مرداد ماه سال ۱۳۰۷ و در دوران پهلوی اول وزارت امور خارجه ایران در یادداشتی به سفارت انگلیس در تهران اعلام کرد که “اینکه جزایر بحرین متعلق به ایران میباشد، مثل تمام حقایق تاریخی بدیهی است.” اما انگلیسیها در سالهای ۱۳۱۲ و ۱۳۲۰ تلاش کردند با ایجاد محدودیت برای اشتغال و مالکیت اتباع ایرانی ساکن در بحرین، آنها را به مهاجرت از بحرین و یا خروج از تابعیت ایران، وادار کنند. در خرداد ۱۳۲۰ و در آستانه حمله متفقین به کشورمان، ممنوعیت مالکیت اتباع ایران در بحرین توسط مستشار انگلیسی حکومت بحرین اعلام شد.
اگرچه ایران در سال ۱۳۲۰ اشغال شد و متعاقب آن حوادثی مانند غائله جداییطلبی آذربایجان و کردستان به وجود آمد، اما موضوع بحرین از ذهن مردم ایران فراموش نشد. دو سه ماه بعد از آغاز به کار مجلس پانزدهم، موضوع بحرین در مجلس شورای ملی مطرح شد. یکی از نمایندگان به عدم ذکر موضوع اعمال حاکمیت ایران بر بحرین در برنامههای دوت اعتراض کرد و درخواست داد تا یک اصل مستقل به اعمال حاکمیت ایران بر بحرین و جزایر خلیج فارس اختصاص یابد. اما در همان مجلس و در مهرماه سال ۲۶، هیات رئیسه برخلاف مقررات مجلس مانع از طرح پیشنهاد در مورد احقاق حقوق ایران بر بحرین شد.
** کارشکنی شاه در تثبیت حاکمیت ایران بر بحرین در دولت قوام
با روی کار آمدن دولت قوام، موضوع بحرین به طور جدی از سوی نمایندگان پیگیری شد و در دستور کار دولت هم قرار گرفت. قوام اعلام کرد: «به علاوه موقع را مغتنم شمرده آنچه را ملک طلق ایران میدانم و نمیتوانم از حاکمیت خودمان صرفنظر کنم و موضوعی که هیچوقت از خاطرهای ما محو نشده و نخواهد شد، موضوع بحرین است که باید هرچه زودتر این عضو گرانبها را به بدن ایران عزیز اتصال دهیم و تسلیم آغوش مادر وطن نماییم. من در این باب مشغول مذاکره و اقدام هستم و با تمام قوا کوشش خواهم نمود که این حق مسلم ایران را علناً و رسماً به ایران برگردانیم.»
اما چندی بعد برخی از وزرای دولت با اشاره شاه استعفا دادند و دولت از رسمیت افتاد. قوام برای کسب مجدد رای اعتماد به مجلس رفت، اما اکثریت مجلس به او رای اعتماد نداد. بدینترتیب فردی که در خروج نیروهای اشغالگر از کشورمان نقش مهم و برجستهای داشت و تلاش داشت حق حاکمیت ایران بر بحرین را تثبیت کند، با کارشکنی شاه و وزرا و نمایندگان وابسته به وی، از نخستوزیری کنار زده شد.
روزنامه «دموکرات ایران» ارگان حزب دموکرات که قوام رهبری آن را برعهده داشت، عنوان کرد که هیچ عاملی بیش از عزم قوام در استیفای حقوق ایران در ارتباط با بحرین و نفت جنوب در سقوط وی موثر نبود. یکی از نمایندگان مجلس نیز در سخنرانی خود در مخالفت با دولت حکیمی موضوع احقاق حقوق ایران در بحرین و نفت جنوب را در سقوط قوام موثر دانست.
پس از عدم رای اعتماد به قوام، سردار فاخر حکمت که به دوستی و وابستگی به انگلستان مشهور بود و نقش اصلی در جلوگیری از طرح موضوع بحرین در مجلس شورای ملی داشت، برای نخستوزیری مطرح شد که البته او نیز نتوانست دولت تشکیل دهد و در نهایت فرد دیگری نخستوزیر شد.
پس از قوام، حکیمی و هژیر نخستوزیر شدند، اما پس از مدتی هر دو استیضاح شدند. در جلسات استیضاح هر دو نفر، بر کمکاری دولت در واکنش به مداخلات انگلیس و آمریکا در بحرین اعتراض شد.
** تلاش ناتمام مصدق و فاطمی
نهضت ملی شدن صنعت نفت اتفاقات جدیدی را در خصوص بحرین پیش آورد. بهمن سال ۱۳۲۹ و حدود یک ماه پیش از ملی شدن صنعت نفت، تظاهراتی در بحرین در حمایت از این نهضت و علیه استعمار انگلیس برگزار شد. اعتصابهایی نیز در شرکتهای نفتی وابسته به آمریکا و انگلیس شکل گرفت.
با ملی شدن صنعت نفت و باتوجه به اینکه دولت مصدق قدرت را در دست داشت، فشارها در خصوص بحرین از خارج شروع شد. از این رو «نوری سعید» نخستوزیر عراق که ارتباط نزدیکی با انگلیسیها داشت برای فشار بر ایران به آن جزیره سفر کرد. او در این سفر تلاش کرد تا بین شیخ بحرین و دیگر شیوخ خلیج فارس با کشور عراق ارتباطی برقرار کند. سفیر ایران در بغداد تشکیل امارت عربی شیخنشینهای خلیج فارس را طرح انگلیس و آمریکا دانست. البته سفر نخستوزیر عراق مورد اعتراض وزیر امور خارجه ایران قرار گرفت و او در یادداشتی به کاردار عراق در ایران اعتراض خود را اعلام کرد.
همچنین در فروردین سال ۳۱ مشاور حقوقی وزیر امور خارجه انگلیس به بحرین سفر کرد که این سفر مورد واکنش و اعتراض وزارت امور خارجه قرار گرفت و در یادداشتی به سفارت انگلیس در تهران اعلام کرد که چرا مشاور حقوقی وزیر بدون اجازه به بخشی از خاک ایران سفر کرده است؟
در مقابل نهضت ملی شدن نفت و تلاش دولت و مردم برای اخراج استعمارگران از کشور، دولتهای انگلیس و آمریکا سیاست واحدی مبنی بر منزوی ساختن ایران و استفاده از اهرمهای منطقهای برای ایجاد بحران علیه ایران به کار گرفته بودند، اما این تلاشها با واکنش افکار عمومی مواجه شد. مطبوعات نیز به مسائل بحرین پرداختند. در مجلس شورای اسلامی نیز برخی از نمایندگان همچنان بر تثبیت حاکمیت ایران بر بحرین تاکید داشتند. دولت مصدق نیز در یادداشتی به سازمان ملل بر حق حاکمیت ایران نسبت به بحرین تاکید کرد.
در آن دوره که مصدق نخستوزیر بود، قدرت شاهِ جوان کاهش پیدا کرده بود و او نمیتوانست کاری کند تا مانع از اقدامات مصدق در رویارویی با انگلیس و تاکید بر استقلال بحرین بشود، اما در نهایت با وقوع کودتای ۲۸ مرداد تلاشهای مصدق و فاطمی وزیر وقت امور خارجه ناتمام ماند.
** مقاومت مردم و اعلام بحرین به عنوان استان چهاردهم
اگرچه در تهران کودتای ۲۸ مرداد رخ داد و دولتی تابع انگلیس و آمریکا روی کارآمد، اما در بحرین جنبش بزرگی در حمایت از جنبش ضداستعماری ایران و علیه انگلیس شکل گرفته بود. در سال ۳۳ به دلیل ممانعت آلخلیفه از برگزاری مراسم محرم اعتصابات و اعتراضات بزرگی شکل گرفت. این اعتراضها منجر به تشکیل یک جریان سیاسی در بحرین شد که خواست اساسی آنها خروج انگلیسیها از بحرین بود. دولت انگلیس نیروهای نظامی بیشتری به بحرین فرستاد و با معترضان برخورد کرد، اما مقاومت بحرینیها تشدید شد و بازتاب هم پیدا کرد.
خیزش مردم بحرین مورد استقبال گسترده و شدید مردم ایران قرار گرفت و مردم از دولت خواستند، حق حاکمیت ایران بر بحرین تثبیت شود. شاه که به تازگی قدرت گرفته بود و در ماجرای کودتای ۲۸ مرداد روبروی مردم ایستاده بود، این بار نیز نمیتوانست در برابر مردم بایستند، در نتیجه سکوت کرد و اجازه داد تا دولت به خواست مردم عمل کند.
وزیر امور خارجه ایران در فروردین سال ۳۵ از عزم دولت ایران برای اعاده حاکمیت ایران بر بحرین خبر داد. چند ماه بعد وزارت کشور لایحهای در مورد تقسیمات کشوری تنظیم کرد. این لایحه در ۲۰ آبان سال ۳۶ به تصویب رسید و طبق آن چهار استان به استانهای کشور افزوده شد و استان بحرین به عنوان استان چهاردهم انتخاب شد. همچنین برای استان چهاردهم دو نماینده در مجلس شورای ملی تخصیص داده شد.
البته این اقدام مورد واکنش دولت انگلیس و دولتهای عربی قرار گرفت، اما شاه این بار در برابر خواست مردم نمیتوانست کاری کند. او البته در آذر ماه سال ۳۷ در دیدار با کاردار سفارت انگلیس از آمادگیاش برای تعامل با حکومت آل خلیفه خبر داد و پیشنهاد داد حاکمان بحرین به طور داوطلبانه همبستگی خود را با دولت ایران اعلام کنند.
اما تقریباً ده سال بعد و وقتی که خروش مردم در بحرین و ایران فروکش کرد، ورق برگشت و شاه در سفری به هند برای نخستین بار به طور رسمی از حق حاکمیت ایران بر بحرین صرفنظر کرد. او گفت: «این اولین بار است که من رسماً درباره این مساله سخن میگویم و دقیقاً به سوالاتی در این زمینه پاسخ میدهم… ایران از سوی دیگر پیوسته به این سیاست خود دلبستگی داشته است که هرگز برای به دست آوردن اراضی و امتیازات ارضی، علیرغم تمایل مردم آن سامان، به زور متوسل نشود. من میخواهم بگویم که اگر مردم بحرین مایل نباشند به کشور ما ملحق شوند، ما هرگز به زور متوسل نخواهیم شد. زیرا این خلاف اصول سیاست دولت ما است که برای گرفتن این سرزمین خود، به زور متوسل شود… این روشنترین چیزی است که من میتوانم در این زمینه به شما بگویم.»