امروزی ها: لحن مهربانی دارد و همه دایی همتی صدایش میکنند، جلو میروم، میگوید: خوبی دایی جان؟ روزگارچطور است؟ با خود اندیشیدم شاید باکسی یا آشنایی مرا اشتباه گرفته است که از تعجب من به خنده میآید و میگوید: من دایی همتی ایران هستم و همه دختر و پسرهای ایران زمین خواهرزادههای من میشوند، اطرافیانش هم شروع به خنده میکنند و از من هم دعوت میکند تا همراه جمع آنها خاکی شوم، واقعا این همه خاک را از جبههها آوردهاند؟ صمیمی و مهربانند و تقریبا همگی گویشی از جنوب کشور دارند، دایی همتی با لهجه خاص خود میگوید اینها بچههای سوسنگرد و دشت آزادگان هستند منم از بروجرد، سال ۵۹ خودم رو قاطی آنها کردم، میخندد و ادامه میدهد: عجب آش خوشمزهای هم است. همتی میگوید: قبل از انقلاب از بروجرد به تهران آمدم و در مغازه خواهرزادهام به حرفه نجاری مشغول شدم، نیشخندی میزند و میافزاید: همه داخل کارگاه به پیروی از خواهر زادهام من را دایی صدا میکردند، سالها گذشت و با حمله عراق به همراه یکی، دونفر از بچههای کارگاه، خودمان را به اهواز رساندیم، در خط و پشت خط نیز بر سر زبانها افتادم و معروف شدم به دایی همتی.
سوسنگرد در محاصره
«فتحالله همتی» معروف به «دایی همتی» پل چوبی جاده سوسنگرد ـ بستان را ساخت. این پل ۸۵ متری در عملیات امام مهدی(عج) مهمترین راه مواصلاتی محسوب میشد، این پل که اولین راه بین رودخانه در جبهه بود به پل «دایی همتی» معروف شد.
فتحالله همتی با بیان اینکه عراقیها در ماههای ابتدایی جنگ تحمیلی سوسنگرد را محاصره کرده بودند میگوید: ما پشت رودخانه در پدافند بودیم و عراقیها مقابل ما بودند؛ برای انجام برخی ماموریتها باید با قایق به آن طرف رودخانه میرفتیم، قبل از اجرای عملیات امام مهدی(عج) در اسفند ۱۳۵۹ و حضور گسترده نیروها در منطقه، امکان عبور از رودخانه با قایق وجود نداشت و باید برای جابهجایی گسترده نیروها کاری میکردیم.
همتی میافزاید: گفتم باید یک پل روی رودخانه بزنیم؛ عرض رودخانه تقریبا ۸۵ متر بود و برای ساخت پل، سیم بکسل آوردم و از این طرف رودخانه به آن طرف کشیدم و با کمک رزمندهها با ریختن بتن روی زمین، سیم بکسل را محکم در زمین نگه داشتیم. آب رودخانه بالا آمده بود و بچهها با قایق میرفتند و سیم بکسل را جابه جا میکردند. هنگام کار، دشمن بمب و خمپاره به طرف ما میریخت؛ هنوز سیم بکسل کاملا وصل نشده بود که خمپارهای در اطراف ما به زمین خورد و تعدادی از رزمندهها مجروح شدند؛ یک سرباز هم از ناحیه دستش مجروح شد اما با همت بچهها این سیم به دو طرف وصل شد. برای ساختن پل، تختههای سه متری درست کردیم و بچهها این تختهها را با سیم به هم وصل کردند؛ بالاخره این پل ۸۵ متری ساخته شد و برای اینکه روی آب خیلی تکان نخورد، غواصهایی داخل رودخانه رفتند و این پل را از پایین با سیم بکسل به کف رودخانه وصل کردند.
مهندسی بسیجیهای ایرانی!
وی میگوید: فردای آن شب فرمانده آمده بود وپرسید مهندس این پل کیست؟ بچهها با خنده گفته بودند: مهندس دایی همتی طراح آن است. فرمانده خواسته بود تا من را ببیند. یکی از رزمندهها دوان دوان آمد و نفس زنان گفت: مهندس دایی! مهندس دایی! خندهای تحویل خوشمزگیاش دادم وگفتم: مگر سر آوردی؟ جوان بسیجی جواب داد: به جان خودم فرمانده گفت برو و مهندس دایی همتی را صدا کن. همه بچهها زدند زیر خنده! به آنها تشری زدم و با وی رفتم ببینم چه خبر است. وقتی پیش فرمانده رسیدم گفت: مهندس دایی همتی شمایید؟ که من هم زدم زیر خنده و گفتم: من نجار دایی همتی، دایی رزمندهها هستم. امری هست در خدمتم. فرمانده ادامه داد: پل را شما طراحی کردید؟ گفتم نظر من بود که اینگونه ساخته شود و همت بچهها آن را ساخت و استوار کرد.
نیاز، آبستن زایش تفکر است
همتی رو به من ادامه میدهد: در طول جنگ از این ابداعات کم نبود، نیاز آدم را میسازد و غنی میکند و سختیها وا میدارد که بهترین تفکرها را انجام دهی و من از این مقوله مستثنا نبودم، وقتی نیازی نداری دنبال راهحل نیز برای رفع آن نیستی.
وی بیان میکند: پلهای دیگری در زمان جنگ با ابزار ساده و همچنین پیچیده ساخته شد که از بین آنها میتوانم به پلهای بشکه ای، پل ضربتی، پلهای دوبهای، پلهای متحرک و معلق، فرش باتلاقی و باتلاق رو«جبل» و همچنین پلهای تانک رو اشاره کنم.
پلی ساخته شده از بشکه
این رزمنده بیان میکند: طرح پل بشکهای در عملیات ثامن الائمه(ع) ساخته شد که برای ساخت آن بشکههای ۲۲۰ لیتری خالی را جمعآوری کرده و با متصل کردن آنها به یکدیگر کار جابه جایی نیروها و امکانات در عملیات شکست حصر آبادان انجام شد.
پل برای عبور تانک
وی ادامه میدهد: تقریبا هیچ رودخانهای نتوانست بچههای مهندسی جهاد را شکست بدهد. طراحی و اتصالات قطعات پلهای تانکرو آنقدر استادانه بود که دو نفر نیروی معمولی میتوانستند آن را روی رودخانه نصب کنند. البته این پل که ساده مونتاژ میشد، کاملا بر اساس محاسبات مهندسی طراحی و ساخته شد تا جاییکه کاروان تانکهای ۶۰ تنی روی آن عبور میکردند. عراق مدتها نفهمید ایران چطور بدون پل، فاو را پشتیبانی میکند. خضر، این وسیله عظیم الجثه که نه خروش اروند حریفش شد، نه حملات هواپیماهای عراقی، با یک ایده مهندسی و اجرای ساده، بین دو ساحل اروند حرکت میکرد. یک موتور تراکتور روی یک قطعه پل شناور نصب شد و یک سیم بکسل که در دو طرف اروند محکم شده بود، به رینگ چرخ این تراکتور متصل بود. روی این خضرها همه چیز قابل جابه جایی بود حتی تانک و کامیونهای پر از بار. وی به یاد میآورد: شهید هزاردستان که طراح بسیاری از پلها و سازههای جهاد در جنگ تحمیلی محسوب میشود توانست با طراحی پلهای دوبهای (قطعات فلزی شناوری که در بنادر جنوب برای تخلیه و بارکشی استفاده میشود) نام خود را به عنوان یکی از جهادگران دفاعمقدس ثبت کند و در طول سه سال حضور در جبههها تا زمان شهادتش ۱۲ پل روی کارون و بهمنشیر ساخت.
همتی اظهار میکند: پل خیبر که از آن به عنوان یکی از شاهکارهای مهندسی جنگ نام برده میشود، یکی از بزرگترین پلهای شناور دنیا محسوب میشد به طول ۱۴ کیلومتر روی هور زده شد. برای شناورسازی آن از مواد پلیمری استفاده شد تا در صورت حمله هوایی دشمن به سرعت قابل تعمیر و تعویض باشد و در فواصل معینی از طول پل پارکینگ و محل توپ ضد هوایی تعبیه شد و قطعات یدکی نیز در طول مسیر به پل اصلی متصل شد تا در صورت نیاز به سرعت عوض شود. ساخت پل بعثت در عملیات والفجر۸(فتح فاو) ساخته شده که برای در امان ماندن از آتش شدید دشمن و اتصال ایران به فاو روی اروند خروشان در حالی کلید خورد که اکثر نظامیان با آن مخالف بودند اما جهادگران با محاسبات دقیق و شبانهروزی خود روی اروند این پل را در ماه رمضان و در گرمای طاقت فرسای جنوب ساختند و با لولههایی با قطر ۱۵۶ اینچ دو ساحل اروند را یه یکدیگر متصل کردند.وی در انتها میگوید: جهادگران علاوه بر ساخت «فرش باتلاقی» که یک سازه مهندسی و ساخته شده از پروفیلهای محاسبه شده آلومینیوم است،باتلاق رو «جبل» را برای عبور از باتلاق و نیزارها ساختند؛ این دستگاه بزرگ با چرخهایی با قطر بیش از ۴ متر برای یدککشی، بازکردن راه و موانع در باتلاقها و نیزارهای جنوب ساخته شد. در کل نو آوری و تلاش بچه برای رسیدن به پیروزی کم نبود و این مواردکه توسط من روایت شد تنها گوشهای از تمام آن رشادتها و خلاقیتهاست.