ایسنا: حسین پاکدل دور از قیل و قال مرکز هنرهای نمایشی یا دردسرهای تلویزیون،وسط باغ ایرانی در گوهردشتِ کرج کافه کتابی راه اندخته و حسابی مشغول است؛ نمایشنامههای تازه مینویسد و برای کافه کتابش کلی برنامه دارد.
این چهره تئاتری در یکی از آخرین روزهای اسفند ماه ۹۲ پذیرای خبرنگار تئاتر خبرگزاری دانشجویان ایران ، شد تا گفتگویی مفصل درباره دلایل نپذیرفتن مدیریت مرکز هنرهای نمایشی، ممنوعالکاری در تلویزیون، فعالیتهای تازهاش در تئاتر و البته کافه کتاب «همیشه» داشته باشیم.
شما عجیب شبیه آقای پاکدل هستید!
قفسههای تازه پر از کتاب، صدای آرامبخش موسیقی، میز و صندلیهای نقلی و هنرمندی خوشرو که میزبان ماست، گفتگو در چنین فضایی انجام شد. هنوز در کار سلام و احوالپرسی هستیم که مردی میانسال وارد کافهکتاب میشود. به حسین پاکدل سلام کرده و بلافاصله میگوید:« آقا نمیدانم شما پاکدل را میشناسید یا نه، قبلترها در تلویزیون بود، حالا در کار تئاتر و سینماست. برادری هم دارد که بازیگر است، شما عجیب شبیه او هستید، تا بحال کسی این را به شما گفته؟!»
و همین که حسین پاکدل میگوید:«من پاکدل هستم» اول باور نمیکند بعد گل از گل مرد میشکفد و کلی ذوق کرده و تازه با او احوالپرسی گرمی میکند.
نمیخواستم اثری ابتر اجرا کنم
گفتوگو را با فعالیتهای تازه پاکدل در تئاتر آغاز میکنیم اما برای رسیدن به فعالیتهای تازه کمی به عقبتر رفته و با نمایش ناکام «عشق و عالیجناب» شروع میکنیم.
پاکدل درباره سرانجام این نمایش گفت: «نتوانستیم علی رغم قول و قرارها و مکتوبات موجود آن را مطابق دلخواهمان به صحنه بیاوریم چون اعمال تغییراتی که مد نظر مدیران وقت بود، باعث میشد اثری ابتر به صحنه برود و حس کردم با قبول آن تغییرات غیر منطقی، در حق تاریخ، ذات هنر،همکاران گروه و خودم ظلم کردهام بنابراین از اجرایش انصراف دادم.البته هزینه سنگینی داشت. حدود دو سال تلاش کردم بدهیها را بپردازم هر چند عوامل اصلی و کل بازیگران ، علیرغم تلاش بیوقفهشان، به احترام تئاتر و این تصمیم ریالی دریافت نکردند. من در وقت خودش در این خصوص با شما خیلی حرف زدم و منعکس شد، بنظرم وقت آن است از این اتفاقات عبور کنیم و به آینده امیدوار باشیم. مهم این است که از این پس طوری نشود هنرمندان وقتی سراغ مفاهیم بومی و تاریخی میروند به زحمت بیفتند.»
ادای دین به اسماعیل فصیح
او از اجرای نمایش «یک صبح ناگهان» در سال آینده خبر داد و توضیح داد: «قرار است این نمایش را نیمه دوم ۹۳ در تالار استاد سمندریان تماشاخانه ایرانشهر اجرا کنیم. این نمایش اقتباسی کاملا آزاد از یکی از آثار اسماعیل فصیح است و نوعی ادای دین به این نویسنده بزرگ. امیدوارم حق مطلب را درباره ایشان ادا کنیم و این اجرا رویکرد دوبارهای به آثار ایشان باشد چرا که آثارشان ظرفیتهای بسیاری برای هنرهای نمایشی ما دارد. اسماعیل فصیح جدای از خلق آثار ماندگار به شکل گسترده خواننده کتاب تربیت کرده و دین بزرگی به گردن ادبیات معاصر دارد.»
پاکدل با ارایه توضیحاتی درباره دیگر آثار جدیدش ادامه داد:« چند طرح دیگر هم هست که دارم روی آنها کار میکنم؛ نمایشی بسیار سنگین در مورد زندگی احمد قوام که از بعد نمایشی زندگی پرفراز و نشیب و دراماتیکی داشت و یکی هم درباره عزتالدوله همسر امیر کبیر و دو دختر او. دوست دارم نام این نمایشنامه را «شاهزاده خانم اندوه» بگذارم اما چون آقای چرمشیر قبلا عنوان بسیار زیبای «شاهزاده اندوه» را بر یکی از آثارش گذاشته، شاید از ایشان اجازه بگیرم و از این نام استفاده کنم.»
او که بخشهای زیادی از این متن را نوشته، درباره داستان آن گفت: «عزتالدوله» در سن بسیار پایین به اجبار برادر به عقد امیرکبیر در میآید تا تضمینی باشد که صدر اعظم هوس کودتا علیه شاه نکند اما با قتل امیر، چون عزتالدوله تا آخر در کنار امیر میماند، به دستور مهدعلیا بچههایش را از او میگیرند و در ادامه شاهد سیر زندگی تراژیک عزتالدوله و دو بچهاش خواهیم بود اتفاقات مشابه و غریبی که به صورتی باورنکردنی بر آنها میرود. قصه از آخر شروع میشود و به اول میرسد، مثل دیگر کارهایی که نوشتم و اجرا شد؛ رفت و برگشت زمان داریم.»
سابقهای که وبال گردن مِیشود!
بعد از انتخاب علی مرادخانی به عنوان معاون هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، نام حسین پاکدل به عنوان یکی از گزینههای جدی مدیریت مرکز هنرهای نمایشی مطرح شد. هنرمندان تئاتر که خاطره خوشی از مدیریت او در مجموعه تئاتر شهر داشتند، به مدیریتش در مرکزهنرهای نمایشی دل خوش کردند اما پاکدل این مسئولیت را نپذیرفت و اصرار بچههای تئاتری به جایی نرسید. طبیعتا کنجکاو بودیم بدانیم چرا این مسئولیت را نپذیرفته و از او پرسیدیم آیا شما فقط میخواهید هنرمند تئاتر باشید؟
نویسنده و کارگردان «حضرت والا» توضیح داد: «به نظرم الان دیگر باید از این مرحله هم عبور کنیم. من هم گزینهای بودم در کنار چندین گزینه دیگر. الان هم هرکاری از دستم بربیاید، انجام میدهم. در این سالها با اینکه هیچ مسئولیتی نپذیرفتم، هر زمان مدیران تئاتر کمکی خواستهاند، بیدریغ و بدون توقع، کنارشان بودهام باز هم هستم.»
شان هنرمند تئاتر پایین آمده
او اضافه کرد: « از دوستانی که لطف داشتند، سپاسگزارم ولی باید دید کارآیی آدم و میزان تاثیرگذاریاش در هر مقطع زمانی چگونه خواهد بود و چقدر بستر فعالیت فراهم است. وقتی آدمی با سابقهای روشن برای مسئولیتی انتخاب میشود، آن سابقه، وبال گردن میشود و توقعات با شیب تند خیلی بالا میرود. باید شرایط برآورده کردن آن توقعات هم فراهم باشد ولی من با تمام وجود احساس میکردم شرایط برآورده شدن این همه انباشتگی حداقل برای من فراهم نیست. حس کردم کسان دیگری بهتر از من میتوانند موفق شوند و به آقای مرادخانی هم گفتم مسئولیتی نمیپذیرم ولی اگر مأموریت محول کنید با افتخار انجام میدهم. امیدوارم مجموعهی شرایط تئاتر به سمتی برود که تعامل بهتری نسبت به قبل با هنرمند و ذات تئاتر انجام شود. »
نویسنده و کارگردان «رقص زمین» یادآور شد: «اصلا اینطور نیست که فکر کنیم یک نفر به تنهایی میتواند منشأ تحول شده و خیلی کارها انجام دهد بلکه مجموعه شرایط باید فراهم شود به ویژه در مورد تئاتر که هنر جمعیی خاصی است و آنقدر در این سالها بر ان جفا شد و در مورد آن ویرانگری صورت گرفت که در وصف نمیگنجد.از همه مهمتر شأن و منزلت هنرمند تئاتر به شدت پایین آمد که رساندن آن به نقطه صفر کار بسیار سختی است.در این مسیر فقط خدا میتواند به داد معاون هنری و رئیس مرکز برسد.»
باید از موفقیت بترسیم!
او با بیان برخی اشتباههای هنرمندان تئاتر در سالهای گذشته اظهار تاسف کرد:« گاهی خودمان هم این تحقیر شدنها را پذیرفتیم و اینها زمینهای شد که گویی هنرمند تئاتر دائم کاسه گدایی به دست، دنبال مسایل مالی است در حالیکه سالن و پول شاید بخش کوچکی از مسایل تئاتر باشد. تجربه نشان داده اگر تئاتر را به اهلش واگذار کنیم، بدون پول دولت هم میتواند موفق باشد مثل نمایشهای «در انتظار گودو» یا «شکلک» که الان با استقبال زیاد بر صحنه است. توجه داشته باشیم چنین اتفاقاتی در بستر زمان شکل میگیرد. از سوی دیگر متأسفانه ما همیشه نباید از شکست بترسیم بلکه گاهی باید از موفقیت بترسیم. همین که کاری موفق شود، نسبت به آن حساس میشویم و شروع میکنیم به زیراب زدن. ما قبل از هر توقعی از دولت باید خودمان را اصلاح کنیم. دولتها و مدیران محلهای موقت عبورند، این هنرمندان هستند که مسیر و مقصد را میسازند ولی تا چه حد به این رسالت باور داریم و به آن عمل میکنیم نمیدانم. چارهای نداریم که خودمان را از این رخوت دوری کنیم. منتظر معجزه نمانیم، خود معجزه باشیم. کافی است به آنچه روی صحنه میگوییم باور داشته و خود به آن عمل کنیم. »
نمیتوان تئاتر را دیمی پیش برد
مدیر پیشین تئاتر شهر با تاکید بر ضرورت برنامهریزی در تئاتر و ایجاد بستر برای شکلگیری تئاتر خصوصی افزود: «مشکل ما فقط اعتبار، محل اجرا یا متن نیست. بلکه در کنار هنرمندان خلاق به یک مدیریت فرهنگی فهیم و آشنا است. در بدنه مرکز و تمام گروههای تئاتری به قوارهای درست و شعوری نشاط بخش نیاز داریم که اشراف کامل برهمه جریان تئاتری داشته باشد و بتواند ضمن آسیب شناسی گذشته این جریان را هدایت کند. با این نگاه، صرف ممیزی و نظارت کافی نیست بلکه بدانیم امروز چه چیزی میتواند در تئاتر جریان ساز باشد. من فکر میکنم اگر همگی کمک کنیم چنین اتفاقی دور از انتظار نیست. کافی است هرکدام از ما گامی جلو بگذاریم و دستی برای کمک به پیش ببریم. آقای طاهری از مدیران موفق تلویزیون است و سابقه دوستی ما به بیست و هفتهشت سال پیش بر میگردد؛ زمانی که ایشان مدیر گروه تلویزیونی سپاه بودند. ایشان در عرصه فرهنگ کارهای بزرگی انجام داده و مطمئنا میتواند در مدت زمان چهار پنج ماهه اشراف نسبی و فراگیری به تئاتر پیدا کند ضمن اینکه خود بچههای تئاتری به ایشان مشاوره میدهند. به او کمک میکنند. قرار نیست خود را دور نگه داریم. جدا از رفاقت، وظیفه ماست هر کمکی از دستمان بر بیاید، بیدریغا انجام دهیم.»
او تاکید کرد:« دیگر نمیشود مثل این چندسال تئاتر را دیمی پیش برد و منتظر ماند از میان صدها پیشنهاد شاید متنی فاخر پیشنهاد شود. ما نیازمند پرورش و مراقبت از هنرمندان و هدایت افراد هستیم. مجموعه اینها باعث پویایی جریان تئاتر میشود. جریان تئاتر با سینما یا دیگر هنرها متفاوت است؛ هنری است زنده که متاسفانه از صفر تا صدش مستقیما زیرنظر دولت است. باید برای اجرای بلند مدت تئاتر خصوصی بستر سازی کنیم. اما وقتی نمایشها یا کنسرتهایی که در تهران اجرا میشود، در شهرستانها اجازه اجرا پیدا نمیکند، چه میتوان گفت؟! اینها آفتهای هنر است و باعث ایجاد ناامنی برای هنرمندان میشود. برداشتن این موانع از سر راه هنر و فرهنگ جزو وظایف نهادهایی مثل ارشاد و همه سازمانهایی است که موازی ارشاد فرهنگ سازی میکنند. باور کنیم همگی سوار بر یک کشتی بزرگ هستیم. ایجاد روزن در آنچه ما را به آینده می برد، همه را غرق میکند.»
تئاتر درگیر حاشیه است نه متن
این هنرمند تئاتر مهمترین اولویت مدیر جدید را کاستن از حواشی دانست و تصریح کرد: «جریان تئاتر ما تاکنون بیش از آنکه درگیر متن باشد، درگیر حاشیه بوده است. از طرفی بار مسئولیت کارهایی که ربطی به مرکز هنرهای نمایشی ندارد، میتواند بر دوش مؤسسات فرهنگی خانه تئاتر بیفتد. این تشکل صنفی میتواند بسیاری از جشنوارهها یا فعالیتهای آموزشی را برعهده بگیرد چون خانه تئاتر ظرفیت بسیار بالقوهای دارد که بالفعل نشده و باید در این زمینه، اعتماد متقابلی ایجاد شود. از طرفی، خانه تئاتر هم باید عضو گیریاش را قدری جدیتر بگیرد تا به این سمت برویم که اعضای آن برای حضور در عرصه از امتیازات ویژه برخوردار باشند. با این شیوه، بچههای تئاتر علاقهمند میشوند عضو فعال وجریان ساز خانه تئاتر شوند. ببینید! جشن ملی سینما که خانه سینما برگزار میکرد و امیدواریم دوباره جان بگیرد، بسیار با شکوه و جریانساز بود. چرا چنین جشنی در خانه تئاتر نداشته باشیم؟! نه این که نباشد ولی هنوز بی رمق است باید تبدیل به یک رویداد جریان ساز در گستره کشور شود»
مرکز هنرهای نمایشی هم چوب میخورد هم پیاز!
وی در ادامه به دیگر مشکلات مرکز هنرهای نمایشی اشاره کرد و ادامه داد:« مرکز هنرهای نمایشی به خاطر بیتدبیریهای گذشته خیلی کار میکند ولی هم چوب را میخورد و هم پیاز را. هم اعتباراتش هزینه میشود و هم به خاطر آنچه مربوط به حوزه اختیارات آن نیست هم مورد نقد قرار میگیرد. البته آقای طاهری تازه آمده و به جز تغییر رییس شورای نظارت و ارزشیابی، اقدام دیگری انجام نداده است. اگر آقای طاهری بتواند فضای امنیتی حول تئاتر را دور کند کار بزرگی کرده است این ارث از مدیران محتاط قبلی به ایشان رسیده است.»
تخریبهای قبلی غیرقابل جبران است
پاکدل تغییر ریاست شورای نظارت و ارزشیابی را تصمیمی درست و در عین حال دیرهنگام توصیف کرد و گفت: «دوستان قبلی در کنار زحماتی که کشیدند، تخریبهای غیرقابل جبرانی ایجاد کردند. برآیند مجموعه فعالیتهای این ۸ سال پیش برنده و پیشتاز نبود؛ تمام متون درجه یک ایرانی در گنجه رفت و گاه یک نمایشنامه سطحی خارجی چندین بار اجرا شد. به تئاتر بومی لطمه زیادی وارد شد. شأن جشنواره فجر به شدت پایین آمد. اینها جزء کارهای غلط بود اما به هر حال کارهای خوبی هم کردند که البته وظیفه مدیران است ولی آسیب کارهای اشتباهشان سالها به روح و روان تئاتر ما لطمه خواهد زد و مدیران جدید باید خیلی زحمت بکشند تا اعتماد متقابل و شأن لگدمال شده هنرمندان را برگردانند.»
از خالی ماندن سالن نترسیم
حسین پاکدل در ادامه این گفتوگو با اظهار تاسف از اجرای برخی آثار کممایه در سالنهای طراز اول تئاتر خاطرنشان کرد:« از خالی ماندن سالن نترسیم. وقتی اثری ارزش اجرا ندارد، تعارف نکنیم. نه گفتن را بیاموزیم و نترسیم. سال گذشته چندین نمایش در سالنهای طراز اول تئاتر دیدم که مطلقا ارزش نداشتند، آثاری خام و عجولانه و بسیار بیکیفیت در حالیکه اگر وقت و انرژی بگذاریم، میتوانیم آثاری با کیفیت خلق کنیم اما متاسفانه قدر سرمایههای هنری خود را نمیدانیم؟! مگر چند هنرمند استخواندار داریم؟! وقتی بستر فراهم شود، همه آنها کار میکنند، کارهای قابل توجهی هم میکنند. حتی میبینید که بدون کمک مالی دولت هم دارند کار میکنند؛ تازه دولت سهمی هم از آنها برداشت میکند که این یکی دیگر به نظرم خیلی ظالمانه است.»
هنرمندان واقعبین باشند
او تاکید کرد: «سرمایههای هنری ما محصول یک شب نیستند، قدرشان را بدانیم. از طرفی هنرمند ما هم باید واقعبین شود اما گاهی تبعیضها و برخوردهای حذفی، کار دستمان میدهد، فاجعه است که در روزنامه تبلیغ میشود اجرای نمایش به صورت نذری! چرا قدر نمایشهای مذهبی پرمخاطب مثل آثار دکتر رفیعی، رحمانیان یا مسافر آستانه و امثالهم را نمیدانیم؟!»
چطور از کافه کتاب سردرآوردید؟
«کافه کتابِ همیشه» جایی است که حسین پاکدل با همراهی همسرش عاطفه رضوی راهاندازی کرده است. اشل کوچکی است از شهر کتاب، جمع و جور و قشنگ است. کارش را به صورت آزمایشی آغاز کرده اما افتتاح رسمیاش بهار آینده خواهد بود، وقتی که درختها شکوفه داده باشند و مردم هم از سفرهای نوروزی برگشته باشند، برنامه افتتاحیه با برپایی یک جلسه نمایشنامهخوانی برگزار خواهد شد.
از پاکدل پرسیدیم «چه شد ناگهان از کافه کتاب سر در آوردید؟» و او پاسخ داد:« وقتی از تهران کندیم و به کرج آمدیم، برای راهاندازی یک شهر کتاب خیلی پیگیری کردم اما نشد تا اینکه اینجا را برای کافه کتاب گرفتیم. هم کافه است و هم کتابفروشی. برنامههای مختلف نمایشی و فرهنگی خواهیم داشت. فضای اختصاصی بیرون را برای اجراهای فضای باز، جلسات نمایشنامهخوانی، شعر و قصهخوانی، برنامههای مناسبتی مثل روز جهانی کتاب، تئاتر، کودک و مادر و … در نظر گرفتهایم. »
کارگردان نمایش «سمفونی درد» مهمترین برنامه خود را توجه به ادبیات ایران دانست و اضافه کرد: «سعی میکنیم مرتب برنامه داشته باشیم، حتما شاهنامهخوانی، نقالی و پرده خوانی داریم، معرفی کتاب، نویسندگان و تحلیل دورههای مختلف ادبیات ایران و جهان و … در برنامههای ماست که با همکاری هنرمندان مقیم استان البرز و دیگر دوستان مدعو اجرا میکنیم. این برنامهها را رایگان برگزار میکنیم. اینجا ظرفیتهای خوبی دارد و امیدواریم برای فرهنگ بومی خود مفید واقع شویم.»
ماجرای ممنوعالکاری در تلویزیون چه بود؟
ماجرای ممنوعالکاری حسین پاکدل در تلویزیون موضوع فراموش شدهای نبود اما کنار گذاشتن او از اجرای برنامه اختتامیه جشنواره فیلم فجر که بازتابهای بسیاری هم داشت، بار دیگر این موضوع را یادآور شد. از او خواستیم تا بعد از گذشت این همه سال فعالیت و مدیریت طولانی مدت در رسانه از ممنوع الکاریاش در تلویزیون بگوید.
مگر کار هنر ممنوعیتپذیر است؟
پاکدل گفت: «به هر حال هر دوره اقتضائاتی دارد. ممکن است مدیران جدید نتوانند با افراد قبلی بخصوص آنها که سابقه مدیریت در مقاطع بحرانی را دارند کار کنند. چه اشکالی دارد؟ ولی در خصوص فعالیت خلاقانه اعتقاد ندارم که میشود هنرمند را ممنوعالکار کرد. مگر کار هنر ممنوعیت پذیر است؟! مگر میشود هنر را از هنرمند گرفت؟! بعد هم مگر تنها مجرای خلق اثر هنری تلوزیون است؟ تلویزین نیازمند ارتباط با هنرمندان است اما میبینیم وضعیت تلویزیون به این جا رسیده که متاسفانه فرمان فرهنگ ما از آن سوی مرزها هدایت میشود. به صرف گسترش شبکه که نمیتوان کار مفید کرد بلکه باید بتوانیم جذابیت ایجاد کنیم. هنر و رسانه، بدون یکدیگر کارکرد ندارند و هر دو به هم نیاز دارند. برای جاودانگی و تاثیرگذاری یک پیام باید از بهترینها استفاده کنیم نه اینکه آن را شعاری کنیم.»
تلویزیون با حرف گوش کنها کار میکند
نویسنده سریالهایی چون «همسایهها، «سفر سبز وشلیک نهایی و… » با اشاره به برنامههای با کیفیت تلویزیون در سالها دور یادآور شد: «سریالی مانند «خانه سبز» بینهایت تاثیرگذار و هنرمندانه بود. چرا باید بیژن بیرنگ را به جایی برسانیم که «شام ایرانی» بسازد؟! نه اینکه این کار بد باشد ولی توانایی او خیلی بیش از این است. امثال بیرنگ زیاد داریم اما دم دستیترین افراد را انتخاب میکنیم بودجه هم می دهیم و توقع مقابل با امواج بیگانه و جریان سازی داریم. انگار این عادت شده که مدیران ما بیشتر بلدند با حرف گوش کنها کار کنند نه کسانی که صاحب اندیشهاند و قدرت جذب مخاطب دارند.»
یک روز مدال میدهند، فردا چوبت میزنند!
مدیر پیشین پخش تلویزیون اضافه کرد: «اصلا وارد این مقوله نمی شوم که چرا ممنوع الکارم کردند. امثال من زیاد هستند،اما با این اتفاقات گذارا دنیا که به آخر نمیرسد. در این مملکت یک روز مدال به گردنت میاندازند، فردا به خاطر همان مدال، چوبت میزنند! بنابراین با کسب این تجارب نه از تعریفها، دچار هیجان میشویم و نه از کنار گذاشته شدنها، ناراحت میشویم. تلویزیون بسیاری را ممنوع الکار کرده. درست است که مدام میگویند ممنوعالکار نداریم، ایرادی ندارد، ما اینها را به حساب شوخی می گذاریم و با این شوخیها زندگی میکنیم. به این شرط که آنها هم تحمل شوخیهای ما را داشته باشند!»
و خدایی که آن بالاست…
او با تاکید بر اینکه «مساله تلویزیون را شخصی نمیکنم»، افزود:« زمانی مسئولیت و کارکرد داشتم اما الان تعریفم عوض شده است. قطعا الان جوانانی هستند که بهتر از من و امثال من میتوانند کار کنند باید به آنها فرصت بدهند. مهم این است بیکار نمیمانیم و بالاخره خدایی هم آن بالاست که عزت میدهد. مگر ما میتوانیم جای خدا بنشینیم؟! بگذریم از این حرفها، در این دانشگاه عمومی بیشتر داریم با عملکرد سطحی عمر یک ملت را تلف میکنیم!»
گاهی یادمان میرود از یکدیگر تشکر کنیم
حسین پاکدل هنرمند پیگیری است کمتر مطلب مطبوعاتی است که از نگاه تیزبین او دور بماند. این هنرمند که همه خبرها را به شدت زیر نظر دارد، ترجیح داد آخرین سخنش درباره رسانهها باشد.
پاکدل گفت: «در دوران عجیبی به سر میبریم که از شدت انبوه اطلاعات پردازش نشده، ناآگاه میمانیم. الان رسانههای موازی با گرایشهای گوناگون تعمداً یک حقیقت را چهل تکه میکنند و مخاطب این وسط حقیقت واقعی را گم میکند. برای فعالیت به سامان و ملی خیلی باید زحمت کشید. به سهم خود تبریک میگویم که با شجاعت حرفهای یک پدیده را از زوایای گوناگون بررسی میکند. اینها در این بیمسئولیتی رسانهای جای تبریک دارد و گاهی یادمان میرود بعضی اوقات باید از یکدیگر تشکر کنیم. اما متاسفانه گاهی برخی خبرگزاریها حیرتانگیز جعل خبر میکنند یا از نحوه تنظیم مطلبشان کینه و دشمنی میبارد.»
جهان منتظر ما نمیماند!
او اظهار تاسف کرد: «روزگار بدی شده، بدجوری به یکدیگر میپریم و مدام پنجه به هم میکشیم. آن وقت داعیه داریم که به عنوان هنرمند پیام بدهیم! باید سعه صدر داشته باشیم. تا زمانیکه در خودمان سعه صدر نداشته باشیم و ظرفیتمان را بالا نبریم، در برهمین پاشنه میچرخد و هر روز اول راه هستیم و باید از نو چرخ را اختراع کنیم.»