در روزهای منتهی به جام جهانی در حالی مسابقات لیگ برتر موقتا تعطیل شده که تیم استقلال ضمن تغییر مدیرعامل، قهرمان سوپرجام شده و با قرار گرفتن در رده جدول منتظر برگزاری دربی است تا شاید صدرنشین شود. از طرفی در همین بازه زمانی تیم نفت مسجدسلیمان که شروع خوبی در لیگ داشت و به یکباره نتایج ضعیفی گرفت در شرایطی کارش را با رضا مهاجری ادامه خواهد داد که بحث برکناری این سرمربی به صورت جدی مطرح شده بود. در همین خصوص خبرنگار ما با اصغر حاجیلو که به طور مستقیم در جریان شرایط این دو باشگاه پرطرفدار قرار دارد، گفتگویی انجام داده است. مصاحبه حاجیلو را در ادامه میخوانید:
فتحاللهزاده آمده تا ستاره سوم را بگیرد
آقای فتحاللهزاده هر زمان مدیرعامل استقلال شد، به من و مرحوم حجازی لطف داشت و همواره جزو کاندیداهای ایشان بودیم. علی فتحاللهزاده ناصرخان را خیلی دوست داشت و این حس خوب تا همیشه وجود داشت.
از بازگشت آقای فتحاللهزاده به مدیریت باشگاه استقلال خوشحال شدم. تا پیش از اینکه مدیرعامل شوند گهگاهی به دفترشان میرفتم و صحبت که میکردیم همیشه این آرزو را داشت که به استقلال برگردد و ستاره سوم را بگیرد. این آرزوی مشترک آقای فتحاللهزاده و ناصرخان بود که متاسفانه آخرین مرتبه که با ناصرخان به فینال آسیا رفتیم نتوانستیم قهرمان شویم. بعد از آن بازی ناصرخان در مصاحبه ای گفت تا ۱۰ سال دیگر کسی نمیتواند فینالیست آسیا شود و دقیقا همین اتفاق هم افتاد. از آن زمان تا به امروز کسب ستاره سوم بزرگترین هدفی است که آقای فتحاللهزاده دنبالش میکند.
به جرأت میتوانم بگویم علی فتحاللهزاده تنها مدیرعاملی بود که برای تمامی پیشکسوتان استقلال ارزش و احترام زیادی قائل بود و هر کاری از دستش برمیآمد برایشان انجام میداد.
از الان نمیتوان برای قهرمانی صحبت کرد
بازیها استقلال را پیگیری میکنم. اینکه این تیم قهرمانی را تکرار کند آرزوی قلبی من است. فوتبال جذابیتهای خودش را دارد و اتفاقات زیادی تا پایان هر فصل رقم میخورد. به همین دلیل تا هفتههای پایانی نمیتوان تشخیص داد که دانش فنی مربیان در بزنگاهها چقدر است. بارها شده تیمهایی که تا هفته ماقبل پایانی صدرنشین بوده اند اما به یکباره این موضوع تغییر کرده است. از الان نمیتوان برای قهرمان شدن یا نشدن یک تیم نظر دارد. همه چیز به امکانات و سایر عوامل دخیل در این مقوله بستگی دارد. اگر همه چیز خوب پیش برود قطعا جام در خانه استقلال خواهد ماند.
هنگام لمس جام میتوان ساپینتو را تحسین کرد
عملکرد ریکاردو ساپینتو تا به امروز قابل قبول بوده اما هنوز هم جای محک دارد و وقتی باید مربی را تحسین کرد که جام بیاورد. موقع لمس جام متوجه میشوی که چه مسیر سختی طی شده درست مانند فصل قبل که فرهاد مجیدی توانست بدون شکست به این مقام دست پیدا کند. میخواهم این را بگویم که شاید تا پیش از آن کمتر کسی به کسب قهرمانی امید داشت اما وقتی یک مجموعه کامل دست به دست هم دادند این اتفاق افتاد. قطعا امسال هم اگر عوامل مختلف باشگاه متحدانه کنار یکدیگر باشند و مدیریت نیز حمایتهای لازم را در طول فصل داشته باشد مطمئن باشید باز هم قهرمان میشویم.
مشکلات آن پنج سال نگذاشت قهرمان شویم
من سالهای زیادی کنار این تیم بوده ام و روزهای متفاوتی را تجربه کرده ام. شاید باورتان نشود که زمان وینفرد شفر پول آب معدنی هم نداشتیم و با مشکلات عجیب و غریبی روبرو شدیم. همان سالها پیش آمد که در یک قدمی صدر قرار گرفتیم اما به دلیل عدم پرداخت پول بازیکنان و در نتیجه از بین رفتن تمرکز آنها باعث شد فرصتها را از دست بدهیم. عین آن پنج شش سال همین مسائل اجازه نداد که استقلال جام بگیرد وگرنه پتانسیل تیممان بسیار بالا بود.
پیراهنی جز استقلال نپوشیدم
امروز باید از بازیکن و مربی حمایت شود چرا که شرایط نسبت به گذشته تغییر کرده است. آن سالها بازیکنان صرفا بخاطر عشق و تعصبشان بازی میکردند اما این روزها مسائل مالی بسیار مهم شده است. شاید من تنها بازیکن فوتبال ایران باشم که از ابتدا تا انتهای فوتبالم فقط پیراهن یک تیم را پوشیدم و هر چقدر آن زمان بابت این موضوع تمجید میشدم، حالا شماتت میشوم. مساله اصلی خودم و افکارم بود چرا که نمیتوانستم به خودم اجازه دهم به تیم دیگری بروم.
وقتی مرحوم پورحیدری و مرحوم مظلومی از استقلال رفتند من هم برای همیشه با فوتبال خداحافظی کردم. همان زمان ناصرخان که سرمربی بانک تجارت شده بود از من خواست بازیکنش شوم اما گفتم ناصرخان فقط پیراهن آبی استقلال برای من مقدس است. این در حالی بود که تجارت حاضر بود پول بسیار خوبی به من بدهد به قدری که در یکی از بهترین نقاط تهران آپارتمان سه خوابه بخرم اما قبول نکردم چون فقط نام استقلال برایم مهم بود.
با ناصرخان رفتیم و علی دایی را آوردیم
یک روز به ناصرخان گفتند که یک بازیکن جوان خیلی خوب داریم که از اردبیل آمده و دانشجوی دانشگاه شریف است و شما بیا بازیاش را ببین. من و ناصرخان رفتیم زمین شماره دو امجدیه تا او را که علی دایی نام داشت ببینیم. وقتی برای ضربه سر بلند میشد سینه اش با تیر افقی دروازه مماس میشد. ناصرخان به من گفت حاضری از این یک بازیکن حرفه ای بسازی؟ من هم چون کمک ایشان بودم قبول کردم و دایی را به تجارت بردیم.