فارس: با توجه به زمزمههای بروز جنگ بین ایران و
آمریکا شرایط منطقه را چگونه ارزیابی میکنید؟
حسب تأکیدی که بزرگان کشور دارند بسترها سیاسی، نظامی و اجتماعی موجود در منطقه ظرفیت یک جنگ را نشان نمیدهد.
نه
دولت ایالات متحده رغبتی به جنگیدن دارد و نه اساسا
ارتش آمریکا در حال حاضر از یک جنگ دیگر استقبال میکند.
در دو جنگ عراق و افغانستان
ارتش کلاسیک
آمریکا به اندازه کافی از نظر روانی مستهلک شد تا جایی که برخی از ژرنالهای آمریکایی که در منطقه درگیر بودند و جنگ را از نزدیک تجربه کردند به این نتیجه رسیدند که الگوی جنگ کلاسیکی که در دانشگاههای پنتاگون فراگرفتند با شیوه جنگ پارتیزانی که در افغانستان و عراق با آن درگیر شدند ناسازگاری دارد تا جایی که فرمانده
ارتش آمریکا در افغانستان اولین کسی بود که به این جنس از جنگ اعتراض کرد و بلافاصله به
آمریکا احضار و در نهایت بازنشست شد.
ترامپ نه مرد جنگ است نه سیاست!
بدنه
ارتش آمریکا به دنبال جنگ نیست، خود دونالد ترامپ نیز به دنبال جنگ نیست چراکه وی نه مرد جنگ و نه مرد سیاست بلکه مرد تجارت است و بیشتر تلاش میکند از طریق شوآفهای سیاسی و نظامی تجارت خود را تضمین کند.
آمریکا سعی دارد از طریق ایران هراسی تسلیحات خود را به کشورهایی که ترس ایران را به جان آنها انداخته بفروشد کما اینکه دیده شد اولین قرارداد سنگین نظامی خود را نیز با
عربستان صعودی به مبلغ ۴۰۰ میلیارد
دلار در منطقه منعقد کرد.
از طرفی توانمندیهای ایران در منطقه به حدی رسیده که آمریکاییها و سایر کشورها ایران را دیگر ایران سال ۵۷ نمیدانند، توانمندیهای نظامی کشور به آن حدی رسیده که کشورهای متخاصم مثل
عربستان و اسرائیل توانایی مبارزه با آن را نداشته باشند.
عربستان توان رویارویی نظامی با ایران را ندارد
رئیس جمهور
آمریکا مایل است جنگ نیابتی به راه بیاندازد و کشوری مثل
عربستان را درگیر کند تا بتواند تسلیحات خود را به فروش برساند، از طرف دیگر
عربستان هم میداند که توان مقابله نظامی با ایران را ندارد.
ایران یک کشور رزمدیده و آبدیده در جنگ است، تجربه هشت ساله در جنگ دارد درحالی که
عربستان جنگی به آن معنا نکرده و
ارتش آنچنانی ندارد.
گذشته آنکه این کشور مرز زمینی با ایران ندارد در حالی که ایران به نوعی مرز زمینی با این کشور دارد، همجواری با عراق و نفوذ حشدالشعبی در منطقه میتواند
عربستان را از طریق مرزهای عراق در تیررس ایران قرار دهد، این یک واقعیت است که
عربستان نیز آن را به خوبی میداند لذا به دنبال جنگ نیست.
همچنین بهواسطه اقتدار نظامی حزبالله لبنان در منطقه و تسلطی که در جولان و کل خاک اسرائیل توسط بُرد نظامی حزبالله وجود دارد اسرائیل نیز به دنبال جنگ با ایران نیست چون میداند آسیبپذیری بالایی دارد.
هر دو کشور
عربستان و اسرائیل تمایل دارند
آمریکا آغازکننده جنگ با ایران باشد در حالی که دونالد ترامپ نیز فردی زیرک است که تنها به دنبال تجارت خود است.
فارس: اظهارنظرهایی در ایران وجود دارد که گویا خواهان جنگ بین ایران و
آمریکا هستند، به نظر شما وجود این اظهار نظرها به چه معنا است؟
صرف نظر از مصادیقی که در مطبوعات و روزنامههای داخل کشور میبینیم که متاسفانه واقعیت دارد بخشی از بدنه سیاسی کشور تلاش میکند از طریق فشار بر افکار عمومی برای امیال و منویات سیاسی خود زمینهسازی کند که هیچ ربطی هم به جنگ ندارند.
در قضیه برجام هم این موضوع را دیدیم، الان هم بدنهای از
دولت با سیاستهای فشل خودشان که به بحران معیشت دامن میزند بیتمایل نیستند که این ترس از جنگ را تبدیل به دغدغه اجتماعی کنند تا بتوانند از این طریق بر قوه عاقله نظام برای تحقق مقاصد خود فشار بیاورند.
بیشتر مسائل سیاسی چاشنی این قضیه است، یک نوع جنگ روانی برای جناحبازی و مبارزات سیاسی به راه افتاده است خصوصا اینکه انتخابات مجلس نیز پیشرو است و قدر مسلم است در ایام انتخابات این جدالها و چالشهای سیاسی کاذب افزایش پیدا میکند.
برای مثال میتوان چند مطبوعه مثل صدا و شرق را نام برد، هر چه به زمان انتخابات نزدیک شویم این بازیها بیشتر میشوند.
هیلاری کلینتون، الهه جنگ امریکاست/ برخی در داخل از او حمایت میکردند!
در انتخابات ریاست جمهوری
آمریکا تعدادی از مطبوعات در داخل کشور بودند که از پیروزی هیلاری کلینتون استقبال میکردند در صورتی که اگر اَرزنی تفکر در مناسبات سیاسی
آمریکا داشتند میدانستند که هیلاری کلینتون جنگیترین کابینه خود را برای مبارزه با ایران چیده بود و این تعجبآور است که برخی در ایران از روی کار آمدن وی استقبال میکردند با این تصور که این فرد به اعتبار زن بودن، لطیفتر است.
هیلاری کلینتون در ترمینالوژی
آمریکا به الهه جنگ اشتهار دارد و تیم او هم تیم جنگطلبی است.
این موضوع باز هم به جناحبندی و سیاسی بازیهای داخل کشور بازمیگردد که تبعات آن به منافع ملی ضربه میزند.
فارس: وضعیت اصلاحطلبان در انتخابات اسفندماه چگونه است؟
واقعیت این است که اصلاحطلبان به آن دلیل که ثقل سیاسی خود در انتخابات ریاست جمهوری گذشته را چاشنی پیروزی حسن
روحانی کردند و چون نتوانست کارنامه موفقی کسب کند اکثرا به وی معترض شدهاند و هزینه این عملکرد را پرداختند.
در واقع پایگاه اجتماعی به دلیل تجربه ناموفق و ناکام حسن
روحانی دیگر اقبال و شور را نسبت به بدنه تصمیمگیر اصلاحطلبان ندارند.
بعید میدانم حسن
روحانی بتواند اقبال عمومی برای نامزد مورد نظر اصلاحطلبان ایجاد کند.
به همین دلیل است که اصلاحطلبان از سال گذشته شروع کردند تا ضمن پذیرش مشارکت در رای آوردن
روحانی سهم خود را از
دولت تدبیر و امید جدا کنند بنابراین اینکه در انتخابات اسفندماه اصلاحطلبان اقبال گذشته را داشته باشند کم است.
اما باید توجه داشته باشیم انتخابات مجلس با انتخابات ریاست جمهوری فرق دارد چراکه در این انتخابات انگیزههای قومی، محلی و نژادی حرف اول را میزند تا انگیزه سیاسی.
به آن دلیل که
دولت کارنامه موفقی از خود نشان نداد لاجرم اصلاحطلبان باید از آن فاصله بگیرند تا بلکه بتوانند با تنزهطلبی سرمایه اجتماعی برای انتخابات بعدی را ارگانیزه کنند، به هر جهت بازیافت اعتماد عمومی در بدنه اجتماعی برای اصلاحطلبان سختتر از گذشته است.
فارس: در شرایط فعلی که بحث فروش نفت بحث داغ اکثر محافل شده است، همچنین با توجه به تهدیدات
آمریکا آینده فروش نفت ایران چه خواهد شد؟
واقعیت آن است که اگر کودتای ونزوئلا به ثمر میرسید احتمالا لطمه سنگینی به ایران وارد میشد.
در جریان کودتا تیم جان بولتون درگیر و دخیل بود، وی از نیروهای ایدئولوژیک است که در کابینه ترامپ فعالیت میکند و به شدت هم افکار ضد ایرانی دارد.
اگر کودتا پیروز میشد و مادورو شکست میخورد آنگاه وضعیت برای ایران بسیار سخت میشد، ونزوئلا سهم عمدهای از بازار نفت جهان را دارد و نفت این کشور به مراتب از مرغوبیت بالایی برخوردار است.
اگر این نفت در حوزه اختیار
آمریکا قرار میگرفت وضعیت برای ایران به گونهای دیگر رقم میخورد اما خوشبختانه با شکست کودتا با مشارکت روسیه این پروژه ملغی شد.
امکان صفر شدن فروش نفت ایران وجود ندارد
آمریکا نمیتواند فروش نفت ایران را به صفر برساند چراکه دیگر فروش نفت به صورت کلان چندان جوابگو نیست و کمپانیهای خُرد در منطقه هستند که اقدام به خرید نفت میکنند، برای
دولت آمریکا به صرفه نیست که بخواهد کمپانیهای کوچک را دادگاهی کند.
متاسفانه مشکل ایران با
آمریکا آنقدر جدیتر از سومدیریت دولتمردان نیست.
سومدیریت دولتمردان است که باعث شده انگیزهها و ظرفیتهای لازم نشان داده نشوند، لازم است یک تشریک مصاعی جدیتری برای حل مسئله نفت وجود داشته باشد، دغدغهها بیشتر باید داخلی باشد تا بحث تحریمهای
آمریکا.
آمریکاییها تلاش خود برای تحریم نفت ایران را میکنند اما ظرفیت خلیج فارس آنچنان حساس است که حتی شلیک یک گلوله هم در آن مقدور نیست چراکه این اقدام قیمت نفت را به بالای ۲۰۰ تا ۳۰۰
دلار میرساند و این موضوع برای خریداران نفتی که عمدتا کشورهای اروپایی هستند و توانایی و ظرفیت خرید نفت با این قیمت را ندارند سخت میشود.
فروش نفت
آمریکا به آن معنا جدی نیست چراکه نفت این کشور نفتی نیست که بتواند بازار را اشباع کند این هم یکی دیگر از سیاستهای شکست خورده و ناکام
آمریکا است.
فارس: مناسبات سیاسی حال حاضر دو کشور ایران و
آمریکا را چگونه ارزیابی میکنید؟
در حال حاضر بهنوعی بازی موسوم به Chicken Game بین ایران و
آمریکا ایجاد شده است، این بازی یک نوع دوئل است و بازنده کسی است که زودتر بترسد و کنار بکشد، یک چنین حالتی بین مناسبات سیاسی دو کشور حاکم است با این تفاوت که در این بازی
عربستان هم نقشآفرینی داشته و فضا را شیطنتآمیز میکند.
وقتی رئیس جمهور
آمریکا سپاه پاسداران را در لیست تروریستی قرارداد و متقابلا ایران نیز
ارتش آمریکا را، یعنی دو کشور در خلیج فارس با دو نیروی تروریستی رودررویی یکدیگر قرار میگیرند که البته اجازه شلیک به هم را نیز دارند، این فضا، فضای شیطنتآمیزی است که عدهایی میتوانند از آن سواستفاده کنند، اما باز هم تاکید میشود بستر سیاسی، اجتماعی و اقتصادی منطقه ظرفیت جنگ را نشان نمیدهد شاید درگیریهای کوری همچون مواردی که سال گذشته در سوریه شاهد آن بودیم ایجاد شود که بیشتر شبیه یک شوآف برای محبوبیت ترامپ در افکار عمومی
آمریکا است.
فارس: بحثی که این روزها مطرح است درخواست
آمریکا برای مذاکره با ایران و اعلام شماره تلفنی برای این منظور است، هدف
آمریکا از این اقدام چیست؟
این موضوع را میتوان یکی دیگر از شوآفهای دونالد ترامپ به حساب آورد چراکه وی در این زمینه استعداد زیادی دارد و این بازی را به خوبی بلد است.
بازی با افکار عمومی یکی از تخصصهای دونالد ترامپ است کما اینکه انتخابات را نیز را با همین شوآفها در
آمریکا برنده شد، تماس تلفنی
آمریکا و ایران نیز در حد یک لطیفه است.
فارس: درخصوص اتفاقات دانشگاه تهران و اهداف پشت پرده این وقایع بفرمایید؟
اگر بخواهیم نگاه کلانی در این خصوص داشته باشیم، صرف نظر از انگیزهها و انگیختههای این ماجرا، قانونمندی در هر کشوری ملاک شهروندی است، در
آمریکا یک شهروند خوب به شهروندی اطلاق میشود که قانون را بپذیرد.
در شهر نیویورک ۶ سال پیش پارلمان محلی قانونی تصویب کرد که در سنترال پارک نیویورک هیچ کس حق کشیدن سیگار ندارد.
افراد سیگاری این شهر روز بعد در برابر پارلمان شهر تجمع کرده و اعلام کردند به احترام این مصوبه دیگر سیگار نمیکشیم اما از همین امروز از راههای قانونی تلاش میکنیم تا بتوانیم این قانون را تغییر دهیم.
واقعیت این است که نوع پوشش جز قوانین هر کشوری است و زمانی که موضوعی قانون باشد بهعنوان یک شهروند خوب باید آن را بپذیریم.
اتفاقا کسانی که معترض حجاب هستند بیش از دیگران ادعای مدنیت دارند لذا باید به قانون کشور تن دهند حتی اگر قانون خوشایند آنها نباشد، آنها میتوانند به جای تجمع کردن این موضوع را از مراجع قانونی پیگیری کنند اما تا زمانی که این قانون وجود دارد موظف به رعایت آن هستند نه اینکه با پرخاش و دهنکجی بخواهند آن قانون را از حیز انتفاع بیاندازند.
فارس: بعد از خروج برجام تقریبا بحث مشکلاتی شامل مشکلات اقتصادی و معیشتی در کشور بهوجود آمد که زعم بسیاری همه این مشکلات به خاطر برجام نبود لطفا بفرمایید شروع برجام از کجا بود؟ این معاهده چقدرموفق بوده؟ و سرانجام آن چه خواهد شد؟
برجام یک پروژه بود نه یک پروسه روالمند که بخواهد طی شود، این مشکل برجام است، برجام بستهای بود که از قبل تهیه شده و عقبه داشت.
عقبه برجام به آنجایی بازمیگردد که یک رقابت زیرپوستی بین جناحهای عقابها و کلاغهای کاخ سفید بر سر ایران مطرح بود.
عقابهای کاخ سفید که برخوردهای سختافزارانه را برای تغییر حاکمیت در ایران در دستور کار خود قرار دادند همواره بهدنبال برخورد خشن از طریق برخورد نظامی با ایران بودند.
اما جناح کبوترها با رویکردی نرمافزارانه بهنوعی بهدنبال تغییر رفتار نظام جمهوری اسلامی ایران بودند که با تغییر خود نظام هیچ تفاوتی ندارد چراکه اگر جمهوری اسلامی از گفتمان آن خالی شود چیزی از آن باقی نخواهد ماند.
یک سنت نانوشتهای در کاخ سفید وجود دارد که معمولا رؤسای جمهور که دو دوره انتخاب میشوند و طبق قانون کاخ سفید دیگر نمیتوانند رئیس جمهور
آمریکا شوند، چون میدانند دیگر نمیتوانند به کاخ سفید برگردند کارهای تاریخی خود را در دور دوم ریاست جمهوری خود انجام میدهند.
امریکاییها فتنه ۸۸ را شعله ور کردند
قبل از آن، برای آنکه در ساختار قدرت باقی بمانند باید به محافل قدرت باج بدهند خصوصا یهودیان و آیپک که بیشترین نفوذ را در ساختار
آمریکا دارند اما در دور دوم چون دیگری نیازی به حمایت ندارند اقدامات تاریخی خود را در این دوره انجام میدهند.
کما اینکه بیل کلینتون در دور دوم ریاست جمهوری خود همزمان با روی کار آمدن محمد خاتمی مذاکره ایران و
آمریکا را مطرح کرد.
و اوباما هم در دور دوم ریاست جمهوری خود بعد از آنکه مطمئن شد با کاخ سفید باید خداحافظی کند به سمت مذاکره با ایران آمد و در نوروز سال ۸۸ نامه احترامآمیزی به رهبر معظم انقلاب اسلامی نوشت و عید نوروز را به ایشان و ملت ایران تبریک گفت.
از همان زمان بود که ابتکار عمل به دست کبوترهای کاخ سفید با محوریت باراک اوباما، جوزف بایدن و جان کری افتاد اما میانه کار شهرآشوبی سال ۸۸ بازی را به هم زد و ابتکار عمل را از دست کبوترها درآورده و در اختیار عقابهای آمریکایی قرار داد که هیلاری کلینتون، رئیس CIA و رئیس پنتاگون محوریت آن را به عهده گرفتند، دیده شد این افراد در آشوبهای سال ۸۸ شیطنتهایی هم کردند در واقع آمریکاییها با ریختن نفت فتنه ۸۸ را شعلهورتر کردند.
پشت پرده تحریمهای فلجکننده چه بود؟
اما به هر حال ماجرای سال ۸۸ ناکام ماند اگرچه که این ناکام ماندن چندان هم بیکام نبود، درست است فتنه سال ۸۸ ختم به خیر شد اما در عرصه بینالمللی اسباب ترشرویی را برای ایران فراهم کرد تا جایی که آمریکاییها توانستند در شورای امنیت برای اولین بار علیه ایران به اجماع برسند و تحریمهای فلجکننده اقتصادی را تصویب کنند.
این تحریمها رویکردی بود که هم عقابها و هم کبوترها روی آن توافق داشتند بدین معنا که از طریق تحریمهای فلجکننده اقتصادی بتوانند در مملکت ایجاد بحران معیشت کنند و از این طریق بحران انگیزه ایجاد کنند و بین حکومت و بدنه مردمی آن فاصله بیاندازند.
این بار آمریکاییها نقطه قوت نظام که همان طبقات متوسط و محروم هستند را پیدا کردند به همین دلیل بهدنبال معترض کردن آنها رفته و هنوز هم بر این هدف هستند.
بنابراین بهدنبال آن بودند که از طریق برجام و تحریمهای فلجکننده اقتصادی ایران را بهگونهای مدیریت کنند که در سال ۹۲ بتوانند عملگرایان را در انتخابات به پیروزی برسانند اما بهنوعی ناکام ماندند
درست است حسن
روحانی بهنوعی محصول پروژه فشارهای اقتصادی شد اما گزینه آمریکاییها وی نبود، هاشمی رفسنجانی بود اما با رد صلاحت او قطعه اصلی پازل حذف شد و حسن
روحانی هم چون در اندازه و ثقل لازم هاشمی رفسنجانی نبود برای آمریکاییها آنچنان ترغیبکننده نبود که بخواهند در برجام به وی امتیاز دهند.
برجام از نظر من محکوم به شکست است و این محکومیت متاسفانه محقق شد.
فارس: به نظر میرسد یکی از همراهترین
دولتهای ایران، با سیاستهای غرب،
دولت فعلی است اما با این وجود دونالد ترامپ از برجام خارج شد از نظر شما دلیل این کار رئیس جمهور
آمریکا چه بود؟
اعتقاد من این است که
دولت روحانی آنچنان هم ایدهآل آمریکاییها نبود.
ایدهآل آمریکاییها روی کار آمدن عملگرایان بود که حسن
روحانی هم از همان جناح است، نظر آمریکاییها انتخاب فردی در حد و اندازههای هاشمی رفسنجانی بود که به اعتبار ثقل سیاسی خودش بتواند جناحهای انقلابی را به انزوا ببرد.
هاشمی رفسنجانی اگر رد صلاحیت نمیشد قطعا رئیس جمهور میشد و آنقدر اعتماد به نفس و عقبه داشت که بتواند منویات خودش را به اعتبار رئیس جمهور بودن بر بدنه نظام تحمیل کند.
دولت آمریکا چندان موافق
دولت حسن
روحانی نیست چون میداند آن نفوذ و اعتبار لازم را ندارد که بتواند ساختار سیاسی در ایران را به چالش بکشاند.
فارس: مدتی پیش همزمان با ۴۰ سالگی انقلاب اسلامی رهبر معظم انقلاب بیانه گام دوم انقلاب را بهعنوان راهبرد آینده کشور بیان فرمودند، شما این بیانیه را چطور تحلیل میکنید؟
به هر جهت ۴۰ سالگی انقلاب پشت سر گذاشته شد و رهبر معظم انقلاب اسلامی نیز لازم دانستند که یک
افق و دورنما برای ادامه راه ترسیم کنند.
نفس صدور بیانیه را بسیار ارزشمند میدانم اما در این میان مسئلهای مطرح است اوایل انقلاب روزنامهنگار معروف حسن الهیکل به ایران آمد و با امام راحل ملاقات کرد.
بعد از دیدار وی با امام خمینی (ره) وقتی از او پرسیدند امام را چگونه دیدی گفت، ایشان شبیه یک توپخانه قدرتمند است که بسیار خوب هدف را نشانه میگیرد و شلیک میکند اما مشکل اینجاست که بعد از برخورد به هدف ژنرال و سربازی ندارد که بروند و در استحکامات مستقر شوند.
در عمل به منویات رهبری کوتاهی شده است
بیانیه گام دوم انقلاب که از سوی رهبر معظم انقلاب اسلامی صادر شد بیشباهت به نامه ایشان به جوانان اروپا و
آمریکا نیست، نامهای با محتوای خوب و بهموقع، بیانیه گام دوم انقلاب نقشه راه خوبی است اما ایشان هم همچون امام خمینی (ره) هستند، بعد از صدور این بیانیه آتش به اختیار بودن برعهده تودههای انقلاب است که آنرا پیگیری کنند اما متاسفانه کوتاهی شده است.
اعتقاد دارم تا آنجا که مسؤولیت رهبر معظم انقلاب اسلامی بود وظیفه خود را انجام داد از این جا به بعد پایگاه مردمی انقلاب است که باید این بیانیه را پیگیری کند.
فارس: آینده سیاسی-اقتصادی ایران با توجه در سال ۹۸ با توجه به دو مولفه مهم ناامیدی که در بدنه مردم به وجود آمده است و امیدواری که رهبر معظم انقلاب اسلامی بیان میکنند و همچنین تغییراتی که پیش رو داریم را چگونه ارزیابی میکنید؟
فشار اصلی آمریکاییها در برجام و بحران اقتصادی ایجاد همین ناامیدی و یاس است که بتوانند بدنه جامعه شهروندی را خسته و ناامید کنند و تا حدود زیادی هم توانستهاند این کار را انجام دهند.
آمریکاییها نمونه همین کار را در کشور شیلی هم انجام دادند اما شیلی دهه ۵۰ با ایران فعلی که فضای مجازی و رسانههای متعددی در آن فعالیت میکنند فرق دارد.
کودتا ۲۸ خرداد زمانی محقق شد که رسانهها در انحصار حکومتها بودند و BBC محوریت این کودتا را بر عهده داشت.
درست است مردم در فشار اقتصادی هستند اما همین مردم آنقدر به لحاظ شعور اجتماعی بالا هستند که فهمیدهاند این یک بازی آمریکایی است که از طریق بحران معیشت مردم را بازی دهند.
در دو ماه گذشته که در ایران هستم در سیل پل دختر در منطقه بودم، سرپل ذهاب را دیدم، مردم فقیری که همه خانه و زندگیاش را از دست داده اما وقتی با آنها همصحبت میشدم متوجه میشدم که در آن موقعیت سخت اقتصادی کماکان دلبستگی خود به نظام و انقلاب را حفظ کردهاند.
درست است یک سری استیصالهای اقتصادی وجود دارد اما از طرفی این مسؤولیت
دولت را کم نمیکند و علیرغم دلبستگی مردم به نظام و انقلاب
دولت موظف است کشور و مردم را از این بحران بیرون بیاورد.
متاسفانه
دولت با یک سری خوشبینیهای بی مورد فرصتها را سوزاند
یکی از اعتراضاتی که خود من به صراحت نسبت به محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه مطرح کردم این بود که وی علی رغم اینکه ژنرال
دولت محسوب میشد اما همین آقای ژنرال در حالی که تحصیلات آکادمیک، شغل و زندگیاش در
آمریکا بوده اما بسیار خوشبینانه اعتقاد دارد که دیپلماسی نوین بینالمللی مبتنی بر مسؤولیت است.
این یک حرف شیک و دانشجوپسندی است که فقط به درد دانشگاه ها و کلاس درس میخورد. نظام بینالملل مبتنی بر قدرت است و هر ملتی همان اندازه حرف برای گفتن دارد که قدرت داشته باشد.
خوشبینانهترین حالت این است که فکر کنیم
دولت دچار خوشبینی شده است و میتواند در برجام اروپاییها و آمریکاییها را متقاعد کند اما تجربه نشان داده نه اروپاییها حاضرند بازار بزرگ
آمریکا را به نفع بازار ایران قربانی کنند و نه آمریکاییها حاضرند به اروپا اجازه دهند که تا قبل از اینکه ایران مشکلاش را با
آمریکا حل کند اروپاییها وارد بازار سرمایهگذاری ایران شوند.
در هر حال
دولت مقصر اصلی در ماجرا بود و الان هم
دولت مسؤولیت اصلی را دارد که این بحران معیشت را حل کند.
از نزدیک وضعیت اقتصادی مردم را دیدم که بسیار سخت است ولی دلبستگی مردم به انقلاب دلبستگی مادی نیست، مردم در سال ۵۷ برای مشکلات اقتصادی انقلاب نکردند و قطعا امروز مشکلات این حوزه را تحمل و مرتفع میکنند.