به گزارش افق انلاین ، رئیس سابق فدراسیون فوتبال در تاریخ ۲۰ آبان ۱۳۹۸ به منتقدان محمدرضا ساکت لقب «بیمار» داد. وی تأکید داشت که این مدیر در ساختار فدراسیون بههیچعنوان چندشغله نیست و فقط سرپرست تیم ملی بزرگسالان است. از وقتی که مهدی تاج این صحبتهای عجیب را مطرح کرد، تنها ۶۲ روز زمان لازم بود تا برای جامعه فوتبال مسجل شود او حقیقت را به مردم نمیگوید و صداقت، واژه گمشده صحبتهای او بود.
سندش هم این مصاحبه ابراهیم شکوری سرپرست دبیرکلی فدراسیون که در مصاحبه خود در تاریخ ۲۲ دیماه ۱۳۹۸ رسماً درباره چندشغله بودن ساکت در فدراسیون اعلام کرد: «بحث ۲۰، ۳۰ پست نیست و شرح وظایف آقای ساکت مشخص است. ایشان عضو کمیته فنی فوتبال هستند و با توجه به اینکه ریاست سازمان تیمهای ملی را دارند باید در این کمیته حضور داشته باشند.»
محمدرضا ساکت در سالهای اخیر بالاترین نفوذ و تأثیرگذاری مدیریتی را در فوتبال ایران داشته و بههیچعنوان پاسخگوی عملکرد خود نبوده و نیست؛ چه در زمانی که تاج مسئول شماره یک سازمان لیگ بود و قراردادهای تجاری یکی پس از دیگری با شکستهای تلخ همراه میشد و چه در زمانی که او تبدیل شد به نفر اول فدراسیون و فوتبال ایران و ساکت را تبدیل کرد به قدرتمندترین مرد این فوتبال بعد از خودش.
بحث امروز درباره رئیس در سایه فوتبال ایران هم به بحران پاسخگویی و مسئولیتپذیری ارتباط دارد. به هر صورت در ماههای اخیر تمام ارکان فدراسیون ریاست ساکت در تیمهای ملی را انکار میکردند. حالا هم که دبیرکل حقیقت را برای جامعه برملا کرده و فوتبال ملی ایران با بیسابقهترین بحران خود روبهرو شده، باز هم خبری از رئیس سازمان تیمهای ملی نیست.
انگار نه انگار که تیم المپیک از راهیابی به المپیک بازماند و حسرتمان برای حضور در این رقابتها به نیم قرن رسید. انگار نه انگار که مدیریت صفر تا صدی مارک ویلموتس در تیم ملی و برنامهریزی کاری او با محمدرضا ساکت بود. این مربی برای ۲۱ روز حضور در ایران در طول ۶ ماه ۲میلیون یورو پول گرفت، یکطرفه فسخ کرد و رفت و حالا تمام پول قرارداد سهسالهاش را میخواهد. او نهتنها وعدهاش برای ارائه فوتبال هجومی را اجرایی نکرد، بلکه تیم ملی هم بدترین نتایج ممکن را کسب کرد و در رتبه سوم جدول گروه خود در مقدماتی جامجهانی قرار گرفته است. الان هم که مدتهاست تیم ملی ایران سرمربی ندارد و معلوم نیست مدیریت چه تصمیمی اتخاذ خواهد کرد.
باز هم باید یادآوری کنیم در تمام این مدت رئیس سازمان تیمهای ملی نهتنها پاسخگوی عملکرد خود نبوده، بلکه درباره ابهامات و نگرانیهایی که وجود دارد هم توضیح قانعکنندهای به اهالی فوتبال و رسانهها ارائه نداده است.
بهنظر میرسد مشاور عالی رئیس سابق فوتبال، عضو کمیته فنی فدراسیون، رئیس سازمان تیمهای ملی و مدیر تیم ملی بزرگسالان باید مفهوم «وظیفه» و «مسئولیتپذیری» در حوزه مدیریت را برای خودش چندین مرتبه مرور کند. او بهخاطر این سطح از نفوذ مدیریتی، خودش خواست که وظیفه ساماندهی فوتبال ملی ایران صفر تا صد بر عهده او باشد که نتیجه کار چیزی جز شکست و فاجعه نبوده است. با این تفاسیر میشود ادعا کرد این آش شلمشوربای فوتبال ملی دستپخت محمدرضا ساکت است که نه پاسخگو بودن را دوست دارد و نه عذرخواهی کردن و نه استعفا دادن را!
درست است که کمتر از ۵۰ روز به پایان فعالیت این تیم مدیریتی در فدراسیون فوتبال باقی مانده اما ایکاش محمدرضا ساکت در احترام به این سه فاکتور بسیار مهم در مدیریت که به آن اشاره کردیم، حداقل یکی از این سه کار را انجام میداد.