علی جلالیفراهانی مدیرکل بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس استان مرکزی و جانباز شیمیایی ۷۰ درصد در مراسم رونمایی از کتاب «سفر به روایت سرفهها» که صبح امروز در موزه صلح تهران برگزار شد، ضمن تسلیت سالروز شهادت امام علیالنقی(ع)، اظهار داشت: مظلومیت جانبازان شیمیایی در جنگ عراق علیه ایران و قربانیان سلاحهای اتمی در حادثه هیروشیما و ناکازاکی ژاپن سبب پیوند این دو ملت شده است.
این جانباز شیمیایی با اشاره به خاطرهای از دیدار مجدد با پزشک معالج خود در ژاپن گفت: بنده بعد از ۱۶ سال با پزشک متخصصم در ژاپن ملاقات کردم؛ علیرغم اینکه دیده بوسی در میان خارجیها رواج ندارد او با دیدن من، مرا محکم در آغوش گرفته و میفشرد؛ او از من پرسید: «چطور زندهای؟! من فکر میکردم بیشتر از یک ماه زنده نخواهی ماند»؛ چون این پزشک در برگه پزشکی نوشته بود که بیش از یک ماه زنده نمیماند؛ من هم در جواب گفتم: «ما دکترهایی داریم که از شما دکترتر هستند» منظورم ائمه اطهار(ع) و حضرت زهرا(س) و حضرت معصومه(س) بودند. پزشک متخصصم مشتاق بود که دکتر ما را ببیند لذا دعوت کردیم که طی سفری به ایران بیاید.
جلالی افزود: طی هماهنگی انجام شده، هیئت ژاپنی از سفیران صلح به ایران آمدند؛ هماهنگ کردیم که طی سفری به قم برویم؛ روحانیون جانباز شیمیایی لشکر ۱۷ علی بن ابیطالب(ع) هم به این جمع پیوستند؛ قرار شد برای معرفی پزشکمان به حرم حضرت فاطمه معصومه(س) برویم؛ قبل از ورود به خانم(س) سلام کردم و گفتم: «مهمانهایی از خارج آمدند که مسلمان هم نیستند، خودتان آبروداری کنید». وقتی وارد حرم میشدیم، یکی از خادمین مرا در آغوش گرفت و بعد فهمیدم رزمندگان اراک، در آن شیفت خادمی حرم حضرت معصومه(س) را بر عهده داشتند؛ با احترام به حرم وارد شدیم.
مدیرکل بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس استان مرکزی خاطرنشان کرد: داخل حرم آیات قرآن کریم، قرائت میشد؛ این گروه ۵ ـ ۶ نفره به محض ورود شروع به گریه کردند؛ پزشکمان را معرفی کردیم؛ آنها مقابل ضریح حضرت معصومه(س) ایستادند و در حالی که دستهایشان را برای ادب، مقابل صورت گرفته بودند، با ایشان حرف میزدند؛ قرار بود زیارت ما ۵ دقیقه طول بکشد اما ۴۵ دقیقه طول کشید؛ مهمانهای خارجی به سختی از حرم جدا شدند. پزشکی که همراه ما آمده بود، گفت: «ما در اینجا به آرامش عجیبی رسیدیم» و خطاب به من گفتند: «علی تو انرژی درمانی کردی، چون ما انرژی خاصی در اینجا گرفتیم». آنها قول گرفتند که در سفرهای بعدی آنها را به قم ببریم.