مقوله ی مذاکره و آغاز دوباره روابط میان ایران و ایالات متحده از زوایای مختلف مورد بحث قرار گرفته است. در این بین، همواره و در مقاطع مختلف بحث مذاکره میان ایران و ایالات متحده مطرح بوده است و از راه ها و شیوه های مختلفی برای پی گیری این موضوع استفاده شده است. ایالات متحده از شیوه هایی مانند تشویق، ترغیب، اقناع، تطمیع، پاداش و تهدید برای وادار کردن جمهوری اسلامی ایران به منظور سرمیز مذاکره قرار گرفتن استفاده کرده است. در مقابل دولت مردان ایران نیز به ویژه پس از پایان جنگ ایران و عراق، به گونه های مختلف نسبت به از سرگیری روابط و مذاکره میان دو طرف ابراز تمایل کرده اند.
اما این تلاش ها و ابراز تمایل ها تاکنون به نتیجه ای منجر نشده است. طبیعتاً برای تحقق این امر دلایل زیادی می تواند وجود داشته باشد. از آن جایی که در جمهوری اسلامی ایران، مسئولیت اصلی بررسی تعامل یا عدم تعامل با ایالات متحده در حوزه اختیارات رهبری می باشد، در این نوشتار نگارنده تلاش می کند که این اظهار نظر رهبر معظم انقلاب اسلامی ایران را مبنی بر این که «بنده دیپلمات نیستم بلکه یک انقلابی هستم» را مورد واکاوی و تحلیل قرار دهد. از آن جایی که این اظهار نظر ایشان در رابطه با بحث مذاکره با ایالات متحده و نیز پاسخ پیشنهاد معاون رئیس جمهور آمریکا در اجلاس مونیخ بود، طبیعی است که فهم و تبیین آن می تواند کمک زیادی به چرایی عدم امکان شکل گیری مذاکره میان دو کشور از نگاه جمهوری اسلامی ایران بکند. در این نوشتار استدلال می گردد میان دیدگاه های یک فرد دیپلمات به معنی غربی آن و یک فرد انقلابی به معنی دینی و اسلامی آن تفاوت عمیقی وجود دارد و همین تفاوت خود قادر است نتایج احتمالی را تحت تأثیر قرار دهد. نگاه انقلابی با تاکید بر صداقت و صراحت، قادر به پذیرش نگاه دیپلمات گونه غرب که بر فشار و زور در کنار آمادگی برای مذاکره تاکید دارد، نیست. به این خاطر می توان با تکیه بر واکاوی سخنان مقام معظم رهبری به این بحث پرداخت که چرا، جمهوری اسلامی ایران به مذاکرات غرب اعتماد ندارد.
هیچ کدام از رهبران اصلی جمهوری اسلامی ایران، در دوران قبل از انقلاب در مناسبات قدرت شریک نبوده اند و لذا از ابتدا سیاست مدار نبوده اند. آنها بیشتر از آن که به دنبال نگاه سیاسی بوده باشند، به دنبال نگاه انقلابی بوده اند. به این خاطر آنها امروز انقلابی هستند و نه دیپلمات. |
رهبر جمهوری اسلامی ایران در ارتباط با موضوع مذاکره میان ایران و ایالات متحده، قائل به وجود تفاوت میان دیپلمات و فرد انقلابی بود. حال سؤالی که مطرح می شود این است که چه تفاوتی میان این دو می تواند وجود داشته باشد؟
فرد انقلابی: اساساً انقلاب توسط کسانی اتفاق می افتد که خارج از دایره ی قدرت می باشند و لذا طبیعتاً افراد انقلابی در ابتدای کار سیاست مدار نیستند. آنها افرادی هستند که توانسته اند جامعه ی ناراضی را علیه وضع موجود و نظام سیاسی بسیج کنند و بدین طریق سبب سرنگونی حکومت و شکل گیری حکومت جدیدی شوند. لذا انقلابیون در مقابل نظام سیاسی، به جامعه ی خارج از دایره و مناسبات قدرت تعلق دارند. انقلابیون در ایدئولوژی انقلابی خود قائل به خوبی و بدی، خیر و شر، مطلوب بودن و مطلوب نبودن، حق و باطل، عدالت و بی عدالتی، هستند.
بر مبنای این دوگانگی، آنها قائل به وجود دوستان و دشمنان برای انقلاب نیز هستند. اگر ایدئولوژی انقلاب کاملاً فراملی و فرامرزی باشد، بدون شک انقلابیون در عرصه ی خارجی نیز دارای نظر و باور می باشند. انقلاب های فراملی صرفاً اقدامی علیه شرایط نامطلوب داخلی نیست، بلکه به یک زبان اقدامی علیه وضعیت نامطلوب و موجود در محیط بیرونی و در دو عرصه ی منطقه ای و بین المللی نیز می باشد. این ادعا به خوبی در ارتباط با انقلاب اسلامی ایران و افراد انقلابی صادق است. هیچ کدام از رهبران اصلی جمهوری اسلامی ایران، در دوران قبل از انقلاب در مناسبات قدرت شریک نبوده اند و لذا از ابتدا سیاست مدار نبوده اند. آنها بیشتر از آن که به دنبال نگاه سیاسی بوده باشند، به دنبال نگاه انقلابی بوده اند. به این خاطر آنها امروز انقلابی هستند و نه دیپلمات. به گونه ای که می توان گفت نگاه انقلابی، امروزه به بخشی از باورهای فکری رهبران انقلابی ایران تبدیل شده است. رهبران جمهوری اسلامی ایران نیز تقسیم بندی های دوگانه ی یاد شده را پذیرفتند و همواره اعتقاد داشته اند که نه تنها خطر داخلی برای انقلاب اسلامی ایران وجود دارد، بلکه تهدید خارجی نیز همواره مطرح است. نکته ای که از این بحث می توان گرفت، این است که در نگاه انقلابی، همواره دوست و دشمن وجود دارد و در موارد بسیار زیادی دشمن هیچ گاه به دوست تبدیل نمی شود. بر این مبنا باید گفت، در نگاه انقلابی رهبران جمهوری اسلامی ایران، اسرائیل و ایالات متحده دشمنان پایدار جمهوری اسلامی ایران می باشند.
در این بین، آنها هر گونه اقدام ایالات متحده و اسرائیل را علیه خود، دلیلی بر ادعای دشمن بودن آنها با انقلاب اسلامی ایران می دانند. این درحالی است که در دنیای سیاست ممکن است اعمال فشارها، دوستی ها، دشمنی ها و تقابل ها چیزی موقتی و طبیعی به نظر برسد. اما در نگاه انقلابی این گونه نیست. در نگاه انقلابی جمهوری اسلامی ایران، ایالات متحده یا دوست هست و یا دشمن. آمریکا زمانی می تواند دوست باشد که هیچ گونه اقدامی در حوزه های مختلف علیه ایران انجام ندهد. در غیر این صورت کوچکترین اقدام، به معنی تأیید آن باور انقلابی است که ایالات متحده دشمن می باشد. در باور انقلابی تسلیم شدن به دشمن منتفی است و به دلیل در اولویت نبودن محاسبات سود و زیان، اعمال فشارهای دشمن الزاماً به عقب نشینی دولت و فرد انقلابی منجر نمی شود. زیرا عقب نشینی کردن به معنی عدول از هویت انقلابی می باشد.
از این رو است که به موازات افزایش فشارهای دشمن، آنچه که مشاهده می شود دعوت به مقاومت و آمادگی برای مقابله می باشد. بر مبنای این نگاه، رهبر جمهوری اسلامی ایران، تحریم های ایالات متحده را به عنوان اقدامی خصمانه و گواهی بر درست بودن دشمنی آمریکا در اندیشه های انقلاب اسلامی می داند. از طرفی علیرغم هزینه بر بودن تحریم ها برای جمهوری اسلامی ایران، رهبر انقلاب ایران حاضر نیست که تحت فشارهای غرب، عقب نشینی کند. زیرا آنچه که برای رهبر جمهوری اسلامی ایران اهمیت دارد انقلابی بودن و انقلابی ماندن است و نه محاسبه ی این که تحریم های اقتصادی غرب ممکن است به چه نتایجی منجر شود.
در دنیای سیاست ممکن است اعمال فشارها، دوستی ها، دشمنی ها و تقابل ها چیزی موقتی و طبیعی به نظر برسد. اما در نگاه انقلابی این گونه نیست. در نگاه انقلابی جمهوری اسلامی ایران، ایالات متحده یا دوست هست و یا دشمن. آمریکا زمانی می تواند دوست باشد که هیچ گونه اقدامی در حوزه های مختلف علیه ایران انجام ندهد. در غیر این صورت کوچکترین اقدام، به معنی تأیید آن باور انقلابی است که ایالات متحده دشمن می باشد. |
فرد دیپلمات: در مقابل دیپلمات به معنی غربی آن دارای نگاه متفاوتی به سیاست می باشد. او که به دور از نگرش های انقلابی از ابتدا تلاش شده است به عنوان یک دیپلمات آموزش ببیند، یاد گرفته است که آنچه که در سیاست اهمیت دارد منافع است. در واقع آنچه که منفعت باشد، الزاماً خیر، مطلوب، حق و عین عدالت است. فرد دیپلمات قائل به تقسیم بندی دوگانه ی خوبی و بدی و غیره نیست. برای او صرفاً منافع ملی راهنما و هدایت گر است. بر این مبنا، او قائل به این جمله ی معروف پالمرستون، نخست وزیر قرن نوزدهم انگلستان است که بیان داشت در سیاست خارجی نه دوستان دائمی وجود دارد و نه دشمنان دائمی، بلکه آنچه که پایدار و دائمی است، منافع ملی می باشد.
بر مبنای این باور است که اوباما هنگام سوگند خوردن برای آغاز دور دوم ریاست جمهوری خود متعهد می شود که دشمنان آمریکا را به دوستان آمریکا تبدیل کند. این درحالی است که فرد انقلابی هیچ گاه چنین ادعایی را ممکن نمی داند، مگر اینکه کشور دشمن از درون دچار تحول اساسی شود. فرد دیپلمات که بر مبنای ملاحظات سود و زیان عمل می کند، طرف مقابل را نیز مانند خود می پندارد. بدین معنی که تصور می کند که طرف مقابل نیز بر اساس ملاحظات سود و زیان به محاسبه دست می زند و لذا راهی را انتخاب می کند که در بردارنده ی سود است.
برای رسیدن به این امر، دیپلمات تلاش می کند با بهره گیری از ابزارهای مختلف به گونه ای عمل کند که نه تنها در مذاکرات احتمالی خود به سود برسد، بلکه طرف مقابل مذاکره نیز منفعت و سود خود را در سازش در مذاکرات بداند. از این رو دیپلمات غربی این باور را دارد که رسیدن به توافق و تفاهم تحت فشار ممکن است. در نگاه یک دیپلمات مذاکره بدون پشتوانه ی قدرت هیچ معنی و مفهومی ندارد. بر این مبنی است که ایالات متحده با اعمال فشارهای اقتصادی به ایران تصور می کند که دولت مردان جمهوری اسلامی ایران در اثر فشارها به این نتیجه رسیده اند که تداوم فشارها و تحریم ها برای آنها نه تنها سودی ندارد، بلکه ممکن است در بردارنده ی خطرات و تهدیدات جدی نیز برای آنها باشد.
از این رو دولت مردان ایالات متحده تصور می کنند که هر اندازه فشارها و تحریم های اقتصادی آمریکا علیه ایران شدید و گسترده باشد، به همان اندازه نیز تمایل رهبران جمهوری اسلامی ایران به مذاکره بیشتر می شود و آنها سود و منافع خود را در رسیدن به تفاهم با آمریکا تعریف می کنند. دولت مردان آمریکا بارها عنوان کرده اند که هدف از تحریم های اقتصادی تسلیم کردن رهبران ایران است. به این خاطر ملاحظه می شود که همواره در کنار اعمال فشارهای اقتصادی و سیاسی، از مذاکره نیز صحبت می شود.
با توجه به محوریت حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم جمهوری اسلامی ایران، در بحث مذاکره با ایالات متحده، باید گفت نوع نگاه انقلابی ایران می تواند دورنمای مذاکرات جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده را به خوبی ترسیم کند. بر مبنای این نگاه، باید گفت تداوم فشارها و تحریم های ایالات متحده صرفاً سبب بدبینی بیشتر رهبران جمهوری اسلامی ایران به سیاست های آمریکا خواهد شد و لذا امکان مذاکره و سازش میان دو کشور به حداقل می رسد. از طرفی می توان زمانی قائل به امکان مذاکره میان ایران و ایالات متحده بود، که ایالات متحده اقدامات خصمانه خود علیه جمهوری اسلامی را متوقف بکند به گونه ای که این اصل به عنوان شرط اصلی آغاز مذاکره با آمریکا، همواره توسط رهبران جمهوری اسلامی مطرح شده است. پس از نگاه جمهوری اسلامی، فشار صرفا مقاومت را به دنبال دارد و نه تسلیم شدن و کوتاه آمدن که دیپلمات دنبال می کند.
طهمورث غلامی/ دانشجوی دکترای روابط بین الملل
فارس