به گزارش گروه رسانههای خبرگزاری تسنیم، برخی از فرماندهان ارشد مقاومت لبنان و رهبران این جنبش مقاومت، از جمله عالم مجاهد، جناب سیدحسن نصراللّه، در حملات تروریستی رژیم صهیونیستی به شهادت رسیدند. شهادت این عزیزان، برخی از دوستداران جبههی مقاومت و حامیان و همراهان آن را دربارهی آینده و سرنوشت این جبهه دچار نگرانی و بعضاً تردیدهایی کرد. در کنار این نگرانیهای قابل درک، رژیم صهیونیستی و حامیان غربی آن نیز عملیات روانی سنگینی را در همین زمینه به راه انداختند؛ عملیاتی که هدف اصلی آن ایجاد رعب و وحشت، تردید، تزلزل، و در نتیجه تسلیم در برابر این رژیم جنایتکار بود. شایعهپراکنی و ساختن و ترویج روایتهای جعلی از صحنهی جنگ، از جملهی ابزارهای دشمن در این زمینه بود و همچنان نیز هست.
یک تشبیه تاریخی بجا
رهبر انقلاب اسلامی، در بخشی از خطبهی دوم نماز جمعهی تاریخی اخیر تهران که به زبان عربی ایراد شد، فرمودند: «مردم مقاوم لبنان و فلسطین! مبارزان شجاع و مردم صبور و قدرشناس! این شهادتها، این خونهای برزمینریخته، نهضت شما را سست نمیکند، [بلکه] استوارتر میکند. در ایران اسلامی، در حدود سه ماهِ تابستانِ یک سال (سال ۱۳۶۰ هجری شمسی)، چند ده شخصیّت برجسته و ممتاز ما ترور شدند که یکی از آنها شخصیت بزرگی مثل سیدمحمد بهشتی بود، یکی رئیسجمهوری مثل رجائی و نخستوزیری مثل باهنر بود، علمائی از قبیل آیتاللّه مدنی و قدوسی و هاشمینژاد و امثال اینها بودند. اینها هر کدام در سطح ملی یا محلی از ستونهای انقلاب به شمار میآمدند و فقدانشان چیز آسانی نبود؛ ولی انقلاب متوقف نشد، عقبنشینی نکرد، بلکه سرعت گرفت.»
کسانی که آن دورهی خاص را از نزدیک درک و مشاهده کرده باشند زیاد نیستند و متأسّفانه باید گفت به خاطر کمکاریها در زمینهی آگاهی و شناخت نسل جوان نسبت به تاریخ معاصر کشور، علیرغم آنکه زمان زیادی از آن دوران نگذشته، این نسل آنچنان که باید و شاید اطلاع کافی و عمیقی در این مورد ندارد. بسیاری از ابهامات و شبهات و طمع دشمن به تأثیر بر جامعه، ناشی از همین ضعف است؛ موضوعی که یکی از دغدغههای جدی رهبر انقلاب نیز هست: «… یکی از راههای فریب و اغواگری، تحریف تاریخ است که امروز متأسفانه این کار بهوفور صورت میگیرد. … من از اینکه میبینم جوانان ما از این قضایا بیاطلاعند، رنج میبرم.»۱۳۸۰/۸/۲۰ «یکی از چیزهایی که بنده نگران آن هستم، این است که این نسلِ جوانِ بالندهی ما که بحمداللّه، هم آگاه و بابصیرت است، هم دارای انگیزه است، آمادهبهکار است، وسط میدان است، انقلابی است، بتدریج این حوادث مهم را، این عبرتهای بزرگ دوران معاصر را از یاد ببرد …»۱۳۹۴/۶/۱۸
یک تابستان داغ
اما در تابستان سال ۱۳۶۰ چه گذشت و نسبت آن با وقایع اخیر چیست؟ قبل از هر چیز باید توجه داشت که در آن مقطع، ایران شرایطی بسیار خاص داشت. کمتر از سه سال از پیروزی انقلاب میگذشت و نهادهای نظامِ جدید بسیار نوپا بودند. اولین رئیسجمهور کشور، ابتدا از فرماندهی کلّ قوا و سپس از ریاست جمهوری عزل شده و به خارج گریخته بود. گوشههایی از کشور دچار ناامنی و شاهد سربرآوردن گروهکهای مسلح و تجزیهطلب بود. و از همه مهمتر اینکه جنگ تحمیلی حدود یک سال بود که آغاز شده بود؛ جنگی همهجانبه و بزرگ که در یک سوی آن، رژیم صدام با آمادگی و سازوبرگ کامل و برخورداری از حمایت ابرقدرت غرب و شرق بود و در سوی دیگر، جمهوری اسلامی ایران که با انواع و اقسام مشکلات و چالشهای داخلی دستبهگریبان بود.
اگرچه خط ترور از ماههای اوّلیّهی پیروزی انقلاب اسلامی آغاز شده بود، اما اوج این موضوع را میتوان تابستان سال ۱۳۶۰ دانست؛ تابستانی داغ و پرحادثه که طراحان و مجریان آن امید داشتند آخرین تابستان عمر جمهوری اسلامی ایران باشد. به طور کلی، در این سال، حدود دو هزار نفر در سراسر کشور ترور شدند! رقمی تکاندهنده که حجم آن، بهروشنی، گویای ابعاد ماشین ترور در آن سال خاص است. حتی مردم عادی نیز از موج ترور در امان نبودند و عملاً بسیاری از ترورها کور و با هدف ایجاد رعب و وحشت در میان مردم و برای از میدان به در کردنِ آنها انجام میشد. اما برخی از ترورها نیز کاملاً هدفمند طرّاحی و اجرا میشدند؛ عملیاتهایی که چهرههای کلیدی و درجهیک انقلاب را هدف گرفته بودند و میخواستند با حذف فیزیکی این پایههای مدیریّتی کشور، عملاً جمهوری اسلامی را دچار فروپاشی و براندازی کنند.
از مسجد ابوذر شروع شد
هدف اولین ترور در این تابستان داغ، آیتاللّه خامنهای بود. ششم تیرماه، در حین سخنرانی امامجمعهی تهران و نمایندهی امام در شورای عالی دفاع در مسجد ابوذر، از طریق انفجار بمبی که در یک رادیو کار گذاشته شده بود، به جان ایشان سوءقصد شد که منجر به جراحت و جانبازی ایشان شد. فردای آن روز، یک عملیات تروریستی بسیار بزرگ رخ داد: با انفجار دو بمب قوی در دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی در نزدیکی محلّهی سرچشمهی تهران که منجر به فروریختن این ساختمان شد، آیتاللّه دکتر سیدمحمد بهشتی ــ رئیس وقت دیوان عالی کشور ــ و ۷۲ تن از یاران امام را به شهادت رساندند؛ در این حادثه، چهار وزیر، چند معاون وزیر، ۲۷ نمایندهی مجلس و جمعی از اعضای حزب جمهوری اسلامی به درجهی رفیع شهادت نائل آمدند.
در هشتم شهریورماه، ساختمان نخستوزیری بر اثر یک عملیات تروریستی منفجر شد و رئیسجمهور رجایی به همراه نخستوزیر باهنر به شهادت رسیدند. اینها تنها چند نمونه از اقدامات تروریستی آن ایام بود و البته کار به همین جا ختم نشد؛ از چهرههای مؤثر و فعال در انقلاب گرفته تا ائمهی جمعهی محبوب و اثرگذار در میان مردم، هدف ترور قرار گرفتند. حجم و شدت اهداف تروریستی و سرعت این اقدامات به گونهای بود که طراحان و مجریان آن مطمئن بودند جمهوری اسلامی از این تونل ترور و وحشت، زنده خارج نخواهد شد.
حضرت امام خمینی، در واکنش به این ترورها، یک روز پس از انفجار ساختمان نخستوزیری فرمودند: «با رفتن شهدایی با اینکه بسیار ارزشمند، بسیار ارزشمند بودند و هستند، با رفتن شهدا، در عین حال که ما متأثّر هستیم، لکن چون ما توجّهمان به خداست و برای خداست و ملّت ما برای خدا قیام کرده است، با رفتن اشخاص، هیچ سستی به خودشان راه نمیدهند.» (صحیفهی امام، ج ۱۵، ص ۱۳۸؛ سخنرانی در جمع اقشار مختلف مردم (۱۳۶۰/۶/۹))
از تهران تا بیروت
ترورهای هفتههای گذشته در بیروت اگرچه باعث از دست رفتن تعدادی از عزیزترین و ارزشمندترین چهرههای مقاومت شد و دلهای آزادگان جهان را به درد آورد، اما تصور و تبلیغ دشمن دربارهی تأثیر این ترورها بر حرکت و جریان مقاومت شبیه همان محاسبات غلط تروریستهای چهلوچند سال پیش در تهران و دیگر شهرهای ایران است.
از دست دادن آن شخصیتهای بزرگ و ارزشمند، بیشک، سخت و لطمهزننده بود اما جمهوری اسلامی را از حرکت بازنداشت، چرا که نه جمهوری اسلامی و نه مقاومت در لبنان و سایر مناطق منطقه، متکی به افراد نبوده و نیستند که بتوان با ترور آنها حرکت اصلی را متوقف کرد؛ از قضا، این شهادتها به دیگران برای پایمردی در این راه انگیزهی مضاعف میبخشد. حزباللّه لبنان، در روزهای اخیر، با زدن ضربات کاری به دشمن صهیونیستی نشان داد تحلیل رهبر انقلاب دربارهی این جنبش اصیل و برخاسته از دل مردم، چقدر درست و دقیق است.
منبع: khamenei.ir
انتهای پیام/