روزنامه جوان در یادداشتی که به طرفیت از دلواپسان نوشته، گیج بودن جریان اصولگرایی از واقعه استعفای ظریف را نشان داده است.
در این یادداشت آمده است:
۱- اینکه بشار اسد به خاطر ملاحظات امنیتی خلاف عرف بینالملل و بدون پیشخبر وارد ایران شود طبیعی است و اگر همین ملاحظه باعث شود تا تشریفات وزارت خارجه و دولت درگیر مسئله نشود نیز طبیعی است. در سفر رأسهای دولتها به تهران معمولاً وزیر ایرانی که رئیس کمیسیون مشترک دو کشور است به فرودگاه میرود تا امر استقبال را انجام دهد و سپس رئیسجمهور یا معاون اول استقبال رسمی مینمایند. عدم اجرای این پروتکل درباره سفر ویژه اسد و همراهی سردار سلیمانی با وی نیز کاملاً طبیعی است. یعنی هم ملاحظات امنیتی رعایت شد، هم از گسترش پیشخبر جلوگیری شد و هم یک شخصیت ملی اسد را همراهی کرد.
۲- آیا عنصر زمان در عدم اطلاعرسانی به ظریف مؤثر بود؟ ظریف خود مینویسد پنج دقیقه با محل نشست اسد- روحانی فاصله داشته است؛ حتی اگر یک ساعت قبل از دیدار اسد – روحانی، به دفتر ریاستجمهوری اطلاع داده شده باشد یک تلفن به ظریف – حتی اگر بگوید الان جایی گرفتارم و نمیتوانم حضور یابم- کار سختی بود؟ اما به دلایل ذیل میتوان سناریوی حذف ظریف با هدف ایجاد پرسشهای اجتماعی درباره آن و سپس القای دوگانگی در سیاست خارجی از سوی دولتیها را عامدانه تلقی کرد.
۳- اگر دقت کرده باشید دولتیها تا هماکنون درباره عدم دعوت از ظریف به آن دیدار کلمهای توضیح ندادهاند. اصلاً لازم ندیدهاند بگویند چرا ظریف به جلسه نیامد. ناهماهنگی چه بود؟ حتی رئیسجمهور در نامه به ظریف اصلاً به گلایه وی وارد نمیشود. حتی در سخنرانی خود که فردای استعفا انجام داد از ظریف همانطور تمجید کرد که از زنگنه و همتی تمجید کرد و گویی چیزی به نام استعفا برای وی یک شوخی است.
اما آنچه دولتیها بعد از استعفا به افکار عمومی گفتند میتواند پردهبرداری از سناریویی باشد که کثیف مینماید. دولتیها با انتشار عکس سهگانه اسد- روحانی– سلیمانی (با کت و شلوار) درصدد این بودند تا القا کنند وزیر خارجه ما سلیمانی است و بیعملی خود در مسائل منطقه و حسادت ناشی از توفیقات منطقهای را وارونهسازی و روانه افکار عمومی نمایند. انتشار این عکس به علاوه آنچه گفتند کاملاً همسو است، اما آنچه هرگز نگفتند چرایی دعوت نکردن از ظریف بود. به گزارههای زیر که سناریو را برملا میکند توجه فرمایید: واعظی مسئول دفتر ریاست جمهوری بلافاصله پس از انتشار خبر استعفای ظریف در توئیتی مینویسد: «از نظر دکتر روحانی جمهوری اسلامی ایران تنها یک سیاست خارجی و یک وزیر امور خارجه دارد.» آیا این عبارت پاسخ ناهماهنگی یا ضیق وقت در دعوت از ظریف است؟ روحانی نیز در پاسخ به استعفای ظریف مینویسد: «تمام دستگاههای دولتی و حاکمیتی! باید در هماهنگی با وزارت خارجه باشند.» اگر جواب استعفای ظریف که به فاصله پنج دقیقهای خود با جلسه اسد- روحانی اشاره میکند این باشد، سناریوسازی را قطعی مینماید و روشن میسازد که مسئله روحانی– واعظی چیز دیگری است و هدف از حذف ظریف این بود که واکنشهای او را بستری برای ورود پررنگ دولت به برجام منطقهای کنند.
جالب اینکه مشاور رئیسجمهور نیز در هشتم اسفند همین عبارت روحانی را توئیت میکند و بیبیسی فارسی در نهم اسفند در گزارشی که عکس سهگانه روحانی– واعظی- سلیمانی در آن قرار داده شده است، مینویسد: «عکسهایی که یک اشکال واقعی را در نظام ایران هویدا کرد»؛ این همان چیزی است که هدف سناریو بوده است و بیبیسی هم به کمک آمده تا «اشکال» را برای افکار عمومی تبیین کند. مجدداً بیبیسی فارسی در بررسی مطبوعات ایران – روز جمعه- به تیتر روزنامه دولت با عنوان «تکریم دیپلماسی» که میرسد میگوید: هدف این استعفا این بود که موجب احترام به دیپلماسی کشور شود؛ لذا مشاهده میکنید که آنچه ناهماهنگی عنوان شد، حتی یک بار از زبان مرکزیت دولت عنوان نشد و سرجمع سخنان این شد که «یک وزیر خارجه» و «یک سیاست خارجی» داریم که حکایت از آلودگی نیت طراحان دارد. بهزعم نگارنده در آن سوی ماجرا گویی سردار سلیمانی نیز از این سناریوی آلوده باخبر است و برای خنثیسازی سناریو با کمال تواضع و با هدف تقویت برادری هم به ناهماهنگی در دفتر رئیسجمهور اشاره میکند (یعنی بنده به عنوان همراه اسد مشکلی برای بودن ظریف در جلسه نداشتم) و هم به نیتهای آلوده پاسخ مشابه میدهد که من نیز همانند شما فکر میکنم و با زبانی که حکایت از درک سناریو دارد، میگوید: «باید تأکید کنم ایشان (ظریف) به عنوان وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی مسئول اصلی در حوزه سیاست خارجی کشور هستند.» تا روشن شود نیروی قدس، ظریف را در سیاست خارجی محور میداند و دولت نمیتواند کمکاریها و بیعلاقگی خود به مسائل منطقهای را وارونهسازی نماید. جهتدهی بیربطی که دولتیها به علت استعفا دادند واجد ملامت است و حداقل آن عذرخواهی مسئول دفتر رئیسجمهور از ظریف و عذرخواهی از افکار عمومی به خاطر دادن آدرس غلط و آشکار شدن آلودگی نیتهاست.
آنچه نباید از نظر دور داشت اینکه استعفای ظریف، نفاق، حقهبازی و تعارضات عدهای را نیز برملا کرد. آنان که سالهاست دولت و امثال ظریف را کلاً هیچکاره میپنداشتند و برای افکار عمومی نیز از ادبیاتی مانند «بخش انتصابی»، «دولت پنهان»، «نمیگذارند دولت کار کند» و… استفاده میکردند، یکمرتبه ظریف را تنها فرشته نجات و دورکننده ایران از جنگ و تأمینکننده منافع ملی و… معرفی کردند. خوشبختانه استعفای ظریف این نفاق و تعارض در ارائه تصویر دوگانه از روابط اجزای حاکمیت را برملا کرد.