بازیگر فیلمهای «گزارش یک جشن» (ابراهیم حاتمیکیا)، «بید مجنون» (مجید مجیدی)، «قارچ سمی» (مرحوم رسول ملاقلیپور) و… که تلویزیون را با آثار ماندگاری چون رعنا، مدارصفر درجه و شب دهم تجربه کرده است، وی با بانی فیلم از آخرین حضور تلویزیونیاش، همکاری با محمدرضا آهنج و مهدی کرمپور صحبت کرد:
خانم تیموریان همین دیروز بازی در فیلم سینمایی داریوش مهرجویی را به پایان رساندید؟
– بله، اما اجازه بدهید در مورد این کار صحبتی نکنم، چون قرار است این کار در آرامش کامل و به دور از هرگونه اطلاع رسانی آنچنانی تولید شود. یک کار کمدی است با شرایطی ویژه که امیدوار هستم مثل همیشه اثری ماندگار از مهرجویی عزیز باشد.
پس از مدتها شاید دو-سه سال (بعد از سریال شمسالعماره) دوباره به تلویزیون آمدید تا دو سریال «راستش را بگو» در نقش آسیه و سریال «یه تیکه زمین» با نقش خاتون یکی پس از دیگری از شما روی آنتن برود؟
– همانطور که شما اشاره کردید، بعد از سریال «شمسالعماره» من ۵/۲ سال با تلویزیون همکاری نداشتم تا «راستش را بگو» را سال گذشته کار کردم. از میان سناریوهای مختلفی که به دستم میرسد، وقتی ۱۰ قسمت اول سریال راستش را بگو را خواندم، برایم خیلی جذاب و جسورانه بود! یک شیوه خاص از روایت داشت که به نظرم تاحدودی نو و بکر آمد. فکر میکنم از این جنس کار تا به حال در تلویزیون کمتر داشتهایم. سوژه این سریال یکی از مقولاتی است که این روزها به آن توجهی نمیشود. «راست گفتن!» اتفاقاتی که معضلات بسیاری را حتی در سطح جهانی برای ما ایجاد کرده است.
شاید باورتان نشود، اما نام این سریال هم کافی بود تا من حضور در آن را بپذیرم. به نظرم سریال راستش را بگو یک جور تلنگر بود، تلنگر به ما که خودمان را فراموش کردیم، آنقدر در معرکه مشکلات و روزمرگیها غرق شدهایم که واقعاً نمیدانیم کجا راست میگوییم و کجا دروغ! راستش را بخواهید یک جورهایی راست و دروغ ما یکی شده است. در هر حال به نظرم این تلنگر، یک اتفاق خوب بود.
تفاوت بسیاری میان خاتون و آسیه وجود دارد انسانهایی از دو فضا که یکی از ایدهآل میگوید و یکی چیزی شبیه به زندگی است از نسلهایی که حالا کمتر در دسترس هستند؟
– در مورد آسیه بگویم این نقش تا آنجا که یادم هست در سینما و تلویزیون ما دیده نشده است. همین که در سناریوی این سریال، آسیه پرداخت کمی داشت، باعث شد موجزتر باشد. اگر دقت کرده باشید ما خیلی درگیر آسیه نشدیم و در حقیقت در حد یک معرفی ماند، خیلی کمرنگ وارد یکسری موضوعات شد و در کنار آنها حرکت کرد و شاید یکی از دلایل جذابیت نقش در همین بود. واقعاً برای من هم مقدار نقش مهم نبود، مهم این بود که نقش اینچنینی با عشق فراوان به همسراست.
با ایدهآلهایی که امروز شاید دور از ذهن هم باشد؟
– بله با آرمانگراییهای نسل گذشته، طوریکه همچنان بر پایه آرمانهای خودشان ایستادهاند و تنها امروز جهتشان متفاوت شده است. در روزگاری که جامعه دچار یکسری اشتباهات میشود آرمان این انسانها تلاش دارد در مقابل اشتباهات نیز بایستد. شخصیت آسیه برای من بسیار کاراکتر ظریف و ویژهای بود. تمام تلاشم را کردم تا نشان دهم همسر و مادری که خودش بچهای ندارد، میتواند همه عاطفههای زنانه را داشته باشد و به جامعهاش نیز کمک کند.
فکر میکنم شما در نمایش این کاراکتر ایدهآل و حتی گاه با فاصله و دور از ذهن مخاطب، به سمت یک مادری نزدیک به زندگی رفتید تا خیلی زود آسیه برای بیننده قابل باور باشد؟
– بله دقیقاً، من متوسل شدم به رابطه عاطفی موجود میان زن و شوهر قصه که کوتاه دیده شد، ولی سعی کردم با کمک آقای پورشیرازی-که همیشه همکاری خوب و پارتنری کاربلد برای من بودند- تأثیرگذار از آب درآید. در واقع گاه با یک نگاه، گاه با یک جمله کوتاه، گاه با یک کلمه خاص و نوع متفاوتی از خطاب کردن، این لحظات عاطفی را پر کردیم.
از نظر خود من از بعد عاطفی در این سریال از همه شخصیتها واقعیتر و قابل دسترسیتر است، چون خودم در زندگی با این دست شخصیتها برخورد داشتهام. حتی در همین بحث قصاص، هنرمندان وارد شدهاند و اگر چه خانواده مقتول در شرایط مساعدی هیچگاه نیستند، اما این اقدام انساندوستانه هرگز دور از ذهن نیست و من در میان هنرمندان به کرات با این مسئله روبرو بودهام.
در واقع دعوت به آرامش برای تصمیم درست سفارش ما به خانواده مقتول بوده است و هرگز نگفتهایم ببخشید ببخشید! این تجربه به من فرصتی میداد تا این زن را خیلی خوب باور کنم یا در مورد زنان زمان جنگ، من آن زنان را خوب میشناسم و نسبت به آنها آگاهی دارم، چه در مورد زنان گمنام جنگ و چه در مورد زنانی که در جنگ دوشادوش مردانشان بودند و حتی بیش از مردان رنج دیدهاند و آسیب دیدهاند، ولی ما همیشه از جنگ نمود اسلحه و لباس ارتشی را داشتهایم. در صورتیکه خیلی اوقات زنها تأثیرگذارتر بودهاند. من آسیه را یک کلیت میدیدم. کلیتی از زنان جنگ که تنها فرصت داشتم در حد یک قدردانی به آنها بپردازم. زنانی که نه دکتر هستند و نه مهندس و نه موقعیت و جایگاه خاصی در اجتماع دارند، ولی آنقدر بزرگ و پخته شدهاند که میتوانند در جامعهشان بزرگ باشند و حرکاتی بزرگ انجام دهند.
و خاتون سریال «یه تیکه زمین» که وجود سادگی شخصیت و فضای قصهگویی شما را به خود جذب کرد؟
– اتفاقاً همین سادگی مرا جذب آن کرد. فیلمنامهای که خواندم بسیار ساده بود و هیچ ویژگی خاصی در شخصیتها یا داستان وجود نداشت. یک اتفاق و یک خانواده ساده، یکسری انسان ساده که هیچ پیچیدگی ندارند و تنها یک اشتباه پایهگذار اتفاقاتی است. در واقع دعوت آقای کرمپور به عنوان یک فیلمساز برای من مهم بود. به هر حال ایشان یک فیلمساز هستند که تجارب سینماییاش را به تلویزیون آورده است، پس قطعاً کیفیتی فراتر از مدیوم تلویزیون را انتظار داشتم و همین برای من دلخوشی بود.
و این انتظار در سبک کار مهدی کرمپور برآورده شد؟
– بله، فکر میکنم اینگونه بود. آقای کرمپور بسیار کارگردان همراهی هستند و من این کار را بسیار گروهی میدیدم، چون ضمن اینکه آقای محلوجیان زحمت بسیاری برای فیلمنامه کشیدند، آقای نقیبی نیز بسیار همراه بودند. تعامل بسیار خوبی بین ما برقرار بود و میتوانم بگویم بخشی از سینما را آقای کرمپور با خود به خود تلویزیون آوردند.
با آقای کرمپور مدام در این باره صحبت میکردیم که چگونه میتوان به یک قصه ساده، ویژگیهایی بخشید که اثری متفاوت تولید شود. در واقع همه دست به دست هم دادیم تا در سبک بازی، لحنها، دیالوگگویی و حتی قاببندی و خود قصه که پیش میرود، یک شرایط ویژه ایجاد کنیم. با توجه به گروه حرفهای و کاربلدی که کنار این پروژه بودند، چیزی غیر از این هم انتظار نمیرفت. خاطرم هست که مدام فکر و ذکرم این بود خاتونی را خلق کنم که همه بگویند از این آدمها قبلاً هم دیدهایم.
آدمهایی که درگذشته بودند، شاید الان هم باشند، ولی فراموششان کردهایم یا آنها را نمیبینیم و اصلاً نمیخواهیم آن شکلی باشیم. خاتونهایی که زود به زود احساساتی میشوند، ظواهر زندگی برایشان اهمیت ندارد، عواطف و حرمتهای خانوادگی که این روزها بسیار در جامعه ما کمرنگتر از پیش است برای این دست آدمها مهم و حیاتی است و هنوز به این مقولات فکر میکنند. در واقع هویت خانواده یکی از رئوس زندگیشان است که به عنوان یک زمیندار از زندگی شهری گذشته و در روستا مانده است، روستای سیاهشون که از نظر من یک ناکجا آباد است، نا کجاآبادی که آدمهای سلامت با قلبی صاف در آنجا زندگی میکنند.
این از نظر من یک نماد است. این ظرایف برای من بسیار مهم بود، حالا اینکه چقدر موفق بودهام را باید مخاطب بگوید، اما شما بدانید من به عنوان یک بازیگر زمانی موفق هستم که بتوانم کاراکترم را بیش از آنکه در فیلمنامه است در بیاورم.
از سکانسهایی که مخاطب تلویزیون به شدت با آن ارتباط برقرار کرده است. سکانسهای مشترک خاتون و حاج حیدر است که به نظر توانسته آنچه مدنظر کارگردان است را منتقل کند.
– البته موفقیت این سکانس را باید به همراهی آقای ارجمند مرتبط دانست که تجارب و جایگاهشان در این حرفه مشخص است. من روزی به آقای ارجمند سر این کار گفتم آقای ارجمند دلم میخواهد خواهر و برادری در بیاوریم که در تلویزیون ماندگار باشد، من همه تلاشم را میکنم شما هم به من کمک کنید. من همیشه یک کار را گروهی میدانم و معتقد هستم این سکانسها هم به لطف زحمات گروه از جمله کارگردان و… در آمده است.
گویا خاتون قصه «یه تیکه زمین» در قصه اولیه همسری داشته (مش حسن) که در ادامه با حذف آن کاراکتر از قصه وجوه مردانهای به کاراکتر خاتون اضافه میشودو…
– اوایل صحبت درمورد کار، فیلمنامه مدام تغییر میکرد. یکسری آقای کرمپور و آقای خسرو نقیبی نظر داشتند که شخصیتها جذابتر جلوه کنند تا در واقع درام قویتر شود. آن چیزی که من پیشنهاد دادم این بود که نمیخواستم به هیچ وجه خاتون خصوصیات یک زن روستایی را داشته باشد. دهاتی به مفهوم افرادی که از شهر کاملاً قطع رابطه کردهاند.
من گفتم اگر این کار را انجام بدهیم، استفاده بهینه کردهایم، چون خانواده برادر و نسل بعدی در شهر زندگی میکنند. از طرفی میدانستم در اطراف تهران منطقهای وجود دارد که خانمی شهردار آن است و همین مسئله باعث شده آن منطقه یکی از منظمترین و تمیزترین مناطق اطراف تهران شود، چون شهردارش خانم است! (میخندد)
و انگیزه اصلی ماندن او در روستا به جز هویت خانوادگی چه بود؟
– من هم به این انگیزه فکر کردم. به لحاظ نمایشی به دنبال این بودم که جدا از زمیندار بودن و هویت خانوادگی، خاتون قصهای برای خودش داشته باشد که او را در روستا ماندگار کند، آن چیزی که در نظرم است (اگر یا هم باشد) این بود که پیشنهاد دادم مگر پسر یا شوهر، در همان روستا برای کمک به مردم دیده بشود! فکر خام این بحث در یک صحبت به دست آمد که بعدها نویسنده و کارگردان با توجه بیشتری به آن پرداختند.
در واقع انگیزه ماندگاری خاتون در روستا و بزرگتری کردن برای اهالی روستا این میتوانست باشد، فرزند و همسری که از دست داده و رنجی که کشیده است. این خصوصیات وجوه بیشتری به کاراکتر میداد و او را پختهتر جلوه میداد، طوریکه به خودش اجازه میدهد گاهی حتی به برادرش حاج حیدر هشدارهایی بدهد، حامیاش شود و… من خاتون را بسیار آدمی منطقی دیدم که در خلوت خودش بینهایت احساساتی رفتار میکند.
از ماحصل کارتان در این سریال راضی هستید؟
– من به خودم اجازه نمیدهم در این خصوص نظر بدهم امیدوارم تماشاگر راضی باشد. تمام تلاشم را کردهام تا یک انسان فراموش شده را قابل باور نمایش دهم و او را دوباره زنده کنم.
خانم تیموریان برنامهای برای حضور مجدد روی صحنه تئاتر ندارد؟
– چرا برنامهای داشتم، اما به دلیل مشکلات کاری و تعدد کارهایم فکر نمیکنم بتوانم امسال تئاتری را روی صحنه ببرم. حتی برای داوری جشنواره فجر هم دعوت شدم که قبول نکردم و عذرخواهی کردم، چون هم کار آقای کرمپور بود، بعد از آن کار آقای مهرجویی و در حال حاضر هم کار آقای قاسمزاده (رویای بیداری) را انجام میدهم که احتمالاً، یک ماه به طول خواهد انجامید.
پس، سال آینده شما را مجدداً روی صحنه تئاتر خواهیم دید؟
– انشاءا…، آرزوی من این است.