2

علت چرخش سیاست نسبت به ترکیه و مصر

  • کد خبر : 92256
  • ۱۴ تیر ۱۳۹۲ - ۰:۰۵

این یادداشت در پی طرح نکته‌یی است که برخی نیروهای اصولگرا را مخاطب قرار می‌دهد، شاید موجب تغییری ملموس در ذهنیت آنان نسبت به مفهوم حکومت و وظایف آن، به ویژه در سیاست خارجی شود.

حتما به یاد داریم زمانی را که حزب عدالت و توسعه در ترکیه پیروز شد، چه شور و شعفی در میان نیروهای اسلامی کشور به وجود آمد و آن را بازتابی از انقلاب اسلامی ایران معرفی کردند، هر چند این حزب از نظر این نیروهای اسلام‌گرا هنوز آنقدر اسلامی محسوب نمی‌شد که شور و شعف آنان از حد خارج شود، ولی هنگامی که از سه سال پیش بهار عربی یا اسلامی یا هر چیز دیگر آغاز شد، استقبال از آن در میان این نیروها به اوج رسید ولی دیری نپایید که این فراز نه تنها فرود آمد، بلکه در حال حضیض هم هست.
به همین دلیل است که می‌بینیم رسانه‌های رسمی و اصولگرا از اتفاقات میدان تقسیم ترکیه علیه اردوغان یا میدان تحریر قاهره علیه مرسی، استقبال می‌کنند و گویی که اگر این حکومت‌ها به دست مخالفان سقوط کند، به همان میزان پیروز شدن‌شان خوشحال می‌شوند! چرا چنین است؟
این وضعیت منحصر به فرد نیست. پیش از این هم شاهد چنین نمونه‌هایی بوده‌ایم. وقتی که انقلاب کمونیستی چین در سال ۱۹۴۹ پیروز شد، کفه کشورهای سوسیالیستی به رهبری اتحاد جماهیر شوروی در برابر غرب به‌شدت سنگین شد، ولی دیری نپایید که ماه عسل چین و شوروی به پایان رسید و این دو چنان در برابر یکدیگر قرار گرفتند که قند را در دل امریکایی‌ها آب می‌کردند. به ویژه هنگامی که مائوتسه تونگ در دیدار با یکی از رهبران شوروی که برای حل مشکلات فی‌ما‌بین به پکن آمده بود، با حسن نیت تمام گفت که به خاطر شما هزار سال از اختلافات دو کشور را نادیده می‌گیرد، ولی هنوز ۹ هزار سال دیگر باقی مانده است!! و بر اساس همین نگرش بود که تئوری سه جهان و خطرناک‌تر بودن امپریالیسم شوروی نسبت به امپریالیسم امریکا ارائه شد. و جالب است که بدانیم جنگ ویتنام و کامبوج و کشتاری که طی آن، این دو کشور کمونیست از یکدیگر کردند، کمتر از جنگ امریکا با ویتنام یا با کامبوج نبود.
این مساله برای ایران هم مسبوق به سابقه است. در سال ۱۳۶۴ بر حسب وظیفه اداری تحلیلی راهبردی برای سیاست ایران در افغانستان تهیه کردم و کلیاتش در آن زمان به تصویب رسید. در بخش پایانی آن به سناریوهای محتمل در افغانستان پرداخته بودم. پس از بقای رژیم کمونیستی و دست‌نشانده شوروی که بدترین سناریو برای ایران تلقی می‌شد، احتمال به پیروزی رسیدن یک گروه مذهبی نزدیک به افکار سلفی‌ها بدتر از همه ارزیابی شده بود و در آنجا نوشته بودم: اگر چنین احتمالی به وقوع بپیوندد، می‌توان پیش‌بینی کرد که مشکلات فراوانی را برای ایران به وجود خواهد آورد. به این دلیل که هر رژیمی از این نوع که بخواهد در افغانستان مستقل از شوروی عمل کند، برای بقای خود احتیاج به کمک‌های مالی فراوانی دارد و بدیهی است که ایران در شرایطی نیست که بتواند یا بخواهد که این‌گونه کمک‌ها را به چنین رژیمی ارائه دهد و به‌طور طبیعی این کمک‌ها از طرف رژیم‌های ارتجاعی منطقه، همچون عربستان انجام خواهد شد و در چنین حالتی یک افغانستان به اصطلاح اسلامی تبدیل به عامل فشار وهابیت و عربستان علیه ایران می‌شود.
همان‌طور که یک افغانستان کمونیستی تبدیل به عامل فشار شوروی به کشورهای منطقه از جمله ایران می‌شود. به ویژه که یکی از نقاط ضعف عربستان در برابر ایران مساله اسلام و تاکید ایران نسبت به سرنوشت مسلمانان و اسلام است و به‌طور طبیعی عربستان علاقه‌مند است که این حربه را از دست ایران خارج کند و یک حرکت ارتجاعی و وهابی را به نام انقلاب اسلامی میان اهل تسنن دنیا جا بیندازد.
در ادامه نوشته بودم: مشکل دیگری که چنین رژیمی در آینده افغانستان برای ما ایجاد خواهد کرد و نمونه آن را اخیرا در لبنان، میان شیعیان و فلسطینی‌ها مشاهده کرده‌ایم (در آن زمان جنگ و درگیری شدید میان فلسطینی‌ها و شیعیان در لبنان رخ داده بود) این است که آنها به اسم اسلام و دفاع از یک جمهوری اسلامی افغانی، اقدام به سرکوب شیعیان یا اهل تسنن نزدیک به ایران کنند. در این حالت سکوت ایران غیرممکن است و شکستن سکوت هم مشکلاتی را در تبلیغات جهانی اسلام علیه ایران فراهم خواهد کرد. همانند مشکلی که موضع‌گیری آن زمان ایران در برابر وقایع لبنان به وجود آورد. چنین رژیمی از موضع طلبکارانه با ایران برخورد خواهد کرد.
این مجموعه‌نظراتی بود که در آن زمان درباره پیروزی گروه‌های اسلام‌گرا در افغانستان ارائه شد و همه آنها با آمدن طالبان در آنجا محقق، و افغانستان به یکی از مهم‌ترین معضلات امنیتی ایران تبدیل شد. چرا چنین می‌شود؟ پاسخ این پرسش پیچیده نیست.
اول اینکه رقابت‌های درون‌دینی همیشه حادتر و ستیزه‌جویانه‌تر از رقابت‌های برون‌دینی بوده است. رقابت‌میان کاتولیک‌ها و پروتستان‌ها شاید از جنگ‌های صلیبی هم خشن‌تر بود. به‌طور کلی رقیب نزدیک، خطرناک‌تر از دشمن دور تلقی می‌شود!
ولی پاسخ اصلی این است که اساس اقدامات کشورها، مبتنی بر حفظ منافع ملی آن کشور است. حتی اگر مرزهای موجود میان این کشورها فقط در یک قرن اخیر شکل گرفته باشد. بنیان روابط بین‌المللی بر اساس حقوق دولت-ملت‌ها استوار است، به همین دلیل است که مواضع ایران و حماس در برابر وقایع سوریه با انتظارات طرفین از یکدیگر در تقابل قطعی قرار می‌گیرد.
نتیجه روشنی که از این یادداشت می‌توانم بگیرم، این است که روابط خارجی دولت را نباید به اموری غیر از منافع ملی کشور مرتبط کرد. مخالفت یا حمایت‌های رسمی و دولتی نسبت به هر حکومت و سیاستی در کشورهای دیگر، باید مرتبط با حفظ و تامین منافع ملی ایران تعریف شود، هرچند در این موارد، مردم و نهادهای مدنی می‌توانند به مسائل دیگر نیز بپردازند، ولی وظیفه دولت تامین منافع و امنیت ملی است و دلیلی ندارد که به موضوعاتی فراتر از این وظیفه بپردازد و به همین دلیل هزینه‌هایی که ایران در دفاع از برخی از جنبش‌های منطقه داده، فاقد دستاورد و منافع بلندمدت برای کشور بوده و حتی در مواردی نتیجه عکس نیز داده است.
رفتار محمد مرسی در آمدن به تهران برای افتتاح اجلاس جنبش عدم تعهد نمونه روشنی از رفتاری بود که شایسته حمایت‌های پیشین ایران از حرکت اسلامی در مصر و منطقه نبوده، حمایت‌های بی‌دریغ از اردوغان، پاسخ مناسبی در سوریه دریافت نکرد و… اگر آن روزها چنان حمایت‌های بی‌قید و شرطی را انجام نمی‌دادیم، شاید امروز تا این حد برای سقوط آنان لحظه‌شماری نمی‌شد.
 روزنامه اعتماد
لینک کوتاه : https://ofoghnews.ir/?p=92256

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

آمار کرونا
[cov2019]