در دورانی که تورم، بیثباتی اقتصادی و کمدرآمدی، گریبان اقشار مختلف جامعه را گرفته، مستاجران در خط مقدم این فشارها ایستادهاند. هزینههای سنگین اجاره مسکن، جابهجاییهای سالانه، نبود حمایت قانونی کافی و شرایط ناپایدار اجتماعی و روانی، زندگی مستاجران را در وضعیت اضطرار دائمی قرار داده است.
این گزارش روایتی میدانی و تحلیلی از زندگی روزمره مستاجران ایرانی است؛ مردمی که با وجود شغل، تلاش و امید، هر سال نگران سقف بالای سرشان هستند.
مستاجری در آینه آمار
طبق دادههای رسمی وزارت راه و شهرسازی:
• در سال ۱۴۰۳، حدود ۴۳ درصد جمعیت شهری کشور مستاجر بودهاند.
• در کلانشهر تهران، این عدد به بیش از ۵۵ درصد میرسد.
• میانگین اجارهبهای ماهانه در مناطق میانی تهران، بین ۱۲ تا ۲۵ میلیون تومان است.
• بیش از ۶۰ درصد درآمد خانوارهای اجارهنشین در کلانشهرها صرف اجاره مسکن میشود.
این ارقام گویای آن است که مستاجری، دیگر فقط یک وضعیت موقت یا مرحلهای از زندگی نیست، بلکه برای میلیونها نفر به سبک زندگی اجباری و طولانیمدت تبدیل شده است.
صدای مردم: «اجارهها بالا، درآمدها پایین»
در محله افسریه تهران، خانم رضایی، معلم ۳۹ سالهای است که به همراه دو فرزندش در یک واحد ۵۵ متری زندگی میکند:
“سال پیش اجاره ما ۷ میلیون بود، امسال صاحبخانه گفته کمتر از ۱۲ نمیدم. دیگه چیزی برای خوردن نمیمونه. باید از درس خصوصی بزنم، از لباس بچههام بزنم.”
در مشهد، آقای کاظمی، راننده اسنپ، در یک خانه اجارهای ۴۰ متری در حاشیه شهر میگوید:
“خونهام در منطقهایه که آب و برق قطع میشه، امکانات نداره، ولی همینه که از پس اجارهش برمیام. همینم بهسختی تأمین میکنم.”
اقتصاد ضعیف؛ فشاری سنگین بر شانه مستأجران
تورم بیسابقه، کاهش ارزش ریال، رکود بازار کار و افزایش هزینههای جانبی زندگی، باعث شده حتی خانوارهایی با درآمد متوسط نیز در تأمین اجارهبها دچار مشکل شوند.
دکتر سهیل موسوی، کارشناس اقتصاد مسکن:
“در بسیاری از کشورها، اجاره باید کمتر از ۳۰ درصد درآمد خانوار باشد. اما در ایران، مستاجران گاه ۶۰ تا ۸۰ درصد درآمد خود را صرف اجاره میکنند. این شرایط ناپایدار، خطر فروپاشی اقتصادی خانوادهها را بهدنبال دارد.”
جابجاییهای سالانه؛ بیقراری دائمی
با افزایش اجارهبها، بسیاری از مستاجران ناچار به جابجاییهای سالانه شدهاند. این جابهجاییها، علاوه بر فشار مالی، مشکلات روانی، اختلال در تحصیل کودکان و تضعیف روابط اجتماعی را به دنبال دارد.
زهرا، مادر دو فرزند در کرج:
“پسرم سوم دبستان بود که مدرسهاش رو عوض کردیم، سال بعد دوباره جابجا شدیم. خودش میگه دیگه دلش نمیخواد با هیچکس دوست بشه چون میدونه قراره جدا بشیم.”
⸻
قانون موجر و مستأجر؛ ناکارآمد و قدیمی
با وجود وجود قانون در زمینه روابط موجر و مستأجر، در عمل بیشتر موارد به نفع موجرها تمام میشود. نبود سقف قانونی الزامآور برای افزایش اجاره، و نبود ضمانت اجرایی کافی، شرایط مستاجران را دشوار کرده است.
وکیل ملکی، سمیرا شاکری:
“در قانون فعلی، مالک پس از پایان مدت قرارداد میتواند اجاره را به هر میزانی افزایش دهد یا حتی ملک را تخلیه کند. مستأجر حقی برای ماندن ندارد مگر آنکه رضایت موجر را جلب کند.”
مسکن ملی، وعدهای ناتمام برای مستاجران
طرحهایی چون «مسکن ملی»، «نهضت ملی مسکن» و «مسکن استیجاری» با هدف کاهش فشار اجارهنشینی معرفی شدهاند. اما تا امروز، این طرحها نتوانستهاند در عمل پاسخگوی نیاز میلیونها مستأجر باشند.
جواد، کارگر ساختمانی در شیراز:
“اسمم رو تو مسکن ملی ثبت کردم. گفتن سهمیهات اومده. ولی با ۲۰۰ میلیون پول اولیه، چطور قراره خونه بگیرم وقتی حتی وام هم نمیدن؟”
پیامدهای روانی و اجتماعی مستاجری مزمن
روانشناسان نسبت به پیامدهای مخرب روانی زندگی ناپایدار مستاجری هشدار میدهند: اضطراب دائمی، استرس مالی، احساس بیثباتی، کاهش عزت نفس، افسردگی، و سردی روابط خانوادگی از جمله این آسیبها هستند.
رواندرمانگر خانواده:
“احساس امنیت از عوامل اصلی سلامت روان است. وقتی خانوادهای هر سال خانهبهدوش میشود، احساس ریشهداری و تعلق از بین میرود. کودکانی که دائماً جابهجا میشوند، دچار اختلال در یادگیری و اعتماد به نفس میشوند.”
چه میتوان کرد؟ راهکارهایی برای حل بحران مستاجری
کارشناسان و فعالان اجتماعی پیشنهادهایی برای کاهش رنج مستأجران مطرح کردهاند:
۱. افزایش ساخت مسکن استیجاری دولتی و تعاونیها
۲. تدوین و اجرای قانون حمایت از مستأجر با سقفگذاری سالانه اجباری
۳. اعطای وام ودیعه و اجاره با سود پایین
۴. توسعه مسکن اجتماعی برای اقشار کمدرآمد
۵. کنترل تورم مسکن با مقابله با سوداگری در بازار
جمعبندی: مستاجری، فقط نداشتن خانه نیست
مستاجری در ایران امروز، تنها به معنای نداشتن مالکیت خانه نیست؛ بلکه نمادی است از زندگی روی مرز ناامنی اقتصادی، اجتماعی و روانی.
میلیونها خانواده ایرانی، بدون داشتن هیچ پشتیبان مالی یا قانونی، هر سال برای ماندن در یک خانه ساده، مبارزه میکنند. اگر برای حل این بحران ساختاری، راهکارهای جدی، فوری و مؤثر اندیشیده نشود، تبعات آن نهتنها برای اقتصاد خانوادهها، بلکه برای ساختار اجتماعی کشور، بسیار سنگین خواهد بود.
مردم فقط خانه نمیخواهند؛ امنیت، ثبات و آرامش هم میخواهند.
