عماد افروغ نماینده دوره هفتم مجلس شورای اسلامی و استاد دانشگاه معتقد است به نظر من کسانی که میآیند و بحث مدیریت امام زمان(عج) را مطرح میکنند ولی فقیه را دور میزنند. یعنی روایات منسوب به امام زمان(عج) و ائمه را دور میزنند و از خود سلب مسئولیت میکنند. در واقع آنها تمام زشتیها و پلشتیها را با واسطه یا بیواسطه به امام زمان(عج) نسبت میدهند. وقتی ما میگوییم امام زمان(عج) مدیریت امور را دارد؛ پس مسئولیت این زشتیها؛ دروغها و نیرنگها کیست؟ با تصور آنها، امام زمان(عج) است.
یک استاد دانشگاه و تحلیلگر مسائل سیاسی تأکید کرد: گروه انحرافی یک عقبه اشعریگری، اِخباریگری، سلفیگری و ظاهرگرایی قرار دارد.
عماد افروغ نماینده دوره هفتم مجلس شورای اسلامی و استاد دانشگاه در گفتوگو با فارس، در پاسخ به این سؤال که فکر میکنید چرا مقام معظم رهبری در صحبتهای اخیرشان به جای خط یا راه امام، مفهوم مکتب امام را مطرح کردهاند و این مفهوم با راه و یا خط امام(ره) چه تفاوتی دارد، گفت: اینها را نمیشود زیاد تفکیک کرد. به نظر من مکتب امام رساتر و جامعتر است. یعنی وقتی که ما سخن از مکتب به میان میآوریم هم توجه به جهان بینی متفکر را مطرح میکنیم و هم ایدئولوژی برخواسته از این جهانبینی را منتقل میسازیم که این حکایت از راه نیز دارد.
*مکتب مفهوم رساتری دارد
شما وقتی بگویید خط و راه، عمده توجهات معطوف به ایدئولوژی میشود اما وقتی میگویید مکتب، هم ایدئولوژی را در بر دارد و هم جهانبینی موجود در این ایدئولوژی را. لذا مکتب میتواند مفهوم رساتری داشته باشد که در برگیرنده دو مفهوم دیگر نیز هست. بنابراین من فکر میکنم وقتی سخن از مکتب امام به میان میآید بایستی در وهله اول به هستیشناسی و جهان بینی امام توجه کرد و بعد به ایدئولوژی و دکترین امام.
وی همچنین در پاسخی مبسوط به سؤالی مبنی بر اینکه آیا معتقد هستید که انحرافات مطرح شده اخیر در فضای کشور ناشی از انحرافات صورت گرفته از مکتب امام(ره) است، گفت: اگر مکتب امام(ره) را در زیرینترین لایهاش یعنی هستیشناسی حضرت امام(ره) تعریف کنیم، انحرافات رخ داده، بسیار واضحتر و دقیقتر خود را نشان میدهند و بنابراین اگر ما میخواهیم فهم و درک دقیقی از انحرافات داشته باشیم حتما باید تحلیل درستی از جهان بینی امام راحل داشته باشیم.
من فکر میکنم اگر هستیشناسی و جهان بینی امام(ره) خوب تحلیل شود بسیاری از انحرافات موجود و حتی بالقوه رخ عیان میکنند و معلوم میشوند. ولی اگر شما به لایه زیرین توجه نکنید و فقط به لایههای روئین توجه کنید، رخ عیان کردن انحرافات زمان میبرد و هزینهدار است و کار دست ما میدهد.
*معرفی مطلوب تفکر امام(ره) انحرافات را آشکار میکند
اما اگر تفکر امام(ره) را در لایه مبناییاش خوب فهم کنیم و به مردم نیز معرفی کنیم، هم انحرافات موجود آشکار میشود هم انحرافات بالقوه. به نظر من اگر ما بیاییم و ببینیم که ماهیت هستیشناسی امام(ره) چیست و مبتنی بر چه مؤلفههایی است و امام(ره) چه نگاهی و تعریفی از انسان، خدا، جامعه و جهان داشتند، آنگاه به نظر من کلیدی رابه دست میآوریم که با آن میتوانیم قفل بسیاری از انحرافات بالقوه و بالفعل را باز کنیم.
من فکر میکنم که مهمترین عنصر هستیشناسی امام(ره) یک تفکر کلگرایانه توحیدی و یک ناثنویتگرایی توحیدی است. در اندیشه امام(ره) به تأسی از ملاصدرا بین خدا، خرد و عشق جمع صورت گرفته. یعنی در واقع این طور نیست که عقل در برابر خدا یا ایمان بایستد بلکه به خوبی این عناصر در کنار یکدیگر جمع شدهاند.
امام(ره) به تأسی از ملاصدرا بدون اینکه حقی از خدا ضایع شود یا حق ایمان یا انسان پایمال شود این سه عنصر را با یکدیگر جمع کرد و من فکر میکنم وجه ممیزه مکتب امام(ره) از بسیاری از تفکرات چه در قالب متحجرین، اخباریون، اشعریون، انجمنهای حجتیه و چه در قالب ولایتیهای دیروز و مدعیان امروز؛ برمیگردد به همین مسئله.
امام به اختیار انسان بها میداد و به عقل انسان توجه میکرد. به عبارتی انسان را به پای خدا و ایمان ذبح نمیکرد و نگاه او به انسان تکلیفگرایانه نبود. بلکه برای انسان، عقل و اختیار او بهای زیادی قائل بود.
در این بین اگر شما به سه عنصر عقل، ایمان و خدا توجه کنید عنصری که مربوط به انسان و به اختیار و مسئولیت او در پیشگاه خداوند متعال مربوط میشود، عقل اوست.
*خدا را باید از روی اختیار و عقل اختیار کرد
حرف من این است که خدا را هم باید از روی اختیار و عقل اختیار کرد. این عقل خدایی میتواند دلالت عرفانی و ایمان باشد. وقتی این سه عنصر (خدا، ایمان و عقل) را با هم دیدیم آنوقت مسئله، مسئله دیگری میشود. آنوقت شما ثنویت و دوگانگی نمیبینید.
در واقع آنگاه میتوانید یک منشأ عقلی برای ایمان قائل شوید و هم به دلالت ایمانی و عرفانی عقل برسید. این یک شاهکار است که از ملاصدرا شروع شد و در امام(ره) بسط پیدا کرد. در اینجا هیچ دوتایی و ثنویتی بین دنیا و آخرت، دین و سیاست، فرد و جامعه و حتی نظر و عمل نمیبینید. به همین دلیل است که امام(ره) حتی در بحث مربوط به حکمت نظری و عملی نیز قائل به جدایی نیستند و میگویند در نظر هم عمل لازم است.
فراموش نکنید که در اندیشه امام(ره)، عقل و آزادی انسان و مسئولیتپذیری او جایگاه بلندی دارد. بحث ما یک بحث تاریخی است. یک بحث تاریخی وجود دارد واز زمان افلاطون هم شروع شده. افلاطون سؤالی دارد. اینکه حرفی که خدا میگوید چون خوب بوده، خدا گفته و یا چون خدا گفته، خوب است؟
ما معتقدیم که چون خوب است خدا گفته است. خداوند سرشتی در این عالم وضع کرده که خود نیز خلاف آن عمل نمیکند و این یک بحث قدیمی است بین متکلمین و فیلسوفان. من فکر میکنم که انحرافی که ما در سالهای اخیر با آن روبهرو بودیم به انحاء مختلف برمیگردد به این مسئله که ما جایگاه درخوری برای عقل انسان و اختیار او قائل نشدیم.
البته این ما یعنی یک جریان. یعنی متحجرین. یعنی جریانی که امروز هم شاهد فعالیتهایش هستیم و امام(ره) هم قبلا تذکر داده بود. جریانی که تفکر ضد فلسفه دارد. ضد عرفان و بیتوجه به تعقل و تفکر است. نوعی ایمانگرایی کور است. ذبح کننده اختیار انسان و ظاهرگرا است و ما این را در تاریخ اسلام هم داشتهایم که البته در سالهای اخیر نیز بروز کرده است.
*خداوند متعال از انسان، اطاعت و ایمان کورکورانه نمیخواهد
عدهای تفسیری از اسلام به دست میدهند کانّه انسان و اختیار او هیچ جایگاهی ندارد. کانّه انسان آمده است که فقط و فقط مطیع باشد و اطاعتی کورکورانه و سلسله مراتبی داشته باشد که این اطاعت کورکورانه به وقایع اخیر هم ربط پیدا میکند. در حالی که خداوند در کجا یک اطاعت و ایمان کورکورانه را از اسلام خواسته است. ما در آراء بزرگانمان نیز داریم که شما حق ندارید در اصول دین تبعیت کنید. احکام و فروع دین حالت تبعی دارند اما اصول دین عقلی هستند.
این استاد دانشگاه در ادامه و در پاسخ به سؤال دیگر خبرنگار فارس مبنی بر اینکه آیا شما معتقد هستید که انحرافات شکل گرفته اخیر یک جریان مدیریت شده است، گفت: این جریانات مدیریت شده است و تصادفی نیست به این معنا که دارای عقبه است.
امام(ره) در یکی از صحبتهایشان میگویند انقلاب اسلامی آمد تا انحرافات رخ داده توسط برخی جریانها در درون اسلام را حل کند. یعنی انحرافاتی که البته ربطی به اسلام هم نداشت و بر تاریخ اسلام گذشته است. امام(ره) از آنها به عنوان متحجرین، مارهای خوش خط و خال، ولایتیهای دیروز و مدعیان امروز یاد میکنند و میگویند خون دلی که پدر پیرتان از متحجرین خورد، از دیگران نخورد. در واقع این مسئله را مطرح کردم تا به این نکته برسیم که این جریانات مدیریت شده است و یک عقبه اشعریگری، اخباریگری، سلفیگری و ظاهرگرایی در پس این جریانات است.
اگر این عقبه نبود آنها به راحتی نمیتوانستند عوام فریبی کنند و تصویر غلطی از امام زمان(عج) را به نام امام زمان(عج) به خورد ملت بدهند. متاسفانه اینها از ایمان مردم به دلیل ضعفهایی که وجود داشت سوءاستفاده کردند در حالیکه امام(ره) آمد که عقل را و اسلام ناب را که توجه زیادی به اختیار انسان و عقل او دارد، احیا کند.
اینها در واقع از ایمان مردم سوء استفاده کردند و حالا قدرت دولتی را هم به دست گرفتهاند و فرصتهای زیادی برایشان رقم خورده است که مانور بدهند.
آنها انتظارگراییهای نامعقولی را ایجاد کردند که ما سالها پیش آن را اخطار و تذکر دادیم.
وقتی شما میگویید مدیریت همه امور بر عهده امام زمان(عج) است این یعنی سلب مسئولیت از انسان. یعنی سلب اختیار از انسان و احاله همه امور به یک شخص که دور از دسترس ماست. ما در روایات داریم که در زمان غیبت به رواه حدیث مراجعه کنید. در زمان غیبت تنها راه اتصال بین عقل و وحی، اجتهاد است. این ولی فقیه است که باید به آن رجوع و از او سؤال کرد و از او پاسخ خواست.
به نظر من کسانی که میآیند و بحث مدیریت امام زمان(عج) را مطرح میکنند ولی فقیه را دور میزنند. یعنی روایات منسوب به امام زمان(عج) و ائمه را دور میزنند و از خود سلب مسئولیت میکنند. در واقع آنها تمام زشتیها و پلشتیها را با واسطه یا بیواسطه به امام زمان(عج) نسبت میدهند.
وقتی ما میگوییم امام زمان(عج) مدیریت امور را دارد؛ پس مسئولیت این زشتیها؛ دروغها و نیرنگها کیست؟ با تصور آنها، امام زمان(عج) است.
این دفاع از امام زمان(عج) نیست، بلکه کلاهبرداری است. در همین راستا میتوان به بحث مرحوم شهید استاد مطهری اشاره کرد که در یکی از کتابهایش مینویسد چه میشود که حرکتهای اصلاحگرایانه سید جمال، عبده، کواکبی و اقبال به نتیجه نمیرسد و سر از سلفیگری در میآورد و این سلفیگری مقدمهای میشود برای گرایش جوانان به ناسیونالیسم و مارکسیسم؟
* سلفیگری و مکتب ایرانی از یک جا برخاستهاند
من به ضرس قاطع عرض میکنم که ما در سالهای اخیر طرح تفکراتی مثل سلفیگری، ارتجاع، انتظارگرایی نامحدود و مفهوم پوسیدهای به نام مکتب ایرانی را شاهد طرح بودهایم که همگی از یک جا آب میخورد و همزمان و هم مکان از یک جا برخواستهاند.
همانهایی که بحث انتظارگرایی نامعقول و مدیریت امام زمان(عج) را مطرح میکردند در شرایط فعلی همانها هستند که مکتب ایرانی را مطرح کردهاند و این روشن است.
*خطر از بیخ گوشمان گذشت
این نشان میدهد که چه خطری بیخ گوش ما است و البته الحمدالله من فکر میکنم که این خطر از کنار ما گذشت. ولی خیلیها زودتر از این هشدار دادند اما کسی متوجه نشد. ما میتوانستیم پیشاپیش جلوی این خطرات را بگیریم و با آن مقابله کنیم. اما متاسفانه بنا به دلایلی که به مصلحتگرایی و سادهاندیشی برمیگردد، هزینه دادیم ولی امیدوارم این جریانات هر چه زودتر خفه شوند.
این جریان، جریان بیمار و مهلکی است و امیدواریم که منبعد تکرار نشود زیرا مهم این است که ما از این تکرار جلوگیری کنیم.