اهل رفسنجان است؛ روزگارش خوب است؛ تکه نانی؛ و خدایی که در این نزدیکیست.
خودش میگوید: «رفسنجانیام اما در پاریز متولد شدهام؛ ۲۸ سال دارم و در شُرف تأهل هستم.»
ادامه میدهد: «همه کارهای مغازه را با عشق انجام میدهم و خدا را شکر که به کسی متکی نیستم.»
امیر ۱۲ سال است که با یک دست کار میکند و برای مردم نان می پزد؛ او بر اثر تصادف به این معلولیت دچار شده و علاوه بر دست، از ناحیه پا هم مشکل دارد.
از اینکه بهزیستی او را فراموش کرده، شکایتی نمیکند؛ راضی است به رضای حق.
از دوندگیهایش برای گرفتن مقرری بهزیستی که مبلغ آن از ۴۰ یا ۵۰ هزار تومان در سال هم تجاوز نمیکند، میگوید و از جشن عروسیاش که در پیش است.
حکایت امیر پور امینایی همچنان باقیست اما اگر صدایش به گوش کسی نمیرسد و دستی یاریگر او نیست، در عمل نشان داد که یک دست صدا دارد.