سحر ژائله، قائم مقام شرکت «شیرین عسل» در گفت وگو با افق آنلاین;
موفقیت زنان را اغلب به شانس نسبت میدهند، اما درواقع سختکوشی و پشتکار زنان است که آنها را سرآمد حرفه خود میکند،چه هنرمند یا کارآفرین باشند و چه دانشمند یا استاد دانشگاه. حد وسط، هیچوقت برای بانوان موفق معنی ندارد. آنها دائما در تلاش و تکاپو هستند و میدانند موفقیت واقعی تنها با عبور از محدودیتهای نادرست زمانی، فرهنگی و موانع بازدارنده تحقق پیدا میکند.
سحر ژائله سعد آباد بدون شک در زمره بانوان موفقی است همواره در تلاش است تا باورهای غلط فرهنگی نسبت به حضور زنان در اقتصاد را با عملکرد موفق مدیریتی خود اصلاح کند وی پشتکار و سخت کوشی مثال زدنی در کار دارد که ارثیه ماندگار پدرش یونس ژائله بنیانگذار شرکت شیرین عسل است . باهم ماحصل این گفت و گو را می خوانیم :
با آنکه در اکثر کشورهای جهان، قوانین برای حضور زنان در حوزه فعالیتهای اقتصادی مناسب نیست و هنوز در توانایی زنان در کارآفرینی، تردید وجود دارد اما روند نقشآفرینی زنان در حوزه کارآفرینی رو به رشد است در این رابطه چه نظری دارید؟
عرض سلام و خوش آمد دارم خدمت شما. در مورد این سؤوال معتقدم که فقط در برخی از کشورها وضعیت قوانین به این گونه بوده و در اکثر کشورها قوانین برای فعالیت زنان مناسب است، اما در بسیاری از کشورها دیدگاههای ذهنی و زمینههای فرهنگی حاوی تبعیض و ایجاد مانع برای فعالیت زنان میباشد. در تحلیل و مواجه با این واقعیت تلخ باید به دنبال دلایل و ریشههای این بروز این موضوع و رفع آن باشیم. در این کشورها شاید زیرساختهای قانونی و باورهای غلط فرهنگی که موجب عدم اصلاح این نقص میشوند، همچنان فراهم نشود، اما جامعه زنان فعال در حوزه اقتصاد با تمام دشواریها در حال کار و فعالیتند.بنا به تجربه شخصی من، در بیشتر کشورهای پیشرفته حتی در زمان استخدام، نوع جنسیت، وضعیت تأهل، دین و مذهب، سن و سایر مسایلی که مربوط به حریم شخصی افراد تلقی میشود در رزومهها قید نمیگردد، بلکه توانمندی و آموزشها و تجارب کسب شده و شایستگی فرد در مرکز توجه و اهمیت قرار میگیرد.
باید بپذیریم که در دنیای پیشرو، مدیریت و راهبری بنگاهها و سازمانها، باید بر مبنای شایستگی و کارآمدی افراد صورت پذیرد و نه بر مبنای جنسیت آنها. نگرش جنسیتی و تبعیضهای ناشی از آن را باید دور ریخت و از تمامی ظرفیتهای جامعه بهره برد. خوشبختانه زنان در جایگاههایی که بر مبنای توانمندی و شایستگی انتخاب شده و مورد وثوق و اعتماد واقع شدهاند، توانستهاند بهخوبی از عهده محدودیتها برآمده و عملکردی شایسته و قابل قبول از خود نشان دهند.
مثال موردی این رویکرد را در کابینه جدید دولت فنلاند که از زنان جوان در سمتهای نخست وزیری و وزرای کشور، اقتصاد و آموزش تشکیل گردیده است میتوان دید. فنلاند کشوری است که جمعیتی کمتر از ۵ میلیون نفر یعنی کمتر از نصف جمعیت تهران و اقتصادی حدود ۵۰ برابر ایران دارد.
باید بپذیریم در جهان آینده، هیچ اولویتی جز شایستگی در مدیریت و مهارت و تخصص برای افراد قابل تصور نیست و دیدگاه جنسیتی، مطرود و غیرقابل پذیرش است.
نگرش منفی برخی افراد جامعه به توانمندیهای اقتصادی زنان،چه تأثیری بر عملکرد شما دارد؟
نگرش ذهنی این افراد، قاعدتاً ریشه در خواستگاه ذهنی ایشان دارد که با گذر زمان و حضور مستمر و فعال و موفق زنان و نیز تغییرات نگرش حاصل از تغییر نسلها قابل حل است، ولی من به شخصه بر این باورم که درگیر کردن توجه و تمرکز به این قبیل دیدگاهها و افراد، ما را از اهداف و برنامههای کاری خودمان دور خواهد کرد و تاکنون جزو اولویتها و موضوعات مورد اهمیت برای من نبوده است.
یکی از دلایل سختی کار برای بانوان فعال و کارآفرین در مقایسه با مردان، وظایف و نقشهای متنوع آنها از جمله همسر و مادر بودن است در این رابطه چه نظری دارید؟
از نظر من آنچه اهمیت دارد این است که چه زن و چه مرد، هر کس در موقعیتهای اجتماعی و خانوادگی خود، در نقشها و مسؤولیتهایی که برعهده دارد، چه از عضویت در خانواده و چه عضویت در یک محیط کاری و چه وظایف شهروندی، باید بهترین خود باشد. باید طوری زندگی کرد که حریم و حرمت هر بخش حفظ شده و خللی در سایر بخشها بهوجود نیاید. مثلاً در کسوت همسر، مادر، پدر و فرزند، هر شخص نقش و وظیفهای دارد و فرقی ندارد که مرد باشد یا زن. مرد و زن اگر به وظایف و نقش خود در خانه و خانواده آشنا باشند، دیگر مشکل و سختی وجود نخواهد داشت. معتقدم هر زنی این حق را دارد درصورت تمایل، به شغل و کاری که توانایی و علاقه به انجام آن دارد بپردازد، در ایران قوانین حاکم به نحوی نیست که زنان را مجبور به کار کردن در بیرون منزل کند و زنان به خواسته خود کار کردن را انتخاب میکنند و درآمدهای شغلیشان را در اختیار خودشان دارند، پس انجام وظایفی مانند همسرداری و مادر بودن را بهعنوان نقش طبیعی پذیرا باشند و بر این باورم زنان کارآفرین از چنان انگیزهای برخوردارند که علیرغم دشواریها بر این شرایط غالب میشوند و میتوانند در هر شرایطی بهترین عملکرد را از خود بروز دهند.
چالشها و موانع اجتماعی کارآفرینی زنان در جامعه چیست؟
اگر به پیشینه وجود باورهای غلط نهادینه شده فرهنگی ریشه دار و تاریخی جامعه بشری که همواره زنان را ضعیف و نیازمند حمایت و مراقبت توسط مردان فرض کرده اند توجه کنیم، میشود ملاحظه کرد که ته ماندههای این باورها موجب ماندگاری دیدگاههای محدودیتزا در جامعه و حتی بروز خودناباوری در زنان نسبت به این موضوع شده است. زنان بعضا با این پیش داوریها مواجه میشوند که اینکار، کار زن نیست، زنان توان مدیریت ندارند، مرد چون بار مدیریت خانه رابر دوش میکشد شایستگی بیشتری برای تصدی مشاغل بالاتر و دریافت حقوق بیشتر را دارد. یا برخی مردان بر این باور ذهنیاند که اگر زنی دارای استقلال مالی باشد دیگر وظایف خانه را بهخوبی انجام نخواهد داد و ممکن است از تابعیت و فرمانبرداری محض همسر تمرد کند! این ذهنیت عجیب هم وجود دارد که بعضی آقایان برایشان افت دارد که تحت مدیریت یک خانم باشند.
تحقیر زنان و مداخله در حریم شخصی ایشان در محیط کار، چه محسوس و چه نامحسوس همچنان پدیدهای رایج و زشت اجتماعی محسوب میشود.
از نظر خودتان بزرگترین موفقیتتان در کار و زندگی چیست !؟
به نظرم آنچه از بدو ورود رسمی و مستمر به محیط کار توانسته ام انجام دهم، این بوده که بهطور مستمر و با پیگیری فراوان، آنچه را آموخته بودم و آنچه را در مسیر کار تجربه کردم را همواره در کنار هم قرار داده و ترکیب کرده و بهتدریج در مسیر رسیدن به اهداف کاری و سازمانی حرکت کردهام و در آینده نیز چنین خواهد بود. زندگی شخصی و زندگی کاریام را بهگونهای در کنار یکدیگر تنظیم کردهام که نه تنها به هم لطمه نمیزنند، بلکه بهبود دهنده هم هستند. موفقیت اصلی را در همین میدانم که در مسیر رسیدن به اهداف، به درستی حرکت کنم.
شما الگوی خاصی را در زندگی و کارتان مد نظر داشتید !؟
بله. عمه مادرم از دوران جوانی شان علیرغم محدودیتهای فرهنگی، اجتماعی زمانشان، فعالیتهای خوب و ماندگاری انجام داده و مؤسس و مدیر اولین دبیرستان دخترانه تبریز بودند که بهدلیل فعالیتهایشان زبانزد اطرافیان و همشهریان شده و بهعنوان خانمی موفق و تحصیلکرده مورد احترام جامعه بودند. از زمان کودکی شناختی که از ایشان داشتم این باور را در من بهوجود آورد که زن بودن نه تنها محدودیت نیست، بلکه میتواند مزیت باشد و میتوان کارهای ارزشمند و بزرگ را بدون درگیر شدن با این باورها و محدودیتهای ذهنی محقق کرد.
علاوه بر ایشان که برایم نمونه عینی الگوی موفق یک زن بودند، پدرم یعنی آقای یونس ژائله، هم در مقام پدر و هم در جایگاه کارآفرینی سختکوش و پیشتاز، همیشه و در هر زمان یک الگوی عملی کارآفرینی پویا
و روزآمد و مرجع مورد مراجعه و توجه من هستند که چگونگی کار و زندگی ایشان، به تنهایی یک کتاب مفصل چند جلدی را میتواند به تألیف برساند. از همان دوران کودکی، همنشینی و همراهی با ایشان در محیط کار و کارخانه و نیز حضور در نمایشگاههای داخلی و خارجی باعث شد که به کار در شیرین عسل علاقهمند شوم.
با کمک فکری و تشویق پدرم برای انتخاب رشته تحصیلی مناسب در دانشگاههای معتبر، در ابتدا به تحصیل در مقطع کارشناسی مدیریت اجرایی در گرایش بازاریابی و مدیریت (Bachelor of Business administration in concentration of Marketing & Management) پرداختم و بعد از خاتمه این مقطع تحصیلی و یکسال کار در شرکت بهعنوان مدیر بازاریابی، متوجه ضرورت کسب اطلاعات بیشتر و بهروز در زمینه تجارت بینالملل شدم و باز با مشورت ایشان در مقطع کارشناسی ارشد تجارت بینالملل (Master of International Business – MIB) ادامه تحصیل دادم که البته هر دوی این رشتهها بیشترین تناسب را با روحیات من و نیاز شرکت داشتند. همینطور پدرم با حمایت در طول دوران تحصیل در خارج کشور و بعد از آن با سپردن تدریجی و مرحله به مرحله مسؤولیتها و ارایه مشورت و با اعتمادی که نشان دادند، زمینه کسب تجربه و توفیق در کار را برایم فراهم کردند. ایشان از همان ابتدای تحصیل، برنامهریزی هوشمندانهای برای آموزش مهارتها و روشهای مدیریتی کاربردی برای من در نظر داشتند و از این بابت هم به ایشان بسیار مدیونم.
بدون شک در شروع، انجام و البته ادامه مسیر برای هر کاری موانع و مشکلات بسیاری وجود دارد در این رابطه کمی توضیح دهید.
برای مشکلات که فهرست بلند بالایی وجود دارد! فقط میشود مروری گذرا به مهمترین عناوین داشته باشیم. اگر مسایل را به موضوعات درون و برون بنگاهی تقسیم کنیم، کمی راحتتر میشود به موضوع ورود کنیم. همگی کمابیش از شرایط نامطلوب و نامساعد حاکم بر محیط کسب و کار در ایران مطلعیم و این مشکلات را همه روزه از قول مدیران کارآفرین میشنویم. بروکراسی پیچیده و ناسالم اداری، مشکلات مبادلات تجاری با سایر کشورها، کمبودها و گرانیهای مستمر مواد اولیه، رقابتهای ناسالم و رفتارهای خلاف اخلاق کسب و کار مانند بدعهدیها، کپی کاری، بازارشکنی، تقلب و کمفروشی و نظایر آنها از این جملهاند.
اگر تمامی این موضوعات و مشکلات را بهعنوان پیش فرض و محدود کننده محیط کسب و کار در نظر داشته باشیم، موضوعات درون بنگاهی هم خلاصه وار از این قرارند: مقاومتهای درون سازمانی در برابر اصلاحات و تغییرات، تخریبها و کارشکنیهای عمدی، عدم بهرهوری، کم دقتی، فرار از مسؤولیتها، کمبود دانش و مهارت فردی، عدم مستندسازی اقدامات و دستاوردها، بیانگیزگی، کندی و بینظمی و….
چه چیز باعث شد تا به عرصه اقتصاد، صنعت و تجارت ورود پیدا کنید؟ و چه چیزی درون شما بود که قدرت و جسارت این شروع را به شما داد !؟
حق انتخاب داشتم بین اینکه کار نکنم و به قول معروف گوشه عافیت بگزینم یا وارد کسب و کار خانوادگیمان شوم یا بهطور کل شغلی مستقل و جدا از آن انتخاب کنم. من هم که اصولاً با بیتحرکی و بیثمری میانه خوبی ندارم و کار و تلاش و اثر بخشی و خلاقیت به من حس مفید بودن و سرزندگی و شادی میدهد و اصولاً از کودکی با کار و تلاش و جنب و جوش آشنا بودم، انتخابم این شد که بهتر است نقشی مؤثر در توسعه کسب و کار موفق خانوادگیمان ایفا کنم و برای آیندهمان بکوشم.
قدرت ریسکپذیری در کار اقتصادی باید ذاتی باشد یا اکتسابی !؟
ریسکپذیری به نظر من بیشتر رفتاری ذاتی است که در طول زمان با توجه به آموختهها و تجربه فرد و شرایط محیطی و اطرافیان و با توجه به مجموعه عادات و منشهای شخصیتی و ذاتی فرد و چگونگی تحلیل و سنجش مخاطرات و فرصتهایی که از ریسک حاصل میشود بروز مییابد.
ما معمولاً در کار اقتصادی با ترسهای مختلفی مواجهیم که ما را در تصمیمگیری مردد میکند. این ترس ریشه در زیان مالی، عدم موفقیت، از دست دادن اعتبار و سرمایه، نگاه و قضاوت اطرافیان، از دست دادن فرصت رشد و میزان و چگونگی جبران هزینه و فرصت از دست رفته دارد.
یک فعال اقتصادی با در نظر گرفتن مجموعه عوامل حاکم بر کسب و کار خود به طور مداوم در معرض انتخاب و تصمیمگیری بین گزینههای پیشرو قرار میگیرد که برخی از این تصمیمات بهدلیل نا مشخص بودن آینده و تحولات پیشرو، نتیجه نامشخص و وابسته به سایر عوامل خارج از اختیار او دارد. هرچه حاصل تصمیم او نامشخص تر و احتمال درست بودن نتایج مورد انتظارش کمتر باشد میزان ریسک در کار بالاتر میرود و هرچه تابآوری وی در برابر نتایج نامطلوب کمتر باشد، هزینه ریسک برایش بیشتر میشود. ولی معتقدم ریسکپذیری را نباید با شانس اشتباه گرفت.
نوع مدیریت شما تا چه اندازه در پیشرفتتان تأثیرگذار بوده !؟
با توجه به مجموع شرایطی که با آن روبهرو بودم و نیز با توجه به خصوصیاتی که از نظر سازمانی وجود داشت، روشی را در مدیریت امور انتخاب کردم که بتوانم بهترین نتیجه را بگیرم و با توجه به نتایج حاصله به نظر میرسد بدون این شیوه، موفقیت چندانی حاصل نمیشد. قرارم با خودم بر این بود که در هر کاری که انجام میدهم بتوانم اثر مثبت داشته باشم و کمک کنم نتیجه مناسب بهدست آید.
مقدار تأثیرگذاری «مثبت اندیشی» در موفقیتتان چه مقدار بوده !؟
معتقدم یکی از مهارتهای مدیر باید هنر تبدیل ذهنیتهای منفی و منفعل به دیدگاههای مثبتاندیش و فعال باشد. مدیر خود باید سرچشمه جوشان انرژی مثبت و موتور محرک انگیزه سازمان باشد تا حرکت و خلاقیت را در محیط کار به جریان بیندازد. تلاش میکنم این باور را به همکارانم منتقل کنم که جایگاهشان را بهدست بیاورند و شایستگیها و توانمندیهایشان را نشان دهند تا بتوانند در مسیر رشد و موفقیت قرار بگیرند. البته خوبست این نکته را هم بگویم که مثبتاندیشی با سادهاندیشی و برخورد سرسری با مسایل، فاصله زیادی دارد و حفظ جدیت و انضباط در کار در عین خیرخواهی و انتخابهای درست مدیریتی بر مبنای شایستگی، تبلور مثبتاندیشی است.
«صبر» کجای مسیر پیشرفت کاری و اجتماعی شما بود !؟
صبر و پشتکار را یکی از پلههای نردبان پیشرفت میدانم. مهم است که بتوانیم کار درست را در زمان درست آن انجام دهیم تا نتیجه درست و دقیقی حاصل شود. درخصوص خودم هم برای این که بتوانم در این کسب و کار خانوادگی موفق شوم، باید با شکیبایی و به تدریج، ضمن یادگیری وضعیت موجود و روش انجام امور در بخشهای مختلف، جایگاه سازمانی خود و اعتماد همکاران را بهصورت گام به گام بهدست میآوردم که در طول سالهای گذشته همینطور بوده و در آینده هم جز این نخواهد بود.
کمی از همه مشکلاتی که در این مسیر به خاطر زن بودن برایتان بهوجود آمد؟
به شخصه در محیط کاری داخل شرکت مشکل خاصی نداشتهام، ولی به نظر میرسد نگاه مردسالار در محیطهای اداری دولتی همچنان رایج و غالب است و به همین دلیل نسبت به زنان فعال در حوزه کسب و کار بیاعتمادی وجود دارد و در مراجعه به این قبیل دستگاهها، زنان چندان جدی گرفته نمیشوند.
همراهی خانواده تا چه میزان بر موفقیتهای شما تأثیرگذار بوده است؟
همراهی خانواده از دوران تحصیل و بعد از آن در پذیرش حضورم در فعالیتهای کاری و اجتماعی، بدون شک باعث شد که با اطمینان خاطر بتوانم روی مسایل کاری تمرکز بیشتری داشته باشم. نوع برخورد و میزان استقبال خانواده چه پیش از ازدواج و چه بعد از آن به ویژه همراهی خوب همسرم با پذیرش شرایط کار و زندگی متعادل، زمینهساز توفیق هر دو بوده است و خوشبختانه من از این موهبت برخوردار بودهام و خدا را شاکرم که من و همسرم در زندگی مشترک و کار و فعالیت توانستهایم تعادل و توازن بسیار خوبی ایجاد کنیم.