فتواهای این روزهای برخی مفتیان سلفی همچون محمد العریفی از سویی و فتواهای قرضاوی به عنوان مفتی اخوانالمسلمین، اخوان را به رادیکالیزه شدن سوق داده است و این میتواند خطر و حتی تلهای برای آنان باشد.
۱-اوضاع مصر به سوی بحرانی تر شدن و آنارشیسم پیش می رود. در روابط بین الملل، آنارشیسم را بی سری و نبود یک منبع اتوریته می نامند که در این شرایط، بازیگران در فضایی نامطمئن و ناامن به کنش و واکنش می پردازند. در این فضا، بازیگران به افزایش قدرت برای کنترل ناامنی می اندیشند و درنتیجه تمامی تلاش بازیگران به کسب و افزایش قدرت و درنتیجه به سوی آنتاگونیسم و تخاصم گرایی مصروف می شود. اگرچه نظریه آنارشیستی نظریه پردازان رئالیست روابط بین الملل را نمی توان دقیقا در تشریح فضای مصر بکار برد، اما شاید بتوان از این نظریه در توضیح رفتار کنشگران « میدان» مصر در ماه اخیر استفاده جست.
۲- آنچه در مصر می گذرد، رویارویی دو گروه با یکدیگر است که در سطحی بالاتر، با دغدغه ها و منافع کنشگران خارجی آمیخته شده است. دو گروه اسلامگرایان به رهبری اخوان المسلمین و غیراسلامگرایان به رهبری و محوریت ارتش. هر دوی این کنشگران از نیروهای اجتماعی طرفدار و حمایت هایی در بدنه مردم برخوردارند و از اینرو، هر دو با پشتوانه مردمی به خیابان ها آمده اند.از اینرو آنچه به نظر می رسد این است که جامعه به دو بخش پاره شده است و هر دو در پی مبارزه و حذف بخش دیگرند، و این مبارزه تجلی تمام عیار خود را در اردوکشی های خیابانی پس از کودتای اخیر ارتش، در میدان التحریر و رابعه العدویه نمایان ساخته است.
افزایش قدرت برای به کرسی نشاندن حرف خود، تنها دغدغه این دو گروه است. گروهی برای بازگرداندن مرسی به قدرت، و گروهی برای حذف وی از قدرت مبارزه می کنند. « میدان » کنشگران سیاسی- اجتماعی در مصر، در روزهای اخیر شاهد این بی نظمی و آنارشیسم است. اگرچه ارتش توانسته است تا حدی نقش منبع اقتدار را ایفا نماید، اما با کشته شدن تعداد هرچه بیشتر از طرفداران مرسی و اخوان، اوضاع رو به بحرانی تر شدن و آنارشیک تر شدن پیش می رود.
اخوان المسلمین در مصر دو راه اصلی را می تواند در پیش روی خود داشته باشد: رفتن به سوی پذیرش کودتا و سعی در بازیگری در آینده سیاسی مصر از طریق مشارکت در انتخابات آینده و فشار برای برگزاری آن و فتح احتمالی دوباره قدرت در مصر یا حداقل بخش قابل توجهی از آن؛ و راه دوم، رادیکالیزه شدن هر چه بیشتر از طریق رجوع به آرای برخی از نظریه پردازان سلف خود، همچون سید قطب. |
---|
۳- اخوان المسلمین که پس از انقلاب ۲۰۱۱ قدرت سیاسی را در دست گرفت، اشتباهات استراتژیک زیادی داشته است. اشتباهاتی که سبب بوجود آمدن وضعیت کنونی در مصر شده است. البته نمی توان به بازیگری طرف مقابل و جبهه بین المللی و منطقه ای و نقش آن در اوضاع کنونی مصر بی اعتنا بود، اما این چیزی از اشتباهات اخوان نمی کاهد. اشتباهات اخوان را می توان در دو بخش سیاست داخلی وخارجی گنجانید: در بخش داخلی می توان اشتباهات استراتژیک اخوان را اینگونه برشمرد:
اصرار مرسی و اخوان المسلمین (والبته سلفی های همپیمان وی) در نادیده گرفتن نزدیک به ۴۹ درصد از مردمی که به وی رای نداده بودند، و در نتیجه میل به انحصار طلبی در قدرت، آنهم در شرایطی که انقلاب مصر در دوره نوپایی به سر می برد؛ ارزیابی غلط مرسی و اخوان از میزان قدرت خود، و دست کم گرفتن نهادهای سنتی قدرت همچون ارتش و نهادهای امنیتی و اطلاعاتی؛ عدم مدیریت چالش قانون اساسی و تصویب مناقشه انگیز آن با رای بسیار شکننده و رفراندوم ۴۱ درصدی؛ عدم توانایی در ایجاد شکاف در صفوف مخالفین و کشانیدن بخشی از آنها به سمت خود، با شریک ساختن آنها در بخشی از قدرت و سپردن گوشه ای از پست ها به آنان؛ و نهایتا ناکارآمدی در پاسخگویی به خواستهای بحق انقلابیون در حیطه ایجاد تغییر در حوزه اقتصادی مردم و رفع موانع و مشکلات اشتغال، بیکاری و معیشت مردم.
در حوزه سیاست خارجی نیز مرسی و دولت اخوان المسلمین، به دلایل زیر موفق نبودند: عدم موضعگیری و عملکرد شفاف در مورد مساله فلسطین، بعنوان زخمی عمیق بر پیکره جهان اسلام و مردم عرب، به گونه ای که هیچ تفاوتی در عملکرد و مواضع مرسی و مبارک وجود نداشت. مرسی با فرستادن سفیر به اسرائیل نشان داد که همچنان به کمپ دیوید وفادار است و این، از دیدگاه مردم انقلابی امری غیر قابل قبول بود.
مماشات در سیاست خارجی و برگزیدن رویکرد منفعلانه و رفتن به سوی دشمنان ایدئولوژیک خود نظیر عربستان سعودی و پشت کردن به دوستان واقعی خود همچون محور مقاومت به رهبری ایران، از دیگر دلایل این حوزه است. مرسی برای جلب رضایت طبقه متوسط مصر و در نتیجه جلب پشتیبانی آنان، به سوی جذب کمک های اقتصادی عربستان، قطر و آمریکا رفت و از سوی دیگر، اگرچه به رهبری ایران نامه درخواست کمک نوشت، اما بعلت تناقض گفته شده، نتوانست حتی پای نامه خود بایستد و عملا با پشت کردن به ایران و دور شدن از این دوست ایدئولوژیک خود، روزبروز به سوی قهقرای سقوط پیش رفت.
عدم موضعگیری درست در قبال مسائل منطقه و انقلابهای بیداری، یکی دیگر از اشتباهات استراتژیک اخوان و مرسی بود. در قصه بحرین و یمن، اخوان المسلمین آنچنان از این تحولات بیگانه بودند، که گویی عملا هیچ نقشی در جهان عرب و دنیای اسلام نداشتند. ، در کنار این مساله، آنان با موضعگیری در مقابل اسد و ایستادن در کنار عربستان و قطر و ترکیه در موضوع سوریه، عملا نشان دادند که هیچ استقلالی از خود ندارند و مواضع آنها از جای دیگری به آنان دیکته می شود و آنها صرفا مجری سیاست ها هستند.
راهی که اخوان المسلمین رفت، اساسا یک اشتباه تاریخی بود. آنان می بایستی با تاسی به انقلاب ایران، کمیته ای به نام « شورای انقلاب» راه اندازی می کردند و در آن تمامی فعالان اصلی و نمایندگان انقلابی را به عضویت در می آوردند و به این شورا تهیه پیش نویس قانون اساسی را محول می کردند و با تشکیل مجلس موسسان، رفراندم قانون اساسی را برگزار می کردند و آنگاه به ساخت نهادهای جدید، و اصلاح نهادهای قدیم می پرداختند. |
---|
۴- آنچه در جنبش های اجتماعی و انقلابی اهمیت دارد و بایستی نخبگان جنبش ها به آن توجه کنند، توجه به تاریخ و مطالعه جنبش های مشابه است. اگر نخبگان مصر، انقلاب اسلامی ایران را به خوبی مطالعه می کردند، و راه پیش رو را بر اساس این تجربه موفق ریل گذاری می کردند، هیچ گاه به این نقطه نمی رسیدند. راهی که اخوان المسلمین رفت، اساسا یک اشتباه تاریخی بود. آنان می بایستی با تاسی به انقلاب ایران، کمیته ای به نام « شورای انقلاب» راه اندازی می کردند و در آن تمامی فعالان اصلی و نمایندگان انقلابی را به عضویت در می آوردند و به این شورا تهیه پیش نویس قانون اساسی را محول می کردند و با تشکیل مجلس موسسان، رفراندم قانون اساسی را برگزار می کردند و آنگاه به ساخت نهادهای جدید، و اصلاح نهادهای قدیم می پرداختند.
تاسیس نهادهای انقلابی برآمده از این شورا و با هدایت آن، سبب برقراری موازنه قدرت در سطح داخلی می شد و در درازمدت، انقلاب مصر با سپری کردن دوره گذار، وارد دوره تثبیت می شد. اما راهی که مصر طی کرد و ناشی از بی تجربگی اخوان و عدم توجه به مورد انقلاب اسلامی ایران بود، راهی صد درصد متضاد بود. در این راه، فرماندهان ارتش مبارک، و نهادهای قدیمی قدرت همچون ارتش، مسئولیت تدوین پیش نویس قانون اساسی را برعهده گرفت و از دل آن مجلس شعب بیرون آمد.
از همان آغاز معلوم نبود که این مجلس شعب چه وظایفی را برعهده دارد و آیا تهیه پیش نویس قانون اساسی وظیفه این مجلس است یا خیر. در اینجا بود که تنش میان اخوان و نظامیان به اوج خود رسید و پس از ماموریت یافتن یکصد نفر از نمایندگان مجلس برای تهیه پیش نویس قانون اساسی جدید، مجلس توسط شورای عالی نظامی و بوسیله دادگاه قانون اساسی منحل شد. از دل این قانون اساسی موقت بود که مرسی و اخوان المسلمین به قدرت رسیدند و این پیش نویس، چون توسط فرماندهان ارتش مبارک تهیه شده بود، تفاوت های بسیار اندکی با قانون اساسی نظام سابق داشت. چنانچه اخوان راه اول را طی می کرد و در دام نقشه ای که برایش کشیده بودند نمی افتاد، قطعا دوستان سابقش را از دست نمی داد و قطعا روز بروز بر مشروعیت اجتماعی و مردمی خود می افزود.
۵- مباحث مذکور، چیزی از این نکته نمی کاهد که به هر حال، آنچه در مصر اتفاق افتاد، یک کودتا علیه اسلامگرایان اخوانی بود. کودتایی که با زیرکی صحنه گردانان، با اقبال بخشی از مردم مصر مواجه شد. بخشی از مردم که در دهه های اخیر پایگاه اجتماعی و فکری مشخصی را داشته اند و به دسته ها و گروه های متفاوتی تعلق داشته اند. اقلیت هایی همچون قبطی ها که حدود ۱۵ درصد از جامعه مصر را شامل می شوند، سکولارها، ملی گراها، حامیان مبارک و … همگی مخالفین مستحکم و ریشه دار اسلام سیاسی اخوان بودند که در کودتای اخیر نقش پررنگی را بازی کردند.
آنچه در مصر می گذرد، رویارویی دو گروه با یکدیگر است که در سطحی بالاتر، با دغدغه ها و منافع کنشگران خارجی آمیخته شده است. دو گروه اسلامگرایان به رهبری اخوان المسلمین و غیراسلامگرایان به رهبری و محوریت ارتش. هر دوی این کنشگران از نیروهای اجتماعی طرفدار و حمایت هایی در بدنه مردم برخوردارند و از اینرو، هر دو با پشتوانه مردمی به خیابان ها آمده اند. |
---|
ارتش و نهادهای امنیتی و اطلاعاتی مصر، در دهه های متوالی بخشی از فرهنگ سیاسی مردم شده است. مردم مصر با ارتش متولد شده اند، زیسته اند و مرده اند و بازیگری ارتش را در صحنه های مختلف دیده اند. ارتش و نهادهای امنیتی مصر بخش قابل توجهی از مردم را تشکیل می دهند (بیش از دو و نیم میلیون نفر) که بیش از یک چهارم بودجه ۱۹ میلیارد دلاری مصر را به خود اختصاص می داده است.
این جمعیت کثیر، این قدرت را داشته و دارد که با به خیابان آوردن حامیان و حتی خانواده خود، اردوکشی های خیابانی را به نفع سامان دهندگان نظم سیاسی آینده رقم زنند. دلیل استقبال بخشی از بدنه اجتماعی مصر از کودتای ارتش علیه مرسی و اخوان را بایستی در این مساله جست.
۶- اخوان المسلمین در مصر دو راه اصلی را می تواند در پیش روی خود داشته باشد: رفتن به سوی پذیرش کودتا و سعی در بازیگری در آینده سیاسی مصر از طریق مشارکت در انتخابات آینده و فشار برای برگزاری آن و فتح احتمالی دوباره قدرت در مصر یا حداقل بخش قابل توجهی از آن؛ و راه دوم، رادیکالیزه شدن هر چه بیشتر از طریق رجوع به آرای برخی از نظریه پردازان سلف خود، همچون سید قطب.
تجربه تاریخی اخوان از سال ۱۹۲۸ تاکنون، نشان از دو دوره و دو گرایش اصلی در خط و مشی این تشکل داشته است: محافظه کاری و رادیکالیزه شدن، که البته سهم محافظه کاری بسیار بیشتر بوده است. اخوان تنها در دهه های ۴۰ و ۵۰ و با ظهور سید قطب و آرای جنجالی وی در تقسیم بندی دنیا به دارالاسلام و دارالحرب، و همچنین با تقسیم بندی وی از حاکمان جوامع، و تعریف نمودن وظیفه جهاد در برابر حاکمان داخلی جوامع اسلامی همچون مصر در دوران ناصر، به سوی مبارزه همه جانبه پیش رفته است و از اینرو می توان سید قطب و افکار وی را استثنایی بر محافظه کاری اخوانی قلمداد کرد.
استثنایی که البته افکارش در نقاط دیگر جهان اسلام بیش از جامعه مصر طرفدار پیدا کرده و در دوره هایی نیز به عملگرایی شدید رسیده است. اگرچه متفکران و فعالان اخوانی پس از قطب، اخوان را دوباره به سوی محافظه کاری سوق داده و افکار وی را بدعت در این جنبش خوانده اند ( که البته فضای اجتماعی و سیاسی و امنیتی مصر نیز در این اعلام نظرها بی تاثیر نبوده است)، اما رجوع به سید قطب، بار دیگر می تواند سرلوحه و دستورکار اخوان قرار گیرد و اگر چنانچه این مساله اتفاق بیافتد، قطعا مصر به سوی یک جنگ داخلی تمام عیار پیش خواهد رفت. رادیکالیزه شدن اخوان، به دوپارگی جامعه دامن خواهد زد و بحران مصر را به سوی پیچیدگی بیشتر سوق خواهد داد.
از سوی دیگر، چنانچه اخوان به سنت محافظه کار خود روی آورده و راه اول را انتخاب کند، شاید بتواند در آینده مصر تاثیرگذاری بیشتری داشته باشد. فتواهای این روزهای برخی از مفتیان سلفی همچون محمد العریفی از سویی، و فتواهای قرضاوی به عنوان مفتی اخوان المسلمین، اخوان را به رادیکالیزه شدن سوق داده است و این می تواند خطر و حتی تله ای برای آنان باشد، چرا که رفتن به سوی جنگ داخلی، دست ارتش را در سرکوب آنان بازتر خواهد گذاشت، و حامیان غربی این نهادِ تا بن دندان آمریکایی را مصمم تر خواهد کرد تا به حمایت همه جانبه از آن روی آورند.
*عضو هیات علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
فارس