رایکوف دست به ریسک بزرگی زد و جباری را بیرون کشید
آن زمان سن و سالی نداشتم و تنها ۲۰ سالم بود. کمی وحشت زده بودم و همش میگفتم نکند بازی را ببازیم. آن زمان خیلی کم به مدافعان کناری اجازه نفوذ و شرکت در حملات داده میشد. گل غلام وفا خواه روی ریسک بزرگ مرحوم رایکوف به ثمر رسید، زیرا او مهدی حاج محمد بازیکن تکنیکی ما را در گوش چپ قرار داد و کاپیتان تیم ما یعنی علی جباری که بهترین بازیکن این رقابتها بود را از زمین بیرون کشید. پس از این تغییرات تیم ما هجومیتر شد. مهدی حاج محمد خیلی با استعداد و با شور و اشتیاق خاصی بازی میکرد و روی یکی از حرکات او کرنر به دست آمد که خودش آن را ارسال کرد و غلام وفا خواه در شرایطی بسیار ایده آل توانست گل مساوی را بزند.
مامور مهار یکی از بازیکنان هاپوئل بودم و رایکوف گفت یک لحظه هم از این بازیکن فاصله نگیر
پس از آن گل شرایط تیم ما دگرگون شد و احساس بهتری داشتیم و تیم هم یکپارچهتر شد. بازی در ۹۰ دقیقه با حملاتی که هر ۲ تیم داشتند، با تساوی ۱-۱ تمام شد. پس از پایان وقتهای قانونی بازی، همه ما روی زمین نشسته بودیم و به صحبتهای آرام کننده رایکوف گوش میکردیم و مات و مبهوت بودیم که سرانجام نتیجه بازی چه میشود. نیمه اول وقت اضافه شروع شد و من برای مهار یکی از بهترین بازیکنان هاپوئل که در گوش راست بازی میکرد، جلوتر کشیدم. رایکوف من را مامور مهار این بازیکن کرده بود و قرار شد یک لحظه هم از آن بازیکن جدا نشوم.
با خوشحالی رایکوف و مظلومی فهمیدم توپ گل شده است
مرحوم پورحیدری قرار بود از سمت راست روی دروازه هاپوئل توپ را ارسال کند. پس از اعلام ضربه ایستگاهی، محوطه جریمه هاپوئل خیلی شلوغ بود و تمام بازیکنان برای گلزنی جلو کشیده بودند. پس از ارسال، مدافعان حریف توپ را برگشت دادند و من آن را با سینه کنترل کردم و با ضربهای روپا شوت زدم. وقتی توپ گل شد، هنوز نمیدانستم چه اتفاقی افتاده، اما با خوشحالی مرحوم غلامحسین مظلومی و رایکوف متوجه شدم توپ گل شده است و پس از آن داور را دیدم که میگوید بازی باید از وسط زمین آغاز شود و دیگر کاملا فهمیده بودم چه اتفاقی افتاده است.
آن توپ گلی بود که به وسیله تمام بازیکنان وارد دروازه شد
پس از گل حال عجیبی داشتم. روی زمین افتاده بودم و برادرم آمد و من را از روی زمین بلند کرد. تمام بازیکنان روی سر من ریختند. این توپ گلی بود که به وسیله تمام بازیکنان وارد دروازه شد و من نقشی در آن نداشتم. پس از آن گل در امجدیه آتش به پا شده بود و رایکوف همه را به آرامش دعوت کرد و میگفت احساسی عمل نکنید و در حملهها مراقب باشید. صحبتهای او روی ما تاثیر زیادی گذاشت و توانستیم برتری را حفظ کنیم و بازی را ببریم.
فردای پیروزی تصویرم با عنوان اشک مقدس به عنوان عکس برتر هفته انتخاب شد
شب بسیار فراموش نشدنی بود. پس از پایان بازی سمت رایکوف رفتم و او من را در آغوش کشید و من تا میتوانستم در آغوش او گریه میکردم. فردای آن روز عکس من به عنوان تصویر منتخب هفته انتخاب شد و با عنوان اشک مقدس برای پیروزی روی جلد روزنامهها چاپ شد.
شب فراموش نشدنی بود و مردم تا صبح دنبال اتوبوس ما بودند
به مردمی که ما را حمایت کردند تبریک میگویم. ما آن زمان نمیخواستیم شکست بخوریم و نمیتوانستیم با باختن کنار بیاییم. در هر صورت شب فراموش نشدنی بود و مردم تا صبح دنبال اتوبوس ما آمدند.
باشگاه خبرنگاران