ریاست سازمان بهزیستی هیچگاه به یک مددکار نرسید آرمان – سارا غضنفری: جامعه مجموعه افرادی است که از روح و جان بهره میبرند. این افراد علاوه بر زندگی اقتصادی و سیاسی، جنبهای دیگر را دارند که به اجتماع مربوط میشود. فرد در اجتماع بهدنیا میآید، بزرگ میشود، کار میکند و زندگی را ادامه میدهد. اگر این اجتماع دارای مشکلاتی باشد بهطور مستقیم بر فرد، خانواده و تمام ارکان سیاست و اقتصاد تاثیر میگذارد. در رابطه با وضعیت اجتماعی حال حاضر ایران، با سیدحسن موسویچلک، رئیس انجمن مددکاران ایران به صحبت نشستهایم تا بدانیم در لایههای زیرین جامعه ایران چه اتفاقاتی درحال وقوع است. از نظر شما وضعیت اجتماعی ایران بهطور کلی در چه شرایطی قرار دارد؟ در ابتدا میخواهم به وضعیت کلی شرایط آسیبهای اجتماعی در ایران اشاره کنم. از لحاظ اجتماعی در شرایط خوبی قرار نداریم. در حوزه پروندههای قضایی، طبق اعلام مسئولان قضایی آمار این پروندهها درحال افزایش است. آنچه از تحلیل محتوای گفتههای مسئولان قضایی برمیآید اینکه همه دغدغه افزایش این پروندهها را دارند، به تبع آن ورودی زندان ما هم درحال افزایش است. آماری نزدیک به ۶۰۰هزار نفر ورودی زندان داریم. تقریبا به ازای هر ۱۰۰هزار نفر جمعیت حدود ۸۰۰ نفر ورودی زندان داریم. طبق اعلام خود مسئولان سازمان زندانها، تقریبا تعداد زندانیان سه برابر ظرفیت کل زندانهاست و این یعنی اگر ۸۰هزار نفر ظرفیت داریم، زندانیان حدود ۲۴۰ هزار نفر هستند. از سویی دیگر در حوزه ازدواج و طلاق، با کاهش ازدواج و افزایش طلاق مواجه هستیم. درحالی که میانگین سن ازدواج افزایش پیدا کرده و تعداد مجردان بالا رفته است، طبق آمار ذکرشده جمعیتی بالغ بر ۱۱میلیون نفر در سن ازدواج هستند. همچنین درحوزه زنان سرپرست خانوار در سرشماری سال ۹۰، رشد داشتهایم. طبق آمار بیش از دومیلیون و ۵۵۰هزار زن سرپرست خانوار داریم. همین آمار در سال ۸۵، بیش از یک میلیون و ۶۰۰هزارنفر بوده و در سال ۱۳۷۵ حدود یک میلیون و ۲۰۰هزار نفر بود. بنابراین افزایش آمار طلاق نشاندهنده این است که با افزایش تعداد زنان سرپرست خانوار هم مواجهیم. درمورد بحث اعتیاد زنان و جوانان که در جامعه رو به افزایش است چه نظری دارید؟ در بحث اعتیاد، حدود ۱۶-۱۵ سال است که میگوییم تنها ۲ میلیون معتاد داریم. درحالی که باید بپذیریم شناسایی معتادین به موادمخدر صنعتی به این راحتی نیست. در حوزه موادمخدر مشکل دیگری که داریم اینکه گرایش به موادمخدر صنعتی افزایش یافته است، این مواد بهدلیل ویژگیای که دارد، عمدتا جوانان و نوجوانان را جذب میکند. از طرف دیگر در حوزه جرائم و آسیبها به سمتی میرویم که باید نگاه ویژهتری نسبت به زنان داشته باشیم. هنوز عمده مصرفکنندگان موادمخدر مردان هستند ولی دغدغه درمورد افزایش تعداد زنان معتاد نیز وجود دارد. از سویی دیگر سن افرادی که درگیر آسیبها و جرائم هستند روند نزولی داشته است. درحوزه کودکان نیز باید گفت که در مراکز نگهداری عمدتا کودکان متعلق به خانوادههای بدسرپرست هستند. یعنی کودکانی که والدین صلاحیت سرپرستی آنها را ندارند. مورد دیگر افزایش قتل است، بهویژه قتلهای خانوادگی، طبق اعلام پلیس آگاهی ناجا در سال ۹۱، قتل خانوادگی ۳۱ درصد بوده است. درحالی که در سال ۹۰ این آمار ۳۰ درصد بود و همچنین در سال ۹۱ ، ۲۰ درصد مقتولین زنان بودهاند. در حوزه سالمندی بهدلیل کاهش نرخ باروری، بالا رفتن امید به زندگی سالم، جمعیت سالمندی به سمت افزایش درحال حرکت است و اگر تدبیر نکنیم سالمندی بحران آینده جامعه ما خواهد بود. از سویی دیگر ساختار خانواده در ایران تغییر کرده است. در حوزه معلولیت میگویند ۱۰درصد مردم هر جامعه دچار یک نوع معلولیت هستند و طبیعتا یک بخش معلولیت جسمی و بخش دیگرش اجتماعی است. درنتیجه این موارد نشاندهنده چند مشخصه از وضعیت اجتماعی ماست؛ سلامت خانواده درخطر است، با کاهش سن افراد و تنوعپذیری مواجهیم و ویژگی مهم دیگری که وجود دارد، بحث فضای مجازی است. تاثیر حوزه مجازی در بخش اجتماعی به اندازهای است که کسی نمیتواند منکر این موضوع شود. وقتی همه این مولفهها کنار همدیگر قرار میگیرند، میبینیم وضعیت اجتماعی خوبی نداریم. برخی از جرائم هستند که در گذشته هیچ نامی از آنها برده نمیشد اما اخیرا بهدلیل آشکار شدن بعد اجتماعی آنها مسئولان نسبت به هشدار درباره تبعات آنها پرداخته اند، مثلا شیوع مصرف الکل. بهنظر میرسد باید نگاه ویژهای هم به این مسائل داشت.حتی وقتی با بحث مصرف مشروبات الکلی که چند وقتی است مطرح شده است، مواجه میشویم، میبینیم که ناگزیر به تاسیس مراکزی هستیم که نسبت به درمان این افراد اقدام کنند. این موارد ما را به چند مولفه کلیدی میرساند: در سیاستگذاری اجتماعی، حوزه اجتماعی و امور اجتماعی برخی مسئولان دغدغه جدی ندارند. درحالی که در قانون برنامه پنجم توسعه بهعنوان آخرین میثاق ملی و همچنین در سیاستهای کلی برنامه توسعه ردپایی از این موضوعات نمیبینیم. نکته دیگری که باعث شده حوزه اجتماعی مظلوم واقع شود و متعاقب آن آسیبهای اجتماعی مظلومتر شوند، رویکرد غالب سیاسی، امنیتی با حوزه مسائل اجتماعی از جمله آسیبهای اجتماعی است. از سویی دیگر نگاه تکبعدی یا اقتصادی-عمرانی به توسعه، باعث شده که از حوزههای اجتماعی غفلت شود. درحالی که حوزههای اجتماعی از طرحهای اقتصادی و عمرانی و مسکن تاثیر میگیرند. اما آیا پیوست اجتماعی مسکن مهر و سهام عدالت در این بخش تدوین شده است؟ این موضوع وجود چه خلأهایی را در جامعه نشان میدهد؟ متاسفانه پیوست تاثیرپذیری حوزه اجتماعی از تصمیمگیری سایر حوزهها مورد غفلت قرار میگیرد، به همین دلیل هیچ طرح و لایحهای نداریم که پیوست اجتماعی- فرهنگی داشته باشد. بحث بعدی عموما در حوزه سیاستگذاریها درجهت تقویت هویت فرهنگی، رویکرد ممیزی جریان داشته است. همیشه گفتهایم چه کاری نکنید، نه آنکه چه کاری بکنید. مثلا اگر دغدغه ناتوی فرهنگی و جنگ نرم را داریم، باید بدانیم جنس جنگ نرم فرهنگی است. اگر «حریم سلطان» امروز عدهای علاقهمند دارد، باید ببینیم چه تاثیراتی بر رفتار ما میگذارد و ما چقدر در راستای تقویت هویت فرهنگی، هویت قومی و ملی، هم هویت دینی و بالاخره زندگی در جامعه جهانی توانستهایم تبادل فرهنگی کنیم. از سویی دیگر برای نشاط اجتماعی در جامعه برنامه نداریم. یک بخش این موضوع به ممیزی فرهنگی برمیگردد، درحالی که اگر امروز شاهد هستیم که مصرف موادمخدر صنعتی افزایش پیدا میکند، اگر مصرف مشروبات افزایش یافته است، همه اینها یک پیام دارد؛ مردم به شادی بیشتری احتیاج دارند و همچنین رسانهها با خواستههای مردم هماهنگ نیستند. سه سریال را در ماه رمضان دیدیم که در هر سه دعوا موضوع اصلی است. گرچه نمیتوان منکر شد تحت تاثیر سیاستهای جهانی هم هستیم اما میتوانیم تدبیر کنیم. ما امروز یک سازمانی که مدافع حقوق اجتماعی مردم باشد، نداریم. مجلس از هیچ وزیری راجع به مسائل اجتماعی سوال نمیپرسد. درنطق پیش از دستور نمایندگان مجلس هیچ نکتهای درباره مسائل اجتماعی نیست. کمیسیون اجتماعی مجلس در همه ادوار همیشه وقتی تمام کمیسیونها پر میشد، از طرف دیگر سازمانهای اجتماعی هم توجیهگر وضع موجود هستند و ما سازمان اجتماعی هوشمند که در حوزه سیاستگذاری توان اجرا داشته باشد، نداریم. سازمان اجتماعی باید چنان هوشمند باشد که دیدهبانی و رصد مستمر داشته باشد. به دلیل اینکه مسائل اجتماعی از برنامههای ما جلوترند، تنوعپذیر، سیال و پیچیدهاند. لذا برای حل این پیچیدگی دیدهبانهایی را نیاز داریم که این مسائل را خوب ببینند. به همین دلیل بزرگترین چالش ما در این بخش، مدیریت اجتماعی است. هیچگاه ریاست سازمان بهزیستی را به یک مددکار اجتماعی و کارشناس اجتماعی نمیدهند. در سازمانهای اجتماعی، مدیران اجتماعی غریب هستند. یا نگاه سهل و ممتنع دارند یا میترسند و میخواهند بهصورت کجدار و مریز دوره مدیریتشان تمام شود. درنهایت اتفاقی که میافتد اینکه نیروی انسانی دچار مرگ تدریجی میشود. فردی که درگیر جرم و اعتیاد شده دیگر نمیتواند عامل توسعه شود، برای حل این مشکل مجبوریم کلانتری را افزایش دهیم و نیروی پلیس بیشتری به خدمت بگیریم و زندان را افزایش دهیم. درنتیجه وقتی سازمان اجتماعی قوی نداریم، هیچگاه دفاع خوبی از حوزه اجتماعی در مراجع تصمیمگیر و سیاستگذار صورت نمیگیرد. باید بپذیریم اگر دنبال مدیریت امور اجتماعی هستیم باید سرمایه اجتماعی را افزایش دهیم و لازمه این کار این است که آگاهی اجتماعی را افزایش دهیم و شفاف باشیم، سپس مشارکت اجتماعی را افزایش دهیم و اگر قرار است در این بخش تحولی صورت بگیرد، مطمئنا با مشارکت مردم و تشکلهای غیردولتی است که میتوانیم در مدیریت امور اجتماعی در کشور موفق شویم. امروزه در دنیا از ظرفیت بزرگ تشکلهای غیردولتی در حوزه تصمیمسازی، اجرا و نظارت استفاده میکنند. اما در ایران فقط در حوزه اجرا، آن هم در مواقعی که دولت توان انجام کار را ندارد، استفاده میشود. از سویی دیگر در تشکلهای اجتماعی انجمن جامعهشناسان ایران را داریم که حتی در برگزاری همایشهایش هم دچار مشکل میشود و سازمان دیگر انجمن مددکاران ایران است که از سال ۴۲ سابقه دارد که رئیس آن خودم هستم. اما من بهعنوان رئیس این مجموعه هر کجا که شرکت میکنم با پسوند تشکل میروم. بر فرض مثال اتاق بازرگانی ایران یک بخش غیردولتی و ناظر بر اصل ۴۴ قانون اساسی است اما چرا در حوزه اجتماعی نمیتوانیم همانند حوزه اقتصادی، یک سازمان نظیر انجمن مددکاری را ناظر اجرای مصوبات و طرحهای اجتماعی قانون داشته باشیم؟ چرا نمیخواهیم از این ظرفیت استفاده کنیم؟ ما کمتر خواستهایم مسائل اجتماعی را بهعنوان یک واقعیت اجتماعی نگاه کنیم. وقتی نمیخواهیم بهعنوان یک واقعیت اجتماعی این مسائل را بپذیریم، طبیعتا برنامهریزی هم رفع و رتق امور میشود. گفتید باید به مسائل زنان بهصورت ویژه نگاه کرد. این درحالی است که برخی زنان در کشور ما از سوی مسئولان «زنان ویژه» نام گرفتهاند اما هنوز هیچکس نمیداند یا نمیخواهد بگوید که برای بهبود وضعیت از این زنان چگونه باید از آنها حمایت کرد. این مساله پیش از انقلاب هم وجود داشت، آیا این زنان بهعنوان زنان ویژه در مراکز بازپروری نگهداری میشدهاند یا تحت پوشش زنان معتاد و متکدی بودند؟ بعد از انقلاب مراکز بازپروری برای زنان ویژه داشتهایم. چهار مرکز در تهران و یک مرکز در مشهد است. در آن مراکز تحت عنوان «زنان ویژه» نگهداری میشدهاند، اما باید بگویم من واژه «زنان ویژه» را قبول ندارم چراکه یک کلمه مثبت را برای یک کار منفی بهکار بردهایم. درحالی که از سال ۷۸ تلاش شد این اصطلاح را از ادبیات اداری حذف کنیم و به جایش «زن آسیبدیده اجتماعی» را گذاشتیم. این گروه از زنان به دو دسته تقسیم میشوند: دسته اول، روسپی هستند یعنی دنبال کسب درآمدمیباشند و دسته بعدی، گروهی هستند که اغفال شدهاند و میخواهند برگردند. در آئیننامه کارآموزی و بازپروری اجتماعی، مشخص شده سازمان بهزیستی مسئولیت این گروه از افراد را باید برعهده داشته باشد و به همین دلیل از زمان تشکیل سازمان بهزیستی مراکز بازپروری زنان وجود داشته است. اما از سال ۷۸، مرکز بازپروری شفق تعطیل شد ولی در استانهایی که آمار بالاتری داشتند، مراکزی با ظرفیت حداکثر ۳۰ نفر در استانها راهاندازی شد که هیچگونه تابلویی نداشت. برنامههایشان بهتدریج تغییر کرد و اکنون ۳، ۴ مرکز در کشور برای این زنان وجود دارد که این افراد یا از طریق مراجع قضایی یا بهصورت خودمعرف به آنجا میروند. در آنجا خدمات روانشناختی و مددکاری اجتماعی میگیرند و هر حمایتی که برای بازگشت به جامعه نیاز داشته باشند، توسط سازمان بهزیستی انجام میشود. اما باید بپذیریم بازگشت این افراد به جامعه سه مشکل دارد؛ اول اینکه خودشان باور ندارند که میتوانند برگردند و زندگی سالم داشته باشند. دوم اینکه گاه خانواده باورش نمیکند و این پذیرش را انجام نمیدهد و در آخر جامعه است که پذیرای آنها نیست؛ یا نگاه سوءاستفاده به این افراد دارند یا طرددشان میکنند. این گروه از زنان، معلول عوامل دیگر هستند. ممکن است شخص در خانواده نابسامان بوده یا درگیر مسائل اعتیاد بوده است، بنابراین از خانه فرار میکند؛ اکثر کسانی که در این بخش هستند، نیاز مالی دارند. بهنظر میرسد بعد از مدتی که این موضوع در جامعه کتمان میشد اخیرا نهادهای حاکمیتی قبول کردهاند که زنان ویژه یا آسیبدیده هم وجود دارند. مثلا چند سال پیش رئیسپلیس تهران گفته بود تنها یکصد زن خیابانی در تهران داریم. حتی اگر بدانیم تعداد زنان چقدر است و جمعشان کنیم هم به حل قضیه کمک نمیکند، چون این قضیه ضربتی بهوجود نیامده است که ضربتی از بین برود. البته نیروی انتظامی طبق قانون خودش عمل میکند و مسئول است با مظاهر فساد برخورد کند. باید بپذیریم این افراد در همین اجتماع دچار آسیب میشوند در خانوادهها طلاق میگیرند، در محیط کار آزار میبینند لذا باید نگاه تکبعدی به حوزه مسائل اجتماعی را کمرنگ کنیم. یکی از دغدغهها این است که همیشه به گونهای نگاه میکنیم که فرد مقصر است. بهنظرم ظلم در حوزه اجتماعی اتفاق میافتد. زمانی که نگاه پزشکی یعنی نگاه فردی را بر نگاه اجتماعی غالب میکنیم، ما میگوییم فرد مجرم هم در جامعه هم در خانواده مقصر است، درواقع باید یک نگاه کلگرا و همهجانبه نسبت به این موضوع داشت. اما متاسفانه اکنون همه انرژی خود را میگذارند که بگویند تنها فرد مقصر است و این نگاه اتفاقا نگاه خطرناک درحوزه اجتماعی است که بگوییم جامعه نقشی ندارد، خانواده نقشی ندارد، فقط فرد است که خودش را درگیر آسیب اجتماعی کرده است. باید بپذیریم خشونت خانگی، خودکشی، زن آسیبدیده، شرب خمر داریم. وقتی بهعنوان یک واقعیت اجتماعی این مسائل را پذیرفتهایم، آنوقت رویکردهای برنامهریزی اجتماعی و فرهنگی میشود، بنابراین برای موضوعی که از جنس مسائل فرهنگی و اجتماعی است باید با رویکرد فرهنگی، اجتماعی نه با رویکرد انتظامی، امنیتی و قضایی تصمیم بگیریم. البته بخشی از این موضوع امنیتی است اما نه تا جایی که وجه غالب امنیتی بشود. چند روز قبل وزیر ارتباطات اعلام کرده بود: «کمتر از ۱۰درصد درگیر فیلترینگ هستند». درست است فضای مجازی تهدیدکننده است اما فضای مجازی یک فرصت است، پول به حساب میریزیم، در کنکور ثبتنام میکنیم، تجارت میکنیم، خیلی موارد را انجام میدهیم اما چون نگاه امنیتی است آن ۱۰ درصد بر ۹۰ درصد مفید، غالب شده است. این نگاه را باید اصلاح کنیم. سازمانها و وزارتخانههایی که در زمینه زنان آسیبدیده دخیل هستند را نام ببرید؟ اعلام شده، آمار هپاتیت C در تهران رو به افزایش است. در حوزه زنان فردی که دچار مشکل میشود، چند سازمان به نامهای بهزیستی، نیروی انتظامی، دادگستری، درمرحله شناسایی و ارائه خدمات مسئول هستند و بعد برای کارآموزی و سوادآموزیشان سازمان فنی و حرفهای، آموزش و پرورش و نهضت سوادآموزی دخیل هستند و در بخش جسمی مسئولیت برعهده وزارت بهداشت است. در مورد جمعکردن بیخانمانها که شهرداری تهران طی گزارشی اعلام کرد، در تیرماه به این کار اقدام کرده است چه نظری دارید؟آیا تنها جمعآوری این افراد از سطح خیابان کافی است؟ و به زندان فرستادن افراد متکدی موجب نمیشود که زندان کارکرد سالمسازی افراد را از دست بدهد؟ طبق مصوبه شورایعالی اداری که سال ۷۸ داشتهایم، تقریبا ۱۱ سازمان در این بخش دخیل هستند. وزارت کشور، استانداری، شهرداری، فنی حرفهای، تامین اجتماعی، وزارت بهداشت، بهزیستی، سازمان مددکاری، کمیته امداد، سازمان زندانهاو دادگستری در این بخش مسئولیت دارند. شناسایی این افراد با نیروی انتظامی و شهرداری است. مرکز نگهداری اولیه این افراد با شهرداری است و بعد از شناسایی غربالگری میشوند، عدهای تحت پوشش بهزیستی و عدهای تحت پوشش کمیته امداد قرار میگیرند و اگر مجرم باشند به زندان میروند. طبق قانون ۷۱۲ و ۷۱۳ قانون مجازات اسلامی تکدیگری جرم محسوب میشود و کسانی که افراد صغیر را به تکدیگری مجبور میکنند، مجرم هستند. وقتی مرتکب جرم میشوند، قاضی حکم صادر میکند. وقتی به قضیه بیخانمانها نگاه میکنیم میبینیم هیچ آدم توانمندی بیخانمان نیست البته متکدی حرفهای هم داریم که درآمد دارد اما معتاد خیابانی که بیخانمان میشود، طبعا شرایط زندگی خوبی در محیط خانواده نداشته است که بیخانمان شده و اگر بارها زندانش ببرند چون جایی ندارد باز به خیابان پناه میآورد. این قبیل موضوعات، پیچیدگی مسائل اجتماعی را نشان میدهد که نگاه سهلانگارانه به این موضوعات پیچیده خطرناک است. بهنظر شما دلیل بالا رفتن سن ازدواج در سالهای اخیر چیست و چرا جوانان اعلام میکنند که رغبتی برای ازدواج یا فرزندآوری ندارند؟ کاهش رغبت جوانان به ازدواج یا فرزندآوری دلایل مختلف دارد که همهاش اقتصادی نیست. بحث افزایش جمعیت در شورایعالی انقلاب عالی فرهنگی مصوبه داشت و هم تاکیدات مقام معظم رهبری که باعث شد در مجلس این قضیه را پیگیری کنند. اما باید دید با این سیاستها و مثلا با دادن تنها یک سکه چه کسی حاضر است بچهدار شود؟! درحالی که نیازهای بچههای امروز تنها اقتصادی نیست. باید زمان بیشتری روی این قضیه گذاشت. ذهن بچههای امروز تغییر کرده است. چنین است که سیاستهای فرزندآوری تاکنون موفق نبوده است. بر فرض مثال: مرخصی زایمان را به ۹ ماه تغییر دهیم، چه کسی حاضر است به خاطر سه ماه مرخصی یا دو هفته مرخصی برای مردان اقدام به فرزندآوری کند. بهنظرم نوع سیاستهایی که تدوین میشود، سیاستهای افزایش جمعیت نیست. ما یک دوران پنجره جمعیتی را داریم که تمام دنیا در دوران پنجره جمعیتی (جمعیت فعال) روی این بخش سرمایهگذاری میکنند. پویایی اجتماعی، اقتصادی خود به خود علاقه به ازدواج و فرزندآوری هم بهوجود میآورد اما ما نسبت به این پنجره جمعیتی غفلت میکنیم. پنجره جمعیتی همیشه عاملی برای جهش اقتصادی و جهش پیشرفت کشور است. چون بیشترین جمعیت فعال را دراین مقطع زمانی داریم. ایران حتی در ۲۰، ۳۰ سال آینده مشکل کاهش جمعیت نخواهد داشت، اما بعد از این دوره جمعیت فعال خود را از دست خواهد داد. از سویی دیگر افراد امروز اطلاعات بیشتری دارند و نوع نگاهشان به زندگی با نوع نگاه پدرانشان متفاوت است. اکنون فرد احساس عدم امنیت دارد. با وجود اینکه خانه، شغل و ماشین هم دارد اما چون احساس عدمامنیت دارد و امید به آینده در وجودش نیست، خودش را درگیر ازدواج نمیکند. دلیل افزایش قتلهای ناموسی بهدلیل عدم تعهد زن یا مرد، وجود طلاقهای خاموش یا ازدواج پسران با دختران سن بالا چه میتواند باشد؟ آیا دلیل تمام این مسائل اقتصادی است؟ دلیل این تغییرات تماما اقتصادی نیست. چون از حوزه اجتماعی غفلت کردهایم و درجهت تقویت هویت فرهنگی و اخلاق اجتماعی به طور کامل کار نکردهایم. حتی پیامبر اکرم(ص) میگویند: «من برای تکمیل اخلاق اجتماعی آمدهام.» وقتی دروغ میگوییم، دروغ هر بنیانی را خراب میکند. در شرایط فعلی برای اینکه اثبات کنید راست میگویید، باید تلاش کنید. وقتی دروغ مبنای بهرهمندی از فرصتها میشود، بر روابط افراد تاثیر میگذارد، وقتی صداقت باشد روابط زناشویی با پنهانکاری همراه نمیشود. البته بخشی از این مسائل به رسانهها بازمیگردد. وقتی برخی مشتاق دیدن سریالهای ترکی میشوند و این کشورها بهدلیل همسایگی با ایران تشابهاتی دارند و چند مساله را عادیسازی میکنند. اول، عادیسازی مصرف مشروبات الکی. دوم: شکستن حریم خانواده و عادیسازی مسائلی که از نظر ما تابو است. وظیفه صداوسیما در مقابله با این اتفاق و تضاد فرهنگی چیست؟ صداوسیما نگاه اجتماعی در تدوین برنامهها داشته باشد. ما بهعنوان انجمن مددکاران اجتماعی ایران، ۲ بار از رئیس صداوسیما درخواست کردهایم که نشستی داشته باشیم تا بگوییم مسائل و اتفاقات چیست و تاکنون موفق نشدهایم. درحالی که هیچکس به اندازه ما اطلاعات کاملی از وضعیت اجتماعی در حوزه معلولان، سالمندان، جوانان و …ندارد، چون مددکاران ما در همه جا حضور دارند و این اطلاعات فانتزی نیست بلکه بهصورت عینی و تجربی اتفاق افتاده است. عدهای میگویند نباید به این صورت به توصیف مسائل بپردازیم و در واقع اعلام این آمارها بهنوعی سیاهنمایی است. نظر شما درمورد ارائه آمارها چیست؟ آمارها را باید به دو شکل ارائه دهیم. یک: به مسئولان سیاستگذار که آمارهای تلخ را هم باید به آنها گفت، چراکه لازمه برنامهریزی و تحلیل وضع موجود آمار کامل و درست است. بخش دیگر مردم هستند که اگر آنها را حساس نکنیم که مشارکتشان بسیار اهمیت دارد و برای حساسسازی مردم باید آمار و اطلاعات درست بدهیم. در سبد خانوار ما آموزشهای اجتماعی، فرهنگی وجود ندارد، پس چطور میتوان توقع داشت که جامعه برخوردار از سلامت اجتماعی داشته باشیم. آموزش اجتماعی باید فراگیر و مستمر شود. در راستای کمک به مردم از لحاظ اجتماعی، اورژانسهای اجتماعی که خودتان موسساش بودید، راهاندازی شد. میزان استقبال و مراجعه مردم به این اورژانسهای اجتماعی چه میزان است؟ اورژانس اجتماعی یک تفکر است که در سال ۷۸ راهاندازی شد و به ۱۴ سالگی رسیده است. چرا برای هر موضوعی باید اول برویم کلانتری بعد دادگاه و سپس مددکاری اجتماعی، ما میگوییم: بعضی از موضوعات را میتوانیم با مداخلات اجتماعی حل کنیم، قبل از اینکه پرونده قضایی تشکیل شود یا فرد به زندان برود.درواقع دنبال این تفکر بودیم که مداخلات اجتماعی قبل از مداخلات قضایی قرار بگیرد و بعد بین خانه و کلانتری قرار بگیرند تا برای هر موضوعی مردم به کلانتری نروند و محدودیت زمانی و مکانی برای دسترسی به منابع اجتماعی کم شود. از طرف دیگر مردم در منطقه خود معمولا کافیشاپ و مغازه را میشناسند اما بعضا از مراکز اجتماعی بیخبر هستند. اکنون ما رشته مددکاری اجتماعی با گرایش اورژانس را تاسیس کردهایم تا به صورت آهسته و پیوسته مردم در جریان خدمات اجتماعی قرار بگیرند. با این وجود بودجه و نیروی انسانی در این زمینه کم است. درحالی که اگر اورژانسهای اجتماعی را افزایش بدهیم، کاهش ورودی به سیستم قضایی، انتظامی و زندانها را خواهیم داشت و طبیعتا پایداری امنیت اجتماعی را خواهیم داشت که با زور تحقق پیدا نمیکند. وضعیت این سازمان از لحاظ منابع مالی چگونه است؟ در سال ۹۲ روزی ۴۰ درصد بودجه ما کاهش داشته است. نمیدانم چه علامتی دیدند یا فکر کردند که وضعیت آسیبها بهتر شده که ۴۰ درصد بودجه را کاهش دادند. بودجه آسیبها در قانون سال گذشته ۴۰ میلیارد بوده و امسال به ۲۸ میلیارد تقلیل پیدا کرده است. مورد بعدی که دربارهاش سوال وجود دارد، شرایط سالمندان در جامعه است که بهصورت گسترده در سطح شهر میبینیم که بعضا سالمندان بیخانمان وجود دارند، چه تصمیمی درمورد شرایط این قشر وجود دارد؟ برای تحلیل این قضیه باید چند مولفه را درکنار هم بگذاریم که ساختار خانواده تغییر کرده است. نظام تامیناجتماعی قوی نداریم. بعضا سالمندان مانند گذشته جایگاهی در ساختار خانواده ندارند. در نظام تامیناجتماعی کسی که بازنشسته میشود، بازهم باید کارکند تا بتواند مخارجش را تامین کند. البته سالمندی نشان از موفقیت حوزه بهداشت دارد، اما تعداد افراد پیر بانشاط ما چقدر است؟ ما پیر بانشاط نیاز داریم و اینکه ارتباط بین نسلها برقرار شود. ما باید برای ساختن انسان هزینه کنیم. به همین دلیل سلامت اجتماعی نه سر فصل بودجه، نه قانون برنامه ماست و تا بهحال در ایران یک بار هم سلامت اجتماعی سنجش نشده است. سلامت اجتماعی است که انسان سالم را به جامعه تحویل میدهد. ما باید در حوزه اجتماعی به سمتی برویم که هوشمند و واقعبین باشیم، رویکرد اجتماعی را تقویت کنیم، مدافع حقوق اجتماعی مردم باشیم، آیندهنگر باشیم و رویکرد سلامتنگری را با اولویت سلامت اجتماعی در جامعه جا بیندازیم وگرنه مسالهای که جامعه ما را تهدید میکند، مسائل اجتماعی فرهنگی است که جامعه ما را از داخل تهی میکند. درباره مدیریت نشاط صحبت میکنید و آیا شادیهای بعد از فوتبال منطقی بود؟ ما باید به سمتی برویم که دغدغهمان ساختن جامعه باشد. لازمه ساختن جامعه، دادن فضا به نخبگان است تا حرف کارشناسی بزنند. باید واقعیت را بگوییم.چرا برنامه نود اجتماعی نمیگذاریم که از پایه، کارشناسان تحلیل و نقد کنند نه اینکه توجیهگر وضع موجود باشند. اهمیت مسائل اجتماعی ما بسیار زیاد است. نشاط اجتماعی فقط خنده نیست. شایستهسالاری باعث نشاط میشود. وقتی احساس میکنم حقوقم رعایت میشود، احساس نشاط میکنم. مردم برای شادی نباید منتظر دولت باشند و از سویی دیگر سیاستگذاریها بر مساله نشاط عمومی تاثیرگذار است. ما در تاریخ کشورمان جشنهای قومی زیادی داریم. مانند جشن خرمن، جشن شکوفه اما برخی مسئولان بهجای کمک به برگزاری جشنها بعضا سنگاندازی میکنند. دو واقعه اخیر(انتخابات و برد فوتبال) نشان داد مردم به شادی نیاز دارند. جوانان برای تخلیه انرژی به شادی نیاز دارند اما این اتفاق کمتر درجامعه میافتد. بهعنوان سوال آخر میپرسم شما بهعنوان رئیس انجمن مددکاران اجتماعی ایران از دولت جدید و دکتر روحانی چه تقاضایی برای تقلیل آسیبهای اجتماعی دارید؟ اول اینکه در سیاستگذاریهای کشور، حوزه اجتماعی را پررنگتر ببینند. همانگونه که در مراسم تنفیذشان به پیشگیری از آسیبها و افزایش سرمایه اجتماعی اشاره کردند. سپس مدیران اجتماعی و روسای سازمانهای اجتماعی را افراد اجتماعی بگذارند. اگر براساس شایستهسالاری بخواهند اقدام کنند هرکس در جای خود قرار گیرد و ما بعضا از این موضوع رنج بردهایم. از سویی دیگر سازمانهای اجتماعی را بهگونهای هدایت کنند که از جانبداری سیاسی پرهیز کنند و بعد پیوست اجتماعی فرهنگی در تدوین تمام لوایح و طرحهای ملی الزامی باشد. نکته بعدی آقای روحانی خود را موظف کند هر سال یک گزارش از وضعیت اجتماعی به مردم بدهد، تا بهحال هیچ رئیسجمهوری گزارشی از وضعیت اجتماعی ارائه نکرده است و ما نیز این آمادگی را داریم بهعنوان انجمن مددکاران اجتماعی ایران در این زمینه آمارها را به وی برسانیم. بحث بعدی این است که دکتر روحانی از تشکلهای صنفی دفاع کنند، از برنامهها و طرحهای اجتماعی حمایت کنند و نگاه امنیتی از حوزه اجتماعی و سازمانهای غیردولتی به حداقل برسد. از بیان واقعیتها توسط کارشناسان اجتماعی واهمه نداشته باشند و آقای روحانی بهعنوان رئیس قوه مجریه با اینکه از لحاظ کاری فشرده هستند، جلساتی با کارشناسان اجتماعی داشته باشند و اجازه دهند رسانهها و تشکلهای غیردولتی با آزادی بنویسند، زیرا این موضوع بسیار تاثیرگذار است که باعث میشود فساد کمتر و پاسخگویی بیشتر شود و در پایان درباره وزیر پیشنهادی رفاه، علی ربیعی میگویم: در برنامههایی که وزیر پیشنهادی تعاون، کار و رفاه به مجلس ارائه کرده، به اقشار آسیبپذیر معلولان، کودکان و زنان و همچنین کاهش آسیبهای اجتماعی توجه ویژهای شده است. با توجه به اینکه وزارتخانههای رفاه، تعاون و کار باهم تجمیع شدند به همین دلیل باید برنامههای وزیر پیشنهادی در این سه حوزه خلاصه شود و نهاینکه فقط به یک حوزه بپردازد و البته توجه به این سه حوزه در برنامههای وی آمده است. موادمخدر، سالمندان، آسیبهای اجتماعی، معلولان، قانون تامین زنان و کودکان بیسرپرست و … از جمله موضوعاتی هستند که در حوزه اجتماعی و رفاهی وجود داشته که باید بیشتر به آنها پرداخته شود. برنامههای وی از یک جامعیتی برخوردار بوده و به اسناد بالادستی نیز توجه کافی شده و برنامههای او در سه بخش تعاون، کار و رفاه اجتماعی به مجلس ارائه شده است.
موسوی چلک، سید حسن
________________________________________ منبع:روزنامه آرمان/۲۲مرداد۹۲