از دید اصولگرایان، این حق خانم راستگو بوده که بهعنوان یک عضو شورای شهر، تصمیم بگیرد و انتخاب کند که به چه کسی رای دهد؟ این انتظار و توقع اصلاحطلبان از وی که همه اعضای فراکسیون باید به تصمیمات جمعی احترام بگذارند، از دید اصولگرایان، مصداق روشن استبداد، تحکم و دیکتاتوری است.
آنان همچنین مدعی هستند با اینکه آقای عباس جدیدی به جناح آنان تعلق دارد اما وقتی به جای آقای قالیباف به آقای محسن هاشمی رای داد، اصولگرایان به هیچ روی از وی کدورتی به دل نگرفتند.
اما با وجود همه سرزنشها و استدلالهای اصولگرایان نسبت به اصلاحطلبان و با در نظر گرفتن همه دستهگلهایی که آنان به واسطه عملکرد «آزادمنشانه» رای خودشان میفرستند، همانطور که گفته شد عمل خانم راستگو، غیردموکراتیک بود و دفاع اصولگرایان از وی و متقابلا حملاتشان به اصلاحطلبان و متهمکردن آنان به رفتار غیردموکراتیک، نهایت فرصتطلبی سیاسی است.
این درست است که راستگو از این حق برخوردار است که به هرکس که میخواهد رای دهد اما همه این حق و حقوق، زمانی تحقق مییابد که وی به اعتبار شخص «الهه راستگو» انتخاب میشد و به عضویت شورا درمیآمد. اما آیا رای خانم راستگو، به واسطه اینکه ایشان «الهه راستگو» بودند به ایشان داده شد؟
به بیان دیگر، اگر خانم راستگو در فهرست اصلاحطلبان نمیبود، همین میزان رای را میآورد؟ تصور نمیرود که نه خانم راستگو و نه طرفداران جدید اصولگرای وی، بتوانند چنین ادعایی را مطرح کنند. بنابراین رای ایشان اخلاقا و اصولا برحسب ضوابط و قواعد دموکراسی، تعلق به خودشان نداشته و تعلق به جریان سیاسیای دارد که موجبات انتخاب ایشان را فراهم آورده است.
اگر ایشان بهراستی مایل هستند که حسب انتخاب فردی و شخصی خود تصمیمگیری کند، در آن صورت اخلاقا موظف بود روزی که اصلاحطلبان، وی را در فهرست خود قرار دادند به آنها میگفت در صورتی که انتخاب شود، هیچ تعهدی به تصمیمات جمعی و اهدافی که به مردم اعلام شده و به واسطه آن رای گرفته شده ندارد و هر طور که صلاح دید، عمل میکند.
اما در عمل خانم راستگو بعد از آنکه از اعتبار اصلاحطلبان استفاده (یا درستتر بگوییم سوءاستفاده کرد) مقایسه آقای جدیدی با نامبرده که بعضا از سوی اصولگرایان صورت میگیرد هم قیاس معالفارق است. به همان میزان که حضور خانم راستگو در شورای شهر مدیون اصلاحطلبان است، به همان میزان حضور آقای جدیدی صرفا و فقط مدیون و مرهون «عباس جدیدی» است.
تقریبا اکثریت قریببهاتفاق رایدهندگان تهرانی، به واسطه شخصیت ورزشی وی، به واسطه علاقه به کشتی و اینکه آقای جدیدی در مقطعی قهرمان المپیک و قهرمان ملی کشور بودند، به وی رای دادند. به عبارت دیگر چه عباس جدیدی در فهرست «آبادگران» بود چه در فهرست کارگزاران یا اصلاحطلبان و دیگر اصولگرایان، همین میزان رای را میآورد چون رای به جدیدی به واسطه فهرست نبود. این چه دخلی به خانم راستگو پیدا میکند که اگر در فهرست اصلاحطلبان نبود یکهزارم این رای را هم نمیآورد؟
بعید به نظر میرسد که اصولگرایان این نکات و قواعد ابتدایی، بدیهی، اولیه دموکراسی، حزبی و کار تشکیلاتی را ندانند. اما اینکه با وجود این، چرا خود را به تجاهل زده و با همه وجود به دفاع از عمل غیراخلاقی خانم راستگو برخاسته و اصلاحطلبان را متهم میکنند شاید در گرو این پرسش است که اصولگرایان بهراستی چقدر پایبند به ضوابط اخلاقی در سیاست هستند؟
پاسخ به این سوال البته بارها برای مردم روشن شده است.
شرق