ضعف نظام تأمین اجتماعی و در کنار آن محرومیت از پرداختن به مشاغل مناسب، برخی دیگر از زنان را مستعد عضویت در باندهای تبهکاری میکند. این قبیل زنان به دلیل آن که به طور طبیعی از تأمین معاش روزمره خود ناتوان هستند، به ناچار مجبور به همکاری با اشخاص مجرم و مسئلهدار میشوند.
طبیعی است که هرچه مشارکت زنان در امور اجتماعی و خارج از منزل بیشتر باشد، امکان درگیر شدن آنان با جرائم مختلف (اعم از بزهکاری یا بزهدیدگی) بالاتر خواهد رفت. در دهههای پیش، زنان به طور سنتی مدیریت امور خانه و مراقبت از فرزندان را بر عهده داشتند، بنابراین مجال و یا انگیزههای زیادی برای درگیر شدن در مسائل مختلف اقتصادی و اجتماعی و حتی اداری در خارج از منزل را نداشتند و به همین دلیل ابتلای آنان به مشکلاتی در رابطه با جرائم مختلف کمتر بود.
باید توجه داشته باشیم زنان و کودکان به طور طبیعی طبقهای ظریف و آسیبپذیر را تشکیل میدهند. بسیاری از زنان بدون آنکه خود بخواهند، توسط اعضای خانواده یا شوهرانشان به بیراهه کشیده میشوند و به اجبار ملزم به همکاری و فعالیت در گروههای تبهکاری میشوند چون کنار کشیدن از این باندها میتواند موجب وارد آمدن صدماتی به آنان از طرف رؤسا و ادارهکنندگان چنین باندهایی شود.
نبود و در مواردی ضعف نظام تأمین اجتماعی و در کنار آن محرومیت از پرداختن به مشاغل مناسب، برخی دیگر از زنان را مستعد عضویت در باندهای تبهکاری میکند. این قبیل زنان به دلیل آن که به طور طبیعی از تأمین معاش روزمره خود ناتوان هستند، به ناچار مجبور به همکاری با اشخاص مجرم و مسئلهدار میشوند.
توجه به این نکته ضروری است که معمولاً عضویت در گروههای تبهکاری مسیری بدون بازگشت است و تا زمانی که اعضای باند دستگیر نشوند یا باند از هم متلاشی نشود، اجازه کنارهگیری از گروه تبهکاری به این قبیل زنان داده نمیشود. بدیهی است که به مرور و با ارتکاب هر چه بیشتر جرم، وابستگی به گروه و ادامه زندگی در سایه حمایت باند، عمق بیشتری پیدا میکند و این دسته از زنان از نظر روحی و مالی و حتی اجتماعی وابسته به باند میشوند.
ضمناً وجود برخی از قابلیتها در زنان، علاقه گروهها را برای جذب آنان در باندهای تبهکاری بیشتر میکند. همراهی زنان با تبهکاران مرد، هنگام جرم عادی به نظر میرسد و این موضوع ارتکاب برخی از جرائم نظیر قاچاق کالا یا مواد مخدر را به همراه دارد و از نظر تبهکاران عبور زنان از ایست و بازرسی و تفتیش پلیس آسانتر است. زنان میتوانند با جلب اعتماد گروهی فرصتهای بیشتری را در اختیار اعضای باند قرار دهند و این گونه تبهکاران، جاذبه جنسی در زنان همدست را راهی برای به تله کشاندن افراد به حساب میآورند. نکته دیگری که باید به آن اشاره کرد این است که زنان در گروههای تبهکاری حرفشنوی و اطاعت بیشتری از مدیران باندها دارند و در سهمخواهی و تقسیم منافع ناشی از جرم غالباً به کمترین سهم راضی میشوند و به اصطلاح برای باند کمهزینهتر از بزهکاران مرد هستند و این امر اشتیاق باندها برای استفاده از زنان را بیشتر میکند.
البته به دلیل این که در جامعه احساس گذشت و ترحم بیشتری نسبت به زنان وجود دارد و بسیاری از مردم پیگیری و شکایت کیفری علیه زنان را خلاف اصول مردانگی و فتوت میدانند، رهبران باندها، نقشهای خاصی برای زنان عضو در نظر میگیرند و بر این باورند که هنگام گرفتاری، مجازات کمتری برای زنان همدستشان در نظر گرفته میشود یا از تخفیف در مجازات بهرهمند میشوند.
در هر حال باید توجه داشته باشیم که مشارکت زنان در باندهای تبهکاری، یکی از عواقب توسعه مشارکت اجتماعی و اشتغال آنان و از آثار نگرش فمینیستی به این امر است. در حالی که حمایتهای اجتماعی از زنان بیسرپرست یا بدسرپرست و برخورداری آنان از تأمین اجتماعی، نیاز این قبیل زنان به امرار معاش از طریق بزهکاری را برطرف خواهد
کرد.
شوک