صبر بسیار بباید پدر پیر فلک را
تا دگر مادر گیتی چو تو فرزند بزاید
افصح المتکلمین، استاد سخن، شیخ مصلح الدین سعدی شیرازی، به حق برگ زرین ادب و فرهنگ معنویت گستر ایرانی است . این« مرغ سخندان» که «هنوز آواز می آید به معنی از گلستانش» ، درس آموخته مدارس دینی نظامیه بود و دانش اندوز محضر سهروردی ها.
آنچه از نظم و نثر از او باقی است ، به واقع دفتر معرفت است و کتاب حکمت. قصاید توحیدی و اخلاقی سعدی و قرن هاست که زمزمه اهل دل و معرفت پیشگان است.
آن اندازه که زبان پارسی ، وام دار نظم و نثر این قله آسمان گون است، وامدار هیچ شاعر و نویسنده دیگری نیست. از بخت یاری ایرانیان است که بزرگترین نویسنده و شاعر آنان ، دانشمند و اندیشه گر و اخلاق گرا نیز بوده است . در بوستان و گلستان فقط سخن از بهار و طبیعت و باران و یاران نیست ؛ بوستان او، گنجینه ای از معرفت های دینی و آموزه های انسانی که در آن هم از «عقل و تدبیر و رای » سخن است و هم از «احسان» و «عشق» و «تواضع »و «رضا» و «قناعت» و «توبه» و «مناجات». اگر دیگران هنر و قلم خویش را اسیر چشم و ابروی یار و قد و قامت دلبران کردند، سعدی گلستان همیشه سرسبزش را نذر «اخلاق درویشان» و «فضیلت قناعت» و «فواید خاموشی» و «عشق و جوانی» و «تاثیر تربیت» کرده است .
به راستی که چه بخت بلندی است مردمی را که شاعر بزرگ آنان، دیوان خویش را با قصیدهای بیآغازد که درسنامه «توحید» است و مشق «عرفان و اخلاق». آن کدام شاعر و از کدام ملت است که به زبانی سحرآمیز و دلنشین ، بنیآدم را اعضای یک پیکر بخواند و آفرینش را گوهر یکتا؟
سعدی است که یار و دلدار را بهانه می کند تا از آرزوی دیدار «یار غایب » بگوید.
دیدار یار غائب دانی چه ذوق دارد ؟
ابری که در بیابان بر تشنه ای ببارد
سعدی ، آموزگار بزرگ اخلاق و تربیت و دلدادگی به جهان آفرین است . او به جهان خرم است؛ اما نه از آن رو که جهان ،حجله گاه عیش و عشرت و شاد خواری است . از آن رو که «جهان خرم از اوست » پس ؛
سعدیا گر بکند سیل فنا خانه عمر
دل قوی دار که بنیاد بقا محکم از اوست
طبیب دلها بود و داروگر جان ها: «اگر شربتی بایدت سودمند/ ز سعدی ستان تلخ داروی پند». گویی این روزها و سال های ما را میدید که گفت : «هفت کشور نمی کنند امروز / بی مقالات سعدی انجمنی » . پایه خویش را میشناخت و دُرّ دری را به پای خوکان نریخت. اگر سخنش بر دل مینشیند ، همه از صنعت و عبارت نیست، از آن است که « هر چه از جان برون آید، نشیند لاجرم بر دل ».
تا سعدی و سعدی دوستان ، در این ملک نفس می کشند و گام بر می دارند، این سرزمین پاک، گهواره خرد و مهربانی است؛ رهپوی طریق پیمبران است و آرزومند جمال آل محمد ؛ که « سعدی اگر جوانی کنی و عاشقی / عشق محمد بس است و آل محمد».
چنین است که پیر راحل و پیشوای خردمند ایران اسلامی، خمینی بزرگ، به زبان شعر و از تواضع گفت:
شاعر اگر سعدی شیرازی است بافتههای من و تو بازی است
و چه زیبا و گویا گفته است خلاف صالح آن امام بزرگ، مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای : « تجلیل سعدی، تنها تجلیل شعر و نثر شیوا نیست، تجلیل اخلاق و حکمت و معرفت و معرفت بلیغ و رسا نیز هست و در این دوران که انقلاب مبارک اسلامی پهنه زندگی ما مردم ایران زمین را قلمرو ارزشهای اسلامی ساخته و حکمت و معرفت را در جایگاه شایسته خود نشانده ، به جاست که ذکر جمیل سعدی بر زبان ارزش گزاران آن ارزشها و یاد او در خاطر و رهروان آن وادی ها، مکرر و موکد گردد».
اکنون، از پس سدههای بسیار، ماییم و سعدی که حلاوت سخنش جانها را گرد شهد معرفت به پرواز در میآورد و ما و همگان را ناگزیر از اقرار خاکساری به مقام این فرزانه همه دورانها میکند .
ماییم و دنیایی که اکنون بیش از هر زمان دیگری به سعدی و فرهنگ انسانی و زبان اخلاق گستر او نیازمند است؛ فرهنگ و زبانی که به ما بگوید :
بنی آدم اعضای یک پیکرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار