نوشته فرا روی تلاش میکند تا در سه بخش متوالی به یکی از موضوعات و مولفههای بسیار مهم اقتصاد نوین در قرن حاضر به پردازد.
در این بخش کوشش بر این است تا با تحلیلی علمی از اقتصاد دانایی محور و پیامد انقلاب اطلاعاتی و فناوری ارتباطات که تحولات بزرگی را در عرصه اقتصاد نوین به همراه آورده است، مورد کنکاش و بررسی قرار گیرد. انقلاب علمی که دو دهه گذشته در حوزه دانش و دانایی روی داده و اقتصاد نوین و مجزایی را نسبت به قرون گذشته به ارمغان آورده است. اگرچه، از بسیاری جهات در جهان کنونی هنوز تکامل نیافته اما زمینههای شکل گیری یک اقتصاد دانش بنیاد و دانایی محور را به همراه داشته و سیر این تکامل در کشورهای توسعه یافته بسیار پر شتاب و کشورهای در حال توسعه نیز در تلاش و تکاپو برای پیوستن به این تحول عظیم و سازنده اقتصاد قرن بیست و یکمی هستند.
انقلاب اطلاعاتی و اقتصاد دانایی محور
از ابتدای قرن بیست و یکم، ما در جهان شاهد رشد اقتصاد دانش بنیاد یا به عبارتی در کوران حرکت به سمت اقتصاد دانایی محور قرار گرفتهایم. در دوران کشاورزی؛ استفاده از زمین و نیروی کار و ثروت اندوزی از طریق زمین محور فعالیت اقتصادی و قدرت یابی بود. در عصر صنعتی منابع زمینی را با نیروی انسانی و سرمایه در هم آمیختیم و اینک پی میبریم، این دانش و دانایی است که تفاوتها و اختلافات را بهوجود میآورد و منبع عظیم و پایان ناپذیر ثروت و قدرت دولتها و ملتها به شمار میرود. امروز دیگر زمین منبع ثروت و قدرت نیست و جنگهای آینده برای تصرف سرزمین که منبع قدیم قدرت ثروت بود رخ نخواهد داد. اگر به مساحت دو کشور هنگ کنگ و سودان نگاه کنیم و یا به مساحت سرزمین زئیر و سنگاپور بنگریم، آنگاه به میزان صادرات این چهار کشور نظری بیفکنیم که صادرات دو کشور ذرهای هنگ کنگ و سنگاپور بیش از ۲۵۰ برابر دو کشور پهناور سودان و زئیر است، منزلت امروزین سرزمین در تولید ثروت که مرادف با تولید قدرت نیز هست در مییابیم. جهان پس از گذار از انقلابهای مختلف شاهد انقلاب اطلاعاتی و فناوری ارتباطات بوده است که در آن منبع ارزشمند خلق ثروت، درآمد و قدرت، دانش است و اهمیت یافتن روزافزون آن در عصر دانایی موجب شکل گیری اقتصاد دانش محور شده است. اقتصادهای دانش محور امروزی تغییرات گستردهای در شرایط اقتصادی، اجتماعی و فناوری جوامع ایجاد کردهاند. در اقتصاد دانش محور، دانش محرک اصلی رشد، ایجاد ثروت و اشتغال در تمامی رشته فعالیتها است. براساس این تعریف اقتصاد دانش محور تنها به تعداد محدودی صنایع مبتنی بر فناوری بسیار پیشرفته وابسته نیست، بلکه در این نوع اقتصاد تمام فعالیتهای اقتصادی به شکلی بر دانش متکی است. حتی فعالیتهایی نظیر معدن و کشاورزی که اقتصاد قدیمی خوانده میشوند. همچنین دانش مورد نیاز برای ساختن اقتصاد دانش محور تنها از نوع فناوری محض نیست و دانش فرهنگی، اجتماعی و مدیریتی را نیز در بر میگیرد.
اقتصاد دانش محور اقتصادی است که بهطور مستقیم براساس تولید، توزیع و مصرف دانش و اطلاعات قرار گرفته باشد. واژه اقتصاد دانش محور و اقتصاد اطلاعات در دهه ۱۹۶۰ وارد ادبیات اقتصادی جهان شد اما تحولات دهه نود، این واژه را تجدید و احیا نمود. هرچند سازمان اقتصادی همکاری و توسعه تلاشهای زیادی برای شاخصسازی در زمینه اقتصاد دانش محور انجام داد؛ ولی تا سال ۱۹۹۵ به جمعبندی کاملی نرسید، تا اینکه در همین سال برای اولین بار چارچوب مدونی از واژه اقتصاد دانشمحور در سازمان همکاری و توسعه در قالب سند وزارتی کمیته سیاستگذاری علم و فناوری کانادا منتشر شد. این سند تعیین کننده جایگاه مدلهای جدید رشد و عملکرد ابداعات در اقتصاد بوده است و به تکمیل پروژه به گونهای که بتواند علاوه بر ضریب تولید، ضریب انتشار و بهرهمندی از دانش را مشخص کند، اشاره شده است. بنابراین تبیین جایگاه نظری دانش، نحوه تعامل و واقعیات رخ داده در عالم خارج نظیر روند شتابان همگرایی بازارها، جهانی شدن، رقابت بیشتر و از همه مهمتر جهش خیره کننده فناوری ارتباطات و اطلاعات زمینه را برای تدوین الگویی اجرایی از این پارادایم توسعه فراهم ساخته است.
از این دهه به بعد تلاشهای بسیار گستردهای در گسترش، تقویت و تلفیق مرزهای مفهوم اقتصاد دانش محور با اقتصاد تولید محور روشن گشته است. اقتصاد دانش محور تمامی زمینههای تجارت، ساختار اقتصادی، بهرهوری، نوع مدیریت و غیره را متحول کرده و دارای ویژگیهایی مانند آزادسازی تجارت و جهانی شدن بازرگانی، فناوری اطلاعات و ارتباطات، مدیریت دانش، تغییر ساختاری در اقتصاد، تغییرات در محل و نیروی کار، افزایش حق انتخاب مصرف کنندگان، کوچک شدن دولت و کسب و کار الکترونیکی (تجارت الکترونیکی) میباشد. فرآیندهای تولید دانش، توزیع دانش، انتقال و کاربرد آن چهار فرآیند اساسی در اقتصادهای مبتنی بر دانش هستند. حجم و چگونگی رابطه این فرآیندها با یکدیگر متمایزکننده اقتصادهای مدرن از اقتصادهای سنتی میباشند. در اقتصادهای سنتی حجم این فرآیندها اندک و رابطه بین آنها خطی است؛ یعنی ابتدا دانش تولید میشود، آنگاه توزیع شده و منتقل میگردد و در نهایت مورد استفاده قرار میگیرد. بین استفاده از دانش و تولید آن رابطه مستقیم وجود ندارد، بلکه یک رابطه غیرمستقیم یک طرفه به واسطه انتقال دانش شکل گرفته است که ضامن هیچگونه پویایی نیست. اقتصاد دانش محور بر پایههای انقلاب دانش شکل گرفته است. انقلاب دانش متاثر از چندین عامل است که عبارتند از: افزایش دانش کدبندی شده، افزایش آنالیز اطلاعات، ذخیرهسازی و انتقال، توسعه و گسترش فناوریهای نو، افزایش اهمیت دانش و مهارت نیروی کار، افزایش سرمایهگذاری غیر ملموس، گسترش تجارت جهانی، افزایش اهمیت ابداعات و کارآیی در رقابت و رشد را میتوان نام برد.
ویژگیهای اقتصاد دانایی محور
اقتصاد دانایی محور اقتصادی است مبتنی بر تولید، توزیع و کاربرد دانش و اطلاعات به منظور تحقق رشد اقتصادی و افزایش بهره وری. توسعه و رشد این اقتصادها مستلزم بهینهسازی همزمان مجموعه سیاستهای صنعتی، سیاستهای توسعه علوم پایه و سیاستهای توسعه فناوری است که البته نیازمند نهادهای مناسبی است. بنابراین تاکید اقتصاد دانایی محور فقط تولید و توزیع اطلاعات و دانش نیست بلکه نکته مهم به کارگیری آنها است، یعنی استفاده موثر و به کارگیری انواع مختلف دانش در تمام فعالیتهای اقتصادی. بدیهی است به کارگیری دانش در تولیدات، سهم دانش را در تولیدات بالاتر میبرد. به همین دلیل است که برخی اقتصاددانان مانند «دنی کوا» استاد مدرسه اقتصاد لندن ترجیح میدهند اقتصاد مبتنی بر دانایی را اقتصاد بدون وزن بنامند، زیرا برخلاف گذشته که رشد اقتصادی را بر حسب تولید محصولات سنگین همچون فولاد و تجهیزات و ماشینآلات سنگین صنعتی و نظایر آن تعریف میکردند، امروزه رشد اقتصادی بر حسب محصولات سبک الکترونیکی تعریف میشود و نیز به این نکته توجه میشود که سهم دانش در ارزش افزوده به مراتب بیش از سهم سایر عوامل تولید است. از این رو میتوان ادعا کرد مهمترین عامل تعیین کننده در سطح زندگی در کشورهایی که در خط مقدم توسعه هستند سهم دانش در تولید کالاها و خدمات است.
تافلر بر این عقیده است که، ارزش واقعی شرکتهای بزرگ و موفق، بیشتر به ایدهها، بصیرتها و اطلاعاتی است که در ذهن کارکنان آنها نهفته است و به بانکهای اطلاعاتی و حق امتیاز اختراعاتی بستگی دارد که در اختیار این نوع شرکتها میباشد، نه به تعداد خطوط تولید و دیگر داراییهای ملموس آنها. به این ترتیب، خود سرمایه بیش از پیش بر عوامل ناملموس مبتنی شده است. اگر از دانایی درست استفاده شود، جانشین غایی دیگر نهادها خواهد شد. تاکنون دانایی، خواه قابلاندازهگیری باشد یا نباشد، یکی از انطباقپذیرترین و چند منظورهترین و مهمترین عوامل تولید است. در شرایطی که زمین و نیروی کار، مواد خام و شاید حتی سرمایه را میتوان منابعی محدود و فناپذیر تلقی کرد، دانایی از همه لحاظ پایان ناپذیر است.
از دانایی برخلاف کوره ذوب آهن یا خط تولید، دو شرکت در آن واحد میتوانند استفاده کنند و میتوانند از آن برای تولید دانایی بیشتر بهره بگیرند. در یک کلام ثروت ما ثروتی است که از نمادها تشکیل یافته و قدرتی که بر آن مبتنی است نیز، به میزانی حیرت آور چنین است. دانایی جدید، جهانی را که تاکنون میشناختیم دگرگون ساخته است و ستونهای قدرتی که آن را سرپا نگه میداشت، تکان داده است و در حال فروپاشی است و به نظر میرسد تمدنی نوین در حال زایش است.
نوسازی دانایی در اقتصاد نوین
با رشد بخشهای خدماتی و اطلاعاتی در اقتصادهای پیشرفته و با کامپیوتری شدن خود تولید کارخانهای، ماهیت ثروت الزاما تغییر میکند. در حالی که سرمایهگذاران بخشهای عقب مانده صنعت هنوز داراییهای فیزیکی – کارخانه و تجهیزات و موجودیتهای انبار – را حیاتی تلقی میکنند، سرمایهگذاران پیشرفته ترین بخشهایی که با بیشترین سرعت در حال رشد هستند، برای تضمین سرمایهگذاریهای خود به عواملی از بنیان متفاوت تری روی میآورند. سرعت فوق العاده زیاد تغییر، امروزه به آن معناست که واقعیتهای معین سریعتر منسوخ میشوند. یعنی دانایی که بر اساس آنها به وجود آمده ناپایدارتر میشود. برای مقابله با این عامل ناپایداری، اخیرا ابزارهای سازمانی طراحی شدهاند تا پژوهش و توسعه علمی را شتاب بخشند. ابزارهای تکنولوژیک دیگری نیز به قصد سرعت بخشیدن به فرایند یادگیری بهوجود آمدهاند.
نکته بسیار مهم این است که جوامع دارای تکنولوژی پیشرفته به تدریج دانایی خود را از نو سازمان میدهند. همانگونه که دیدهایم، دانش فنی که در کسب و کار و سیاست روزمره مورد نیاز است، هر روز انتزاعیتر میشود. رشتههای علمی مرسوم، در حال فروپاشی هستند. به کمک کامپیوتر، همان دادهها و اطلاعات را اکنون میتوان به آسانی به شیوههای کاملا متفاوتی طبقهبندی کرد یا برش داد. این امر به استفادهکننده کمک میکند تا مسالهای واحد را از زوایای کاملا متفاوت ببیند. در حال حاضر، پیشرفتهای هوش مصنوعی و نظام خبره، راههای تازهای را برای متمرکز کردن مهارتهای کارشناسی ارائه میدهند. به خاطر همه این تحولات، ما شاهد علاقه روزافزون به نظریه شناخت، نظریه یادگیری، منطق تشکیک، زیستشناسی اعصاب و دیگر پیشرفتهای فکری که معماری خود دانایی را شکل میدهند، هستیم.امروزه بار دیگر با فروریختن موانع قدیمی کل ساختار دانایی انسان در اثر تغییر به لرزه درآمده، تاریخ بار دیگر ما را در برابر یک علامت تعجب قرار داده است. ما اکنون فقط واقعیتهای بیشتر گرد نمیآوریم، بلکه با بازسازی شرکتها و تمامی امور اقتصادی، نمادهایی را که برای تبادل دانایی به کار میروند به طور کامل از نو سازمان میدهیم. دانایی گذشته از آنکه جانشین مواد، ترابری و انرژی میشود، باعث صرفهجویی در وقت نیز میگردد. مکان نیز توسط دانایی حفظ و تسخیر میشود، پیدایش فضاهای مجازی نمونهای از آن است.
به وسیله برقراری ارتباط با تامینکنندگان قطعات، با استفاده از سیستمهای پیشرفته پردازش اطلاعات ارتباطات میتوان موجودی انبار را سریع به گردش درآورد و در فضاهای انبار صرفهجویی کرد. دانایی در حال پیشرفت و گسترش به ما اجازه میدهد تا کار و محصول بیشتری را با مقدار کمتر مواد و مصالح انجام داده و تولید کنیم. بسیاری از تولیدکنندگان و مردم عادی میتوانند برای تولید ثروت و تولید دانایی بیشتر، به طور همزمان از دانایی واحدی استفاده کنند. دانایی بر عکس مزرعه و کارخانه برای هر منظوری قابل کاربرد است و پایان ناپذیر است. از میان همه منابعی که برای تولید ثروت لازم است، هیچکدام پایدارتر، روانتر و انعطافپذیرتر از دانایی نیست.در واقع دانش فناوری اطلاعات و ارتباطات سهم بسیار زیادی در شکل گیری اقتصاد مبتنی بر دانایی داشته است. با انقلاب فناوری و اطلاعات نه تنها موجب شده است که طیف وسیعی از کالاها و خدمات وارد بازار شود، بلکه خانوارها، شرکتها و حتی دولت روشهای سنتی مصرف، تولید و تجارت و حکمرانی را تغییر دادهاند. مثلا در مورد خانوارها، خریدهای الکترونیکی و پول الکترونیکی موجب شده است که بانکداری الکترونیک ایجاد شود.
شرکتهای تولیدی و خدماتی به سمت تجارت الکترونیک رفتهاند و روشهای جدیدی در مبادله با مصرفکنندگان ایجاد کرده اند. همچنین تحول عظیمی در ارتباط بین بنگاهها ایجاد شده است. دولتها نیز به سمت ارائه خدمات الکترونیک به مصرفکنندگان و بنگاهها رفته است، حتی پارلمانها در جهان توسعه یافته نیز به سمت الکترونیکی شدن و سیستم رایگیری الکترونیکی گام برداشتهاند. این اقدامات موجب کاهش شدید هزینهها، بزرگتر شدن بازارها و در راستای عرضه خدمات بهتر به مشتریان شده است که خود باعث ایجاد تقاضا برای ارتقای کیفیت کالاها و خدمات از سوی مشتریان میشود. این امر موجب تقاضا برای توسعه دانش و یا به کارگیری موثرتر از دانش موجود در تولید کالاها و خدمات است. بنابراین آنچه موجب شکل گیری اقتصاد مبتنی بر دانایی است موجب به کارگیری بیشتر دانش در اقتصاد است. به همین دلیل بسیاری از صاحبنظران معتقدند که فرق اساسی بین جایگاه دانش در اقتصاد مبنی بر دانش با جایگاه دانش در اقتصاد متعارف آن است که کالاهای دانشی که محصول اقتصاد مبتنی بر دانش است خود همانند دانش است، یعنی خصوصیاتی را دارد که دانش دارد که مهمترین آن خودافزایی است. به بیان دیگر همچنان که توسعه دانش، توسعه بیشتر دانش را به دنبال دارد به همین ترتیب تولید کالاهای دانشی، زمینه ساز توسعه بیشتر تولیدات کالاها و خدمات مبتنی بر دانش است. این میتوان به عنوان جانشینی برای منابع دیگر استفاده کرد.
پیامد
در یک جمع بندی، مهم ترین نکته ای که در خصوص دانایی میتوان گفت این است که دانایی ذاتا منبعی پایان ناپذیر و انحصار ناپذیر است و انقلاب اطلاعات و فناوری ارتباطات فرآیند تولید و توزیع دانایی را در جهان تسهیل نموده است. فرآیندهای تولید دانش، توزیع دانش، انتقال و کاربرد آن چهار فرآیند اساسی در اقتصادهای مبتنی بر دانش هستند که در این دوره به اقتصادهای تولید محور وارد شده و تحول بزرگی را در اقتصادهای نوین به همراه آورده است. حجم و چگونگی رابطه این فرآیندها با یکدیگر متمایزکننده اقتصادهای مدرن از اقتصادهای سنتی میباشند. اقتصاد دانایی محور محصول جامعه دانایی و این دو حاصل تحول عظیم علمی و نظام جهانی ارتباطات است. دانش و دانایی در جامعه امروزین سرمایهای تمام ناشدنی و خودافزایی محسوب میشود و محرک اصلی اقتصاد نوین به شمار میآید نه اینکه اقتصاد محرک دانایی باشد.
دانایی در اقتصاد نوین گذشته از آنکه جانشین مواد، ترابری و انرژی میشود، باعث صرفهجویی در وقت نیز میگردد. در اقتصاد دانایی محور دانشگران جای صنعتگران را در جامعه میگیرند و دانایی سبب تغییر محتوایی آن میگردد. ویژگی اخیر سبب میشود که جنبههای دیگری نیز در ارتباط با دانایی نظیر نوسازی دانایی، کاربردها و چالشهای دانایی و غیره مطرح شوند. اما نکته مهم در این میان آن است که گسترش روزافزون دانایی در کلیه ابعاد یک جامعه خواه ناخواه دارای پیامدهایی است که با سیاستگذاریهای صحیح علمی و فنی میتوان از هر کدام از این پیامدها به عنوان قابلیت یا فرصت مناسبی برای توسعه جامعه بهرهبرداری نمود.
به عنوان نمونه، مسطح شدن ساختار سازمانها و برقراری ارتباطات افقی میان اعضای آنها بر اثر استفاده از تکنولوژیهای نوین مبتنی بر دانایی به ویژه تکنولوژی اطلاعات و ارتباطات سبب بروز استعدادها و قابلیتهای فردی و در نتیجه افزایش ظرفیتهای جمعی سازمان اقتصاد میگردد که از این ظرفیتهای جدید میتوان در مسیر بهسازی سازمان و نهایتا نهادهای اجتماعی وابسته به آن استفاده بهینه را به عمل آورد. کوتاه سخن اینکه؛ از میان همه منابعی که برای تولید ثروت در اقتصاد نوین لازم است، هیچکدام پایدارتر، روانتر و انعطافپذیرتر از دانایی نیست.
* استاد اقتصاد دانشگاههای تهران، امام حسین و علم و صنعت
منبع: دنیای اقتصاد