ارثیه چنگیز خان مغول برای ناصرالدین شاه قاجار
ازدواج در بین اقوام مغول، امری مهم و تعدد زوجات بسیار عادی بود. یعنی هر مرد مغول هر تعداد همسر را که می توانست نگهداری کند، اختیار می کرد: یکی صد تا، دیگری پنجاه تا و… همیشه اولین همسر به منزله ی بزرگترین و مهمترین همسر شناخته می شد
مصطفی لعل شاطری: اسم مغولی او تموچین بود و در حدود سال ۵۴۹ هجری در مغولستان تولد یافت. پدرش یسوکای بهادر رئیس و خان قبیله ی قیات از قبایل مغول بود. یسوکای بهادر مردی رشید و کافی بود و چون به ریاست قبیله ی قیات رسید، مغولان مجاور طایفه ی خود را مطیع خویش ساخت و تا آنجا قدرت و اهمیت پیدا کرد که امپراطور چین شمالی از بسط قدرت او در وحشت افتاد و کسانی را به جلوگیری او فرستاد ولیکن پدر تموچین غالب آمد و به زودی قبیله ی خود را از ننگ باجگزاری به چین خلاص نمود و به کلی مستقل شد.
تموچین سیزده ساله بود که پدرش وفات یافت و چون جماعتی از مغول اطاعت او را گردن نهادند، تموچین در زحمت افتاد و ناچار پس از کشمکشی با خان قبیله ی مسیحی کرائیت او را شکست داده و حکومت خود را بر بسیاری از قبایل مغول حاکم گردانید و او را از این تاریخ به بعد چنگیزخان لقب دادند.
صاحب کتاب طبقات ناصری چنگیز را این گونه توصیف کرده است:
«چنگیزخان (تموچین) وقتی که در خراسان آمده بود مردی بلندبالا، قوی بنیه، شگرف جثه، موی روی سپید شده، گربه چشم، در غایت جلادت و زیرکی و عقل و دانایی و هیبت، قتال، عادل، ضابط و خصم شکن و دلیر و خونریز و خونخوار»
چنگیز در نزد مغولان فرستاده ای بود که با خود کتابی به نام «یاسا»، که سعی در جایگزینی آن به جای قرآن، و مجموعه گفتار و وصایایی به نام بیلیق، که وصیت های خان به زبان مغولی بود، جایگاه ویژه ای داشت. مغول او را چون بتی می پرستید تا آنجا که وی را بجای چنگیزخان، خان آسمان می نامید. آنها او را جزء آن دسته از ایزدانی حساب می کردند که هم سازنده بود و هم تباه کننده؛ یعنی برای ایجاد دنیایی آرمانی قتل و غارت و ویرانی را نیز جزء لوازم کاری دانست، چون شیوا خدای هندی که هم رأفت و عطوفتش موجب رحمت و وفور نعمت بوده و هم خشم و غضبش موجب تباهی و تخریب.
در این بین آنچه در بین مغولان و اجداد چنگیز، چه قبل و بعد از او تا حدودی اهمیت داشته جایگاه زنان در نظام مغولی بوده است زیرا زنان در جامعه ی مغولی هم مولد نیروی لازم جهت تهاجم و کار، و هم تربیت اخلاقی این نیروها بوده است. البته زنان در جامعه ی مغولی عصر چنگیز و بعد از آن نقش های دیگری از جمله پیوند دو طایفه و کمک در معیشت خانواده و… دارا بودند.
ازدواج های مغولی
ازدواج در بین اقوام مغول، امری مهم و تعدد زوجات بسیار عادی بود. یعنی هر مرد مغول هر تعداد همسر را که می توانست نگهداری کند، اختیار می کرد: یکی صد تا، دیگری پنجاه تا و… همیشه اولین همسر به منزله ی بزرگترین و مهمترین همسر شناخته می شد و رسم بود که عروس هدایایی به خانواده ی شوهر تقدیم می کرد. بر این اساس رسم مغول چنین بود که عروس به خانه ی همسر خود جهیزیه می آورد که برحسب ثروت قبیله ی پدر متفاوت بود.
به رغم اینکه امور خانه داری و مراقبت از چهارپایان بر عهده ی زنان بود و از این رو در جامعه ی مغولی زنان موقعیت نسبتاً ممتازی داشتند و از احترام برخوردار بودند. زن هر مرد پس از مرگ همسر به همسری فرزندان او درمی آمد مگر مادر، و برادر نیز پس از مرگ برادر با زن او زناشویی می کرد. رعایت عفت و پاکدامنی در خانواده ی مغول به شدت اجرا می شد؛ ولی با زنان و دختران دشمن حتماً تجاوز و بدرفتاری می کردند.
در تاریخ سری، نام زنان با لقب خاتون به معنی بانو و همسر خان ذکر شده است. این نام بسیار محترمانه و فاخر بوده است. تعداد زنان خوانین مغول گاه بی حد و حساب بوده است؛ چنان که رشیدالدین می نویسد: «… چنگیزخان را قرب پانصد خاتون و سریت (کنیزک که برای لذت باشد) بوده و هر یکی را از قومی می ستده، بعضی را به طریق نکاح مغولانه خواسته و اکثر آن بوده اند که به غارت بستد… »
موضوع بعدی حائز اهمیت، شوهردادن مادران پس از مرگ پدر توسط فرزندان است. اولین مورد، ازدواج مادر چنگیز (تموچین) با مونگلیک آچیکا بود. این شخص، همان کسی است که یسوکای بهادر به هنگام مرگ، زن و فرزندانش را به دست او سپرد تا سرپرستی کند. این وصلت بی گمان به منظور تحکیم قدرت چنگیز انجام گرفته بود. مونگلیک آچیکا- بزرگترین ساحر مغولان- باید اتحاد آینده ی عشایر را از جنبه ی مذهبی استحکام می بخشید. از سوی دیگر، مادر چنگیز با همه ی نیروی خود توانسته بود اداره ی امور را پس از یسوکای (پدر چنگیز) در دست گیرد. جوینی نیز ذکر می کند که این بانو به شخصه در رتق و فتق امور توانا و مستقل بود و اگر چنگیز به مرتبه ی جهانداری رسید، به واسطه ی سعی مادرش در کارها بود.
اعتبار فرزندان بنا به رسم مغولی، بر مادران ایشان بود. مادر هر شخص که بزرگتر و محترمتر بود، فرزند آن مادر برتری و مزیت داشت. حقوق زناشویی نزد مغولان رعایت می شد. عروس گرچه در بین اکثر مغولان خریداری می شد، پس از انعقاد پیمان زناشویی، او را همراه با نغمه ی موسیقی به منزل شوهر می فرستادند و در خانواده های متمکن، دادن جهیزیه ی کامل به عروس متداول بود.
زن پس از ازدواج، از اعضای اصلی خانواده ی مرد می شد و پس از مرگ شوی، به خانه ی پدر بازنمی گشت بلکه در صورت موافقتش، به ازدواج یکی از اعضای خانواده شوهر درمی آمد. مارکوپولو می گوید: «خان مغول چهار زن داشت. زنانش لقب ملکه (خاتون) داشتند و این عنوان به ابتدای نام هرکدام اضافه می شد. هر یک از زنان خان مغول برای خود درباری داشتند که نزدیک به هزار نفر در آن خدمت می کردند و خان زنان جوان دیگری به غیر از زنان خود در اختیار داشت که برایش انتخاب می کردند…»
در میان مغولان، بیوه هایی که فرزندان کوچک داشتند تا هنگامی که فرزندانشان بزرگ شوند و ازدواج کنند، مالک مطلق اموال خانواده بودند و در نتیجه این زنان جای شوهر خود را بطور کامل می گرفتند و از تمامی حقوق وی برخوردار بودند. به عنوان نمونه مادر چنگیزخان (هوآلون اوجین)، از چنین موقعیتی برخوردار بود.
قبل از قبول اسلام و پس از آن، در بین فرمانروایان مغول، دستورات مشخصی در مورد انتخاب همسران وجود نداشت. تعداد همسران زیاد بود و معشوقه ها نیز اغلب فراوان بودند. چنگیزخان پنج همسر و گروهی معشوقه داشت که پیوسته چند تن از آن ها را همراه داشت. فرزندان همسر سوگلی فرمانروا، معمولاً در برابر فرزندان دیگر موقعیتی خاص داشته و اغلب جانشین پدر می گردید.
در پاره ای مواقع، ازدواج زنان با فرمانروایان مغول کاملاً سیاسی بود و به کرات اتفاق می افتاد که بزرگان دو طرف قرار پیوندها را می گذاشتند، بی آنکه واقعاً زناشویی صورت گیرد. از آنجا که به نظر مغولان از راه ازدواج حق وراثت به وجود می آمد، بزرگان مغول نیز با به عقد درآوردن شاهزادگان و دختران شاهان، قلمرو آنان را به حدود متصرفات خویش می افزودند.
گرچه ازدواج و زناشویی در میان مغولان از دستورات مشخصی تبعیت نمی کرد، همسران اصلی (خاتون، بیگی) تا هنگام قبول اسلام از سوی مغولان تنها زنانی بودند که به خانواده های بزرگ و اشرافی مغول تعلق داشتند و ایشان برای تعلق به خانواده ی اشراف اهمیت قائل می شدند.
وظایف دیگر زنان
زنان گذشته از راندن ارابه ها، قراردادن چادرهای متحرک بر روی ارابه ها و برداشتن آنها، دوشیدن گاوها و درست کردن کره، پنیر یا قروت (کشک)، دباغی پوست حیوانات و دوختن آنها با ریسمان و نمد مالیدن برای پوشانیدن سقف ها، و گذشته از نقش مهمی که در زندگی اجتماعی ایفا می کردند، اهمیت بسیار فراوانی در اقتصاد آن زمان داشتند. موقعیت مادی و اقتصادی زنان را می توان از لابه لای عادات و رسوم قبایل قدیم دریافت. زنان، قابلیت اداره ی فرزندان خود را بدون کمک سایر افراد قبیله داشتند؛ چنانکه بیوه ی یسوکای بهادر و مادر چنگیز، به تنهایی پسران خود را اداره کردند. به نحوی که مادر چنگیز به تنهایی پسران خود را ادار ه می کرد، سیب و گیلاس وحشی می چید و آنان را تغذیه می کرد. زنان از جهاتی نیز موجب برتری همسرانشان می شدند؛ چنان که رتبه ی یسوکای هرگز از ریاست یک خاندان کوچک فرعی بالاتر نرفته بود ولی همسر تازه عروس یک سردار مرکیت را ربود و با وی ازدواج کرد و به پیروزی از رسم همنژادان خود که با افراد خارج از قبیله وصلت می کردند؛ از اونگیرات ها، که مردمی صحراگرد بودند، دختری را برای پسر خود تموچین (چنگیز) گرفت. بورته- زن چنگیز- دختر رئیس اونگیرات ها بود و بدین ترتیب، چنگیز قدرت آن خاندان را نیز که از تبار زنش بودند، برای خود نگه داشت. از این رو وصلت با خاندان های صاحب قدرت و ثروت باعث ایجاد نیرویی مستحکم برای چنگیزخان و دادن روحیه ای استوار برای آغاز جهانگیری اش گردید.
منابع:
۱٫ اشپولر، برتلد. تاریخ مغول در ایران، ترجمه محمود میرآفتاب، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۵۱٫
۲٫ بیانی، شیرین. دین و دولت در ایران عهد مغول، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۵۰٫
۳٫ گروسه، رنه. امپراطوری صحرانوردان، ترجمه ی عبدالحسین میکده، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۵۲٫
۴٫ یوان چائویی شه. تاریخ سری مغولان، ترجمه ی شیرین بیانی از فرانسه به فارسی، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۵۰٫
۵٫ فصلنامه ی فرهنگ، ویژه ی تاریخ، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، سال نوزدهم، شماره چهارم، زمستان ۱۳۸۵٫