به گزارش افق نیوز ، ماراتنِ ماه رمضان و پیشتر نوروز ۱۴۰۱ به پایان رسید و سریالها تقریبا به ایستگاه پایانی رسیدند. اما آنقدر ریزش مخاطب نمایان شد که پیمان جبلی به عنوان رئیس سازمان صدا و سیما به آن اشاره کرد. این برای اولین بار اتفاق میافتاد که مسئولی در رسانه ملّی این موضوع را مورد تأیید قرار دهد و دربارهاش صحبت کند.
پیمان جبلی در دیدار با هنرمندان گفت: «همه ما، چه شما به عنوان هنرمند، چه ما به عنوان مسئولین صداوسیما، باید از خودمان بپرسیم چرا احساس علاقهای که مخاطب به هنرمندان و آثارشان داشت، کاهش یافته است؟ چرا بعضی آثار که در گذشته با هزینههای کمتر ساخته میشد، ماندگارترند؟ همه ما مقصریم و نمیتوانیم خودمان را تبرئه کنیم.»
اما رئیس رسانه ملّی در پاسخ به سؤال خبرنگار تسنیم درباره بحثِ کاهش مخاطب، صحبتهایش در این باره و راهکار برای برونرفت از این معضل، از واژه نفوذ فرهنگی دشمن استفاده کرد. او اشاره کرد:”درباره نفوذ فرهنگی دشمن همه باید نگران باشند چه ما در صداوسیما و چه در حوزه سینما و حوزه فرهنگ و هنر؛ مختص به یک حوزه نیست. همه باید به هم کمک کنیم تا در مقابل نفوذ و تهاجم فرهنگی دشمن بتوانیم ایستادگی کنیم؛ همه ما مسئولیم نه فقط ما در صداوسیما بلکه در سینما، مطبوعات و حوزه نمایش و در همه حوزهها برای صیانت از جامعه و فرهنگ جامعه، از اخلاق جامعه و باورهای مردم همه ما مسئولیم.
آن چیزی که در آن جلسه گفتم ناظر به همین نکته بود. باید آسیبشناسی کنیم به چه دلیل علاقه و توجه مخاطبان به هنرمندان و آثارشان کم میشود. جملهای که گفتم این بود و همچنان هم اعتقاد دارم این یک ضرورت است همه باید با هم در مقابل تهاجم و نفوذِ فرهنگی دشمن تشریک مساعی کنیم. بحث رقابت و درگیری با هم نیست و همهمان در مقابل یک دشمن واحد قرار داریم که هدفش این است به فرهنگ، تمدن، اخلاق، باورها، اعتقادات و داشتههای ما آسیب بزند.”
همه حواشیِ ریزش مخاطب تلویزیون ناشی از آمارهای منتشر شده مرکز تحقیقات سازمان صداوسیما است. چرا که آمار بینندگان سریالهای رمضانی تلویزیون، با کاهشی زیاد روبهرو شده است. انگار که دوران سریالهای خیابان خلوت کن به سر آمده و دیگر خبری از لحظهشماری برای آغاز سریالهایی چون «متهم گریخت» نیست.
«نجلا» به گردپای سریالهای لحظه افطار شبکه سه در سالهای قبل نمیرسد، «از سرنوشت» نمیتواند موفقیتهای سریالهای رمضانی همچون «برادر» و «میوه ممنوعه» را تکرار کند؛ یا «خوشنام» شبکه یک به هیچوجه نه دستاندرکارانش و نه هنرمندانش نتوانستند خاطراتِ خوب «پایتخت»، «صاحبدلان» و خیلی از سریالهای قابل توجه ماه رمضانی شبکه یک را برای مخاطبان تکرار کنند. حتی شبکه پنج هم با «مسافران شهر» نتوانست وضعیتِ بینندگان سریالهای این شبکه تلویزیونی را از حالتِ رکود خارج کند. در حالیکه روزگاری این شبکه «شکرانه» سعید سلطانی و «در مسیر زایندهرود» حسن فتحی را روی آنتن میبرد.
در این مسیر، برخی از کارگردانان سعی کردند به ماه رمضان نزدیک شوند و اصطلاحاً سریال رمضانی بسازند اما از قدرت لازم برخوردار نبودند؛ یکی از آنها سریال «خوشنام» است که میخواست این کار را با رویکرد طنز انجام دهد؛ برخی این ضعف را در شخصیتپردازی نادرست و فقدانِ زوج بازیگر قدرتمند در این سریال میدانند. البته میتوان جایزه کارگردانی را به علیرضا نجفزاده داد که تمامِ تلاش خود را کرده به سمت دکوپاژها و میزانسنهای خوب برود. بازیهای خوب بگیرد و آدمها را به موقع به داستان اضافه کند. اما در فیلمنامه جملات تکراری، استفاده زیاد از کلیشههای جواب داده و رفتوآمدهای اضافه، به چشم میخورد.
شاید نکته مثبت سریال «از سرنوشت» شبکه دو در پرداختن به شعار سال و بحثِ تولید، دانشبنیان و اشتغالآفرینی باشد اما پرداختها و بازیها نسبت به فصل قبل ضعیفتر شده است. بسیاری این اعتقاد را دارند که «از سرنوشت۴» در سکانسهایی شبیه به جلسات مدیریتی و نشستهای کارخانهای میشود!
اما کماکان نقدی که به سریال «نجلا» وارد است تغییر اجباریِ بازیگر این مجموعه تلویزیونی بود. اگرچه محیا دهقانی بسیار با توانمندی و پختگی بیشتر جلوی دوربین ظاهر شد اما ذهنِ تاریخی مخاطب اجازه نداد آن همذاتپنداری اتفاق بیفتد. شاید هم دلیلِ آن، پایین آمدن تماشاگر تلویزیون باشد. پیش از این سریالهایی خیلی کمفروغتر از «نجلا» بینندهای بالای ۵۰ درصد داشته و در آمارهای مرکز تحقیقات این آمار به زیر ۳۰ درصد رسیده است.
شاید بیشتر از سریالسازها و برنامهسازها، این مدیران باشند که در این راستا تقصیرِ بیشتری بر گردنشان است. چرا که در دهه ۱۳۷۰ و ۱۳۸۰ و کارنامه موفقیتآمیزِ سریالها و برنامههای رمضانی و نوروزی تلویزیون نشان میدهد این دورهها مردم بیشتر از تلویزیون سریال و برنامه میدیدند. حتی در چند سالِ گذشته هم این اقبال بیشتر بود؛ شاید مدیران آن موقع بیشتر به رفتارِ گزینشی عمل میکردند، برای مناسبتها برنامه داشتند و هر سریال و برنامهای را روی آنتن نمیبردند. در چند سال اخیر بعضاً دیده شده سریالی غیرمناسبتی سر از فضای مناسبتی درمیآورد. توجیه هم این است که سریال حتماً نباید سفره سحر و افطار داشته باشد!
وقتی بهترینها برای آنتن انتخاب میشد، اعضای خانواده که هر سال، ماه رمضان را با سریالهایش به خاطر سپرده بودند؛ کنترل به دست بلافاصله بعد از تمام شدن سریال یک شبکه، بیخیال تماشای موسیقی تیتراژ پایانی میشدند و سراغ سریال شبکه دیگر میرفتند تا از قافله عقب نمانند. البته که مدیران سیما هم طوری زمانبندی میکردند که مردم برای سه تا چهار ساعت از پای تلویزیون تکان نخورند و نمکگیر تلویزیون در این ماه دوستداشتنی باشند.
جالب اینکه تعدد سریالها و اینکه خانوادهها نمیتوانستند از آنها بهراحتی عبور کنند باعث میشد بعضا بسیاری از امور روتین زندگی خانوادهها تحتتأثیر پخش سریالها قرار بگیرد و بعضا میهمانیهایی که با افطاری آغاز میشد، با تماشای دستهجمعی سریالهای ماه مبارک رنگ و بوی دیگری میگرفت، یا حتی برخی از این دورهمیها به خاطر حساسیت سریالها لغو میشد!
اما بهطور کلی هرچه به اواخر دهه هشتاد نزدیک شدیم و رسیدیم به دهه نود، سریالها جذابیتشان کمتر و کمتر شد و کار به جایی رسیده که امسال تقریباً اقبالی به سریالها نشد. همهچیز بر گردنِ کاهشِ جهانی مخاطبِ تلویزیون افتاده اما نباید ضعف ساختاری و محتوایی سریالها را هم نادیده گرفت.
امسال دست کم تا امروز سال سریالهای بیاستقبال بوده است. پس از سالهایی که مردم عادت کرده بودند در نوروز روی برنامههای تلویزیون تمرکز کنند و از سریالها در عیددیدنیها سخن بگویند، هیچ خبری در نوروز ۱۴۰۱ نبود. ماه رمضان و سرانجامِ سریالهایش هم این ناامیدیها را دو چندان کرد.
هر سال بخش مهمی از نیروی سریالسازی تلویزیون و بهترینهایش در این عرصه صرف ساخت مجموعههای جذاب برای ماه مبارک رمضان میشد و رسانهها با شور و شوق خاصی دنبال این بودند تا ببینند امسال تلویزیون برای مخاطب تشنه سریالش در این ماه مبارک چه کرده است. بررسیهای میدانی نشان میدهد که مردم نسبت به سریالهای تلویزیون دلسرد شدهاند و کمتر تمایلی به تعقیب کارهای مناسبتی تلویزیون نشان دادند.
در برنامهسازی هم خصوصاً هنگامِ سحر این جذابیت را به مراتب کمتر دیدیم حتی «ماهِ من» نتوانست موفقیتِ دورههای قبل خودش را تکرار کند. در هنگامِ افطار هم «زندگی پس از زندگی» تنها برنامهای بود که مردم بیشتر تماشایش کردند. البته این برنامه هم اگر بتواند رویِ پژوهش برنامهای و بِکر بودن سوژههایش پافشاری کند این موفقیت تکرار خواهد شد وگرنه، به تکرار افتادن هم گریبانِ این برنامه تلویزیونی را هم خواهد گرفت.
اما واقعاً مشکل کجاست؟ آیا فقط تقصیر گردنِ اقبالِ زیاد فضایمجازی و دسترسی بیشتر مخاطبان به مدیاهای بیشتر است یا تلویزیون، سریالها و برنامههایش درگیرِ مشکلات دیگری در جذب مخاطباند؟ اولین نکته، کجسلیقگی تلویزیون در چینش سریالهای مناسبتی (نوروزی و رمضانی) است. بحث برنامهریزی و اندیشیدن رخت بربسته و فقط صرفاً به رویکرد آنتن پُرکردن توجه میشود. سریالها ظرفیتِ ماندگار شدن ندارند در حالیکه هنوز تلویزیون اصطلاحاً نانِ سریالهای تکراری رمضانی و نوروزیاش را میخورد.
بارها با کارگردانان و بازیگران گذشته و حتی امروز صحبت کردهایم و آنها هم نسبت به این روند سریالسازی گلایه دارند. جالب است یکی از مهمترین انتقاداتشان به سازندگانی برمیگردد که در زمان پرداخت و مطالعه فیلمنامه، کار دیگری را با بازیگر جلو میبرند اما به هنگامِ تدوین و نمایش، کار دیگری میشود.
یکی از این بازیگران سیاوش طهمورث است که درباره سریال “۰۲۱” به یکی از رسانهها گفته بود «زمانی که فیلمنامه این مجموعه به دستم رسید کار را پسندیدم چرا که احساس کردم این سریال با دیگر آثار طنز متفاوت است اما متأسفانه آنچه ساخته شد، چیزی نبود که در فیلمنامه خوانده بودم و به همین دلیل چندان از حضورم در این سریال راضی نیستم. نمونههای بسیاری از این دست وجود دارند که دلیل بر عدم نظارت درست و دقیق بر فیلمنامه و مراحل تولید است.
کارهایی که این روزها با طرح (سیناپس) آن و وابستگی زیاد از حد به فضای مجازی در بسیاری از کارهای امروز دیده میشود. عدم توجه به نیازهای مخاطب و جامعه و شتابزدگی در تولید علتهای دیگر ضعف در سریالسازی است. تلویزیون در عرصه ساخت سریال انگار مخاطب را فراموش کرده که هر بار به سراغ فیلمنامهها و سوژهها و موقعیتهای تکراری میرود. انگار فراموش کردهاند که امروز مخاطب با رسانهها و مدیومهای مختلفی روبرو است و اگر خوراکِ مناسب و متناسب با ذائقه سختگیرِ امروز مخاطب تهیه نشود، مردم کماکان رسانههای دیگری را برای تماشا انتخاب میکنند.
خطر بسیاری جدّی است اگر به نظرات مردم اهمیتی داده نشود و با این روند و اتکا به چند تهیهکننده، فیلمنامهنویس و حتی گروه عوامل، سریالهای تلویزیون همینطور از جامعه و مخاطب دورتر میشوند.
مردم به این چند سؤال، “نظرتان درباره سریالهای تلویزیون چیست؟”، “چرا فضای مجازی و شبکههای دیگر را به تلویزیون ترجیح میدهید؟، “آخرین سریالی که دیدید چه بوده و چرا کارهای گذشته را به امروز ترجیح میدهید؟”، از مدیران تلویزیون و سریالسازان چه انتظاراتی دارید؟”، پاسخهای قابل تأملی داشتند:
– یکی از مخاطبین به تسنیم گفت: سریالهای امروز از واقعیت جامعه دورند و مخاطبین به این دلیل نگاه نمیکنند چون با کار بدون برنامه و سرمنزل مواجهند که بیشتر اصطلاحاً حوصلهبر و وقتتلف کن است. از طرفی دیگر کارها جوانپسند نیست؛ بهتر است صداوسیمای ما به روزرسانی کند و مردم را با این همه کارهای تکراری زده نکند.
– متأسفانه آنقدر فیلمنامهنویسها از جامعه دور شدهاند و سوژههای تکراری این را به مخاطب القاء میکند. آنقدر به خودشان زحمت نمیدهند که پیچیدگی فیلمهایشان را زیادتر کنند. یا به پایان فیلمها توجه کنند تا بیننده بیشتر جذب شود. امروز آنقدر سازندگان و عوامل و دستاندرکاران سریالهای تلویزیونی بیننده را درنظر نمیگیرند که سریالی ساخته شود تا مخاطب منتظر قسمت بعدیاش بماند.
– یکی از مخاطبین دیگر به سریالهای نوستالژی اشاره کرد. او هنوز هم از سریال «پدرسالار» نام میبرد و میگفت این سریالی بود که مخاطب منتظر قسمت بعدیاش میماند. چرا دیگر این چنین سریالهایی ساخته نمیشود؟ مثلاً همین مخاطب میگفت زمانی که سریالی مثل “مزد ترس” ساخته میشد با توجه به مسائل اکشن و پلیسی نمیگذاشت کار دچار شعار و اغراق شود.
– با اغلب مخاطبانی که صحبت کردیم به کارهای مهران مدیری، “خندوانه” رامبد جوان و سریالهایی مثل “نون.خ” و “پایتخت” اشاره کردند که خیلی به دل نشسته است چون درباره فرهنگ و قومیتها و اتفاقات، خیلی اصولی و حرفهای برخورد کرده است. به قول یکی از این مخاطبین: از دل برآمده و بر دل نشسته است.
– یکی از مخاطبین درباره اینکه باید سازندگان چه کار کنند که دوباره سریالهایشان مخاطب را راضی کند، گفت: فلاشبکی به گذشته بزنند که چرا در گذشته موففق میشدند و الان نمیشوند؟ چرا آن موقع با دغدغه کار میکردند و الان فقط در کارها آب بسته میشود؟ (شاید مطالعه این گزارش تحت عنوان «لطفـاً تلویزیون را به عقب برگردانید!» خالی از لطف نباشد.)
مخاطبی به ما گفت دیگر بعد از کارهای مهران مدیری و رضا عطاران در عرصه طنز فقط “پایتخت” را دیده و یا “ستایش” و “کیمیا” را دنبال کرده است. از تلویزیون ناراحتیم که چرا فیلمنامههای قصهگو و طنزِ درست را به کارهای متکی به فضایمجازی و آپارتمانی بیمصرف با موضوعات تکراری ترجیح داده است. انتقادی که داریم متأسفانه سریال خوب در این چند سال کم ساخته شده است.
گروهی سریالهای تاریخی تلویزیون را میپسندند و مثلاً میگفتند هنوز “مختارنامه” میبینند که برایشان تازگی دارد. از مدیران تلویزیون میخواستند به جای این همه سریالهای جورواجور به فکر تقویت کارهای الف فاخر و تاریخی ماندگار باشند.
* برایم جالب بود که در میان این همه مخاطب، بارها نامِ سریال “نوستالژی” آمد و کمتر بینندهای را دیدم که خیلی پشت سر هم و جدّی سریالهای امروز تلویزیون را دنبال کند. البته که خودشان شبکههای تلویزیونی و میهنی را به شبکههای ماهوارهای و فضای مجازی ترجیح میدادند. انتظار داشتند مدیران و دستاندرکاران به جای گوش دادن به حرفهای واهی و رفتارهای سفارشی، از مردم نیازسنجی کنند. مخاطبی گفت: از مردم جویا شوند چه کارهایی را دوست دارند. واقعاً ماه رمضان و عید نوروز سریالهایی پخش میشد که همه بیخیالِ شبکههای دیگر میشدند و چرا الان دیگر از این خبرها نیست؟
– مردم گلایه دیگری هم داشتند و آن تقلید محض از برنامههای خارجی بود. مخاطبی میگفت اگر قرار باشد این برنامه را که کپی شده ببینیم خب! همان اصل برنامه را از شبکههای خارجی دنبال میکنیم. ما از برنامهسازان انتظارِ خلاقیت و نوآوری و کار جدید داریم نه دادنِ اطلاعات دسته دوم. چرا که امروز اطلاعات دسته اول که در فضای مجازی و گوشیهای تلفن همراه وجود دارد.
البته با یکی از تهیهکنندگان قدیمی سریالهای مناسبتی هم درباره این گرفتاریهای این روزهای تلویزیون در جذبِمخاطب صحبت کردیم. ایرج محمدی سریالهای ماندگاری همچون «دردسرهای عظیم»، «نرگس»، «خانه به دوش»، «طلسمشدگان»، «ترش و شیرین»، «بزنگاه» و خیلی آثار دیگر را تهیه کرده است. شاید سابقه آخرین فعالیت او با تلویزیون به سریال «دلدادگان» برگردد.
او در گفتوگو با خبرنگار تسنیم، مشکل را در فیلمنامههای ضعیف میداند و میگوید: “بیشترین دردی که امروز مخاطبین احساس میکنند و به سراغ بازپخش فیلمها میروند به فیلمنامههای ضعیف برمیگردد که تهیهکنندگان و فیلمسازها امروز ناگزیر برمیگزینند و آن طور که باید و شاید دیگر مخاطب ما خودش را درگیر سریالهای تلویزیونی نمیکند. البته شاید در این بین شبکه آیفیلم، نمایش و یا تماشا بیش از شبکههای دیگر رونق داشته باشد؛ چون فیلمهای قدیمی تلویزیون را به روی آنتن میبرند و یا در نمایش فیلمهای ایرانی و خارجی به روز را پخش میکنند.”
وی با اشاره به اینکه باید این تفکر نهادینه شود که کم بسازیم اما خوب بسازیم، تأکید کرد: اگر “خانه به دوش”، “متهم گریخت” و حتی کارهای دیگر دوباره پخش میشوند و مورد استقبال مخاطب قرار میگیرد باید به واقعیت این اتفاق نه چندان مبارک پی ببریم؛ درست است که مخاطب از رسانه ملی حمایت میکند اما حقیقتاً یا فیلمنامهها ضعیف هستند و یا دیگر عوامل فیلم از جان و دل مایه نمیگذارند. به نظرمن بایستی به کیفیت کار بیشتر احترام گذاشت و امروز شاهد افزایش حجم آثار هستیم. مجموعه عوامل فیلمساز و تهیهکنندگان ما باید این شعار را در عالم دنیای تصویر نهادینه کنند که کم بسازیم ولی خوب بسازیم. آن وقت میبینیم که این آثار هم به محض تکرار برای مردم خاطرانگیز و لذتبخش خواهد شد.
ایرج محمدی در پاسخ به این سؤال که ما امروز برای پرورش و تربیت فیلمساز، بازیگر و نویسنده برنامه درست و اصولی نداریم، افزود: من به عنوان یکی از تهیهکنندگان قدیمی تلویزیون همه مشکلات در سریالسازی را از طرف فیلمسازان و تهیهکنندگان نمیدانم، چرا که هیچ نهاد، ارگان و سازمان مربوطهای از جریان آموزش و پرورش حوزه بازیگری، کارگردانی و حتی نویسندگی حمایت نمیکنند. دانشگاههای مربوط همه خصوصی شدهاند و استعدادهایی که بضاعت مالی مناسبی ندارند نمیتوانند از این فضاهای آموزشی و پرورشی بهره لازم ببرند. بایستی برای شکوفایی بهتر و اقدام مناسب در جهت رونق سریالسازی تلویزیون برنامهریزی بهتر و اصولیتری داشته باشیم.
تهیهکننده قدیمی تلویزیون با اشاره به اینکه هنوز یک گروه اختصاصی برای ساخت و پرورش موضوعات طنز در دنیای تصویر نداریم، خاطرنشان کرد: وقتی سریالهای طنز به پربینندهترین فیلمهای تلویزیون تبدیل میشوند مدیران و مسئولان مربوطه باید به این نتیجه برسند که یک گروه اختصاصی برای ساخت و پرورش موضوعات طنز تشکیل بدهند که به واقع نیازمند مخاطب است. متأسفانه هنوز هم نقش جوان اول سریالهای طنز ما بازیگران محبوب طنز دهه ۱۳۷۰ هستند. در صورتیکه ما میتوانیم با یک برنامهریزی مناسب، استعدادهای جوانان خوشذوق طنّاز ما شکوفا شوند. ما به عنوان تهیهکننده قدرالسهم خودمان را در طبق اخلاص گذاشتهایم و حالا منتظر حمایتهای مادی و معنوی سازمانها و ارگانهای مربوطهایم.
محمدی دلیلِ دیگر این رکود و کمبودِ مخاطب را در نگاهِ دستاندرکاران و هنرمندانِ برنامهساز و سریالساز دانست و گفت: اگر درباره سریالها و کارهای قدیمی پرطرفدار و پربیننده صحبت میکنیم حتماً همهچیز فارغ از فیلمنامه، به تهیهکننده، کارگردان و عواملِ کارها برمیگشت. همه عزمشان را جزم میکردند تا یک اثر خوب خلق شود. اما امروز همهچیز به بحثِ معیشت و دستمزد محدود شده و جایِ آن نگاه فرهنگی و هنری به کارها را گرفته است.
او تأکید کرد: الان به خاطر تعدد کارها در مدیاهای مختلف، رقابت اقتصادی بیشتر شده تا رقابتِ فرهنگی و هنری! کجا پول بیشتر میدهند به آن سمت میروند؟ این یک ناهنجاری در صنعتِ تصویر ما به وجود آورده، چگونه این ناهنجاری را برطرف کرد. اگر ترازوی اقتصادی هر اثر هنری را با ترازوی فرهنگی و هنریاش تراز کنیم این اثر موردِ پسند مخاطب خواهد شد و در واقع به ماندگاری میرسد. از نظرمن تلویزیون میتواند به عنوان فراگیرترین رسانه و مدیا، اثرگذاری بیشتری داشته باشد اگر این تراز را درست هدایت کند.
تهیهکننده با سابقه تلویزیون درباره اینکه سریالها دیگر جریانسازی و اصطلاحاً آن خاصیتِ خیابانخلوتکنِ گذشته را ندارند، افزود: وقتی جایگاه نویسنده در تقسیمِ دستمزدهای یک پروژه آنقدر پایین میآید که کفاف زندگیاش را نمیدهد آن نویسنده به یک باره در چند پروژه حاضر میشود و طبیعتاً نمیتواند اثرِ خوبی را خلق کند. آن فکر در چند زمان و چند دنیای مختلف کار میکند و نمیتواند متمرکز و درست، فیلمنامه را پیش ببرد. کارگردان هم به خودش فرصت نمیدهد بلافاصله در کار بعدی حاضر میشود و آن فرصت مطالعه و شکل دادن نگاهی جدید را در واقع از خودش دریغ میکند. همین نکات است که باعثِ تنزل در کیفیت آثار میشود.
باید دید صدا و سیما با حمایت از سریالهای الف ویژهای همچون «سلمان فارسی» و «حضرت موسی» و البته بنابر گفتههای حمیدرضا شاهآبادی در گفتوگو با خبرنگار تسنیم درباره ادامه این رویکرد و توجه به مفاهیم فاخر، جلویِ رکود سریالسازی گرفته میشود یا جبلی و همکارانش برنامه دیگری برای جذب مخاطبان خواهند داشت؟