اشاره مجدد رهبر انقلاب بر عقب ماندگی نظام اسلامی در تحقق آرمان عدالت، جمله ای درخشان در پیام رهبری و رفتاری استراتژیک بر اولویت دهی قطعی به مقوله و مساله عدالت در مجلس متضلع و متکثر جدید است.
به گزارش افق آنلاین ، علیرضا معاف در یادداشتی نوشت: پیام فاخر در عبارات و فخیم در معنای رهبر معظم انقلاب به مجلس یازدهم، می تواند و می باید مانیفست راهبردی، منشور عملیاتی، سند بالادستی و نقشه راه مجلسِ کارآمد، تحول گرا و انقلابی جدید باشد. اشاره مجدد رهبر انقلاب بر عقب ماندگی نظام اسلامی در تحقق آرمان عدالت، جمله ای درخشان در پیام رهبری و رفتاری استراتژیک بر اولویت دهی قطعی به مقوله و مساله عدالت در مجلس متضلع و متکثر جدید است.
عدالت، آرمان دلخواه، شعاری جذاب، تفکری شیرین، رویکردی دلچسب و گواراست که برپایی و اقامه آن بر اساس تصریح آیه ۲۵ سوره حدید، به دست مردمان و توده ها امکان پذیر است. تعبیر لطیف قرآن «لیقوم الناس بالقسط» که تحقق عدالت را به اقدام مردم گره می زند مدیران نظام اسلامی را متوجه مجلس و پارلمان می کند، چرا که مجلس به عنوان مردمی ترین بخش حکومت و حکومتی ترین قالب و جلوه نقش آفرینی ساختارمند مردمی، می تواند نقطه جوش اصلی مردم و حاکمیت در پیگیری مقوله و مساله عدالت باشد. فلاسفه می گویند فاقد شیء معطی شیء نخواهد بود و واجد شیء معطی شیء است. فلذا مجلس عدالتخواه که اراده کرده است عقب ماندگی نظام اسلامی در عدالت را جبران کند اولا باید عدالت را زیست کند و منش، روش و کنش عادلانه و عدالتخواهانه را پیشانی نوشت، تدبیر و تقدیر خود انتخاب کند و ثانیا عدالت را گفتمان حاکم و غالب بر همه اندیشه ها، انگیزه ها و انگیخته های مجلس قرار دهد.
مجلس یازدهم که اولین مجلس در گام دوم انقلاب اسلامی است نقشی بی بدیل در ایجاد ساز و کارهای عدالتخواهانه و بازگشت فضای امید به آینده در کشور خواهد داشت و می تواند توصیه های هفت گانه بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی را اولا: به قانون تبدیل نماید و ثانیاً: در مقام نظارت از دولت و دستگاههای اجرایی پیگیری کند. اکثریت قاطع انقلابی، ارزشی و ولایی مجلس یازدهم فرصت فوق العاده ای را در اختیار نظام اسلامی قرار داده است تا توصیه های امام خمینی در تحقق مجلس تراز و دستورات امام خامنه ای در اداره کشور در قالب قوانین و ریل گذاری های زیرساختی مجلس محقق شود. برای آنکه فرمایشات امامین انقلاب در توصیه های اخلاقی باقی نماند باید «مجلسیزه و پارلمانیزه» شود و با ادبیات قانون و آئین نامه های قانونی به دستگاههای مختلف اشراب شود. فرصت مجلس جدید را باید قدر شناخت. «هماهنگی گفتمانی» نمایندگان اکثریت مجلس، گام اول تحقق یک مجلس کارآمد و انقلابی است.
فارس/اولین و ضروری ترین گام در تحقق نقشه راه مشترک، برنامه اقدام مشترک و برنامه های عملیاتی هماهنگ و همگرا در مجلس یازدهم توافق گفتمانی در میان اولا نمایندگان مجلس و ثانیا مجلس با سایر نهادهای نظام جمهوری اسلامی می باشد. توافقات و تفاهمات گفتمانی همدلانه، همگنانه، همگونانه و همگرایانه، تسهیل کننده اصلی و کاتالیزور کلیدی در ایجاد فهم مشترک، اولویت بندیهای مشترک و روش اجرای مشترک میان نمایندگان مجلس است.
پیشنهاد می شود مثلث گفتمانی الف) پیوند ارگانیستی دینامیستی مجلس یازدهم با مستضعفین و توده های مردم ب) شجاعت در دفاع از آزادیهای اجتماعی و فرهنگی مردم و عدم لکنت در قبال دفاع از آزادیهای مردم و ج) رویکرد حل المسائلی به مسائل، بحرانها، چالشها و مشکلات کشور و مردم؛ در دستور کار مجلس یازدهم قرار گیرد. بر این اساس پیشرانهای گفتمانی مجلس جدید مبتنی بر بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی و اولویتهای استراتژیک کشور، سه گانه الف) کارآمدسازی ب) مردمی سازی و ج) جوان سازی خواهد بود.
دیالکتیک دینامیکال و داد و ستد پویا بین سه گانه اولویتهای گفتمانی و سه گانه پیشرانهای گفتمانی، تصویر متحول، متفاوت و جدیدی از مجلس یازدهم ارائه خواهد نمود.
بر این اساس راهبردهای پیشنهادی برای مواجهه مجلس یازدهم با سایر عناصر موثر کشور و گفتمانهای دیگر به شکل زیر پیشنهاد می شود:
الف) نسبت به رهبرمعظم انقلاب؛ گفتارهای امتداد دهنده و محقق کننده
حضرت آیتالله خامنهای، پیشتازانه و مصمّم، پرچمِ نقادی را برافراشته و هر آنجا که احساس کند دولتِ غرب گرا از خطِ اصیلِ انقلاب فاصله گرفته، مواجهه خود را آغاز میکند؛ آن هم نه فقط در جلساتِ رسمی و خصوصی، بلکه در سخنرانیهای عمومیِ خویش و به طورِ شفاف، به طوری که همگان درمییابند مقصودِ ایشان از این نقدها، دولتِ غرب گراست. در این لایه، راهبردِ نیروهای انقلابی باید تولیدِ «گفتارهای امتداددهنده/ تقویتکننده/ تشدیدکننده/ انعکاسدهنده/ بازتابی/ بسطدهنده/ افزاینده» باشد؛ یعنی نیروهای انقلابی باید با «تکرار» و «همافزایی» و «پشتیابی» نسبت به حضرت آیتالله خامنهای، مطالباتِ ایشان را به «موجِ غالب و پُربسامد» تبدیل کنند، نه این که ایشان را در مقامِ نقادی، «تنها» نهاده و نسبت به مواضعش، «بیتفاوت» و «خاموش» باشند.
ب) نسبت به دولتِ غرب گرا؛ گفتارهای بازدارنده در مقام عمل
تجربههایی که نیروهای انقلابی در دولتِ یازدهم و دوازدهم اندوختند، نشان میدهد که ما تا اندازهای قادر هستیم در برابرِ دولت، مقاومت کنیم و اجازه ندهیم دولت، از انقلابیگری عبور کند و ارزشهای اسلامی و انقلابی را به چالش بکشد. بر این اساس، باید مسیرِ اثرگذاری بر دولتِ غرب گرا را ادامه داد، بلکه با قوّت و انسجامِ بیشتری آن را دنبال کرد. راهبردِ پیشنهادی در این باره، تولیدِ «گفتارهای بازدارنده/ انتقادی/ سلبی/ نفیی/ ردی/ ابطالی/ انکاری/ طردی» است، که برخاسته از آموزه «نهی از منکر» است. اگر مجلس انقلابی، همانندِ چشمهایی بیدار و تیزبین، سیاستها و برنامههای دولت را رصد کنند و در برابرِ انحرافها و کجیها، موضعگیریِ منفی و انتقادی کنند، به قطع، دولت نخواهد توانست بیپروا و گستاخانه، از خطوطِ قرمزِ انقلاب، عبور کند و ارزشها را نادیده بگیرد. وظیفه نیروهای انقلابی این است که در مقابلِ حرکتِ دولت به سوی هدفهایی که از انقلابیگری گریز دارد، «مانع» و «رادع» ایجاد کنند و همچون «قشر»ی که نقشِ «عایق» را بازی میکند، دولت را در درونِ «مرزهای انقلاب» نگاه دارند.
ج) نسبت به دولتِ غرب گرا؛ گفتارهای وادارنده در مقام نظر
این که نیروهای انقلاب، تمامِ توان و بضاعتِ خود را مصروفِ نقدِ دولت سازند، به هیچ رو، مطلوب نیست، بلکه چه بسا این حالت سبب گردد که دگراندیشان و غیرانقلابیها، ما را متهم کنند که سخنِ اثباتی نداریم و جز نقد کردن، نمیدانیم. ما باید فرض را بر این نهیم که دولتِ غرب گرا، در لایههای اساسیاش، دچارِ «اختلال» است و نمیتواند گِرهها را بگشاید و دردهای جامعه را علاج کند. در این حال، آیا نقادی کفایت میکند یا این که باید مستقل از دولت و در برابرِ «راهحلّهای ناکارآمد و ضعیفِ» آن، به «نسخهپردازیِ موازی» برای جامعه بپردازیم. به بیانِ دیگر، دولتِ مبتلا به «اختلال»، دولتی «بیمار» و «علیل» است که راه را از چاه، بازنمیشناسد و یا اگر میشناسد، قابلیّت و انگیزهای برای حرکت تلاش ندارد، و یا این که عامدانه و عالِمانه، بر آن است که انقلاب را از مدارِ انقلابیگری خارج سازد و آن را در نئولیبرالیسمِ غربی، مُستحیل و منهدم گرداند. واقعیّت با هر یک از این گمانهها مطابق باشد، در این که ما باید به نسخهپردازیِ موزای رو آوریم و نباید، فقط در موضعِ انتقادی بمانیم، تأثیری نخواهد داشت. در اینجاست که باید در پیِ تولیدِ «گفتارهای وادارنده/ اثباتی/ ایجابی/ حلّی/ برانگیزاننده/ ترغیبی/ هدایتگر/ ناگزیرکننده» باشیم.
راهحلّهای مجلس انقلابی و کارآمد باید آنچنان قوّی و پُرمایه باشند که دولتِ غرب گرا، برخلافِ میلِ باطنیِ خویش، مجبور شود که آنها را به اجر درآورد، و جامعه نیز باید مجذوب و راغب و مایل به آنها گردد. این جبر، در واقع، جبر نیست، بلکه «کشش» و «جاذبه» برنامهها و راهکارهای نیروهای انقلابی است که هر مخاطبی را به استفاده از آنها، برمیانگیزاند و وامیدارد. اگر جامعه، «طالب» و «خواهانِ» برنامههای نیروهای انقلابی شود، دولت نیز «ناگزیر» خواهد بود که این شوق و شیفتگیِ اجتماعی را بیپاسخ نگذارد و راهحلّهای موازیِ نیروهای انقلابی را به کار ببندد، و تدبیرهای بینتیجه خود را کنار بنهد.
د) نسبت به جامعه؛ گفتارهای تبیینی و اقناع گر
سطحِ «اجتماعی» و «تودهای»، از اهمیّتِ فراوانی برخوردار است، در حالی که ما از آن غفلت میکنیم و بر این باوریم که اتفاقِ اساسی، باید پشتِ درهای بسته و در چارچوبِ خواستِ پارهای از خواص و نخبگان رخ دهد، حال آن که در نهایت، این جامعه است که «انتخاب» میکند و «تصمیم» میگیرد، و چه بسا، انتخاب و تصمیمش، غیر از چیزی باشد که در ذهنِ جمعهای محدودِ سیاستپرداز میگذرد. «سخن گفتن» با جامعه و «متقاعد ساختنِ» آن، زیربناییترین و اساسیترین کاریست که باید انجام داد. در برابرِ جامعه، باید راهبردِ تولیدِ «گفتارهای تبیینی/ روشنگرانه/ توضیحی/ تفسیری/ توجیهی/ تحلیلی/ آگاهیبخش/ بینشزا» را در دستورِ کار قرار داد؛ چراکه اغلبِ افرادِ جامعه، فاقدِ شناختهای عمیق و تفصیلی از واقعیّتها هستند و تنها بر پایه «ظواهر» و «نمودها»، قضاوت میکنند. نیروهای انقلابی باید «لایههای ناپیدا و پنهانِ واقعیّتها» را برای جامعه، بازگو کنند و جامعه را از «سطح» به «عمق» و از «پوسته» به «مغز»، هدایت کنند. جامعهای که در آن، «نادان» و «ناآگاه» و «قشری»، فراوان باشد، به راحتی بازی خواهد خورد و به بیراهه کشیده میشود. جامعه «سطحینگر» و «کوتهاندیش»، بهترین زمینه را برای تحرّک و تاختوتاز نیروهای منافق و متظاهر فراهم میکند؛ زیرا به دستاویزی برای خدعهورزی و نیرنگبازی آنها تبدیل میشود و بی آن که بداند، به آنها کمک میکند تا به هدفهایشان دست یابند. بنابراین، باید از طریقِ گفتارهای تبیینی، موجباتِ «گِرههای ذهنیِ جامعه» را گُشود و «بلوغ و رشدِ فکریِ جامعه» را فراهم کرد و «استقلالِ نظر» و «اندیشهورزی» و «عقلانیّت» را به آنها آموخت.
دانستن، کافی نیست؛ انسان، دانستههای بسیاری در ذهنِ خویش دارد که در عمل، به آنها پایبند نیست، بلکه برخلاف اقتضاء و دلالتشان اقدام میکند. آنچه که «دانسته» را به «عمل» متّصل میکند، باور است. اگر حقیقتی در درونِ انسان به «باور» تبدیل شد، سخت و مستحکم میشود و نه تنها به آسانی از میان نمیرود، بلکه عملِ انسان را نیز رنگآمیزی میکند. بنابراین، باید کاری کرد که «ندانستهها» به «دانستهها»، و «دانستهها» به «باورها» تبدیل شوند. چنین تغییری، ماندگار و پابرجا خواهد بود و دستخوشِ جابجاییِ اشخاص و جریانها و سیاستها نمیگردد، بلکه بر آنها تأثر میگذارد. بارو، حدّ اعلای خواستههای ما درباره بدنه اجتماعی از منظرِ فردی است، اما پس از این، باید این وضع از «فرد» به «جامعه» نیز منتقل گردد و به تعبیرِ حضرت آیتالله خامنهای، «گفتمان» پدید آید. گفتمان عبارت است از «باورِ جمعی» (یا باورِ جمعی شده). هنگامی امری به گفتمان تبدیل میشود که همگان به آن باور داشته و آن را بخواهند و مطالبه کنند.از این رو، «باور» ناظر به «بُعدِ فردی» است و «گفتمان» ناظر به «بُعدِ اجتماعی».
هـ) نسبت به نیروهای انقلابی؛ گفتارهای بسیجگر و برانگیزاننده
مجلس انقلابی گاهی نیز باید نیروهای انقلابی را مخاطب قرار داد؛ یعنی باید «خودِ» فردی با «خودِ» جمعی، صمیمانه و انتقادی و اصلاحجویانه سخن بگوید تا کاستیها و سستیهای آن را برطرف سازد و آنها را به صحنه و عرصه سوق دهد. به بیانِ دیگر، راهبردِ تولیدِ «گفتارهای بسیجگر/ برانگیزاننده/ پیشبَرنده/ تحریککننده/ جهتدهنده/ جنبشزا/ حرکتآفرین» در برابرِ نیروهای انقلابی، امری ضروری است؛ مجلس کارآمد باید به مزیتهای نسبی اجتماعی خود توجه کند.
ادبیات گفتمانی و گفتاری نمایندگان مجلس، مولد دینامیزم و انرژی عظیمی در مدیریت کلان کشور است. مجلس یازدهم باید ادامه دهنده و استمراربخش مسیر آیت الله رئیسی در قوه قضائیه باشد نه توجیه گر اقدامات دولت.
مجلس یازدهم می تواند مجلسی از جنس حاج قاسم سلیمانی باشد که در آن عقلانیت، انقلابی گری، اخلاص و تدبیر به شکل توأمان و همزمان تجلی یابد.