به گزارش «تابناک»، در حالی که گردشگران خارجی در زمان حضورشان در تهران به ندرت بازدید از مجموعه دیدنی و جذاب کاخ گلستان را از دست میدهند، گردشگران داخلی و حتی ساکنان تهران از وجود این چنین گنجینه ارزشمندی در شهر تاریخی تهران بیاطلاع بوده و یا با نگاه خوش بینانه، کم اطلاع هستند.
مجموعه کاخ گلستان، یادگاری به جای مانده از ارگ تاریخی تهران، محل اقامت شاهان سلسله قاجار و از زیباترین و کهنترین بناهای پایتخت دویست ساله ایران می باشد که از یک طرف عمارتهای زیبای پدیدآمده به دست هنرمندان ایران زمین در دویست سال گذشته و از طرفی دیگر، وجود اشیا بسیار نفیس و گرانبهایی مانند آثار نقاشی کمال الملک، ماکت ساخته شده توسط ژول ورن (نویسنده چیره دست فرانسوی)، هدایای ناپلئون بناپارت، ساعتهای منحصر به فرد دست ساز و کوکی هدیه ملکه ویکتوریا، لوسترهای ونیزی که مشابه آن به دلیل تخریب محل ساختشان در ایتالیا (در همان زمان) به ندرت در جهان یافت میشود، فرشهای ایرانی و گوبلنهای فرانسوی گرانبها و فوق العاده نفیس، عاج فیل عظیم الجثه هدیه از هندوستان، گوی تراشیده شده از عاج -که معمایی در ساخت آن نهفته است-، صدفهایی که یکصد و پنجاه سال پیش روی آنها عکس چاپ شده و دهها مجموعه نفیس و متحّیرکننده گردآوری شده دیگر در آن، بالقوه پتانسیل تبدیل به جاذبه گردشگری در آن را فراهم آورده، اما آیا هیچ کدام از این زیبایی ها به دید ما نشسته یا در حد تعریف برایمان معرفی شده باشد، حکایت دیگری دارد.
این مجموعه که در میدان پانزده خرداد (همان میدان ارگ) واقع شده، مدت زمانی چند صد ساله به عنوان تکهای از ارگ تهران بوده و به مانند نگینی در آن می درخشیده اما امروزه به حدی مهجور مانده که کمتر گردشگری سراغ آن را می گیرد تا مثلا برنامه ای برای بازدید از آن تدارک ببیند و ساعتی را به قدم زدن در محوطه آن بگذراند؛ با این تصور که در بازمانده بارویی قدم می زند که زمانی شاه طهماسب اول صفوی (۹۳۰-۹۸۴) در سفرهای خود به قصد زیارت مقبره حضرت عبدالعظیم حسنی در شهر ری، دستور ساخت آن را داده است و پس از او شاه عباس صفوی در قسمت شمالی آن، چهارباغ و چنارستانی احداث کرده که بعدها دیوار بلندی گرد آن بنا کردند و عمارتهای مقر سلطنتی را در داخل آن ساخته و ارگ نامیدندش.
البته این ارگ نه به سن و سال آثاری است که از سلسله های پیش از اسلام در کشورمان برجای مانده و نه به زیبایی و شکوه آثار پادشاهان بعد از اسلام می رسد اما برای خود تاریخچه ای خواندنی دارد که نشانه هایی از آن در مجموعه برجای مانده فعلی به چشم می خورد و چه بسا اگر میر پنجی نبود، امروز بسیار غنی تر هم می نمود.
در تاریخچه این مجموعه آمده که کریمخان زند در راه شکست دادن محمد حسن خان قاجار (۱۱۷۲)، تهران را مرکز اردوکشی خود قرار داده و پس از پیروزی در دیوانخانه قدیم این شهر، بار عام داد و خود را “وکیل الرعایا” خواند تا ابتدا حصار ارگ تهران را بازسازی کرده و بعد از ساختن چندین و چند عمارت در آن، اردوی خود را به چمن سلطانیه (زنجان) منتقل کند. بعد از مرگ وی (۱۱۹۳) آغا محمد خان قاجار در ۱۲۰۰ تهران را به پایتختی برگزید، اما دائم در لشکرکشی بود و کمتر آبادانی از وی به جای ماند تا آنکه فتحعلی شاه بر تخت سلطنت جلوس کرد و با گسترش دستگاه اداری و تشریفات سلطنتی، بناهای متعددی در ارگ تهران ساخته شده و این رویه به ناصرالدین شاه قاجار ارث برسد.
اما بازی های چرخ گردون برای این ارگ ادامه می یابد تا دوران رضا پهلوی، بخشهای بزرگی از این گنجینه مثل حصار گرداگرد آن، سردر باب عالی، ساختمان دفتر استیفا، نگارخانه، تکیه دولت، نارنجستان، باغ گلشن و ساختمانهای اندرونی تخریب شوند و عجیب اینکه محل سکونت شاه به سعدآباد نقل مکان کرده و در زمان پسر وی، به نیاوران منتقل شود تا مجموعه گلستان به محل پذیرایی از میهمانان خارجی تبدیل شود.
سرانجام انقلاب شکوهمند اسلامی در کشورمان به پیروزی می رسد تا با رویکردی فرهنگی، این مجموعه تاریخی به عنوان موزه به ثبت رسیده و مهیای بازدید عموم شود و اینجاست که معرفی اثر ضرورت یافته اما متاسفانه این امر به محاق می رود؛ نه اینکه سایر موزه های شهر دیدنی نباشند و یا مکانهایی مانند شهرک سینمایی و … زیبا بنا نشده باشند، اما حق بدهید که موزه ای از این دست، بارها با ارزش تر از سایر گنجینه هاییست که به دلیل بهتر معرفی شدن، بیشتر محل گذار شهروندان شده است.
کافی است خیابان های پایتخت را پیمایش کنید تا تابلوهای مکان نمای فلان پارک، بهمان مرکز خرید و حتی تبلیغ مراکز سیاحتی فلان کشور که بر دیوار سفارتشان نصب شده، ترغیبتان کند که سری به آنها بزنید، در حالی که «ایوان تخت مرمر» و «خلوت کریمخانی» از دوران کریمخان زند در قلب تهران به جای مانده و به نوعی آینه تمام نمای پیشینه این شهر به حساب می آیند، اما کمتر نشانی از آنها در شهر دیده می شود تا جایی که به نظر نمی رسد زدودن پرده برزنتی آویخته شده طی سالیان متمادی از «شمس العماره»، به راحتی دست یافتنی باشد مگر آنکه تلاش مضاعفی رخ بدهد.
اینجاست که شاید قدر دانستن آثار باقیمانده، این تصور را به ذهن برخی متبادر کند که مبادا در راستای پهلوی دوم(و البته آخر!) و خود شیفتگی تاریخی وی قرار گرفته باشیم؛ و بپرسیم: “کاخ های به جای مانده از شاهان چه دیدن دارد؟” تا به نوعی خفیف مهر تایید بزنیم بر عملکرد ویرانگرانی چون رضاخان که بخشهایی از این مجموعه را نابود کردند.
بدیهی است که نگریستن به این مقوله با نگاهی چنین سطحی، گاه ما را از حفظ آثار ارزشمند تاریخی مان دور کرده و در نهایت به فرصت سوزی در پتانسیلهای موجود گره میخورد چراکه هرگز در هیچ کجای کشورمان و در هیچ برهه زمانی، خشتی روی خشت قرار نگرفته جز اینکه از سرمایه مملکتمان برای انجام آن بهره گرفته شده و فرونشستن غبار ادوار به روی آن، بر ارزشش افزوده است.
به عبارتی بهتر، پاسداشت از آثار تاریخی به جای مانده از گذشتگان از یک سو و استفاده بهینه از آن برای جذب گردشگر و رونق دادن به اقتصاد، شبیه به دو دو تایی است که در همه کشورهای موفق در زمینه گردشگری به چهار منجر می شود اما گاه در بین ما جوابی به مراتب عجیب می یابد که شاید شرح حال امروز این مجموعه نمونه کاملی از آن باشد.
دو سالی است که کاخ موزه گلستان به دست مرمت سپرده شده تا در نهایت برای ثبت در میراث جهانی یونسکو آماده شده و در نهایت به قطب گردشگری تهران تبدیل شود؛ اقدامی نیکو که جای قدردانی دارد اما چندان اصولی هم به نظر نمی رسد.
جبار آوج، معاون کاخ موزه گلستان در گفتوگو با خبرنگار «تابناک» در خصوص روند مرمت این مجموعه می گوید: متأسفانه شهر بزرگ و کهن تهران تا کنون اثری در یونسکو به عنوان ابنیه تاریخی به ثبت نرسانده است؛ همین موضوع سبب شد که پس از تغییر مدیریت در این مجموعه و با توجه به پتانسیل بالای کاخ موزه گلستان برای تبدیل شدن به قطب گردشگری در پایتخت کشورمان، طی سه سال گذشته عزممان را برای ثبت جهانی این مجموعه به کار ببندیم.
وی می افزاید: با در دستور کار قرار دادن این پروژه عظیم در فرآیند انجام پروژههای کلان و با حمایت معاونت میراث فرهنگی تهران، نوسازی و مرمت نواحی تخریب شده را با تعریف پروژههای خرد و کلان آغاز کردیم؛ از جمله مرمت آینه کاری و کاشی کاریها، موزون سازی، رفع اغتشاشات بصری، نشتیهای آب نماها و موارد دیگر که همگی بصورت تمام وقت اجرا شد. البته وسعت و غنای مجموعه زیاد است تا جایی که بازدید از آن، نه یکبار بلکه به چند مرحله مراجعه نیاز دارد.
آوج با اشاره به رویکرد نهایی این اقدامات ترمیمی که همان ثبت در مجموعه میراث جهانی یونسکو است، می گوید: عملیات مرمت زیر نظر متخصصان، هنرمندان چیره دست داخلی و کارشناسان یونسکو در حال طی شدن است و به امید خداوند در تابستان سال ۹۲ به عنوان آثار بیبدیل و منحصر بفرد به ثبت جهانی یونسکو خواهد رسید.
این توضیحات در حالی بیان می شوند که حکایت از وقوع نوآوری هایی در امر مرمت دارند؛ از کاشیکاریهای عجیب گرفته تا نصب کولر روی پنجره، تیغه کردن پشت پنجره های یک عمارت و حتی نصب آسانسور در یک عمرات دیگر که دست بر قضا سه طبقه بیشتر ندارد!
شاید بهتر باشد که از اینجا به بعن را به روایت تصویر بازخوانی کنیم:
پیداکردن تفاوت میان کاشیکاری قدیمی و اقدامات مرمتی اصلا کار سختی نیست؛ آیا ساخت کاشی هایی که به اثر اصلی شبیه تر باشند با علم امروزی هم ممکن نیست؟
تیغه کشی با آجر؛ شاهکاری پدید آمده در پس پنجرههای عمارت مجاور خلوت کریمخانی!
تصویر سمت راست که قطعا یک خرابکاری است و به نظر میتواند با پیگرد قانونی مواجه شود اما برای یافتن ظرافت مرمت در ساعت عمارت “شمس العماره”، کافی است تا به توری پلاستیکی به کار رفته در قسمت بالایی آن دقت کنید! (برای دیدن تصویر در ابعاد بزرگتر روی آن کلیک کنید)
کاشیکاری های قسمتی از کاخ پیش از مرمت
از نمای نزدیکتر
و این هم کاشی کاری های مرمت شده؛ به نقش کاشی وسط در رج آخر دقت کنید
به نظر شما آیا جای بهتری برای نصب کولر نبود و یا راهکار دیگری برای خنک کردن مجموعه وجود نداشت؟
آسانسور در “عمارت خوابگاه”؛ یکی از بناهای الحاقی در زمان پهلوی که به مناسبت سفر الیزابت دوم، ملکه انگلستان احداث شده و حالا محل نگهداری از گنجینه کتب خطی و مرکز اسناد خطی و تصویریست.
جالب اینکه این عمارت سه طبقه بیشتر ندارد!
یک نقاشی از گذشته دور “شمس العماره” و تصویری امروزی از آن