ناگهان دیدم آن دو در حال خندیدند هستند و گفتند: بابا وایسا، فرار نکن «دوربین مخفی است». من که از ترس زهر ترک شده بودم، ایستادم، یک نفس راحتی کشیدم و برگشتم دیدم کسی نیست. پیش خودم گفتم «من باشم دیگه دوربین مخفی بازی کنم، چه قدر حس بدی داره مردمآزاری…»
به گزارش فارس، این بازیگر در نوشتاری به تشریح اتفاقات رخ داده پرداخت. در این نوشتار آمده است: «چند شب پیش داشتم از سر فیلمبرداری بر میگشتم. خیابان خلوت بود، چون دیر وقت بود از کوچه پس کوچههای محلمان میگذشتم که جوانی به سمتم آمد و گفت: شما همان بازیگر دوربین مخفی نیستید؟ احساس خوبی به من دست داد،گفتم حتما من را شناخته و میخواهد از من امضا بگیرد.
این اتفاق بارها برای من رخ داده بود، شروع کردم با یک غروری صحبت کردن و گفتم خواهش میکنم، بله البته دوربین مخفی یکی از کارهای اینجانب بوده است ولی کارهای زیادی دیگری هم انجام دادهام، چه در عرصه سریال و چه در عرصه سینما. الان هم مشغول بازی در یک سریال هستم، شما قطعاً دوربین کنجکاو بنده رو که اخیرا از شبکه آموزش بازپخش میشود را دیدید درست است؟
جوابی نداد، دیدم با سر، ایما و اشاره به یکی از دوستان دیگرش که یک مقدار جلوتر از ما بود اشاره کرد که بیاید. من تعجب کردم و گفتم: حتما برای دوستش هم امضا میخواهد، آن بنده خدا رویش نشده و به این گفته است.
طرف آمد، دیدم یک دفعه از جیبش یک چاقو بزرگ درآورد و گفت: هر چه پول داری از جیبت در بیاور، من هاج و واج مانده بودم، گفتم مگر شما از من امضا نمیخواهید، گفتن امضا چیه؟ زود، تند، سریع هر چی پول داری به ما بده، من هم که حسابی ترسیده بودم به سرعت برقآسا پا به فرار گذاشتم.
ناگهان دیدم آن دو در حال خندیدند هستند و گفتند: بابا وایسا، فرار نکن «دوربین مخفی است». من که از ترس زهر ترک شده بودم، ایستادم، یک نفس راحتی کشیدم و برگشتم دیدم کسی نیست. پیش خودم گفتم «من باشم دیگه دوربین مخفی بازی کنم، چه قدر حس بدی داره مردمآزاری…»