به گزارش «تابناک»، برگزاری بیست و هشتمین جلسه “کلاس مجردها”ی حجت الاسلام شهاب مرادی در دانشگاه تهران با چنان استقبالی مواجه شد که ترغیبمان کرد تا به روایت تصاویر سری به آن بزنیم؛ و البته چه چیز بهتر از این میتوانست باشد که از زاویه دید یکی از شرکت کنندگان در کلاس به روایت ماجرا بپردازیم؟
“پایان این سال تحصیلی برای من مصادف است با اتمام یک مقطع دانشگاهی. البته دانشگاهی که بیشتر به آموزشگاه شباهت دارد. دوست ندارم تنها نقاط ضعف را ببینم، جای شکرش باقی ست که من در یکی از بهترین دانشگاههای کشور درس خواندهام، اما نمیتوانم از این بگذرم که ارتباط تربیتی بین اولیا دانشگاه و دانشجو وجود ندارد. با این اوصاف، انتظار تعامل تربیتی دانشگاه با خانوادهها امری خنده دار جلوه میکند.
اما بهانه این نوشته حضورم در فضایی متفاوت است؛ جایی که بدون هیاهو زندگی دین مدارانه را تمرین میکردند. دغدغه استاد صرفا بیان موضوع مد نظرش نبود. بازار گفتوگو و سخن گرم بود اما استاد و دانشجو در بهتر گوش دادن رقابت میکردند. روش اداره کلاس خاص و جالب مینمود و دموکراسی خردمندانهای در آن حاکم بود. سوال هر کس اگر به تشخیص کلاس موضوعیت داشت پی گرفته و اهتمام دانشجویان ثابت کلاس بر یادگیری باعث میشد دیگر میکروفون و ۱۰۰۰ نفر جمعیت به خودنمایی و هیاهو وسوسهات نکند، آرام میشدی، همگی خاضع برای دانستن. شهاب مرادی موضوعات را از چند جنبه بررسی میکرد و ذهنم دایما درگیر بود، میگفت وقتی زندگیمان را هم مثل برگه امتحان از روی دست دیگری مینویسیم مشکلات آغاز میشود.
دانشجویان هم قدردان آن فضا بودند و با اینکه کلاس بیش از ۳ ساعت طول کشید و بعضا مثل من روی زمین نشسته بودند، خبری از «استاد خسته نباشید»های معمول نبود. دیدم که میشود استادی با دانشجویانش مثل فرزندانش مهربان و دلسوز باشد، اما تقیه و توریه نکند، حرفش را صریح و صمیمی بزند و از فرامین خدا کوتاه نیاید.
کنجکاو شدم بدانم این کلاس با این نظم و برنامه ریزی دقیق و استاد بنام، توسط چه تشکلی و یا چه نهاد و ارگانی و با چه بودجهای برگزار میشود؟ جالب بود، این کلاس رایگان است و از هیچ بودجهای استفاده نکرده و تنها به همت استاد و با همکاری چند دانشجوی نخبه عضو کلاس، مدیریت و برگزار میشود؛ مقایسه میکنم با بودجهها و امکانات برخی سازمانها … .
نمیدانم آیا برنامهها و فعالیتهای دستگاهها و نهادهای مسئول در امر فرهنگ مرتبط با جوانان در مقیاس فرصتها و امکاناتشان و بودجههای کلانشان، ارزیابی و اثرسنجی میشود؟
قصد ستایش در کار نیست اما کاش تلنگری باشد به مسئولینی که “مسئول” هستند تا سهم خود را در بروز بحرانها و مشکلات و همچنین تحقق اهداف و برنامههای فرهنگی-اجتماعی فراموش نکرده و حتی خود را مسئولتر بدانند!
به هرحال «کلاس مجردها» گویی تبلور یکی از آرزوهایم در دوران تحصیل بود که مثل شهاب از آسمان دانشگاه تهران عبور کرد و من چشم دوخته به آسمان، در آرزوی تکثیر و تثبیت آن خواهم ماند.
شاید شما هم مثل من این فضا را نه از صدا و سیما دیده باشید و نه در جای دیگری سراغ داشته باشید، پس بد نیست که به روایت چند تصویر مروری داشته باشیم بر آنچه مرا سر ذوق آورد.
محمد زرگر”