– ازش پرسیدم «چند سالته ،مادر جان؟»
گفت : هزار سال…
– خندیدم.
جواب داد : شوخی نمی کنم. اندازه هزار سال بهم سخت گذشته…
صداش می لرزید.
او هم به نوعی _احساس تکلیف_ کرده بود اما به نوعی دیگر…
بازنشر از مشرق
دیدار وزرای امور خارجه هند و ایران در مسقط
خبر جدید درباره افزایش قیمت بنزین
گشتزنی پهپاد ناشناس در ولایتهای هممرز افغانستان و پاکستان
پرتاب ماهواره در کلاس میکرو/ عارف: حامی صنعت فضایی هستیم
عراقچی وارد مسقط شد
کنتور هوشمند؛ راهی موثر در ناترازی انرژی/مجهز شدن ۹۵درصد از چاههای آب کشاورزی کرمانشاه به کنتورهای هوشمند
عزیزیخادم: روند برگزاری انتخابات فدراسیون فوتبال شفاف نیست
روشهای مشارکت مردم در جشن نیکوکاری اعلام شد
کم حرف می زد.
سه تا پسرش شهید شده بودند.
– ازش پرسیدم «چند سالته ،مادر جان؟»
گفت : هزار سال…
– خندیدم.
جواب داد : شوخی نمی کنم. اندازه هزار سال بهم سخت گذشته…
صداش می لرزید.
او هم به نوعی _احساس تکلیف_ کرده بود اما به نوعی دیگر…
بازنشر از مشرق
این مطلب بدون برچسب می باشد.