تصمیم ندارم ستاد انتخاباتی تشکیل دهم. یک دفتر ساده هم برای اعلام برنامههایم کافی است. من میخواهم حرفهایم را به گوش مردم برسانم و برای این کار هم نیازی به ستاد به معنای متعارف آن ندارم.
حسن سبحانی را همه آنها که مذاکرات مجلس را دنبال میکنند، به عنوان چهرهای آرام و منضبط میشناسند. دکتر اقتصاددانی که با عضویت در کمیسیون برنامه و بودجه، بررسی ۱۲ قانون بودجه سنواتی و سه لایحه برنامه پنج ساله را تجربه کرده و به نیکی از برنامههای اقتصادی کشور و عملکردها مطلع است. بر همین اساس رویکرد اقتصادی سه دولت هاشمی، خاتمی و احمدینژاد را یکسان خوانده و منطبق با قانون اساسی نمیداند و تاکید دارد که در صورت پیروزی در انتخابات ۹۲، اقتصاد کشور را بر اساس قانون اساسی پایهگذاری میکند.
او که خود را رجل سیاسی میداند و به تایید صلاحیتش از سوی شورای نگهبان امیدوار است؛ هنوز کابینهاش را نچیده اما به همگرایی سه عضو دولت –وزیر اقتصاد، رئیس بانک مرکزی و رئیس سازمان برنامه یا معاون برنامه ریزی- تاکید دارد.
سبحانی با حضور در کافه خبر هم از برنامههایش گفت و هم از دغدغههایش. مشروح گفت و گوی بیش از یک ساعته خبرآنلاین با وی را در ادامه بخوانید:
آقای دکتر ستادهای انتخاباتیتان را تشکیل دادهاید؟
تصمیم ندارم ستاد انتخاباتی تشکیل دهم. یک دفتر ساده هم برای اعلام برنامههایم کافی است. من میخواهم حرفهایم را به گوش مردم برسانم و برای این کار هم نیازی به ستاد به معنای متعارف آن ندارم.
انتخابات ریاست جمهوری در سطح کلان در کل کشور برگزار میشود. ممکن است شما به عنوان نامزد انتخابات مجلس آنقدر در حوزه انتخابیهتان شناخته شده باشید که نیازی به تشکیل ستاد انتخاباتی نداشته باشید اما برای معرفی خود و برنامههایتان به مردم در سراسر کشور که نمیتوان اینگونه عمل کرد. چرا نمیخواهید ستاد انتخاباتی داشته باشید؟
رادیو تلویزیون انشاءالله برای معرفی من و برنامههایم کمک میکنند. نخبگان، سیاسیون و دانشگاهیان و گروهها و افراد مرجع و روزنامه نگاران و… نیز تا حد زیادی مرا میشناسند و اگر به این نتیجه برسند که از من حمایت کنند، موفق میشوند پیام مرا به تمامی کشور برسانند. پایگاه اطلاعرسانیای هم برای رجوع افراد راه اندازی شده است و اطلاعات لازم از این طریق کسب می شود.
رادیو تلویزیون صرفاً در دو هفته فعالیت انتخاباتی وارد عمل میشود. اوضاع تیراژ مطبوعات و تعداد کاربران حاضر در فضای مجازی را هم که میدانید. فکر نمیکنید با این وجود صدای شما به گوش مردم نمیرسد که بخواهند به شما رأی بدهند؟
آمدن من به این عرصه برای رسیدن به مقصود است ولی به طریقی میخواهم به مقصود برسم که خود این طریق الگو باشد و متمایز از آن چیزی باشد که عمل میشود، از جمله به کار گرفتن پول در انتخابات است که با ارزشهای جمهوری اسلامی هم مغایرت دارد. انتخابات را یک کار جمعی میدانم. در کشوری که حزب فعال و کارآمدی وجود ندارد،و احزابی که وجود دارند نمود شان هر چهار سال یک بار است و بعضا موضعگیریای در فرهنگ ، سیاست و اقتصاد و از این قبیل از آنها نمیبینیم و فقط در ایام انتخابات دیده میشوند ،بین من که وابسته به حزبی نیستم با آنهایی که عضو حزبی هستند، هیچ تفاوتی الا امکانات از این حیث وجود ندارد. حتی من در طول هفته اظهار نظری میکنم و یا مطلبی منتشر می نمایم که احزاب اینکار را نمی کنند. حالا فردی میآید و آمادگیاش را برای خدمت اعلام میکند نباید توقع داشت که خود این فرد برود تدارک پول کند و بهاصطلاح به هر آب و آتشی بزند تا در یک فضای خیلی پیچیده ای از مسائل خارجی و داخلی خدمتگزاری کند. همانطور که یک فرد وظایفی دارد، جامعه، نخبگان و گروههای مرجع و …هم نسبت به افرادی که به این صورت مطرح میشوند، وظایفی دارند تا این کار جمعی به ثمر برسد. بنابراین من هیچ احساس نیازی به اینکه بروم تدارک پول و امکانات ببینم و خودم را در این مرحله تضییع و در مراحل بعد به دیگران متعهد کنم، نمیبینم. معتقدم که دیگران هم باید کمک کنند.
قبلاً هم گفته بودید که میخواهید حدود ۳۵-۳۰ میلیون صرفاً هزینه کنید. فکر نمیکنید این نوع ورود به عرصه انتخابات به امید کمک نخبگان، مقداری آرمانی و اتوپیاپی است؟
من میخواهم حرفم را به جامعه برسانم تا جامعه قدرت انتخاب داشته باشد. به طریقی که گفتم، میتوانم از طریق نخبگان و گروههای مرجع و دانشجویان و طلاب علوم دینی و روز نامه نگاران و اساتید و حتی توده های ملت ،تا قبل از ثبتنام ارتباط برقرار کرده و دیدگاه هایم را در اختیار جویندگان قرار دهم.
منظورتان از نخبگان، صرفاً دانشگاهیان است؟
منظورم مراجع، روحانیون، سیاسیون، روزنامهنگاران، احزاب، اساتید دانشگاه ، دانشجویان ، نمایندگان مجلس و …هستند.
با مراجع تقلید هم دیداری داشتهاید؟
هنوز نه. من چون انتخابات را یک کار جمعی میدانم، معتقدم اگر مردم به این نتیجه برسند که افکار و خواستههایشان به برنامههای من نزدیک است، به پخش نظرات من کمک میکنند. بعد از ثبتنام در انتخابات ریاست جمهوری هم ان شاالله از امکانات صداوسیما مطابق قانون استفاده میکنم و با توده مردم تماس بر قرار می کنم. از این رو همان مبلغی را که اعلام کردم برای ساماندهی این روند، کافی میدانم. و آن را هم خودم تأمین میکنم.
آقای دکتر در آستانه انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ شاهد اعلام حضور نامزدهای اقتصاددان بسیاری هستیم. علاوه بر شما آقایان آلاسحاق، سعیدیکیا و محسن رضایی با تحصیلات و یا سوابق اجرایی اقتصادی اعلام آمادگی کردهاند. به نظر شما این موضوع نشاندهنده چیست؟ فضای کشور تغییر کرده که اقتصادیون به جای سیاسیون وارد عرصه شدهاند؟ دوره سیاسیون تغییر کرده یا نیاز و شرایط روز چنین طلب میکند؟
در میان اسامی محترمی که شما فرمودید، من خیلی ردپای اقتصاد نمیبینم. اقتصاد دانستن با در اقتصاد بودن، مقداری متفاوت است. من حضور همه این آقایان بزرگوار را پدیده مثبتی می دانم. از مسئلههای بسیار عمده و پیچیده جامعه ما امور اقتصادی است.و من معتقدم که منطقا باید هدایت امور اقتصادی را بدست متخصص آن سپرد.
آقای رضایی هم از سال ۸۴ تاکنون با شعارهای اقتصادی وارد عرصه شدهاند. در کامنتهای کاربران ما هم چند نفر به این موضوع اشاره کردهاند. خود شما چه فرقی بین نگرش اقتصادی ایشان و خودتان میبینید؟
من شعار های اقتصادی ایشان را ندیدهام. اما در مورد خودم می گویم که جعبه سیاهی نیستم که بخواهم حرفهایی بزنم و بگویم این کارها را میکنم.یادداشت ها ، مصاحبهها، کتابها و مقالات بسیاری دارم دوازده سال هم در مجالس مختلف مذاکرات مفصل دارم و لذا در گذشته گفتهام که به چه چیزهایی معتقدم و میخواهم به آن ها عمل کنم. الان هم برنامه ای در ۳۵ ماده آماده کردهام که انشاءالله آن را در زمان مناسب ارائه میدهم.
این برنامه ۳۵ مادهای صرفاً اقتصادی است؟
نه. یک برنامه معطوف به اصل ۳ قانون اساسی است که وظایف دولت در محورهای اقتصاد، سیاست، فرهنگ، تحقیقات و علوم و فنون، حقوق ملت و… را شامل میشود. کشور دارای قوانینی است و براساس آن اداره میشود. پس اینگونه نیست که رئیس جمهور منتخب بخواهد از اول یک کشور درست کند. باید کاستیها ی اجرائی و نواقص قوانین موجود را به لحاظ تجربهای که داشته، بشناسد و تلاش کند با رفع این کاستیها، وضع موجود را کارآمدتر کند. این بدان معنی است که باید آجری روی آجر قبلی گذاشته شود نه اینکه هر کسی با نادیده گرفتن کار دیگران ،بخواهد از صفر شروع کند.
آقای هاشمیرفسنجانی با شعارهای اقتصادی آمدند. آقای خاتمی با شعارهای سیاسی دولتشان را تشکیل دادند. آقای احمدینژاد هم با شعارهای عدالت اجتماعی. حال که شما هم با شعار اقتصادی آمدهاید، آیا این به منزله نوع بازگشت به دوره آقای هاشمی و سازندگی است؟
شعار من اقتصاد بدون ربا همراه با قانونگرایی، حقجویی و اخلاقمداری است. این شعار فقط اقتصادی نیست. به نظر من اصولاً توسعه یا روند پیشرفت، اگرچه وجوه اقتصادی، سیاسی و فرهنگی دارد اما یک کل تفکیکناپذیر است. نمیشود اقتصاد را بدون سیاست و فرهنگ دنبال کرد. یا فرهنگ و سیاست را بدون اقتصاد پیگیری کرد. این کار امکانپذیر نیست یکی ازویژگی های شعارهایی که قبلاً مطرح میشد، کم توجهی ناخواسته به سازوکارهایی است که بر پدیدههای اجتماعی حاکمند. کشور، مجموعهای با وجوه مختلف است و باید وضع موجود آن را شناخت و متناسب با وضع موجود از همه وجوه، به آن پرداخت. البته اهدافی که تعیین میکنیم،باید قابل دسترسی باشد. یعنی نباید هدفی را تعیین کنیم و آن را در شعارهایمان بگنجانیم که منطقاً مثلا ۲۵ سال بعد قابلدسترس باشد. باید برنامهریزیمان به اندازه چهار یا هشت سال باشد که واقعبینانه و در عین حال همهجانبه باشد.
شما برنامههایتان را چهار ساله میچینید یا هشت ساله؟
منطقاً دولت برای چهار سال باید برنامهریزی کند. البته این برنامه باید براساس برنامهها و قوانین جاری کشور باشد. درک سیاسی و عقل بشری میگوید مسائل طوری باید سامان یابد که کمکم قائل بودن برنامهها به «افراد» کم شود و به سیستم سپرده شود. به نحوی که با آمد و رفت آدمها، چیزی دگرگون نشود.
نفرمودید که نسبت دولت شما با دولت آقای هاشمی چیست؟
من به مسائل اقتصادی توجه زیادی دارم اما فرهنگ و سیاست را آمیخته با اقتصاد میدانم. یعنی میگویم اگر به حقوق ملت توجه نشود، ملت کمتر در اقتصاد مشارکت میکنند. در عین حال اگر وضع اقتصادی ملت خوب نباشد، آنان نمیتوانند از حقوقشان استفاده کنند. اینها لازم و ملزوم هم هستند. اگر به اقتصاد نرسیم، فرهنگ سقوط میکند و البته رشد فرهنگی متقابلاً به کمک اقتصاد میآید. اینها تفکیکناپذیر است. همه مسائل را باید با هم دید. البته امکانات کمی داریم. باید وضع موجود را به لحاظ اقتصاد، فرهنگ و سیاست شناخت و امکانات کم موجود را به این وضعیت آنچنان تخصیص داد که ما را از نقطه ای که در آن هستیم اندکی بالاتر ببرد تا دیگران هم در آینده آن را ادامه دهند. نمیتوان یکباره و بدون امکانات از نقطهبه نقطه هائی خیلی بالاتر جهش کرد. چنین ادعایی با توجه به منابع موجود اصلاً عملی نیست. بنابراین هم به لحاظ سیاست اقتصادی با آنچه در دولت سازندگی گذشت، مخالفم و هم به لحاظ یکجانبه بودن آن معتقدم که همهجانبه باید نگاه کرد. به لحاظ سیاست اقتصادی هم من به اقتصاد قانون اساسی توجه دارم و با روش تعدیل ساختاری موافق نیستم زیرا بسیاری از آنها متناسب با اقتصاد ایران نیست. البته شاید این توضیح هم لازم باشد که حرفهایم به این معنی نیست که تعدیل ساختاری در هیچ کشوری موفق نبوده است، نه، در برخی کشورها جواب داده است .اما در کشور ما که طی۲۴، سال به آن عمل شده است با شرایط ما متناسب نبوده است و وضعیت فعلی اقتصاد ما نتیجه این سیاست نا متناسب است. باید این مسئله آسیبشناسی شود.
شما انتقادتان به دولت آقای هاشمی را مطرح کردید، چه انتقادی به عملکرد دولتهای آقایان خاتمی و احمدینژاد دارید؟
آنچه که گفتم انتقاد به سیاست اقتصادی دوره سازندگی بود نه دولت ایشان. برای نقد دولتهای گذشته لازم است بار دیگر حرفم را تکرار کنم که سیاست اقتصادی در پیش گرفته شده، توسط این سه دولت که یک سیاست اقتصادی واحد بوده است را متناسب با شرایط ایران نمیدانستم ونمی دانم . وضع موجود هم مؤید ادعای بنده است.
اگرچه تعریفی از رجل سیاسی تاکنون از سوی شورای نگهبان ارائه نشده اما این شورا در هر دوره برخی نامزدها را رجل سیاسی نمیداند. شما خودتان را یک رجل سیاسی و مذهبی میدانید؟
بله.
چقدر احتمال میدهید تأیید صلاحیت شوید؟
ان شاالله مشمول احراز صلاحیت هستم.
اما در دورههای گذشته انتخابات ریاستجمهوری، برخی وزرای ادوار گذشته اعلام نامزدی کردند که از سوی شورای نگهبان رجل سیاسی و مذهبی شناخته نشدند. اگر شورای نگهبان شما را رد صلاحیت کند، چه خواهید کرد؟
من چون به موازین قانونی تمکین میکنم منطقا به تشخیص شورای نگهبان احترام میگذارم.
و اگر تأیید صلاحیت شوید، بزرگترین رقیبتان را چه کسی میدانید؟ این سؤال را یکی از کاربران خبرآنلاین از شما پرسیده است.
من احساس رقابت با اشخاص ندارم. تلاشم این است که مجموعهای از راهکارهای دقیق قابل سنجش، غیرکیفی و غیرقابل تفسیر را بهعنوان برنامه خودم اعلام کنم تا مردم متوجه شوند که من میخواهم چه بکنم. تلاش میکنم که ضرورت رسیدن به نقطه عطف در شرایط فعلی و لزوم اعمال آن موارد را به مردم منتقل کنم تا آنها بتوانند تصمیم درستی بگیرند.
این پاسخ شما نمیتواند کاربر سؤالکننده را قانع کند. مشخصاً بفرمایید چه کسی را رقیب خود میدانید؟
من با افراد رقابت ندارم. روشم این است که برنامههایم را بگویم. برنامههایی که خیلی کلی نیست و قابل فهم است و می توان آنها را اندازهگیری کرد. این برنامهها را به مردم اعلام میکنم و مردم اگر آنها را مطابق دیدگاههایشان دیدند به سمت این برنامهها می آیند و از این طریقرقابتی بین مردم برای به سمت برنامهها رفتن ایجاد می شود. نه اینکه به رقابت خودم با کاندیدای دیگری بپردازم.
اینکه میفرمایید با شرایط حاکم بر فضای سیاسی ما غیرمنطبق نیست؟ ما معمولاً رقابت بین افراد را داریم. به نظرتان سال ۹۲، ظرفیت رقابت بین برنامهها را خواهیم داشت؟
این عارضه ناشی از درجه توسعه یافتگی کشور است. بدیهی است که کشور در حالتوسعه به نسبت توسعه نیافتگیاش، برنامهپذیرنیست. اما ماراه دیگری نداریم. من قبلاً هم گفتهام که اقتصاد قانوناساسی را دنبال میکنم. هر فردی از الان تا روز انتخابات اگر بیاید و همین را بگوید و گذشته او صدق گفتارش را نشان بدهد؛ من متواضعانه کنار می روم چون معتقدم هرکس بهتر میتواند این فکر را عملیاتی کند باید عنان کار را داشته باشد. از این بابت است که می گویم با کسی رقابت ندارم.
بین نامزدهای موجود کسی را حائز این شرایط دیدهاید؟
من ندیدهام.
اگر شما رأی نیاورید، دوست دارید در کابینه کدامیک از افرادی که هماکنون اعلام نامزدی کردهاند، حضور یابید؟
من روند اقتصادی موجود را مضر میدانم و معتقد به لزوم تغییر آن هستم. اگر کسی برنامهای برای تغییر این روند مبتنی بر قانوناساسی، ارائه نکند و همین باعث شود که من تا آخر بمانم؛ منطقاً اگر رأی نیاورم نمیتوانم با کسی همکاری کنم چون آنچه به آن فکر میکنم را در عمل در کسی نمیبینم اما اگر کسی برنامهای بهتر از من در راستای اقتصاد مبتنی بر قانوناساسی ارائه دهد و من کنارهگیری کنم، بدیهی است در صورت پیروزی و خواست او در دولتش همکاری خواهم کرد.
فرمودید بین افراد موجود کسی برنامهای با مشخصات شما ارائه نکرده است. کسی را میشناسید که چنین برنامهای را بتواند ارائه دهد اما هنوز اعلام نامزدی نکرده باشد؟
ممکن است باشد ولی من نمیشناسم. ممکن است کسانی به تفکر اصلاح اقتصاد کشور براساس قانوناساسی معتقد باشند اما حالوحوصله کار سیاسی نداشته باشد.
خیلی از آقایان، ورودشان به عرصه کاندیداتوری را منوط به عدم حضور چهرههایی چون آقایان هاشمی و خاتمی کردهاند. شما در صورت حضور این افراد، بازهم نامزد خواهید ماند؟
شرطی که گذاشتم مطلق و بمثابه یک قاعده است. من اقتصاد کنونی کشور را محصول سیاست اقتصادی یکپارچهای میدانم که هر سه دولت گذشته به آن وفادار و متناسب با شرایط کشور عامل بودند و من منتقدش هستم زیرا متناسب با شرایط کشور نبود و تجربه سه دولت هم عدم کارآئی آن را اثبات کرد و ریشه مشکلات حتی فرهنگی ، چه برسد اقتصادی ما از آنجاست. جامعه شناسی اقتصادی ایران این واقعیت را فریاد می زند فقط گوش شنوا می خواهد.
پس شما سه رئیسجمهور گذشته را نامزدهای مناسبی برای انتخابات بعد نمیدانید؟
آنها از سرمایه های کشور ما هستند و من این جسارت را نسبت به هیچ کس ندارم چه برسد به آن بزرگواران. لیکن عرض می کنم که سیاست های اقتصادی دوران مسئولیت آنان با شرایط کشور متناسب نبوده است و در نتیجه پی آمد های تعیین کننده ای را داشته است.
آقای دکتر شما گفته بودید که به دلیل سوابق اجرایی و تقنینیای که دارید، این توانمندی را در خودم میبینم که نامزد انتخابات ریاست جمهوری شوم. شاید اطلاعات ویکیپدیا از سوابق اجرایی شما کامل نباشد اما براساس آنچه در این سایت منتشر شده حداکثر فعالیت اجرایی شما در سطح معاونت بوده است. اگر در سطح بالاتری بوده، شما خودتان اصلاح بفرمایید ولی آیا با وجود چنین سوابق اجرایی شما خودتان فکر میکنید که توان اداره یک دولت را خواهید داشت؟
آنچه که اصل ۱۱۵ قانون اساسی بر آن تأکید دارد این است که رئیسجمهور باید از ویژگی مدیر و مدبر بودن برخوردار باشد. دانش مدیریت در توضیح مفهوم تدبیر، از توان فهم مسائل و قدرت آیندهنگری حکایت می کند و البته رئیس دولت، قوه مجریه را توسط وزرای اجرائی و قوی مدیریت می کند . وزرائی که آنقدر اهمیت دارند که مطابق اصل ۱۳۷ قانون اساسی، در برابر رئس جمهور و مجلس مسئول وظایف خاص خویش هستند و در اموری که به تصویب هیات وزیران می رسد مسئول اعمال دیگران نیز می باشند.
از این رو جایگاه ریاست جمهوری قبل از آنکه به اجرایی بودن معطوف باشد، به تدبیر و مدیریت امور مجریان برمیگردد.من در گذشته از این سنخ کارها کردهام. کمیسیون برنامه و بودجه و کمیسیون تلفیق بودجه و همچنین کمیسیون تلفیق برنامه چهارم را اداره کرده ام. اداره امور نمایندگان به لحاظ سختی کار قابلمقایسه با اداره امور دولتی نیست. چون نمایندگان هرکدامشان در سطح برابری با دیگران هستند ولی در دولت اینگونه نیست.. نباید اینگونه انگاشت که جامعه محلی است که فرد باید شخصا توان اجرای همه مسائل را داشته باشد. وزرا و مسئولان باید از نظر اجرایی، قوی انتخاب شوند. آنچه به رئیس دولت برمیگردد توان فهم مسائل و پیشبینی روندهای آتی و مدیریت امور مجریان در کنار اجرای وظایفی است که در قانون اساسی به آنها تصریح شده است.
براساس شناخت دورادوری که از شما در صحن علنی مجلس داشتم و ویژگیها و شرایط دو رئیسجمهور گذشته، این سؤال را از شما پرسیدم. شاهد بودیم که در دولت آقای خاتمی ایشان لوایح تبیین اختیارات را به مجلس فرستادند و پس از مخالفت شورای نگهبان، آن را پس گرفتند. آخر دولتشان هم گفتند که یک تدارکاتچی بودهاند اما آقای احمدینژاد در مواردی تصمیماتی گرفته و یا رفتاری داشتهاند که با واکنش مقام معظم رهبری روبرو شده است. این در حالی است که بارها شاهد بودم در مجلس، تریبون شما را بهموقع روشن نمیکردند و یا به تذکرات قانونی شما بیتوجهی میشد اما با آن مشی آرام، محترم و معتدلی که در شما سراغ دارم، اعتراضتان حتی به سقف آبستراکسیون جلسه مجلس نمیانجامید. با چنین مشیای آقای حسن سبحانی چطور میخواهد دولت را اداره کند؟
من معتقدم که اختیارات ریاست جمهوری آنقدر زیاد است که با همان هم میتوان خدمات زیادی را برای کشور انجام داد. رئیسجمهور هم به نظر من تدارکاتچی نیست. از طرف دیگر هم تصور نشود که وضعیت موجود اجرایی کشور که به نظر کسانی میآید که نیازمند افراد پرسروصدا و کسانی است که قابلیت کار فیزیکی دارند، را یک مشی توأم با آرامش و تدبیر به وجود آورده است. چرا اینطور فکر نمی کنیم که وضع موجود ،محصول بههمریختگی و بیتدبیری در اداره امور بوده است؟ من در آرامش ، امکان درک درست مسائل و برنامهریزی و القای این مطلب به جامعه را می فهمم که امور آنها مقدمتا با دقت و طمأنینه مورد تصمیم گیری و سپس عملیاتی میشود از این رو مشی خودم را از مناسب ترین نیاز های به خصوص امروز حیات سیاسی و اقتصادی کشور میبینم.
آنچه که مهم است این است که اگر به سوابق من در مجلس مراجعه کنید، میبینید که هیچموقع در قبال هیچ مقوله ای سکوت نمیکردم و ملاحظه خوش آمدن یا بد آمدن کسی را نمی نمودم و همه مسائل را اعم از اقتصادی پیگیری میکردم اما در مجلس، اکثریت رأی میدهد. برخلاف آنچه که ظاهر آرام من نشان میدهد در درون آدم بسیار خروشانی هستم و سعی می کنم لحظهای از زمان، فرصت و امکاناتم را هدر ندهم. فکر میکنم بهطور نسبی ، اداره دولت را اگر بهتر از دیگران انجام ندهم، ضعیفتر هم انجام نخواهم داد.
اشاره کردید که در مجلس، مقوله رأی اکثریت اثرگذار بود. آقای حسن سبحانی هم در دولتش به رأی اکثریت وزرا تمکین میکند یا بهعنوان رئیسجمهور شخصاً تصمیم نهایی را اخذ میکنند؟
در مفاد سوگند ریاست جمهوری آمده است که از هر گونه خود کامگی پرهیز می نماید . دولت باید عرصه نظرات کارشناسی باشد. البته نمیدانم که آییننامه داخلی ناظر بر اداره داخلی جلسات دولت چیست؟ ولی آنچه مسلم است این است که باید به چند نکته کلیدی توجه داشت. یکی از آن نکات این است که مسئولین ستادی اقتصادی مثل رئیس کل بانک مرکزی و وزیر اقتصاد و مسئول برنامه و بودجه همراستا باشند و در تصمیم گیری های کلان اقتصادی هم حق وتو داشته باشند تا بخشی نگری، کلان نگری را نابود نکند.
به نظر من هیات وزیران یک مجموعه ۲۰ عنصری است که باید یک روح برآن حاکم باشد. نه ۲۰ تک عنصر. به این ترتیب مثلا برای دنبال کردن تولید، وزیر فرهنگ هم متولی امر تولید از طریق تولیداتی که فرهنگ تولید را تقویت میکند تلقی می گردد.
باید قاعده کارشناسی برای این کار در نظر گرفت و رأی کارشناسی غالب باشد. بعید میدانم که بشود در همه امور کشور، رأی اکثریت هیأت وزیران را ملاک گرفت، حتی اگر خلاف کارشناسی باشد. البته آییننامه مجلس بهگونهای بود که این اتفاق میافتاد مثلاً افراد برای عضویت در کمیسیونها باید براساس تخصص و با توجه به رأی، انتخاب شوند. ممکن بود کسی تخصص داشته باشد اما رأی لازم را کسب نکند! از این رو به کمیسیون مرتبط راه نمییافتند. بهنظر من کار درست تمکین به نظر کارشناسی است.
سازمان برنامه و بودجه را احیا خواهید کرد؟
باید برنامهریزی در کشور را تقویت کرد. حال اینکه آن را به شکل قبلی دربیاوریم یا همچنان به شکل معاونت باشد یا شقوق مناسب دیگر را باید مطابق شرایط روز تصمیم بگیریم اما به هرحال باید این جایگاه تقویت شود.
فرمودید که در هر شرایطی بر مواضع قانونیتان پافشاری میکنید اما ما با مقولهای به نام مصلحت در سه دهه گذشته مواجه بودهایم که بنابر مصلحت، مواردی رعایت شده و حتی خلاف قانون عمل شده است. منظور من جایگاه مجمع تشخیص مصلحت نیست بلکه مصلحتسنجیهایی است که حتی بر مواضع کارشناسی هم حاکم میشود. شما چه مرزی میان تصمیمات کارشناسیتان در دولت آینده با مصلحتسنجیهای محدودکننده قائل هستید؟
مصلحت به دولت برنمیگردد. دولت باید قانون را اجرا کند و برای حل مسائل تلاش کند. مصلحت را نمایندگان مجلس در مواقعی که شورای نگهبان مصوبهای را مغایر شرع یا قانون اساسی میداند، تشخیص میدهند. یعنی مرجع اولیه تشخیص مصلحت، نمایندگان مجلس هستند. مصلحت سنجیده شده از سوی آنها هم در شورای دیگری به نام «مجمع تشخیص مصلحت» یک بار دیگر بررسی میشود.
عرض کردم منظورم موارد ارجاعی به مجمع تشخیص مصلحت نیست. خودتان واقفید که مثلاً بنا بر مصلحت، یکسری آمار مؤثر در تصمیمگیریها و برنامهریزیهای اقتصادی ارائه نمیشود. مصالحی همچون لزوم پرهیز از اطلاعیابی دشمن از این آمارها و دلایل دیگر…
از نظر اصولی در ارکان کشور، مصلحت به رسمیت شناخته شده است اما سازوکارش این نیست. سازوکارش همان روال تصمیمگیری در امور از کانال مجلس و مجمع تشخیص مصلحت است اما دولت با مصلحت کاری ندارد و با قانون کار دارد. البته در درون دولت مواردی نظیر مثال شما رخ میدهد. بهنظر من خیلی از اموری که در دولت به اسم مصلحت انجام میشود خلاف قانون است. مثلاً عدم انتشار آمار تولید ناخالص داخلی از سال ۸۷ به مدت ۳۳ ماه جز تضعیف نظام کارشناسی چه معنایی داشت؟ آن هم اطلاعاتی که کسی نمیتوانست از آن سوءاستفاده کند.
شما فکر میکنید پوشیده نگه داشتن نرخ تورم به منفعت کشور است؟ کسانی هم که فکر میکنیم نباید بدانند، خیلی خوب میتوانند این اطلاعات را دریابند. چون اطلاعات سازوکار مشخص تولید دارد. فکر میکنم بسیاری از آنچه که به عنوان مصلحت توسط دولتها عمل میشود، سر از بیقانونی درمیآورد.
شما در مقابل این نوع مصلحتسنجیها چه خواهید کرد؟
من تلاشم این است که بیقانونی نکنم و انصافاً به جریان آزاد اطلاعات و امکانات در اختیار مردم اذعان دارم ولی از الان نمیتوانم بگویم که حتی یک یا چند مورد پیش نخواهد آمد که یک مقولهای را موقتاً نگویم اما چنین مواردی باید خیلی استثنا باشد. نکتهای را که شما الان به آن انتقاد میکنید و انتقاد درستی هم هست، این است که آن استثنا الان قاعده شده است که بسیاری از امور با مصلحت سنجیده میشود و بهنظر من اشکال دارد اما اگر به صورت استثنا از هر ۱۰۰ مورد فقط در یک مورد مصلحتسنجی شود، شاید قابلاغماض باشد.
اگرچه در کامنتهای کاربران برای سؤال از شما چنین موردی نبود اما در کامنتهایی که برای اخبار اعلام نامزدی آقای کواکبیان، درج میشود معمولاً این سؤال وجود دارد که «شما برای نمایندگی از سمنان رأی نیاوردهای، چطور فکر میکنید برای ریاست جمهوری رأی میآورید»؟ جسارتاً چنین موضوعی درباره شما هم قابلطرح است. فکر میکنید چقدر شانس رأیآوری دارید؟
این دو انتخابات خیلی به هم مرتبط نیستند. در دامغان به این دلیل به من رأی ندادند که معتقد بودند بهتر است از تهران کاندیدا شوم. چون اهل کارهای ملی هستم و کسی نماینده دامغان شود که مسائل منطقهای آنجا را دنبال کند. انصافاً آنها هم که به من رأی ندادند، معتقد نبودند که من وکیل خوبی نیستم. میبخشید این تعریف از خودم نیست. حرف مردم را میگویم. معنای حرف مردم این بود که اتفاقا برای کار ملی و کلان حاضرند به من رأی بدهند .اکنون هم امیدوارم که با پشتیبانی تودههای مردم و بهخصوص با مساعدت نخبگان و سیاسیون ، شرایطی فراهم شود که ذهنیت بازگشت به قانون و احیای اصول قانون اساسی مورد حمایت عملی قرار بگیرد.
وقتی چنین تصوری در حوزه انتخابیهتان مطرح بود، چرا هیچوقت نیامدید از تهران کاندیدا شوید؟
شاید پاسخم به این سؤال احساسی باشد اما چون من به برکت رأی مردم دامغان در مجلس کارهای مجلسی کرده بودم و فرصت خدمتگزاری یافته بودم، معتقد بودم که تا زمانی که آنها به من «نه» نگویند، آمادگیام را برای خدمت از طریق آنها قطع نکنم.
مردم دامغان در انتخابات مجلس هشتم به شما «نه» گفتند. پس چرا در انتخابات مجلس نهم نیامدید از تهران نامزد شوید؟
چون دیگر نمیخواستم در انتخابات مجلس شرکت کنم.
آقای دکتر شما عضو هیچ حزبی نیستید. بر این اساس خودتان را یک نامزد مستقل میدانید یا یک نامزد اصولگرا یا حتی نزدیک به اصلاحطلب؟ شما خودتان را در چه طیف سیاسیای تعریف میکنید؟
نمیتوانم به این سؤال پاسخ دهم. نه اینکه نخواهم پاسخ دهم . هم اصلاحطلبان و هم اصولگرایان عمدتا خودشان را با افراد شاخصشان معرفی میکنند تا با نوشتهها، برنامهها و مرامنامههایشان در طی زمان. در دورهای افرادی شاخص می شوند و مثلاً میگویند اطلاحطلبان اینها هستند یا اصولگرا این ها هستند. من نمیتوانم به افراد تمسک کنم. باید اندیشه یا تفکری را بخوانم و ببینم که با آن چقدر نزدیکی و دوری دارم. فعلا چنین وضعیتی در کشور وجود ندارد، لذا نمیدانم نسبتم با اصولگرایی یا اصلاحطلبی چیست؟ من را با همین حرفها و دیدگاههایی که میگویم و منتشر میکنم، بشناسید.
با این حساب نمیترسید به شما برچسب «ساکت فتنه» بزنند؟
هر چیزی ممکن است. اما من به اندازه یک معلم دانشگاه در دورانی که مسائلی در کشور مطرح شد، در باره آن ها اظهارنظر کردم.
تأکید کردید که دولتتان یک دولت کارشناسی خواهد بود. چنین دولتی معطوف به چه طیف سیاسیای خواهد بود؟ چون هر دو طیف مدعی برخورداری از افراد کارشناس برای احراز پستهای مختلف از وزارت فرهنگ تا وزارت اقتصاد و امور خارجه هستند. میتوان چنین تصور کرد که در دولت شما وزرایی از دو طیف سیاسی اصلاحطلب و اصولگرا حضور داشته باشند؟
کشور شرایطی دارد که باید خیلی کارها در آن انجام شود. از این رو نمیتوان مسائل کلیدی کشور را به دست کسانی سپرد که تجربه کاری مرتبطی ندارند. من قاعدتاً به دنبال افرادی میگردم که متدین هستند و گذشتهشان نشان داده که به آرمانهای جمهوری اسلامی وفادارند و در حوزهای که انتخاب می شوند قبلاً کار مدیریتی در سطح بالا کرده اند. اگر این ضوابط باشد، برایم فرقی نمیکند که آن فرد اصلاحطلب باشد یا اصولگرا. البته کسان فراوانی را هم داریم که توانمند و متخصص و با تجربه مدیریتی بالا هستند اما لزوماً اصلاحطلب یا اصولگرا نیستند.
پس میتوان پیشبینی کرد که در دولت شما وزرایی از دولتهای گذشته حضور داشته باشند؟
اگر واقعاً ضرورتش ایجاد کند، بله. البته همانطور که گفتم دولت باید مجموعهای باشد که یک روح بر آن حاکم است. اگر کسانی باشند که به این ترکیب و انسجام کمک کنند، من تعصبی در انتخابات آنها با گرایشهای سیاسی مختلف ندارم.
آیا تاکنون لیستی از وزرای احتمالی دولتتان تهیه کردهاید؟
به کسانی فکر کردهام اما اینکه یک لیست کامل آماده کرده باشم، نه.
برخی افراد برای حضور در عرصه انتخابات چه انتخابات مجلس و چه انتخابات ریاست جمهوری اتاق فکری مرکب از برخی مشورتشوندگان دارند. شما هم چنین اتاق فکری دارید؟
این کار انجام شده است. البته بیشتر به صورت تکموضوعی با افراد مسائلی را مطرح کردهام نه اینکه نشست گروهی با عده زیادی درباره مسائل مختلف تشکیل دهم.
در چه حوزههایی با چه افرادی مشورت کردهاید؟
از کسی اسم نمیبرم ولی در حوزههای اقتصادی، سیاست خارجی و حقوق ملت مشورتهایی کردهام که حاصل آن در برنامههایی که نوشتم متبلور شده است.
آقای دکتر رویکرد دیپلماتیک شما در صورت پیروزی در انتخابات چه خواهد بود؟ مثلاً در دوره آقای هاشمی تأکید بر برقراری ارتباط با کشورهای مسلمان بود اما در دوره آقای خاتمی با نگاه به غرب به ویژه اروپا اساس دیپلماسی کشور را بنا نهادیم و در دوره آقای احمدینژاد نگاه به شرق در آفریقا و آمریکایلاتین جایگزین شد. شما چه نگاهی خواهید داشت در مقوله برقراری ارتباط با دیگر کشورها؟
قانون اساسی صراحتاً بر روابط صلح آمیز متقابل با دول غیرمحارب تأکید دارد. از این رو هیچ دلیلی برای کنار گذاشتن دولتی از حوزه جغرافیای جهان وجود ندارد مگر اینکه ادله ویژهای رخ بنماید.( مثل آنچه در خصوص رژیم اشغال گر قدس وجود دارد) من اصول سیاست خارجی قانون اساسی را که به دلیل نفی سلطه و نفی سلطهپذیری افتخارآمیز هم هست، دنبال میکنم. به نظرم میآید در اعمال سیاست خارجی، دولتها کاستیهایی داشتهاند که آن شیوه اعمال ،حوزههایی را حذف کرده یا پررنگ کرده است. بدیهی است که به نحوه اعمال سیاست خارجی انتقاداتی دارم و فکر میکنم با حفظ اصول مصرح در قانون اساسی میشود با دنیا ارتباطات بهتری داشت که دفاع از اصول مندرج در قانون اساسی را با هزینههای خیلی کمتری پیش ببرد لذا دلیلی ندارد که جغرافیایی را پررنگتر از جغرافیای دیگری ببینیم. مگر بنا بر تأکید قانون اساسی حوزه جهان اسلام به لحاظ علایق مشترکی که وجود دارد؛ پررنگتر دیده شود.
به انتخابات ریاست جمهوری که نزدیکتر میشویم، موضع نامزدها نسبت به نوع رابطه با آمریکا به یک موضوع اساسی تبدیل میشود. باتوجه به درخواستهای مکرر اخیر آمریکا برای برقراری رابطه با ایران، شما چه موضعی در این خصوص در دولتتان خواهید داشت؟
مسائل مربوط به منافع ملی کشور و پاسداری از اتقلاب اسلامی و تمامیت ارزی و حاکمیت ملی در شورایعالی امنیت ملی به ریاست رئیس جمهور بررسی میشود و مصوباتش پس از تأیید مقام رهبری قابلاجراست. قانون اساسی در این مسئله صراحت دارد. بدیهی است که منافع ملی مقولهای است که بهطور مستمر باید مورد تجدیدنظر قرار بگیرد تا این اطمینان حاصل شود که شیوه فعلی تأمینکننده منفعت ملی هست. البته این لزوماً به معنی تغییر مستمر در این موضوع نیست. تجدیدنظر باید بکنیم تا ببینیم که همچنان منافع ملی در آن چه دنبال می کنیم هست یا نه و براساس آن تصمیمگیری کنیم. البته این تصمیمات وقتی قابلاجراست که به تأیید مقام رهبری برسد.
در عرصه سیاست خارجی با سه موضوع اصلی «هستهای، سوریه و حقوق بشر» روبهرو هستیم. در این سه حوزه شما چه برنامهای دارید؟ آیا ابتکارعمل جدیدی خواهید داشت یا سیاستهای قبلی را دنبال میکنید؟
من یک قالب مطرح کردم و یک مضمون. قالب تصمیمگیری در مسائل عمده سیاست خارجی مثل مواردی که اشاره کردید، براساس همان مقولهای است که عرض کردم.
ولی رئیسجمهور رئیس این شوراست و برای طرح موضوع در جلسات این شورا مسئولیت اصلی را برعهده دارد.
قالب را که گفتم مشخص است و بدون تأیید رهبری، رئیس شورای عالی امنیت ملی و خود این شورا نمیتواند تصمیمی معطوف به اقدام بگیرد. مضمون قضیه هم مهم است. من به لحاظ فردی به چند نکته قائل هستم. اول اینکه شناخت ما از غرب باید افزایش یابد، بنابراین غربشناسی، افزایش توان مذاکره، شناخت مسائل حاکم بر جهانی که مدام در حال تغییر است باید به لحاظ کارشناسی تعمیق شود. باورم این است که این تعمیق به سازوکار و چگونگی استدلال و حتی ارتقای استدلال برای مواجهه با جهان در موضوعاتی که فرمودید کمک میکند و در تصمیمگیری دیپلماتیک مؤثر است. میشود تصمیمات مناسبتری با اوضاع جهان و داخل به نحوی که برآیندش حفظ منافع ملی کشور باشد را خدمت رهبری تقدیم کرد، بنابراین قالب یکی است اما مضمون مشمول تحولاتی است که باید در آن منافع ملیمان را حفظ کنیم. من به این روش عمل میکنم.
اینکه میفرمایید باید به شناخت از غرب برسیم یعنی دیپلماسی شما معطوف به غرب، اروپا و آمریکا خواهد بود؟
نه ،منظورم این نبود. منظورم این است که در جامعه ما حتی بهصورت عمومی شناختی که از غرب هست عمدتا ممکن است منطبق با واقعیات آنجا نباشد. بهاین ترتیب در مواردی ممکن است مسائلی منفی یا مثبت جلوه کند در حالیکه واقعاً اینگونه نبوده است و این مسئله اشتباه تا سطوحی از تصمیمگیری نیز پیش برود. به نظرم غرب را همانطور که هست باید شناخت تا مواجهه با آن تأمینکننده منافع ملی ما باشد. این را از این نظر گفتم که در گذشته تبلور سیاست خارجی ما با غرب، حادتر و شدیدتر بوده تا با شرق. از اینرو حرفم به حوزه غرب نیست چون اساساً دلیلی نداریم که با دول غیرمحارب رابطه صلح آمیز متقابل نداشته باشیم.
اجازه بدهید یک سؤال اجتماعی هم به نقل از کاربرانمان بپرسیم. از شما پرسیدهاند که نظرتان درباره گشتارشاد چیست؟
به نظرم نیرویانتظامی محل اصابت بسیاری از نابسامانیهای اقتصادی ماست. انصافاً بسیاری از مشکلات که در جامعه رخ میدهد و برای پرداختن به آنها از عواملی همچون گشتارشاد کمک گرفته میشود، علت نیستند. اگر جامعهای اشتغال، درآمد، کار و تفریح و… داشته باشد، آن هم یک جامعه فرهنگی و دینی مثل ما . احتیاجی به فعالیت هائی از این قبیل ندارد. اینها معلول هستند و ما باید به سمت علتها برویم