رجانیور نوشت: یکی از همسایگان می گوید: ” آقای لی وان و همسرش نجار بودند و وضع مالی خوبی داشتند اما به خاطر قماربازی آقای وان ورشکست شدند. با وجود این، عشق آنها تداوم یافت. وان به همسرش اجازه نمیداد تا زیاد کار کند. آنها صاحب ۷ فرزند هستند.”
به علت مشکلات، وان مجبور شد تا خانه ی بزرگش را بفروشد و خانه ی کوچکتری بسازد. وی علیرغم مخالفت همسرش نجاری را هم رها کرد و به دنبال استخراخ سنگ رفت.
گرچه داستان لی وان داستان جدیدی نیست اما بسیاری هنوز هم می خواهند بدانند چرا وی علیرغم مخالفت همسایگان و مقامات محلی قبر همسرش را نبش نمود؟ چرا یک فرد سالم چنین رفتار عجیبی دارد؟ آیا همسر مرده دوباره دفن شده است؟ گزارشگران به سراغ قای لی وان رفتند تا جواب سوالات را پیدا کنند.
وقتی از آقای وان لی دلیل آوردن جسد همسر مرده اش به خانه را جویا شدند وی در پاسخ گفت: “فوریه ی ۲۰۰۳ در کوهستان مرکزی کار می کردم که خبر مرگ همسرم را به من دادند. فورا به خانه رفتم و سعی کردم تا آدمها را از دفن همسرم منصرف کنم. یکی گفت دیوانه ام، چون اگر مرده را دفن نکینم، روح وی آزاد نمی شود. بنابراین به آنها اجازه دادم تا هر کاری می خواهند بکنند. یک سال بعد، یک روز بارانی، به تنهایی به قبرستان رفتم تا جسد همسرم را از قبر بیرون بیاورم. باقی مانده ی جسد وی را در کیف گذاشتم. از ترس خبردار شدن مردم، گودال کوچکی کندم و باقیمانده ها را در آن گذاشتم و آن را پر کردم.
از آن زمان از فکر اینکه چگونه او را به خانه بیاورم شبها خوابم نمی برد. کمی ماسه و سیمان و چسب خریدم و چند روز در قبرستان ماندم تا با باقیمانده ی جسدش مجسمه ی او را بسازم.
بعد از دو ماه، موفق شدم همسرم را نجات دهم. وقتی بچه هایم مجسمه ی او را دیدند بسیار شگفت زده شدند. در ابتدا تصور کردند که به خاطر دلتنگی مجسمه ی وی را ساختم. وقتی حقیقت را به آنها گفتم، بسیار دستپاچه شدند و سعی کردند تا مرا متقاعد کنند مادرشان را دوباره به گورستان برگردانم. اما توجهی به حرف آنها نکردم و اصرار کردم که همسرم زنده است.
داستان لی وان توجه رسانه های محلی و خارجی را به خود جلب کرد. آقای ترانگ سان، فرماندار شهر لاهام در سال ۲۰۰۵ شکایت هایی را در این مورد از مردم محلی دریافت کرد. ساکنان محل نگران آلودگی محل زندگی خود و تاثیرات اجتماعی آن بودند.
سان می گوید:” از وان خواستیم تا همسرش را مجددا دفن کند و وان هم موافقت نمود. اما مدتی بعد، مردم محلی به شکایت های خود به علت تداوم رفتار وان ادامه دادند. هنوز هم مورد آقای وان حل نشده است.
وان، علیرغم نگاه مردم، نزدیک ۱۰ سال است که با باقیمانده ی همسر مرده ی خود زندگی می کند. برخی اوقات وی از فروشگاه های لوازم آرایشی برایش خرید می کند. در ابتدا، مردم فکر می کردند وی آنها را برای دخترانش می خرد اما فهمیدند که وی لوازم آرایشی را برای همسر مرده اش تهیه می کند. او مجسمه را با رژلب و کرم پودر آرایش می کند.
وان می گوید: ” مجسمه را هر روز تمیز می کنم. همسرم به زیبایی ملکه ها و مدل های معروف است. زیبایی او را حتی می توان با لیدی کیو مقایسه کرد. ( لیدی کیو زن زیبایی در اثر معروف “افسانه های کیو” نوشته ی شاعر کبیر نگوین دوو در قرن ۱۹-۱۸ میلادی می باشد.) وقتی همسرم زنده بود هرگز لباس هایی به این زیبایی به تن نکرد، به این خاطر مجبورم لباس های زیبای زیادی برایش تهیه کنم. لباس های او را روزی دو بار عوض می کنم. مردم می گویند من دیوانه ام چون از لاشه نگهداری می کنم. اما من به شدت معتقدم او همیشه با من است و تا زمان مرگ خودم با او می خوابم.