نگرشهای مختلفی نسبت به رویکرد کنونی آمریکا و برخوردهای مقابل با آن وجود دارد. برخی معتقدند دولتمردان آمریکا نگران از دست دادن جایگاه خود در عرصه جهانی هستند. آنها روزی در جهان دوقطبی، یکی از دو قطب قدرت را تشکیل میدادند. اما پس از فروپاشی شوروی، بسیاری از تئوریپردازان غربی و آمریکایی عقیده داشتند با عصر تک قطبی در قدرت روبرو خواهیم بود، آن هم قدرت آمریکا.
برخلاف تئوریپردازی غربیها، این اتفاق رخ نداد و امروز واشنگتن حتی نگران از دست دادن جایگاه قبلی خود در دنیا به عنوان یک قدرت بزرگ و تاثیرگذار است. باید بر این نکته اشاره داشت که رفتار عجولانه و غیرمتعارف آمریکایی ها ناشی از نگرانی آنها است، چراکه رویکرد آنها به گونهای است که امکان دارد آنها را به جایگاهی غیر قابل باوردر دنیا تنزل دهد.
آمریکاییها اشتباهاتی انجام دادهاند که موجب شده تا آنها در چنین وضعیتی قرار بگیرند. آنها تحلیل غلطی از اوضاع کنونی جهان و تغییرات آن دارند و به دلیل آنکه شناخت دقیقی از مسائل دنیا ندارند و بعضاً تحلیل غلطی از آن دارند، تصمیمات اشتباهی را هم اتخاذ میکنند.
آمریکاییها در گذشته خود را مدافع حقوقبشر و حامی دموکراسی معرفی کرده بودند و آمریکا را به عنوان کشور آرمانی تبلیغ می کردند به طوری که برخی فکر میکردند در این کشور قانون، دموکراسی، آزادی و حقوقبشر بیشتر از هر کجای دنیا مورد رعایت و احترام قرار میگیرد. حال آنکه انفجار اطلاعات در عصر ارتباطات و توسعه اطلاعات و دسترسی به آن موجب شد تا جهان متوجه شود که بیشترین نقض حقوق بشر در آمریکا اتفاق می افتد و تصویر واقعی داخل آمریکا در معرض دید جهانیان قرار گرفت. مشارکت آمریکاییها در فجایع بینالمللی مانند دست آشکار آنها در کشتار فلسطینیان، مردم یمن و سوریه و… این حربه را از دست آنها خارج کرده است. بیتوجهی به افکار عمومی و قوانین بینالمللی نیز در خدشه دارشدن جایگاه آمریکا در افکار عمومی جهانی اثرگذار بوده است. آنها زمانی نگران آن بودند که چهرهشان در دنیا خراب نشود و برای تصویرسازی مثبت از خود بسیار هزینه میکردند. ولی امروز اینگونه عمل نمیکنند یا اگر هم تلاشی میکنند، موفق نیستند.
بیتوجهی به افکارعمومی و فقدان رعایت و پایبندی به حقوق و قوانین بینالمللی موجب شده تا از آمریکا، تصویر یک دولت یاغی و فراری از مقررات بینالمللی ساخته شود، هر روز یک خبر منتشر میشود که آمریکا از فلان توافق، معاهده و پیمان بین المللی خارج شده است و این نشان می دهد که این کشور به هیچ یک از تعهدات خود پایبند نیست.
امروزه در جهان حقوق و قوانین بینالمللی در قالب ساختارها و سازمان های جهانی وجود دارد که موجب توازن در دنیا شده است. آمریکاییها میگویند چون ما در حال مدیریت دنیا هستیم، استثناء هستیم. تا مدتها این مسئله را مخفی میکردند، چرا که میدانستند این رویکرد بر روابط آنها با کشورهای دیگر اثر مخرب و منفی میگذارد؛ اما مدتها است رویکرد استثناگرایی خود را فریاد زده و پنهان نمیکنند.
به این ترتیب مجموعه ای از اشتباهات راهبردی آمریکاییها موجب شده تا چهره آنها در دنیا مانند سابق نباشد. زمانی آمریکاییها در نزد بخشی از جهان کنونی چهره مطلوب و مقتدری داشتند، ولی امروز نزد متحدان خود نیز این تصویر را ندارند. این وضعیت موجب شده تا تحلیلگران و تئوریپردازان آمریکایی نگران افول آمریکا باشند و صحبت از جهان فراآمریکایی کنند، یعنی جهانی که تاثیر آمریکاییها به حداقل رسیده و مانند امروز و دیروز نیست.
معادلات جهانی امروزه به شکلی در حال رقم خوردن است که آمریکاییها در پائینترین سطح تاثیرگذاری قرار دارند، راه عاقلانه آن است که آمریکاییها از این اشتباهات درس گرفته واز راه رفته پر از خطا بر گردند، ولی آمریکاییها معمولا به دلیل روح کابوی مآبانهای که دارند، لجاجت به خرج میدهند و همان رویکرد قلدر مآبانه خود را دنبال می کنند و این راه، انتهایی جزء افول قدرت آمریکا در جهان نخواهد داشت.
نکته دیگر اینکه اسناد کمیته خطر جاری آمریکا نشان می دهد که اسلام و سپس ایران به عنوان دشمن بزرگ آمریکاییها مورد توجه قرار گرفته و علیه آنها برنامهریزی میشود، منظور ما مردم آمریکا نیست بلکه نظام آمریکایی است که صهیونیستها در تار و پود آن نفوذ کرده و تسلط دارند. این نظام آمریکایی، عملا اسلام و ایران را دشمن خود میداند و اسلام و فرهنگ اسلامی را به عنوان خطر اصلی برای جهان غرب و دموکراسی معرفی می کنند. البته، این مسئله یک دروغ بزرگ برای فریب افکارعمومی جهانی است چراکه اسلام سعادت همه انسانها را میخواهد و دین اتحاد، برادری و صلح جهانی است.
ایران در سالهای پس از انقلاب همواره بر یک سیاست مستقل تکیه کرده است. این سیاست مستقل مبتنی بر صلح، امنیت و عدالت بشری بوده، آن را پیگیری کرده و از آن، کوتاه نیامده و موفق هم عمل کرده است. فارغ از مشکلات و نارساییها که امروز ممکن است در کشور داشته باشیم، دنیا از ایران، تصویر یک چهره موفق و اثرگذار را دارد که توانسته در حوزههای علمی، فرهنگی، صنعتی، اجتماعی، دفاعی، هستهای و تکنولوژیهای جدید دستاوردهایی داشته باشد و در بسیاری از حوزه ها پیشرو باشد. این مطلوب و مطابق خواسته آمریکاییها نیست و تحلیلگران باید این را در محاسبات خود قرار دهند.
خروج آمریکاییها از پیمانهای بینالمللی از جمله برجام، چند پیام را به دنیا داد؛ پیام نخست همان رویکرد یکجانبهگرایی، استثناگرایی و فراقانونی عمل کردن ایالات متحده است. این عمل به نوعی قانونگریزی آمریکاییها را نشان داد. پیام دیگر این بود که به دنیا نشان داد که در مسائل و قواعد مختلف بین المللی نمیتوان چندان به آمریکاییها اعتماد کرد، چه رسد به تعهدات دیگر.
اعتماد بینالمللی بر پایه حقوق و مقررات بینالمللی استوار است. روح حقوق بینالملل، امنیتسازی و ثباتسازی است. اگر شما به مقررات بینالمللی بیتوجهی کرده و آن را برهم بزنید، روح ثبات و امنیت بینالمللی را برهم زدهاید. بنابراین زمانی که آمریکا پایبندی به قانون را برهم میزند، عملاً روح امنیت، عدالت و صلح را در دنیا خدشه دار میکند و مخاطراتی را برای همگان ایجاد می کند.
با تاکید بر اینکه دولتمردان آمریکا با خروج از برجام و بسیاری از توافقات جهانی روح بیاعتمادی را به همگان تزریق کردند، لذا نباید گمان کنیم این بیاعتمادی به آمریکا مختص به ایران است بلکه اروپاییها، ژاپنیها و… هم به آمریکا بیاعتماد شدهاند، هرچند ممکن است به خاطر منافعی که دارند، بنا به ملاحظاتشان سکوت کنند.
دولتمردان آمریکا در خروج از برجام به دنبال این بودند تا روح خودکامگی و سلطهطلبیشان را نشان دهند. مهم این بود که یک کشور مستقل در برابر آنها کرنش کند، ولی ایران این کرنش را نپذیرفت، به حقوق خود واقف و به استقلال خود پایبند بود، در نتیجه آنها موفق نشدند.
خروج آمریکا از برجام زیان آشکار برای آمریکاییها داشت، اگر چه در کوتاهمدت محدودیتهایی بر ما اعمال شده و در تنگناهایی قرار گرفتیم، اما یک تجربه بسیار بزرگ تاریخی برای ملت ایران به همراه داشت که نمی توان به آمریکا و هم پیمانان آن اعتماد کرد، چرا که آنها اختیار و حوزه عمل مستقل و تاثیرگذاری ندارد. این مسئله موجب شد تا توجه بیشتری به داخل و ظرفیتهای درونی داشته باشیم. قبلاً نیز آمریکا هر کجا ما را محدود و تحریم کرد، مجبور شدیم با اتکاء به خودمان راههای جدیدی را برای توسعه باز کنیم و این مسئله موجب شده تا در بسیاری از حوزههای علمی پیشتاز باشیم و روز به روز قوی تر شویم.
حال آمریکایی ها از روی ضعف و نیاز با وساطت بعضی دولتهای اروپایی به دنبال ارتباط مجدد با ایران هستند و با کمی تغییر ادبیات باز هم به دنبال منافع خود بدون توجه به خواست و اراده ملت بزرگ ایران هستند. پس باید هوشمندانه در مقابل آنها حرکت کنیم و عزت و مصلحت ملت بزرگ ایران را در نظر گرفته و با حکمت و دور اندیشی و لحاظ تجربه عدم اعتماد به آمریکا، پیش برویم. باید یقین داشته باشیم که نتیجه مقاومت ملت ایران و اراده آنها در عدم پذیرش سلطه، منجر به افول هژمونی آمریکا در جهان خواهد شد و این اتفاق به صورت آشکاری در حال رخ دادن است