجا که او به دست آل سعود کشته شده یک «قربانی بد» تلقی میشود و میتوان درباره او سکوت و یا معامله کرد!
۴- جمال خاشقجی کمی پس از انتقاد رسانهای به کشتار کودکان یمنی به قتل رسیده است. این در حالی است که نه اظهار مخالفت خاشقجی و نه از میان برداشتن او تغییری در واقعیت میدانی نمیدهد.جنگ یمن برای آل سعود به یک کابوس تبدیل شده است. مشکل آل سعود و امارات این است که حالا دیگر همه کسانی که آل سعود و امارات را برای جنگ کمک کردهاند به این نتیجه رسیدهاند که امکان پیروزی برای سعودی وجود ندارد و از این رو پس از شکست عملیات سنگین غربی- عربی که به قصد تصرف الحدیده صورت گرفت، روزی نیست که یک شخصیت و یا نهاد غربی لب به اعتراف نگشاید و از پایان امید به عربستان سخن نگوید.
اینکه دونالد ترامپ برای چندمینبار خطاب به آل سعود میگوید اگر حمایت آمریکا نبود شما ۲۴ ساعت هم دوام نمیآوردید در واقع اظهار عصبانیت از دولتی است که علیرغم برخورداری از آن همه حمایت آمریکا قادر به سرانجام رساندن یک عملیات نظامی در کشوری فقیر نیست. البته ترامپ در حالیکه به خاطر دریافت صدها میلیارد دلار باج از سعودیها طی دو سال اخیر بدهکار سعودی است از ضعف مفرط آل سعود استفاده کرده و قیافه طلبکار گرفته است.