همه در این روزها رهبری را سپر خود کرده اند رئیس دولت جلوتر از همه
الان کار به جایی رسیده که رئیس دولت آن هم به خبرنگاران خارجی میگوید: “هیچ کس در ایران به خاطر من زندانی نیست؛حتّی میگوید:من نامه مینویسم که زندانیان را آزاد کنید! پس این وسط چه کسی مقصر است؟زندانی برای چه کسی در زندان است؟
من غصه میخورم از آنچه امروز دولت و بعضی از نیروهای امنیتی و بعضی از مبلّغین خام می کنند و همه را به حساب رهبری میگذارند
این قابل تحمل نیست و به جایی هم نمیرسد که رسانهها را ببندیم ؛ صدا و سیما یک طرفه حرف بزند ؛ حرفهای یک طرف را کاملاً خوب وحرفهای یک طرف را اصلاً نگوید یا تغییر بدهد ، روزنامههای منتقد آزاد نباشند و خیال روزنامههای طرفدار هم کاملاً راحت ؛ این وضع قابل دوام نیست
وقتی انسانی ببیند که یک استاد،یک دانشجو و یا خانم در ابراز عقیده خود احساس بیپناهی کند، دلش خون میشود
آیت الله هاشمی رفسنجانی در آذر ماه سال ۸۸ هشدار داد : “الان کار به جایی رسیده که رئیس دولت آن هم به خبرنگاران خارجی میگوید: هیچ کس در ایران به خاطر من زندانی نیست؛حتّی میگوید:من نامه مینویسم که زندانیان را آزاد کنید! پس این وسط چه کسی مقصر است؟ زندانی برای چه کسی در زندان است؟ ”
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی آیت الله هاشمی رفسنجانی ؛ در بخشی از سخنان رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام که در دانشگاه فردوسی مشهد ایراد شد ؛ آمده است : ” من غصه میخورم از آنچه امروز دولت و بعضی از نیروهای امنیتی و بعضی از مبلّغین خام می کنند و همه را به حساب رهبری میگذارند ؛ یکی از ضررهای عمدهای که در شرایط فعلی میکنیم، این است که بسیاری از مسائلی که رهبری از آنها بیزار است، به اسم ایشان نوشته میشود. من که ایشان را بهتر و بیشتر از دیگران میشناسم.هروقت که باهم نشسته بودیم و خبر میرسید که فلانی را زندانی کردند، میگفتند: اگر مأمورین ما یک روز در زندان بودند، این گونه افراد را زندانی نمیکردند. منتها ایشان که نمیتوانند در هر موضوعی دخالت کنند. مأمورین کارها و وظایف ذاتی خودشان را میکنند.”
گزیده سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی بدین شرح است :
* حضرت علی (ع) در زمانی که حاکم بودند و انتقاد زیاد شده بود، در مسجد موعظه میکردند که یک نفر عصبانی برخاست تا سؤال و انتقاد کند که بدگویی کرد. دوستان حضرت علی (ع) نتوانستند تحمل کنند و دست او را گرفتند، کشیدند و اهانت کردند و میخواستند کتکش بزنند که حضرت فرمودند: “رهایش کنید چرا کتکش میزنید؟ ” “انّما هو سبُّ بسببٍ او عفو عن ذنب؛ اگر بدگویی کرد، جوابش بدگویی – و نه کتک – است و یا ببخشیم. ” حضرت علی(ع) با مخالفین و منتقدین خود، آن هم نهروانیها که همه چیز را به هم میریختند، این گونه رفتار میکرد. لذا ما نباید با نوجوان و جوان با دانشجویان و استادان خود رفتاری کنیم که خودمان هم نمیتوانیم قبول کنیم. وقتی انسانی ببیند که یک استاد، یک دانشجو و یا خانم در ابراز عقیده خود احساس بیپناهی کند، دلش خون میشود.
* این قابل تحمل نیست و به جایی هم نمیرسد. یا رسانهها را ببندیم که کسی خبری نداند. مثلاً صدا و سیما یک طرفه حرف بزند. حرفهای یک طرف را کاملاً خوب نمایش بدهد و حرفهای یک طرف را اصلاً نگوید یا تغییر بدهد. روزنامههای منتقد آزاد نباشند و خیال روزنامههای طرفدار حکومت کاملاً راحت باشد. این وضع قابل دوام نیست. شرایط امروز هم مثل ۳۰ – ۴۰ سال پیش نیست، در گذشته وقتی اعلامیهای پخش میکردیم، تنها خودمان میدانستیم و چند نفری که اعلامیه به دست آنها میرسید. به تعداد اعلامیهای که بین مردم پخش میکردیم، زندانی میدادیم، مردم خبر نداشتند که چه میگذرد. ما به روستاها و شهر میرفتیم و دو سه روز سخنرانی میکردیم و ما را میگرفتند و به قم یا زندان میفرستادند.
* شرایط امروز هم مثل ۳۰ – ۴۰ سال پیش نیست، در گذشته وقتی اعلامیهای پخش میکردیم، تنها خودمان میدانستیم و چند نفری که اعلامیه به دست آنها میرسید. به تعداد اعلامیهای که بین مردم پخش میکردیم، زندانی میدادیم، مردم خبر نداشتند که چه میگذرد. ما به روستاها و شهر میرفتیم و دو سه روز سخنرانی میکردیم و ما را میگرفتند و به قم یا زندان میفرستادند.
* الان این گونه نیست. اگر کسی حرف کوچکی بزند یا در خیابان حرکت کوچکی بکند، کسی آن طرفتر فیلمبرداری میکند و همه سایتها و تلویزیونهای دنیا میگذارند. اگر ما رسانههای خود را ببندیم و مردم خبرهایشان را از رادیو بی بی سی یا آمریکا بگیرند، خوب است؟
* آنها که این گونه خبررسانی نمیکنند. یک تصویر خیابانی از زد و خوردها را نشان میدهند و میگویند انقلاب اسلامی همیشه این گونه بوده امام (ره) هم این گونه بوده اصلاً اسلام این گونه است پیامبر (ص) هم این گونه بود همیشه این کار را میکردند !
* متأسفانه اسنادی میسازند که نشان بدهند و یک موضوع مسلّم و روشن را دلیلی برای آلوده کردن انقلاب میکنند. شاید الان خبرها از طریق رسانههای خارجی، اجنبی و دشمن زودتر از رسانههای خودمان میرسد. هرکس وقت داشته باشد، میتواند در تمام ۲۴ ساعت رادیو یا تلویزیونی پیدا کند و حرفهای دشمنپسند بشنود.
هیچ کس نمیتواند در این شرایط فکر کند که سانسور و محدود کردن جواب میدهد. ولی اگر فضا برای بحث آزاد باشد، خیلی خوب است. شاید بخشی از جامعه قانع نشوند، ولی اکثریت جامعه که منصف هستند، قانع میشوند. در آن صورت یک جوان به هیچ وجه کلاس درسش را تعطیل نمیکند که در خیابان دعوا کند. چون احساس میکند که میتواند حرفش را بزند. شاید در راهپیمایی خیابانی جلوی ۱۰۰ نفر حرف بزند، ولی اگر فضا باز باشد، میتواند در صدا و سیما جلوی میلیونها نفر بگوید.
* راههای پیشنهادی من که پنج شش مورد، روشن هستند و در نماز جمعه هم گفتم. اولاً همه در چارچوب قانون حرکت کنند. ثانیاً، آتش بس دادن با آزادی زندانیان و دلجویی از آسیبدیدگان که رهبری بعداً بیش از آن مقداری که من گفتم، فرمودند. ثالثاً آزاد کردن رسانهها در چارچوب قانون.
* اگر کسی بخواهد خلاف قانون عمل کند، خیلی صریح به مردم میگوییم، این رسانه که آزاد بود و میتوانست حرف بزند، این گونه عمل کند. یا اگر کسی در تلویزیون حرفهایی برخلاف قانون بزند، میتوانیم بگوییم با اینکه یک ساعت وقت داشت، نتوانست در چارچوب قانون استفاده کند. باید کسی بیاید که حرفهای قانونی بزند.
* این طرف هم این گونه باشد. اگر زور گفت و برخورد شد، میتوان استدلال کرد. امروز اکثریت جامعه ما استدلال را میفهمد. کمکم بچههای هفت هشت ساله دختر و پسر سیاسی میشوند.
* مشکل دیگری که من غصه میخورم این است که آنچه که امروز دولت و بعضی از نیروهای امنیتی میکنند و بعضی از مبلّغین خام حرفهای نابجایی میزنند، همه را به حساب رهبری میگذارند. الان کار به جایی رسیده که رئیس دولت آن هم در خارج از کشور و به خبرنگاران خارجی میگوید: “هیچ کس در ایران به خاطر من زندانی نیست! ” سپاه میگوید: “ما که از خود ایدهای نداریم، فقط فرمان میبریم! ”
* پس این وسط چه کسی است؟ زندانی برای چه کسی در زندان است؟ دولت که میگوید من نیستم. حتّی میگوید: من نامه مینویسم که زندانیان را آزاد کنید. سپاه که میگوید: ما فقط فرمان میبریم. راست هم میگوید. چون نظامیهای ما فرمانبرند. منتها فرمان را به گونهای که خودشان میخواهند، میبرند و نه آن گونه که رهبری و فرمانده میخواهند.
* فکر میکنم یکی از ضررهای عمدهای که در شرایط فعلی میکنیم، این است که بسیاری از مسائلی که رهبری از آنها بیزار است، به اسم ایشان نوشته میشود. من که ایشان را بهتر و بیشتر از دیگران میشناسم. هروقت که باهم نشسته بودیم و خبر میرسید که فلانی را زندانی کردند، میگفتند: اگر مأمورین ما یک روز در زندان بودند، این گونه افراد را زندانی نمیکردند. منتها ایشان که نمیتوانند در هر موضوعی دخالت کنند. مأمورین کارها و وظایف ذاتی خودشان را میکنند.
* من با دو طرف حرف دارم و نمیخواهم بگویم فقط یک طرف این گونه است. در مجموع بحث این است که باید فضای گفت و گو را جدّی بگیریم تا مردم باور کنند که میتوانند استدلال کنند. روزنامهها مینویسند و صدا و سیما نقل میکند. احزاب هم بتوانند افکار خود را به مردم بگویند. اگر سه چهار ماه این گونه کار کنیم، به انتخابات میرسیم. انتخابات هم باید آزاد باشد تا هر کس که با شرایط قانونی صلاحیت دارد، وارد میدان شود. شورای نگهبان بیطرفانه عمل کند. وزارت کشور به عنوان مجری انتخابات نمیتواند طرفدار یک جناح باشد. مجری و ناظر باید کاملاً بیطرف باشند و بیطرف عمل کنند. در آن صورت مردم به رأی خود اهمیت میدهند.
* رهبری هم به عنوان پدر جامعه، بالای سر همه هستند. حقیقتاً روحیه رهبری این گونه است. من پیش شما شهادت میدهم. ۶۰ سال است که همدیگر را میشناسیم. دلیلی ندارد که به شما خلاف بگویم. ایشان این گونه است. منتها شرایط به گونه ای میشود که ایشان خطر را میبیند و احساس ناامنی میکند، سخنی میگوید و همان حرف مستمسک انسانهای تندرو میشود که به گونهای دیگر عمل میکنند.