خبرگزاری دانشجو، مسائل و مشکلات مربوط به جوانان، غریب ترین دغدغه در ذهن مسئولان کشور می باشد. کمتر مسئولی دردهای واقعی جوانان را می شناسد. از همین مسئولان نیز باز کم هستند مسئولینی که دلشان برای حل این مشکلات بسوزد.
مهمترین دلیلی که موجب می شود مسئولان خود را به تغافل بزنند، این است که حل معضل های جوانان کار طاقت فرسا و صرف هزینه های سنگین می طلبد. بنابراین عموم مسئولان، وضعیت جوانان را به درستی تبیین نمی کنند و اوضاع را بسیار عالی نشان می دهند.
این نابسامانی زمانی اوج گرفت که وزارت ورزش و جوانان تشکیل شد و معضل های جوانان در محاق ورزش، به فراموشی سپرده شد. دیگر کسی از معضل هویت در بین جوانان سخن نمی گوید. انگار هیچ جوانی در جامعه با مشکل جنسی دست به گریبان نیست. همین که به ورزش جوانان رسیدگی کردیم، مشکلات جوانان را رفع نموده ایم.(ای کاش لااقل به همین ورزش به درستی می پرداختند.) مشکل جنسی، معضلی است که حتی دست از سر جوانان مذهبیمان نیز بر نمی دارد و مسئولان با بستن چشم هایشان، می گویند نیست.
گرچه سازمان ملی جوانان، فعالیت درخور توجهی انجام نمی داد، اما مسئولینی داشت که دلشان برای مسائل جوانان می سوخت و اشراف خوبی به این مشکلات داشتند. شاید اگر از عمرش قدری بیشتر می گذشت، موتورش بیشتر راه می افتاد اما بسیار زود عمرش به سر رسید.
وزارت ورزش و جوانان تشکیل شد و ورزش دغدغۀ اصلی مسئولانی شد که امر جوانان را به آن ها واگذار کردند زیرا پرداختن به ورزش راحت ترین کاری بود که مسئولان می توانستند انجام دهند.
سؤالاتمان را پیرامون مشکلات مربوط به جوانان و معضل هایی را که جوانان را درگیر خویش ساخته و همچنین کم کاریهایی وزارت ورزش و جوانان را نزد آقای دکتر تلوری بردیم تا شاید کسی حرف دل جوانان را بزند.
دکتر تلوری با توجه به اشراف به مشکلات جوانان و مسئولیت قبلی اش در سازمان ملی جوانان، مباحث خوب و جالب توجهی مطرح کرد. احتمالاً در دل جوانان را از زبان دکتر تلوری خواهید خواند.
متن ذیل مصاحبه کامل با دکتر تلوری است:
به نظر شما مهمترین مسئله ای که جوانان ما با آن روبرو هستند، چه مسئله ای است؟
بزرگترین مسئله ای که جوانان امروز ما با آن روبرو هستند، مسئلۀ هویت می باشد و این مشکلی نیست که صرفاً جوانان امروز ما از آن رنج می برند، بلکه تقریباً تمام جوانان دنیا از آن رنج می برند، منتها مشکل ما قدری کمتر از آن جوانان است ولی به هر حال این مشکل گریبان ما را نیز گرفته است.
در کشورهای دیگر همین هویت انسانی بیشتر جوانان ضربه خورده است، هویت ملی، هویت دینی و هویت انقلابی مهمترین مسائل جوانان می باشد و این موضوع هم از طرف حاکمیت و حکومت تولید می شود هم از سوی خانواده ها و مردم، هم از سوی تمام سازمان های مردمی، هم از سوی خود جوان ها، البته مشکل هویت انسانی جوان های ما بسیار کمتر است.
منظورتان از هویت انسانی چیست؟
با وجود برخی فرقه ها در دنیا مثل فرقه های شیطان پرستی، بسیاری از جوانان حتی از هویت انسانی خود دور شده اند، انکار روح توسط برخی مکاتب روانشناختی و جامعه شناختی که در برخی دانشگاه های ما هم تدریس می شود و اینکه انسان صرفاً یک حیوان است، هویت انسانی را مخدوش می کند.
ولی در کشور ما، با توجه به فرهنگ غنی شیعه و دینی مان و همچنین با توجه به فرهنگ غنی ایرانی مان کمتر در این حوزه مشکل داریم ولی در کشورهای دیگر، همین امر نیز محل مناقشه است، به هر حال در کشوری که ابتذال (از انحای گوناگونش)، شراب و مواد مخدر توسعه پیدا کرد، به تبعش مشکلات این چنینی هم پیش خواهد آمد، منتها در کشور ما این مشکلات بسیار کمتر وجود دارد، عموماً در بیانات مقام معظم رهبری نیز هویت دینی، ملی و انقلابی تأکید می شود.
دیگر معضل های جوانان را چه می دانید؟
در راستای همین مسئله بزرگترین مشکلی که جوانان ما از آن رنج می برند، مشکلات مربوط به غریزۀ جنسی می باشد، خانواده ها به علت اینکه یک پرده ای از حیا و شرمساری در بینشان در ورود به مسائل جنسی وجود دارد، این مسائل را به فرزندانشان آموزش نمی دهند، حکومت نیز به جای طرح شفاف و روشن این مسئله حتی در حوزه های پژوهشی معمولاً به پنهان کردن و در رفتن از موضوع می پردازد، بنابراین از تمامی امکاناتی که حاکمیت دارد، مثل فضای آموزشی همچون کتاب و دانشگاه ها، امکاناتی در فضای پژوهشی و امکاناتی که در فضای عملیاتی دارد، شانه خالی می کند.
همچنین متفکران جامعۀ ما اعم از مراجع تا مجتهدین و منبری ها و خطبا که – گاهی اگر به نتیجه ای هم برسند منتظر حاکمیت نمی نشینند- نیز در این حوزه کوتاهی می کنند و از آن طرف نیز زمانی که ما نتوانستیم موضوع را به خوبی برای جامعه و جوانان تبیین و مطرح کنیم آلودگی هایی از فضا و عصر مدرن و تکنولوژی مدرن وارد کشور می شود.
به علاوۀ فضای توریستی که از داخل به سمت خارج از کشور افزایش یافته است (برای مثال مطلع شدم در ایام نوروز سال جاری نزدیک ۴ میلیون نفر تنها از کشور ترکیه بازدید کردند یعنی برابر تمام زائرین مشهد) باعث تزریق آلودگی هایی از این دست نیز می شود، این در حالی است که تعداد جوانان نیز در میان توریست ها زیاد است و همین مسئله باعث ضربه به هویت انسانی می شود.
از طرف دیگر، با توجه به فضایی که در حوزۀ ازدواج به وجود آمده مثل بالا رفتن سن ازدواج (در پسران حدود ۲۷ سال و در دختران حدود ۲۵ سال) و پایین آمدن سن بلوغ جنسی به زیر سن ۱۵ سال در پسران و حتی دختران در نسبت سنی خودشان و حجم میزان اختلاط و ارتباطات محرم و نامحرم نسبت به دهه ها و صده های گذشته در کشور ما مسئلۀ غریزۀ جنسی به یک بحران تبدیل شده است و حتی قبول این بحران از سوی خانواده ها، حاکمیت، اندیشمندان و دلسوزان نیز هنوز به رسمیت شناخته نشده و طبیعتاً این مسئله به همان هویت دینی و انقلابی و ملی جوانان ضربه می زند.
مسئله مسکن را جزو معضلات جوانان می دانید؟
مسئله مسکن فی نفسه مسئله اصلی کشور ما نیست، اما با توجه به اینکه نرخ رشد جمعیت در اول انقلاب از ۱٫۲ به ۳٫۷ نزدیک شد، این بحران جمعیتی با کنترل هایی که در دهه ۶۰ و ۷۰ انجام شد، الان متوجه بازار کار شده است، بنابراین مشکل سومی که جوانان ما را تهدید می کند، مسئله اشتغال است.
این در حالی است که افزایش جمعیت با مسئله کار و داشتن اشتغال و مسائلی مثل روزی حلال و تشکیل زندگی مشترک گره خورده است، بنابراین سه مسئله هویت، مسئله جنسی و مسئله اشتغال، مسائل اول ما هستند.
اگر گفته ام مسئله جنسی نه ازدواج، به این دلیل است که ازدواج تنها راه حل مسئله جنسی نیست.
شما ضمن مباحثتان اشاره داشتید، سن بلوغ کاهش یافته است. دلایلش چیست؟
متأسفانه می بینیم والدین نسبت به پیامدهای این کاهش سن نگران نیستند. در مبحث قبلیمان معلوم شد. به هر حال مسئله جهانی شدن و نه حتی جهانی سازی، مسئله ای غیر قابل اجتناب است و بشر به سمت جهانی شدن حرکت می کند.
در این جهانی شدن که به واسطه فناوری ها صورت گرفته و عصرمان را به عصر ارتباطات تغییر داده است، خود به خود کسانی که تسلط بیشتری بر فناوری ها دارند، فرهنگ خودشان را به کشورهای دیگر تحمیل می کنند.
ضمن اینکه اراده ای نیز از سوی صاحبان این فناوری برای انتقال فرهنگ غرب وجود دارد؛ بعنی هم اجتناب ناپذیر است و هم اراده ای جهت انتقال این معانی وجود دارد، بنابراین بحث توهم یا عدم توهم توطئه نیست. این اتفاق در حال رخ دادن است.
ما می گوییم پشت این اتفاقاتی که می افتد، اراده سازمان یافته ای نیز وجود دارد و ریشه های بسیاری را می توان برایش پیدا کرد، بنابراین ما دیگر در چاردیواری زندگی نمی کنیم که بتوانیم با احکام ساده غیر حکومتیِ مبتنی بر یک زندگیِ تقریباً روستایی، جلوی بروز بسیاری از این مشکلات را بگیریم. طبیعتاً این مسئله توسعه پیدا می کند.
ما به هر حال رسانه ملی داریم؛ رسانه ملی ما به دلایل مختلفی در یک فرصت کوتاهی مثل ایام نوروز، صدها فیلم سینمایی پخش می کند، این فیلم ها که توسط خرده فرهنگ ها در دنیا تولید می شود مثل شیطان پرست ها، رپ ها و هبی ها، به چشم بیننده ما منتقل می شود؛ این در حالی است که بسیاری از این فرهنگ ها مبتنی بر بافت دینی، سنتی و فرهنگی ما نیست و این عوامل به اختلالات روحی، روانی و جنسی منجر می شود، به این ترتیب ضعف اطلاعات جنسی مردم هم به همین شکل به مشکل دامن می زند.
در مبحث قبلی این مسئله را باز نکردم، اما باید بگویم که در این حوزه ضعف آموزش شرعی داریم؛ یعنی مردم ما کمتر رساله می خوانند و رساله های ما نیز حاوی تمامی احکام شرعی این موضوع نیست.
استفتائاتی نیز که در این حوزه باید صورت گیرد، به علت حجب و حیا و خویشتنداری اشتباهی که بزرگان ما دارند، استفتائات کاملی نبوده و به همین سبب اطلاعات شرعی جوانان، والدین و فرزندانمان کم شده و این منجر به پایین آمدن سن بلوغ شده است.
دلیل دیگرش تغذیه ماست که تغذیه مناسبی نیست؛ غذای ما نیز آلوده شده و این تغذیه ها بیشتر به لحاظ جنسی محرک زا هستند.
ما تنها آلودگی تصویری نداریم، بلکه آلودگی صوتی و رسانه ای هم داریم. یکی از معضلات ما بلوتوث است؛ متأسفانه پیامک ها، لطایف و جوک هایی که بین نوجوانان ما رد و بدل می شود، چیزهایی که در سایت ها پخش می شود، عدم مراقبت از بهداشت روانی (از نوع بهداشت جنسی که در خانواده ها باید وجود داشته باشد)، نوعی غرب زدگی که در برخی خانواده ها وجود دارد و یا برخوردهای روشنفکرانه ای که در مقابله با این شکل مسائل در خانواده ها هست، میزان دسترسی کودکان را به انحای آلودگی هایی که در یک کلام سن غریزه و تراوشات جنسی را کاهش می دهد، افزایش داده است.
به موضوع قبلی بازگردیم؛ معضل دوم بین جوانانمان را ازدواج نام بردید.
من مشکل دوم را ازدواج نگفتم. در سازمان ملی جوانان در بند سیزدهم از سند چشمانداز سوم به سه موضوع هویت، مسائل جنسی و اشتغال تمرکز شد؛ البته به این دلیل که اشتغال به دستگاه های متعدد دولت برمی گشت، عملاً از طرح موضوع خارج شد و بر روی مسئله هویت و ازدواج تمرکز بیشتری شد.
چرا ما گفتیم مسائل جنسی، نه ازدواج؟ به این دلیل که ازدواج تنها راهحل نیست؛ ما در روایات داریم اگر فردی در سن نوجوانی ازدواج کند، خداوند دو سوم دینش را حفظ می کند و اگر در جوانی ازدواج کند، خداوند نصف دینش را حفظ می کند.
خب ما چه مسئله دیگری داریم که بتواند دو سوم دین فرد را حفظ کند؟ یا چه مسئله ای داریم که بتواند نصف دین فرد را حفظ کند؟ پس ازدواج از منزلت بسیار خوبی برخوردار است؛ منتها اگر ازدواج به موقع باشد و بعد از ازدواج نیز بحث بهداشت روانی به درستی انجام شود، ازدواج می تواند کمک کند و خود ازدواج به تنهایی نمی تواند کاری انجام دهد و شاهدش نیز مراجعه افراد بسیار زیادی به مراکز مشاوره یا طرح موضوع در دعوا و دادگاه های خانوادگی می باشد که می بینیم کماکان برای این متهمین نیز مسئله جنسی یک مسئله مهم است؛ یعنی مسئله جنسی فقط مسئله امروز جوانان ما نیست.
ما به این دلیل که زاویۀ بحثمان زاویۀ جوانان است، مسئلۀ هویت را بیان کردیم؛ اما اگر می خواستیم بگوییم بزرگترین بحرانی که کل مملکت ما را تهدید می کند چیست، شاید مسئلۀ هویت به عنوان مسئلۀ اول طرح نمی شد و مسئلۀ جنسی را مطرح می کردیم؛ زیرا برای یک ردۀ سنی، هویت ملی، دینی و انقلابی حل شده است.
هویت برای جوانان مسئله است؛ اما اگر تمام رده های سنی را می گفتیم، از کودکی که به دنیا آمده تا پیرمرد ۷۰-۸۰ ساله، مسئلۀ اول ما مسئلۀ هویت نمی شد ولی مسئلۀ جنسی در حال حاضر مسئلۀ اول همه مردم ما شده است؛ چه مجردها و چه متأهلین.
حتی برای افراد بالای ۴۰ سال؟
بله بالای ۴۰ سال و این را با یک تحقیق ساده و یک جامعۀ آماری سادۀ ناجا به دست بیاورید و می بینید که این مسئله وجود دارد و اگر شما هم دقت داشته باشید، در تمام تلویزیون های بیگانه که در چند سال اخیر تأسیس و راه اندازی شده اند، صرفا بحث جوانان مطرح نیست؛ امروز بحث خانواده هم بحث جنسی است و مثلث ها و مربع های عشقی تبدیل شدند به مثلث ها و مربع های جنسی که یک طرفش نیز آدم های متأهل هستند.
زمانی که بحث ازدواج را مطرح می کنیم در نظر شما، ازدواج دائم می آید؛ یعنی زمانی که شما از ازدواج می گویید، آن چیزی که در اسلام و فقهای ما درمورد ازدواج است که اعم از ازوداج دائم و غیر دائم است به ذهنتان نمی آید.
آیا ما تنها با ازدواج دائم می توانیم تمام مسائل جنسی کشور را حل کنیم یا از این درجۀ آسیب، حداقل به یک حد طبیعی تنزلش دهیم؟ جواب می دهیم نه. آیا جمع ازدواج دائم و موقت می تواند این کار را بکند؟ باز هم می گوییم نه؛ زیرا برای ما بحث ازدواج گاهی جنبۀ درمان و گاهی جنبۀ پیشگیری دارد و مواقعی نیز هر دو جنبه را دارد؛ اما به تنهایی مشکل را حل نمی کند.
ازدواج دائم، ازدواج موقت و تعدد زوجات، هرسه این مشکل را حل می کند و اگر هرسه را در جامعه پیاده کردیم و همۀ مراقبت هایی را نیز که در جامعه نیاز است انجام دادیم، مشکلاتمان در این زمینه رو به بهبودی می رود؛ یعنی ما با یک پازل و پک روبرو هستیم و نمی توانیم مشکلات جنسی جامعه را به خصوص جوانانمان را با یک حکم از احکام اسلام حل کنیم.
ما اختلاط محرم و نامحرم را نیز داریم و این هم یک حکم دیگر است؛ اختلاط مرد و زن اجنبی در حالی که راه ورود و خروج به آن محوطه وجود نداشته باشد از نظر شرعی چه حکمی دارد؟ ما اگر این را انجام ندادیم چه کار می خواهیم بکنیم؟ اگر آلودگی های صوتی و تصویری و سطح دسترسی مردم به فساد زیاد باشد، چه کار می خواهیم بکنیم؟
در ضمن این امور تنها پک و مجموعه نیستند؛ مثلا شما نگاه کنید که به هرحال بعضی حرکات مردم در عدم تبعیت از احکام اسلام عکسالعملی به رفتار مسئولان کشور نیز هست؛ به عنوان مثال، بحث مفاسد اقتصادی و بحث دروغگویی برخی مسئولان ما تأثیر می گذارد؛ یعنی مردم عکس العمل نشان می دهند و می گویند کجای اسلامتان درست است که این مسائل درست باشد.
بنابراین مسائل جنسی صرفاً با ازدواج دائم حل نمی شود.
ما با یک مجموعه و بسته روبرو هستیم. اینکه شما سؤال کردید که آیا ما با ازدواج می توانیم مشکل را حل کنیم، پاسخ نه است. ما ازدواج دائم، ازدواج موقت و تعدد زوجات داریم. اختلاط با نامحرم داریم، پوشش داریم و همۀ این مجموعه را باید انجام بدهیم تا بتواینم موفق شویم که مسئلۀ جنسی جوانان را از حالت بحران خارج کنیم؛ سپس در استمرار این عمل بتوانیم به سلامت خوبی در سطح جامعه برسیم یعنی با یک سیستم رو برو هستیم و برخورد سیستمی مشکل را حل می کند.
این نوع نگاه فقط اینجا نیست و در موضوع اشتغال نیز با یک پک روبرو هستیم؛ مثلاً اگر فرهنگ کار وجود نداشته باشد، اگر ما کار تولید کنیم باز هم فرهنگ کار وجود ندارد و باز هم به مشکل برخورد می کنیم؛ بنابراین برای حل تمام مسائل مملکت باید تفکر سیستمی داشته باشیم. مسئلۀ جنسی نیز به همین شکل است.
مسئله جنسی متوجه حاکمیت است یا مردم؟
جواب ما مردم است. فرض کنید حکومت، حکومت طاغوت بود، باز مسئلۀ ازدواج به دوش مردم بود نه به دوش حکومت. حاکمیت نیز باید مردم را در این امر مقدس کمک کند و اگر حاکمیت نتوانست کار و مسکن تولید کند، جوانان ما نباید ازدواج کنند؟ ضمن اینکه در زمینۀ ازدواج بزرگترین مشکل جوانان مسئلۀ کار و مسکن نیست؛ مشکل توقعاتی است که زوجین و خانواده های زوجین دارند.
ما با یک هزینۀ کاذب در ازدواج روبرو هستیم. آیا در همه جای دنیا ازدواج این قدر سخت و پیچیده انجام می شود؟ مسیحی ها – که ما مدعی هستیم می خواهیم به دین ما گرایش پیدا کنند- به همین سختی ما ازدواج می کنند؟ چقدر از این هزینه ها اسلامی و دینی است؟ سقف مهریه چقدر دینی است؟ توقعاتی که افراد از ازدواج دارند مثل تالار، فیلم برداری و… چقدر دینی است؟ اینها در ذهن مردم هست.
حکومت اینها را تولید کرده، از خارج وارد شده یا مشکلات اقتصادی که در جامعه بوده این مشکلات را به وجود آورده است؟ خب چشم مردم هم ترسیده است. به علت مشکلاتی که برای جوانان پس از ازدواج به وجود آمده، شرایط سخت تر شده است؛ شرایطی که به خوشبختی جوانان منجر نمی شود و ظاهراً ریسک پذیری طلاق را پایین می آورد که دو سه دهه گذشته نشان داده که این گونه هم نیست و مثلاً مهریه خوشبختی نمی آورد و ضمانتی برای طلاق نیست. مهریه تنها ابزاری است که بعد از طلاق می تواند مفید باشد اما تا زمانی که زوجین در کابین یکدیگر هستند، نه خوشبختی می آورد و نه ضمانت.
یا مثلاً شما در کشور با پدیده ای روبرو هستید که مردم می خواهند مشکلات را اقتصادی حل کنند نه اخلاقی – فرهنگی. قبل از پیروزی انقلاب مردم مسائل را اقتصادی حل نمی کردند و سعی می کردند اخلاقی و فرهنگی حل کنند و به این علت که بعد از انقلاب اسلامی شعور اقتصادی مردم خیلی بالا رفت، نگرانی های مردم در رابطه با مسائل اقتصادی نیز خیلی بالا گرفت (به علت تحریم و فشارهای اقتصادی) و به علت انقلابی بودن کشورمان و افزایش سریع جمعیت و دیگر دلایل، دید اقتصادی مردم فوق العاده زیاد شده است.
مردم می بینند ملکی که قبلاً یک میزان خاصی قیمت داشته، در حال حاضر همان مقدار به توان چند ریال ارزش دارد و قیمت سکه مدام افزایش می یابد و به این دلیل که مردم ثبات اقتصادی ندیده اند، دیدگاه اقتصادی شان بر دیدگاه اخلاقی – فرهنگی شان غلبه پیدا کرده است و غافل از اینکه مسائل اقتصادی ضمانتی برای خوشبختی نیست؛ کما اینکه آمار طلاق در اقشار مرفه بیشتر از اقشار پایین است؛ نه فقط به این علت که اقشار پایین نمی توانند طلاق بدهند، بلکه به این علت که آنها انگیزه ای برای ادامۀ زندگی که تفاهم در آن وجود ندارد ندارند و این تفاهم نیز به این علت که در اقشار مرفه خیلی سقف و درصدش بالاست، افراد زود به طلاق می رسند و می توانند مجرد زندگی کنند و مطلقه باشند و به هیچ جای دنیا نیز بر نمی خورد.
حال اگر بخواهیم جمع بندی کنیم و به اصل بحثمان برگردیم، یکی از ابعادی که در مسئلۀ ازدواج غفلت شده، مسئلۀ ملی و خانوادگی است. خانواده ها و ملت باید به این امر مقدس اقدام کنند و دوم آنکه خانواده ها باید بدانند اگر ازدواج به موقع انجام نشود، نه تنها ممکن است مفید نباشد بلکه مضر نیز باشد؛ یعنی پسری که در ۳۰ سالگی ازدواج می کند، با فرض اینکه ۱۵ سالگی هم بالغ شده باشد، ۱۵ سال مجرد بوده است و در یک دوره ای در دنیا زندگی می کند که آلودگی های جنسی نیز برایش زیاد شده و زمینۀ ارتکاب به جرم و گناه برایش کاملاً فراهم می باشد و این گناهان هم سهل الوصول و هم ارزان است.
حال چطور باید خود را حفظ کند؟ یعنی تأخیر در ازدواج، می تواند ازدواج را از مبنای خودش خارج کند و پدیده هایی مثل خودارضایی، ارتباط با جنس موافق، ارتباط با زنان متعدد، هرزگی چشم و فکر گناه ممکن است بعد از ازدواج حل نشوند؛ بنابراین به موقع بودن ازدواج فوق العاده اهمیت دارد و این به موقع بودن در ذهن مردم ما، مترادف با به موقع بودن در زمینه اقتصادی است؛ یعنی خانه داشته باشد، سربازی رفته باشد و… . برای طرفین نیز این گونه است؛ درحالی که به موقع بودن برای ازدواج به موقع بودن از نظر اقتصادی نیست و سلامت روحی روانی ملاک است که آسیب نبیند.
از جهتی دیگر کارکرد گزاره های اخلاقی در ذهن اکثر مردم ما صرفاً کارکردی اخلاقی دارد؛ در حالی که گزاره های اخلاقی، کارکردهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی نیز دارند و مثلاً وقتی کسی در مجلس اعتکاف شرکت می کند یا در ماه مبارک رمضان روزه می گیرد هرقدر این اعتکاف، روزه یا نماز اول وقت و… را با معنویت بیشتری انجام دهد، کارکرد سیاسی، اقتصادی و اجتماعی نیز دارد و کسانی که مسئلۀ جدایی دین از سیاست را مطرح می کنند متوجه نیستند در واقع غیر سیاسی عمل می کنند.
کسی که می خواهد سیاسی عمل کند نباید حوزه دین از سیاست را جدا کند؛ گرچه طراحان جدایی دین از سیاست یک مقداری هم هوشمندانه این موضوع را بیان کرده اند (که اگر بخواهیم وارد این موضوع شویم زمان گرفته می شود) منتها هوش بیشتر در این است که ما از کارکردهای مسائل اخلاقی در همۀ حوزه ها استفاده کنیم.
مثلاً فرض کنید کسی که اخلاقی تر است، طبیعتاً تنبل نیست، کار برایش عار محسوب نمی شود، ساعت خوابش کمتر و حضور جسمی و اجتماعی اش بیشتر است؛ این آدم زرنگ تر بوده و وجدان کاری و انضباط بیشتری دارد همچنین بهرهوری اش افزایش پیدا می کند؛ بنابراین اگر ما نتوانیم ازدواج را به موقع انجام دهیم، به سایر حوزه ها مانند حوزه اقتصادی، اجتماعی و اداری هم ضربه می زنیم. پس ما در یک مجموعه باید توجه داشته باشیم که ازدواج بموقع باشد، لذا یکی از شعارهایی که آن زمان در سازمان ملی جوانان مطرح شد همین بود: «ازدواج بموقع»؛ که منظور از این بموقع بودن، بحث اقتصادی نیست.
اینکه گفتیم ازدواج ملی و خانوادگی باشد، منظور این است که زوجین بعد از ازدواج، عیسی به دین خود و موسی به دین خود نباشد و کماکان باید از حمایت مادی و معنوی خانواده ها برخوردار باشند و آن هم به شکل درستش.
خانواده ها ممکن است حمایت مادی و معنوی خودشان را تفکیک کنند و مثلاً حمایت مادی کنند و حمایت معنوی انجام ندهند اما عرضمان این است که حمایت مادی و معنوی را توأمان صورت دهند؛ مثلاً فرض بفرمایید پسری به سن ازدواج رسیده درحالی که درسش تمام نشده و سربازی هم نرفته است. این پسر اگر از حمایت مادی و معنوی خانواده برخوردار نشود و حکومت نیز این حمایت را تأمین نکند، طبیعتاً باید بگذارد تا درس و سربازی اش تمام شود، کار پیدا کند و در سن ۲۷ یا ۲۸ سالگی ازدواج کند.
در تمام این مدت این فرد باید خود را در یک ریاضت جنسی قرار دهد؛ غذایش را کنترل کند که محرک زا نباشد، هیچ فیلمی نگاه نکند، وارد سایت نشود، ماهواره و بلوتوث نبیند و کتاب نیز نخواند. یک ریاضت صد در صد. این نسخه را برای چند جوان می توانیم بپیچیم؟ اگرهم این نسخه را پیچیدیم، جوانان که معطل نسخه های ما نمی شوند و آنها به کار خود عمل می کنند. ضمن اینکه این یک اتوبان دو طرفه است؛ یعنی شما در یک اتوبان دو طرفه که حرکت می کنید، در لاین شما ممکن است فردی حرکت کند و شما با کسی تصادف نمی کنید؛ بلکه دیگران با شما تصادف می کنند.
جوانانی با یکدیگر درگیر می شوند و ارتباطات اجتماعی شان بالاست. این فردی که ما در ریاضت قرار داده ایم، غریزۀ جنسی اش بالا نیست اما دوستان دیگرش غریزۀ جنسی شان فعال است و یکدیگر را روشن و تحریک می کنند؛ بنابراین چنین نسخه ای را نمی توانیم تجویز کنیم ضمن آنکه زمانی که ۲۷ سالش شد سختگیر تر می شود؛ سختگیرتر نسبت به خود، طرف مقابل، خانوادۀ آن فرد و زندگی مشترکشان. فقط این نیست که مسئلۀ تحصیل و سربازی اش حل شده است بلکه یک سختی های دیگری را نسبت به خودش تحمیل می کند.
ضمن اینکه مردم توجه ندارند ما در ازدواج پدر مادرهای آینده را تولید می کنیم و پدر و مادر نباید فاصلۀ سنی شان از فرزندان زیاد باشد و اگر این اتفاق افتاد، گسست نسل ها حجیم تر و وسیع تر می شود.
خب اگر حمایت های مادی و معنوی باشد، خانواده ها بررسی می کنند، می بینند دختر و پسر شرایط کلی ازدواج را دارند، اما در مسائل حاشیه ای مشکل هست، بنابراین والدین در اینجا حمایت می کنند؛ مثلاً دختر را راهنمایی می کنند که زندگی بدون مشکل وجود ندارد که این همان حمایت معنوی است، برای حمایت مادی نیز به فرزندان خود توصیه می کنند که پول هایشان را روی هم بریزند تا بتوانند مشکلات را کنند.
از طرف دیگر حمایت معنوی علما را نیاز داریم؛ یعنی اینکه شجاعانه وارد شوند و مشخص کنند جای ازدواج موقت کجاست.
وارد حوزه های خطرناکی شدید آقای دکتر …
ما می خواهیم مشکل مملکت را حل کنیم. زمانی که یک اندیشمندی می خواهد در زمینه نظریه پردازی برای حل مسئله ای در جامعه حرف بزند، نه زن است نه مرد و نه مجرد است نه متأهل. یک اندیشمند است. این اندیشمند باید ببیند ازداج موقت جایش کجاست. آیا این درست است که ما حتی در حوزه پژوهشی هزینه نمی کنیم؟ از جهت دیگر آیا درست است که چون در اسلام ازدواج موقت داریم، از همین فردا آن را تبلیغ کنیم؟ من می گویم نه.
این در حالی است که خیلی ها به این شکل فکر می کنند و به حکم اینکه در اسلام ازدواج موقت هست، مبلغ ازدواج موقت شده اند؛ البته من این را صحیح نمی دانم؛ زیرا ممکن است نتوانیم آن را در جای خودش قرار دهیم و در واقع از آن موضعی که شارع مقدس داشته، خارجش کنیم. در اینجا مقتضیات زمان و مکان به درد ما می خورد؛ یعنی اینکه انگار کر هستیم و ازدواج موقتی در اسلام نیست و سکوت اختیار کنیم، هم درست نیست.
علمای ما نیز نگران همین امر هستند که ازدواج موقت از جایگاه خودش خارج شود.
پس باید علما کار پژوهشی کنند؛ البته اینکه تمام علمای ما فکر کنند تمام فعالیت های پژوهشی را خودشان باید انجام دهند نیز درست نیست؛ زیرا بسیاری از علمای ما در موضع حاکمیتی قرار ندارند. مثلاً علمایی که در قم، مشهد، تبریز، اصفهان و نجف زندگی می کند، در موضع حاکمیتی نیستند، ولی فعالیت پژوهشی می تواند او را در موضع حاکمیتی قرار دهد؛ یعنی علمای ما یک نگرانی دارند که این نگرانی در خلوت است، در حالی که باید تحقیق و پژوهش کنند.
بخشی از این تحقیق، پژوهش بنیادین است تا ببینند شارع مقدس به چه دلیلی این حکم را قرار داده است، بخش دیگر نیز در حوزه میدانی است یعنی اینکه کجا زندگی می کنیم، بگوییم یا نگوییم و در چه فرایندی بگوییم.
گاهی ما یک سوال شرعی داریم و به فکر ۲۰ سال آینده نیستیم، اما ازدواج موقت از آن مباحثی است که باید در فکر ۳۰ سال آینده باشیم؛ یعنی ما در یک فرایندی باید به ازدواج موقت برسیم، بنابراین نمی توانیم در رابطه با این امر، دستور دهیم؛ چون اگر هم دستور دهیم کسی گوش نمی کند؛ مگر آقای هاشمی رفسنجانی که سال ۶۱ – ۶۲ گفت، کسی گوش کرد؟ مگر آقای پورمحمدی که وزیر کشور بود، گفت، کسی گوش کرد؟ مگر شهید مطهری که قبل از انقلاب این بحث را مطرح کرد، کسی اعتنا کرد؟
ما با مردم روبرو هستیم. ازدواج موقت چند ضلع دارد که یک ضلعش قطعاً خود مردم هستند؛ یعنی ازدواج موقت پژوهش می خواهد. من برای ازدواج موقت فعلاً قائل به پژوهش و طراحی استراتژی هستم. بحث ازدواج موقت زمانی باید وارد جامعه ما شود که با پذیرش مردم روبرو گردد؛ البته نه پذیرش از سر اجبار و اینکه چاره ای دیگر ندارم، پس بروم ازدواج موقت کنم، نه اینکه ازدواج موقت برای مردان و زنان هرزه شود، نه اینکه راهی برای افزایش افسردگی شود و نه اینکه موجب ناامید کردن زنان اول از مردهایشان شود.
ازدواج موقت باید بموقع در کشور ما عملیاتی شود؛ این در حالی است که ما از کار پژوهشی در این زمینه غفلت می کنیم.
مثلاً در هدفمندی یارانه ها می گویند ۲۴ هزار ساعت – نفر (البته عدد دقیقش خاطرم نیست) کار کرده اند. این مقدار پژوهش یعنی چند ریال پول؟ مسئولان چند هزار نفر – ساعت برای این امر اختصاص دادند؟
ازدواج موقت و همچنین تعدد زوجات باید بموقع در کشور ما اجرایی شود و در اتاق فکرها، با صرف هزینه و پژوهش های سنگین، در یک برنامه استراتژیک وارد جامعه گردد.
کمااینکه ما برای ورود ماهواره و اینترنت نیز این کار را نکردیم و آسیبش را دیدیم؛ ما که می دانستیم ماهواره و اینترنت کشور ما را فتح می کند، چه کار پژوهشی ای انجام دادیم که این فناوری درست در کشور ما بیاید.
چه بخواهیم و چه نخواهیم، ماهواره و اینترنت به کشور ما می آید، منتها ازدواج موقت نمی آید؛ زیرا نمی خواهیم؛ به این دلیل که احکام اسلامی در دنیای مدرن امروز و از سوی صاحبان فناوری طالب ندارد و اجرا نمی شود؛ نشان به آن نشان که هر چه فیلم در این سی و چند سال ساختیم بر ازدواج موقت و تعدد زوجات تاختند.
وارد بحث حاکمیتی و وظایف حکومت در زمینه ازدواج و حل بحران جنسی جوانان شویم. نقش حکومت در زمینه حل مسائل جنسی جوانان چیست؟
تلوری: بحث حاکمیت به دولت ها و قوه مجریه مربوط می شود؛ دولت ها نیز نشان داده اند که خیلی تابع برنامه های استراتژیک دولت های قبلی نیستند و ما از یک انسجام مدیریتی برخوردار نیستیم. به دلیل همین عدم انسجام مدیریتی، تعیین تکلیف برای دولت ها، قدری سخت می شود، بنابراین ما از سوی مردم بهتر نتیجه می گیریم.
اما آنچه که به دولت مربوط است، اول بحث آموزش است و سپس فرهنگ سازی؛ یعنی آموزش های مستقیم که ممکن است به فرهنگ تبدیل شود یا حتی نشود و بخشی از فرهنگ سازی در بعد غیرآموزشی صورت گیرد. در این بخش صدا و سیما، سینما و منبری های ما نقش بسیار مهمی دارند.
این دستگاه ها وارد این حوزه می شوند؟
یا نمی شوند یا غلط وارد می شوند؛ یعنی مثلاً در هر کدام از سریال های خانوادگی رسانه ملی ازدواج و مرگ و از این قبیل مسائل وجود دارد، بنابراین ورود پیدا کرده اند، ولی نه درست.
روحانیت و مساجد به این امر ورود پیدا کرده اند؟
به این دلیل که روحانیت ما بسیار زیاد بر انقلاب متمرکز شده، حواشی و ابزارهای کار را از دست داده؛ مثلاً آقا می فرمایند جنبش نرم افزاری، روحانی های ما در این خصوص مطلب می گویند و صرفاً فرمایشات مقام معظم رهبری را دنبال می کنند.
همچنین اتفاقاتی که در جهان می افتد، ذهن روحانیون را به خود مشغول می کند و دشمن به این ترتیب ما را با مباحث غیرضروری سرگرم می سازد؛ از جهتی شبهاتی مثل قبض و بسط تئوریک شریعت و پدیدارشناسی از روحانیون وقت می گیرد و از طرف دیگر تحریم اقتصادی و دیگر مسائل سیاسی، وقت منبری ها را می گیرد؛ زیرا منبری باید توجیه کند.
ما هر چهار سال یک بار انتخابات داریم و دو سال از این چهار سال را صرف مسائل انتخاباتی می کنیم، بنابراین مقداری دشمن از منبری وقت می گیرد، مقداری ساختار سیاسی وقت روحانیون را می گیرد و مقداری نیز خودمان به انسجام داخلی نرسیده ایم که در این حالت حاکمیت وظیفه منبری ها را با خودش تقسیم می کند.
همچنین مقداری غفلت خود روحانیون مسئله ساز می شود؛ یعنی با مسائل انفعالی برخورد می کنند، نه کشفی؛ استاد شهید مطهری با مسائل کشفی برخورد می کرد؛ یعنی مسئله شناسی می کرد و وارد می شد، ولی خیلی از منبری های ما این گونه نیستند. مگر حضرت آقا سخنی بگویند، یا اتفاقی رخ دهد و بلافاصله بخواهند دنبالش کنند. بنابراین یک بخش انفعال و یک بخش غفلت روحانیون است که یا به این حوزه وارد نشده اند یا کم وارد شده اند. بعضی هم که وارد شده اند، از چشم غربی ها به این موضوع نگاه می کنند؛ این در حالی است که منبر هم دارند و در تلویزیون نیز برنامه اجرا می کنند، اما زمانی که وارد تحلیل محتوای مباحثشان می شویم، می بینیم مبنای ملی و دینی اش صحیح نیست.
بعد از آموزش و فرهنگ سازی، وظیفه سومی که به دولت مربوط است، رفع موانعی می باشد که به دولت مربوط می شود.
مثلاً سربازی می تواند از جمله موانع ازدواج محسوب شود که البته معمولاً سربازی مانع ازدواج نیست، بلکه تلقی از پسر سرباز مشکل ساز است؛ این تلقی را باید در جامعه تغییر دهیم. از طرف دیگر نیز دولت باید با کمک نیروهای لشکری و انتظامی، زمینه ازدواج را با افزایش حقوق و امکانات فراهم کند.
مانع دیگر مسکن است. در این جا نیز تلقی مردم مشکل ایجاد می کند، ولی باز هم دولت باید کمک کند. مسکن مهر، بجز در کلانشهرها مثل تهران موفق بوده است. در شهرهای کوچکتر، به این علت که کل شهر کوچک است، مسکن مهر، در جای خوبی از شهر واقع شده است. در آن شهرها مسکن مهر، مشکل مسکن را حل کرده و این امری است که ما باید ۳۰ سال قبل نسبت به آن اقدام می کردیم.
اما در کلانشهرها نمی تواند حل کند؛ به این دلیل که اولاً تلقی مردم کلانشهرها با تلقی شهرستان ها از مسکن متفاوت است و دوم، گستردگی این کلانشهرهاست که عملاً در آنها یا مسکن مهر ساخته نشده یا اگر ساخته شود، فرزندانشان را آنجا نمی فرستند.
برنامه های سازمان ملی جوانان برای حل این مسائل چه بوده و چقدر از این برنامه ها در وزارت ورزش و جوانان پیگیری شده است؟ دکتر عباسی، وزیر ورزش و جوانان در بسیاری از مصاحبه هایش عنوان کرده که اصلی ترین مخاطبان ورزش در کشور ما جوانان هستند و اگر وزارتخانه به امور ورزشی رسیدگی کند، امور مربوط به جوانان را نیز ساماندهی کرده است. ما از ادغام این دو سازمان (سازمان ملی جوانان و معاونت ورزشی ریاست جمهوری) از این جهت نگران بودیم که این ادغام – به دلایل مختلفی که در سخنان وزیر نیز دیده می شود – منجر به محو و امحای سایر مسائل مربوط به جوانان شود که این نگرانی بحق است و رفع نیز نخواهد شد.
جوانان مشکل هویتی و جنسی دارند. ورزش می تواند تا حدی به شکل غیرمستقیم این مشکل را حل کند. منتها برای آن که شفاف بگویم اصل مشکل کجاست اشاره می کنم که شما دو باشگاه بسیار بزرگ در ایران دارید با یک جمعیت طرفدار بیش از ۲۰ میلیونی. هر دو باشگاه دولتی هستند یعنی دست دولت هایی هستند که گاه چپ بوده اند و گاهی راست. اسم این باشگاه ها باشگاه فرهنگی ورزشی استقلال و باشگاه فرهنگی ورزشی پیروزی است. اگر شما در این ۳۳ سال از باشگاه فرهنگی – ورزشی پیروزی و استقلال فعالیت فرهنگی دیدید، بگویید ادغام سازمان ملی جوانان و سازمان تربیت بدنی به امحای سازمان ملی جوانان منجر نمی شود.
ما به دلایل مختلف مخالف این ادغام بودیم؛ به این دلیل که در دولت نهم با توجه به تیمی که در سازمان ملی جوانان مستقر شد، مراجعه افراد فرهنگی، متدین و انقلابی به سازمان ملی جوانان به واقع رقم بسیار بالایی را نشان داد.
نام می برید؟
همه هیئت ها، مساجد، پایگاه های مقاومت و بسیج های دانش آموزی، همه آمدند؛ زیرا در رأس این سازمان آقای علی اکبری بود. یک روحانی کارکشته در مسائل فرهنگی، امین، فهمیده و مورد وثوق مقام معظم رهبری. همین آدم پای بسیاری از مجموعه های فرهنگی در کشور و همچنین شخصیت های حقیقی و حقوقی را به سازمان باز کرد. این شفاف است که در حال حاضر کسی دنبال دکتر عباسی نمی رود. اصلاً اگر دنبال دکتر عباسی برود چیزی نمی بیند.
از این اتفاق بسیار ساده تا آن تیمی که اطراف آقای علی اکبری را گرفته بود و افرادی که منتسب به این سازمان شدند، با آماری که از نزدیک شاهد بودم و مراوداتی که داشتیم، متدینین و انقلابیون کشور به واقع به سازمان ملی جوانان امیدوار شدند. البته اینکه چقدر این امید برآورده شد، با توجه به معذورات و جایگاهی که سازمان در ساختار اداری و سیاسی داشت، یک بحث دیگر است. مهم این است که این اقبال به وجود آمد.
مثلاً در آن سازمان، شورایی به وجود آمد به نام شورای هماهنگی ابرتشکل ها. کل مجموعه بسیج (اعم از بسیج دانشجویی و دانش آموزی) عضو این ابرتشکل ها شدند و به همین اعتبار نیز بودجه هایی به آن ها اختصاص داده شد. اتحادیه انجمن اسلامی دانش آموزان، جمعیت جوانان هلال احمر، کانون مساجد کشور و غیره داخل سازمان آمدند و جایگاه ساختاری پیدا کردند.
افرادی که در شهرستان ها مدیر سازمان شدند، همگی جوان بودند و بالای ۳۰ سال تقریباً نداشتیم یا خیلی کم داشتیم. همه مدیران جوان بودند و همگی نیز سابقه فعالیت در تشکل هایی مثل بسیج دانشجویی را داشتند. بعضی نیز روحانی بودند. شما اکنون به وزارت ورزش و جوانان که مراجعه کنید اصلاً چنین اتفاقاتی را مشاهده نمی کنید. ضمن اینکه وقتی چنین فردی در سازمان منتسب شود، خود به خود باید ورزش را بشناسد.
در دنیا نیز برای آن که تفکرشان اومانیستی، لائیک و سکولار است، برای مشکل جوانان راهی جز ورزش ندارند، اما ما در کشورمان راه های دیگری داریم. مسائلی مثل اعتکاف و محرم از جمله فعالیت هایی است که می توانیم به وسیله آن مشکل جوانانمان را حل کنیم. ما به وسیله جنبه های اخلاقی و دینی می توانیم مشکلات جوانانمان را حل کنیم، اما دیگر کشورها فقط ورزش را دارند.
در تمام دنیا وزارت ورزش و جوانان وجود دارد، به این دلیل که راهی به جز ورزش ندارند. آنها موسیقی و شراب و سکس را در وزارتخانه خودشان ترویج نمی کنند، بلکه در وزارتخانه شان در امور ورزش کار می کنند و نتیجه هم می گیرند؛ نتیجه ای که در آن جامعه سکولار می گیرند با نتیجه ای که ما می خواهیم بگیریم متفاوت است، بنابراین عملاً این اتفاق خواهد افتاد که همه مسائل اخلاقی، فرهنگی و ارزشی که در سازمان ملی جوانان پیگیری می شد، در وزارت ورزش و جوانان کلاً محو خواهد شد و هیچ شکی نداریم.