5

برنامه‌ریزی آموزش عالی به مثابه مدیریت چشم انداز فردا

  • کد خبر : 8270
  • ۱۵ مرداد ۱۳۹۰ - ۱۳:۱۳

نویسنده : سودا پوررضا برنامه‌ریزی آموزش عالی به مثابه مدیریت چشم انداز فردا با شروع قرن بیست و یکم و در حال حاضر جایگاه برنامه‌ریزی نظام آموزش عالی کشور در تحولات اقتصادی و اجتماعی جامعه بیش از گذشته قابل تعمق بوده؛به‌طوریکه به مثابه مدیریت چشم‌انداز فردا با افق‌های روشن تعالی خود امیدبخش آینده می‌باشد. نقش‌ […]

نویسنده : سودا پوررضا

برنامه‌ریزی آموزش عالی به مثابه مدیریت چشم انداز فردا
با شروع قرن بیست و یکم و در حال حاضر جایگاه برنامه‌ریزی نظام آموزش عالی کشور در تحولات اقتصادی و اجتماعی جامعه بیش از گذشته قابل تعمق بوده؛به‌طوریکه به مثابه مدیریت چشم‌انداز فردا با افق‌های روشن تعالی خود امیدبخش آینده می‌باشد.

نقش‌ محوری دانشگاه‌ها و نظام آموزش عالی در شکل‌گیری و رهبری تحولات آموزشی انکارناپذیر است و برای تدوین و دسترسی صحیح به آینده‌ای در خور، چشم جهانیان مجدداً نگاه به دانشگاه‌ها دوخته ‌شده ‌است. آنچه ‌در این مقاله ‌بررسی می‌شود، نقش‌ دانشگاه‌ها در تحول‌ آفرینی ‌و ‌مدیریت تحولات اجتماعی است. دانشگاه‌ها و تغییرات‌ ساختاری ‌در نوع تقاضا، توزیع جنسی، جغرافیایی و طبقه‌ای، توده‌ای شدن آموزش عالی، تغییر و تنوع منابع مالی دانشگاه‌ها و بومی شدن بیشتر محصولات دانشگاه‌ها است‌ که ‌فضای تحول یافته آموزش عالی را به نمایش می‌گذارد. مقاله ‌به ‌تجزیه ‌و تحلیل‌ چگونگی‌ تولید ‌و ‌توسعه ‌سرمایه ‌انسانی نیز می‌پردازد. در این مقاله همچنین یکپارچگی جامعه جهانی و نهادینه کردن دموکراسی ‌بحث شده‌ است. نهایتاً در آخرین ‌بخش‌ ‌تغییر چشم‌انداز دانشگاه‌ها و تحول‌ در شکل‌ و محتوای ‌آنها عنوان‌ گردیده که برنامه‌ریزی آموزشی و چالش‌های فراروی نظام آموزشی و دانشگاه‌ها در قرن بیست‌ویکم‌ کنکاش‌ شده ‌است. در پایان نیز جمع بندی و پیشنها‌د‌هایی مبتنی بر بهبود فرایند منطقه‌ای شدن تصمیم‌گیری برنامه‌‌ریزی آموزش عالی و تشکیل و توسعه‌بنگاه‌های نوآور، تجهیز دانشگاه‌ها به تکنولوژی‌های ارتباطی جدید، تسریع ‌در آهنگ‌ تحقیقات علوم ‌اجتماعی و انسانی، تسهیل ارتباط بین انحمن‌های بین‌المللی ‌و دانشگاه‌ها، نهادینه نمودن مفهوم یادگری مادام العمر برای همه، بازنگری قوانین در راستای امکان تولید و توسعه نهادهای جدید آموزش عالی ‌و تخصیص بودجه مناسب تحقیقاتی در راستای دست یافتن به پاسخ‌های مناسب برای‌چالش‌های فراروی آموزش عالی در ابتدای قرن بیست و یکم عنوان گردیده است.

تغییرات ساختاری در برنامه‌ریزی آموزش عالی
به نظر می‌رسد فرایند تحول در جهان هم از دانشگاه‌ها شروع می‌شود و هم به دانشگاه‌ها ختم می‌گردد. دانشگاه‌ها از یک سو با تولید دانش و اطلاعات،امکان تولید تجهیزات و امکانات جدید را به‌وجود می‌آورند و محصولات متنوع تولیدی جهان نتیجه عملی فرایند تولید دانش و تجهیزات تخصصی هستندواز سوی دیگر با تغییر فضای فرهنگ و اقتصاد اجتماعی و ایجاد تحولات بعدی که در اثر افزایش ذخیره دانش بشر صورت می‌گیرد، مجدداً این دانشگاه‌ها هستند که تغییرات به‌وجود آمده را به عنوان سوال اساسی  نقد و بررسی و دست مایه تولید دانش جدید می‌نمایند. با این حال همواره این سوال محوری مطرح است که آیا دانشگاه‌ها در فرایند تغییر و تحول اجتماعی و اقتصادی، توانایی و انعطاف پذیری لازم را برای تطبیق خویش با شرایط به‌وجود آمده دارندو در مرحله عالی‌تر آیا دانشگاه‌ها توان و امکان برنامه‌ریزی و ساختن آینده را دارند؟

نیاز در برنامه‌ریزی آموزش عالی
آنچه‌از بررسی روند تحول تقاضا برای آموزش عالی به‌دست می‌آید،روند رو به‌افزایشی است که در کلیه کشورهای جهان مشاهده می گردد. آموزش عالی کم‌کم‌از ماهیت وجودی کالای لوکس و مخصوص خانواده‌های مرفه بیرون رفته، به‌صورت یک کالای ضروری خودنمایی می‌نمایدوالزام تحصیل فرزندان را تا سطوح‌عالی ایجاب می‌نماید. خانواده‌ها از محدوده خانواده گسترده گذشته‌اندوبا کاهش تعداد فرزندان، کیفیت فرزندان جای کمیت آنها را گرفته است. ضرورتاً افزایش تقاضا برای آموزش عالی حتی در شرایطی که این آموزش منجر به تولید شغل نیز نگردد، گریبان گیر جهان قرن بیست و یکم شده‌است.در شرایط خاص فرهنگی مخصوصاً در کشورهای جهان سوم که شرایط تحصیل و اشتغال در بیرون منزل برای زنان دشوارتر بود، امروزه مشاهده می‌گردد که موج‌های حضور در ثبت‌نام‌ها،رقابت در کنکورها، قبولی و حضوردر سر کلاس‌های درس دانشگاهی با بیشتر بودن گروه زنان همراه بوده،درآینده‌ای نزدیک فضای اشتغال کارشناسی و مدیریت جوامع به‌شدت مردانه جهان سومی را زنانه‌تر خواهد نمود.
امروزه مشاهده می‌شود که توده های گسترده‌ای از کلّیه اقشار اجتماعی متقاضی آموزش عالی هستندودانشگاه‌ها نیز علاقه سنتی خود را به جذب و پرورش نخبهگان به آموزش‌های حرفه‌ای برای توده متقاضیان مبدل نموده و دراین راستا فعالیت می‌نمایند.
دراین فضای به شدت متحول تقاضا و تغییر سریع نیازهای آموزشی به نظر می‌رسددانشگاه‌ها نیز انعطاف بیشتری به برنامه‌های درسی خود داده و رشته‌های جدید بین رشته‌ای را سریع‌تر تولید و منتشر می‌نمایند. حتی این موضوع فراتر از تعریف رشته‌ها و سرفصل‌های دروس رفته‌است و برنامه‌های دروس، شیوه تدریس و ارائه دروس و شیوه امتحانات نیز دستخوش تغییر و تحول زیادی گردیده‌اند. دانشگاه‌های مجازی، دانشگاه‌های اینترنتی، دانشگاه‌های آزاد، دانشگاه‌های پایان هفته، دانشگاه‌های پاره وقت، دانشگاه‌های شبانه، دانشگاه‌های مکاتبه‌ای و … همگی از انواع متعدد و جدید ساختارهای تولید کننده آموزش عالی در ابتدای قرن بیست و یکم هستند که بر اساس نیازهای جدید طراحی و اجرا گردیده‌اند.
امروزه بخش بزرگی از فضای رقابتی تولید آموزش عالی و نیز تولید تحقیقات بنیادی،توسعه‌ای‌وکاربردی‌دراختیارمؤسسات‌خصوصی قرارگرفته‌است، که‌بااصول مدیریت موسسات خصوصی رهبری می‌شوند و البته موفق نیز هستند.

بومی سازی و منطقه‌ای نمودن دانشگاه‌ها
امروزه کلیه مناطق و شهرها و استان‌های کوچک‌تر و حتی محروم نیز هر یک به سهم و نوبه خود موسسات متفاوت آموزش عالی را تأسیس نموده، به تولید نیروی ماهر و متخصص برای تصدی شغل‌های حساس خود می‌پردازند. بومی شدن دانش از فضای جهانی به فضای محلی و پاسخ به سوالات اساسی محلی و منطقه‌ای با وجود اعضای هیأت علمی در دانشگاه‌های مستقر در استان‌ها و مناطق محروم امکان پذیر گردیده و فرصت تعریف و اجرای پروژه‌های بنیادی، توسعه‌ای و کاربردی محلی و منطقه‌ای به‌وجود آمده است.این فرصت امروزه بسیاری از مسائل حاد مناطق محروم را ریشه‌یابی نموده و قدرت چانه‌زنی و رقابت را به‌این مناطق در مقابل سایر مناطق توسعه یافته‌تر داده است.
دانشگاه‌ها با تولید توده‌ای آموزش دیدگان فضای تفکر پیچیده و تقاضای پیچیده‌تررادر جامعه در حال تحول و دانش مدار امروزی به‌وجود می‌آورند.
دانشگاه‌هافرصت تبدیل دانش به محصول را در چرخه‌های مرکزی و ملی و نیز منطقه‌ای و محلی می‌دهندوبا تولید دانش بومی جدید امکان هر بار تولید محصولات جدیدترراازطریق اختراعات،اکتشافات و نوآوری‌های سریع و نهادینه شده دراجتماع به‌وجود می‌آورند.به هر حال عامل تکنولوژی تابعی از سطح سرمایه انسانی در جامعه است و با تولید کاربردی‌تر و وسیع‌تر سرمایه انسانی در جامعه با توزیع برابرتر، با ارائه فرصت‌های ارتقای بالاتر، استعدادهای بیشتری تحت آموزش و بهره‌وری قرارمی‌گیرندواین خود یعنی چرخه‌ای که تکنولوژی و رشد را نهادینه و درونی می‌نماید.

تشکیل سرمایه انسانی و نقش محوری دانشگاه‌ها
دانشگاه‌ها اصلی‌ترین تولیدکننده سرمایه‌انسانی و تنها پشتیبانی کننده چهارچوبی هستند که می‌تواند‌نیازهای رشد اقتصادی را در یک جامعه مبتنی بر دانش تضمین نمایند؛هرچند توزیع برابرتر و عادلانه‌تر امکانات آموزش عالی در کنار بومی بودن و بومی شدن مهارت‌ها و نتایج تحقیقات دانشگاهی در این ‌راستا هم‌ می‌تواند ‌جمعیت ‌بزرگتری‌ را زیر‌ پوشش ‌قرار دهد و هم ‌مسائل کاربردی‌تری را در خصوص توسعه ورشدمناطق حل نماید. تأثیر نقش دانشگاه‌ها در تولید هر چه بیشتر و بهتر سرمایه انسانی نیازمند عواملی چند است که باید به آنها اشاره نمود.
* تولید سرمایه انسانی سطح بالاتر و بیشتر
تولیدسرمایه‌انسانی موثرتروقوی‌تردرحل مشکلات رشد و توسعه و در برگرفتن دامنه‌وسیع‌تری‌ازجمعیت درعرضه‌این تولیدات علمی، ابعاد اصلی مساله توسعه ‌هستند. همواره توسع بالاتر نیاز به انسان‌های توسعه یافته‌تر دارد و هر چقدر سطح دانش و تعداد افراد توسعه یافته بیشتر باشد، می‌توان نهادینه‌ودرونزا شدن رشد وتوسعه را امکان‌پذیرتر قلمداد نمود.
دومین بعد در محور توسعه سرمایه انسانی و تغییر نگاه دانشگاه‌ها در این موضوع مهم، تغییر در نیازهای آموزشی و تربیتی، دانش، مهارت و اشتغال، پیوستگی و بهنگام سازی ظرفیت‌ها و کیفیات سرمایه انسانی افراد در طول‌ دوران ‌زندگی ‌آنهاست. در بسیاری از کشورها روش‌های سنتی مطالعه ‌در دوره‌های محدود و مجزای زمانی برای به‌دست آوردن مدارک متوسطه و دانشگاهی تا قبل از زندگی حرفه‌ای با یک مدل آموزش و پرورش مادام العمر جایگزین شده‌اند.
روش یادگیری مادام‌العمربریادگیرندگان‌و نیازهای آنها مبتنی است. کارگران دانشجو، دانشجویان تمام وقت، دانشجویان در خانه، دانشجویان در سفر، دانشجویان پاره وقت، دانشجویان روزانه، دانشجویان شبانه، دانشجویان پایان هفته و … نمونه‌های جدیدی از تقاضاهای جدید هستند که بر اساس ضروری بودن برنامه‌ها و تمایل یادگیرندگان، چندین برنامه یا نهاد موازی برای پاسخگویی به این نیازها طراحی و اجرا خواهد شد.
سومین بعدتغییردرمحورتوسعه‌سرمایه‌انسانی و نقش دانشگاه‌ها، رشد جاذبه‌های درجه‌بندی واخذ گواهینامه‌های بادرجه بندی قابل قبول بین‌المللی‌است.در اقتصاد جهانی بنگاه‌های محلی در هر جایی که تولید کنند، محصولاتشان را در بازار جهانی با استانداردهای جهانی به فروش می‌رسانند و همواره در رقابت با بنگاه‌های خارجی هستندوحتی برای دستیابی به بازارهای داخلی ضرورت رقابت با بنگاه‌های کشورهای دیگر را فراروی خود دارند.بر همین اساس تقاضا برای اخذ گواهینامه‌ها و درجه بندی‌های بین‌المللی روز به‌روز در حال افزایش است.

*آینده و چشم انداز آموزش عالی
بسیاری‌ازکشورها تاکنون نمونه‌های متنوعی از بخش‌های آموزش عالی را تجربه کرده‌اندوبه‌نظرمی‌رسد‌نهادهای متنوع جدیدی دراین راستا به‌وجودآمده‌اند، دانشگاه‌های سنتی و کالج‌های مشترک، مراکز آموزش عالی در جوامع در حال تحول به‌وجود آورده‌اند. به نظر می‌رسد می‌توان امواج تغییر در چشم انداز آموزش عالی را در فرایند تحول تاریخی ملت‌ها دسته بندی نمود. می‌توانیم موج اول را دوره‌ای بدانیم که نهادهای آموزش عالی دولتی بوده و به صورت سنتی به تربیت نخبگان و تولید دانش محض پایه‌ای بر اساس برجستگی‌های خاص اخلاقی‌واجتماعی‌می‌پرداختندوتربیت‌شدگان این دانشگاه‌ها نیز اغلب پست‌های دیوانی ‌و دولتی رابه‌دست گرفته‌واز خانواده‌های مرفه بودند. دانشگاه‌ها در مراکز قدرت قرار داشته‌ و تأمین مالی آنهااغلب از طریق بودجه‌های دولتی صورت می‌گرفت.
موج ‌دوم‌ زمانی شروع شدکه نهادهای بخش خصوصی توان و تمایل حضور در تولید آموزش عالی رابه‌دست‌آورده‌،حکومت‌ها نیز به سطحی از بلوغ رسیدند که به بخش خصوصی‌دراین زمینه‌اجازه فعالیت دادند.دانشگاه‌های جدید منابع مالی خودرامتنوع‌ساخت‌ونحوه‌اداره کردن متفاوت دانشگاه‌ها، فرایندهای آموزشی رادستخوش تغییر نمود.این فضا فرصت بهره‌برداری اقشار بیشتری را در جوامع از‌ آموزش عالی به‌وجودآوردوهمین روند توسعه و رشد اقتصادی کشورهای جهان سوم را با بهره‌برداری از این فرایندها و محصولات جدید امکان پذیرتر نمود. رفته رفته جمعیت بزرگتری برخوردار از خدمات آموزش عالی گردیدند و بیداری اجتماعی توانست درجوامع یکپارچه‌شده جهانی سیل تقاضای توده‌ای برای آموزش عالی رارقم‌زد. ظرفیت تقاضای آموزش عالی در سراسر جهان شدت گرفت و مخصوصاً زنان در مواجهه به موج بیداری و جنبش‌های توسعه انسانی به‌سود زنان، نقش‌های مهم‌تر و بیشتری را در جوامع به‌دست گرفته، تقاضای اجتماعی برای آموزش عالی را با سرعتی شتابناک گسترش دادند. تقاضایی که در سراسر جهان تولیدکنندگان آموزش عالی را ناکام ‌از پاسخ گذاشت؛ چرا که ابزار و امکان ‌عرضه‌ آن‌ حتی ‌با تأمین ‌منابع‌ مالی‌ در دسترس نبود و به یکباره ‌نیز امکان تجهیز آن وجود نداشت.
موج سوم تولید آموزش عالی زمانی شکل گرفت که در فضای شدیداً رقابتی عرضه و تقاضای مؤثر مناسب، می‌بایست ابزار و توزیع عرضه آموزش عالی را عوض نمود و برای پاسخ به تقاضاهای محلی و منطقه‌ای اقدامات اساسی نمود. این موج به بومی کردن دانش، پاسخ به تقاضاهای منطقه‌ای و بومی و نیز تأمین نیازهای تخصصی غیرملی و جهانی انجامیدو نهادهای متنوعی را با اشکال رقابتی در مباحث آموزشی، مدارک تحصیلی و مفاهیم آموزشی و تقریباً موفق در شکستن محدودیت‌های جغرافیایی، به‌وجود آورد.
چالش‌های‌دانشگاه‌ها و آموزش عالی بسیار متنوع می‌باشند،ولی‌اهم آن‌را می‌توان به‌شرح زیر خلاصه نمود:
کنترل کیفیت
آنچه‌در یک چرخه و جریان تحول‌مشاهده می‌شود، تحول و تغییرات اساسی در شکل و محتوای دانشگاه‌ها است. دانشگاه‌ها توانسته‌اند به درستی محتوا و نحوه ترکیب بندی اجزای خود را تغییر دهند؛اما هنوز ابزارهای سنجش کیفیت آموزش عالی در فارغ‌التحصیلان آن بسیار ناکارآمد است و اختلاف فاحشی بین سطوح توان کارشناسی و تخصصی فارغ‌التحصیلان دانشگاه‌های متفاوت دیده می‌شود؛تفاوت‌هایی که گاه اصالت بعضی مدارک دانشگاهی را زیر سؤال می‌برد و هنوز استاندارد آموزشی شناسایی کیفیت محصولات متنوع وجود ندارد.
*عدالت آموزشی و توزیع فرصت‌های ارتقاء
عدالت‌آموزشی برای توزیع فرصت های برابر ارتقارا می‌توان در ابعاد عدالت جغرافیایی، عدالت طبقاتی و عدالت جنسی دنبال نمود. عدالت جنسی که به نظر می‌رسد موضوعی حل شده باشد و حضور زنان در امواج گسترده در سال‌های‌اخیر حتی سیاستگذاران را برآن می‌دارد که برای افزایش انگیزه‌و امکان ورود مردان تا به حد برابر زنان برای حضور در دانشگاه‌ها دست به‌اقداماتی بزنند.عدالت جغرافیایی و عدالت طبقاتی‌خودرادر واژه‌های برابری‌جغرافیایی‌و برابری طبقاتی نشان می‌دهند.هرچنددانشگاه‌ها امروزه توانسته‌اند در مناطق‌ دور افتاده‌تر و مخصوصاً ‌محروم‌ خدمات خود را ارائه نمایند، هنوز طبقات محروم بسیاری‌ از آموزش عالی محروم هستند و فقر ملت‌ها مانع جدی در دسترسی ‌آنها به‌ آموزش عالی گردیده‌است.مخصوصاً با تغییر فرایندهای مدیریتی و منابع مالی دانشگاه‌ها که بخش خصوصی را فعال‌تر در عرصه این بازار نموده است و جبران هزینه‌های این مؤسسات خصوصی برای اقشار آسیب پذیر و مخصوصاً محرومان جامعه امکان‌پذیر نیست. به نظر می‌رسد چالش مهم دوم در مقابل‌دانشگاه‌ها، پاسخگویی به این نیاز یعنی توزیع برابرتر جغرافیایی و طبقاتی محصولات آنهاست.

انقلاب مدیریتی
هرچند‌تحولات در علم مدیریت مخصوصاً پس از جنگ جهانی دوم و برقراری اصول دمینگ در مدیریت روز، جهان مدیریت را دگرگون نموده است و این تحولات نیازهای جدیدی را برای‌استفاده بخش‌هاو بنگاه‌های اقتصادی از آموزش عالی هم‌از نیروهای تربیت شده و هم‌از تحقیقات بنیادی، توسعه‌ای و کاربردی به‌وجود‌آورده‌است،همواره‌این سؤال‌اساسی‌وجودداردکه‌نحوه نهادینه کردن اصول دمینگ در بهره‌وری و مدیریت دانشگاه‌ها چگونه‌بایدباشدوآیاکارایی خارجی و داخلی‌آموزش عالی درانطباق‌بااصول دمینگ در مدیریت سنجیده شده است؟ آیا دانشگاه‌ها برای مدیریت تحول و پاسخگویی به نیازهای روز می‌توانند ازاصول دمینگ استفاده کنندوآیا این اصول در پاسخ به نیازهای به‌شدت فزاینده‌ روز آموزش عالی کافی هستند و یا می‌بایدالگوهای جدیدی را طراحی نمود.

انقلاب اطلاعاتی
در جهان امروزی که‌درکمتر ازهفت سال حجم‌اطلاعات تولید شده توسط بشر که بخش بزرگی از آن توسط دانشگاه‌ها تولید می‌گردد، به نظر می‌رسد یکی از چالش‌های مهم فراروی آموزش عالی دسته بندی، پردازش، فرآوری و انتشار دقیق و درست این اطلاعات باشدکه‌هم‌در تولید محصولات جدید نقش اساسی را داراست و هم در تولید نیازهای جدید برای مصرف محصولات جدید.

آموزش عالی و نظام پرداخت‌ها
قاعدتاً نظام پرداخت‌های اجتماعی حاکی از پرداخت‌های اجتماعی در مقابل دریافت خدمات یا کالایی است که مورد استفاده‌است. آنچه به نظر می‌رسد این موضوع است که آیا همواره نظام پرداخت‌های اجتماعی‌ می‌تواند عامل درست و دقیقی در نشان دادن نیازهای تخصصی وحرفه‌ای و یا اجتماعی برای آموزش عالی باشدواگردانشگاه‌هابه‌دنبال نظام پرداخت‌های اجتماعی محصولات خود را تولید و عرضه نمایند،آیاتخصیص منابع داخلی و خارجی به صورت کارا صورت گرفته است؟ می‌دانیم که نظام پرداخت‌های اجتماعی در مقابل بسیاری از رشته‌های دانشگاهی محض و رشته‌های پایه‌ای اصیل علامت‌های کامل و مؤثری منتشرنمی‌نمایند. آیااین‌رشته‌ها می‌بایدازسرفصل رشته‌هاحذف گردند؟ و منابع در اختیار آنها به رشته‌های دیگر منتقل گردد؟ به هر حال یکی از چالش‌های‌اصلی آموزش عالی در قرن بیستم و یکم تطابق، تقابل یا هم سویی با نظام پرداخت‌های اجتماعی خواهد بود.

دانشگاه‌ها و بیکاری
هر چند دانشگاه‌ها همواره در فرایند رشد و توسعه اقتصادی نقش محوری را بازی نموده‌اند، چالش بزرگ بیکاری عمومی و بیکاری فارغ‌التحصیلان، یکی‌از مهم‌ترین‌ عوامل‌ پیش‌روی دانشگاه‌هاست که‌کارایی خارجی‌آنهارازیرسؤال می‌برد. غالباً این‌موضوع‌بسیار با اهمیت است که وقتی دانشگاه‌ها تولیدکننده سرمایه انسانی هستند و نیروی متخصص و ماهر تولید می‌کنند، اگر پیش بینی صحیح و برنامه‌ریزی دقیقی در این زمینه نداشته باشند، همواره اینگونه نیست که بازار بتواند با تخصیص رقابتی کلیه فارغ‌التحصیلان آنها را به اشتغال درآورد و شکست بازار در این زمینه ضرورت حضور دخالت در فرایندهای تولید سرمایه ‌انسانی و نیروهای اساسی دولت‌ها به دانشگاه‌ها کاهش تنش‌های اجتماعی و زیان بیکاری از طریق سیال کردن بازار کاراست. در غیر این صورت اینگونه به نظر می‌رسد که دانشگاه‌ها کارایی خارجی خود را از دست خواهند داد. این سؤال یکی از چالش‌های اساسی فراروی آموزش عالی در قرن بیست و یکم خواهد بود.

دانشگاه‌ها و بازار کار
در قرن بیستم‌همواره‌مدرک کارشناسی کلید طلایی بازار کار بوده و کارایی خود را در تضمین اشتغال دارندگان آن نشان داده است، اما سؤال اصلی در اینجاست ‌که ‌آیا در قرن بیست و یکم مدرک کارشناسی هنوز کلید طلایی بازار کار است‌ یا اینکه ‌دانشگاه‌ها می‌باید برای حفظ جایگاه خود در بازار کار، کلید طلایی جدیدی راطراحی و تولید نمایند تا نقش اساسی خود را در بازار کار حفظ نمایند.

چالش‌های اصلی و مرتبط را متوان به‌شرح زیر عنوان نمود:
۱٫ عدم تناسب بین ظرفیت فعلی پذیرش دانشجو در دانشگاه‌ها و نیازهای آتی بازار کار
۲٫ عدم تناسب بین محتوای آموزش با مهارتهای شغلی
۳٫ عدم توفیق دانشگاه‌ها در ایجاد و تقویت روحیه علمی در دانشجویان
۴٫ مشخص نبودن حداقل قابلیت های علمی و عملی برای فارغ التحصل شدن
۵٫ عدم‌آشنایی‌اعضاءهیات علمی با فرایندها و نحوه انجام امور در واحد‌های تولیدی و خدماتی مرتبط با رشته تحصیلی فارغ التحصیلان
۶٫ فقدان زمینه مناسب برای آموزشهای علمی – کاربردی
۷٫ ناکارآمدی اعضاءهیأت علمی در تربیت نیروی متخصص مورد نیاز جامعه
۸٫ اولویت ندادن به مسائل پژوهشی در دانشگاه
۹٫ نامشخص بودن فرهنگ کاریابی
۱۰٫ عدم توسعه بنگاهای کاریابی خصوصی
۱۱٫ عدم توسعه کانونهای فارغ التحصیلان جهت هدایت شغلی
۱۲٫ تعدد متقاضیان و رقابت شدید برای کسب مشاغل موجود
۱۳٫ عدم رواج فرهنگ کارآفرینی و کمبود تعداد کارآفرینان
۱۴٫ وجود مشکلات فراوان در برنامه ریزی واجرای سیاست ها و برنامه‌های کلان اشتغال در کشور.

نتیجه
این تحقیق ‌در ابتدا به ‌موضوع تحول در فرایندها و محصولات آموزش عالی و تغییر در نقش آفرینی آن در جامعه پرداخت. این تغییر و تحول مخصوصاً در چهل سال اخیر منجر به‌ تغییر عملکرد دانشگاه‌ها از فضای نخبه پروری، غلبه دانشجویان پسر، آموزش‌ ادبیات، علوم ‌انسانی‌ و علوم ‌محض،‌ نقش‌ و کارکرد محدود، ثبات برنامه‌های درسی، دولتی بودن سیاستگذاری و تأمین مالی، متمرکز بودن، غیرقابل انعطاف بودن، درونگرابودن و پرداختن به‌آموزش‌های مستقیم و حضوری، به‌فضای جدید توده‌ای‌شدن آموزش،‌گسترش‌حضورزنان در دانشگاه‌ها، گسترش آموزش‌های فنی‌و‌حرفه‌ای، آموزش‌های میان‌رشته‌ای و فرارشته‌ای، تنوع نقش و کارکرد دانشگاه‌ها در تولید‌آموزش، انعطاف پذیری برنامه‌های آموزشی، سرمایه‌گداری‌و نقش‌آفرینی مؤسسات ‌غیردولتی‌ در سیاستگذاری، تنوع منابع مالی و خودگردانی دانشگاه‌ها، محلی ‌و منطقه‌ای‌ شدن‌ برنامه‌ریزی درسی وعدم تمرکز آن، برونگرا شدن و پاسخگویی به سؤالات محیط اطراف، آموزش از راه‌ دور و فناوری چند رسانه‌ای در آموزش عالی و توجه به سیستم ابداعات ملی، گردید.
در بخش دیگر مقاله به بحث تولیدی سرمایه انسانی به عنوان عامل اصلی رشد و توسعه ‌اقتصادی پرداخت که در آن به موضوعات تولید سرمایه انسانی بالاتر و بیشتر، آموزش و تربیت مادام العمر و نقش دانشگاه‌ها در نهادینه کردن دموکراسی در جامعه جهانی اشاره شد و دراین راستا روند تاریخی تحول ‌در آموزش ‌عالی ‌به‌ صورت ‌موج‌های ‌سه‌گانه‌ بحث‌ و تجزیه ‌و تحلیل‌ شد. دربخشی دیگر چالش‌های اصلی و مرتبط و مربوط معرفی و در نهایت پیشنهاد‌های لازم به منظور رفع این چالش ها معرفی وارائه گردیده‌است.

پیشنهاد‌هایی‌‌برای‌رفع چالش های موجود:
۱. ظرفیت پذیرش دانشجو بر اساس نیاز آینده بازار کار به نیروی متخصص تعیین شود.
۲. مجوزهای‌ایجادرشته‌های تحصیلی در دانشگاه موقتی باشد و متناسب بازمان و شرایط تغییر کند.
۳٫ سرفصلهای‌دروس‌دوره‌های‌آموزشی بر اساس زمینه های شغلی مرتبط بازبینی و تنظیم شوند.
۴. بین سرفصل دروس با شرایط احراز مشاغل مورد نظر هماهنگی وهمسویی ایجاد شود.
۵. اقدامات بنیادی در خصوص تغییر در شیوه آموزش موجود انجام گیرد.
۶. جذب استادان دارای روحیه علمی و دانش پژوهی در اولویت قرار گیرند و از سوی دیگر، تدابیری نیز برای رفع مشکلات و تنگناهای اقتصادی اعضای هیأت علمی اتخاذ گردد.
۷. برای‌ ارزیابی ‌فارغ‌التحصیلان، معیارهایی‌ که ‌نمایانگر‌حداقل ‌دانش نظری و توان عملی آنان هستند به صورت استاندارد برای هر رشته تحصیلی تعریف شود.
۸٫ ارتباط دانشگاه با بخشهای اجرایی تقویت گردد.
۹. در پذیرش دانشجویان، متناسب بودن شرایط دانشجو با رشته‌ تحصیلی‌در نظر قرار گیرد.
۱۰. بودجه‌بخش‌آموزش عالی تقویت شود ودرصدای‌از درآمد یا سود بخشهای مختلف جامعه که مصرف کننده ستاده های نظام آموزشی هستند به دانشگاه‌ها به منظور تامین امکانات و تجهیزات لازم اختصاص داده شود.
۱۱. آموزش عالی باید سیاست‌ها و برنامه‌هایی را برای شناسایی وجذب افراد مستعد و نخبه ‌و آشنایی آنها با اصول وفلسفه تعلیم و تربیت و شیوه‌های نوین تدریس،شیوه‌های تحقیق‌و شیوه آموزش مبانی علوم تدوین و اجرا کند.
۱۲. برنامه‌ریزی برای ایجاد مراکز کارآفرینی و حرکت دولت برای فرهنگ سازی در این زمینه.

لینک کوتاه : https://ofoghnews.ir/?p=8270

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

آمار کرونا
[cov2019]