در پی شکست مذاکرات سازش که با ادامه اقدامات شهرکسازی رژیم صهیونیستی در کرانه باختری و شرق بیتالمقدس برای تغییر بافت جغرافیایی و جمعیتی باقیمانده این مناطق به منظور اشغال دائمی آن همراه بوده است و همچنین با توجه به وعدهای که باراک اوباما در سخنان سال گذشته خود در سازمان ملل درباره تشکیل دولت فلسطینی تا پایان سال جاری میلادی (۲۰۱۱) داده بود ریاست تشکیلات خودگردان از چند ماه پیش تصمیم گرفته است با توجه به ادامه روند شناسایی کشور فلسطینی از سوی کشورهای جهان موضوع اعلام تشکیل دولت فلسطینی را در سازمان ملل مطرح کند و این در حالی است که امریکا با اعزام نمایندگانی به کشورهای حوزه بحران فلسطین و کشورهای خلیج فارس و با تهدید به قطع کمکهای مالی به تلاشها و رایزنیهای گستردهای برای منصرف کردن تشکیلات خودگردان از تصمیم خود دست زده است و در عین حال رژیم صهیونیستی نیز از هماکنون خود را برای سرکوب تحرکات فلسطینیها پس از اعلام احتمالی دولت فلسطینی در مجمع عمومی سازمان ملل آماده کرده است و علاوه برتشدید روند بازداشتها و تقویت نیروهای نظامی خود در کرانه باختری به تسلیح و تجهیز شهرکنشینان ساکن در شهرکهای غیرقانونی واقع در این مناطق اقدام کرده است.
دولت مستقل فلسطینی از ابتدا تا انتها
لزوم تشکیل دولت فلسطینی سابقه طولانی دارد و اساساً به سال ۱۹۴۷ یعنی یکسال پیش از اعلام موجودیت رژیم صهیونیستی در جنگ سال ۱۹۴۸ برمیگردد. طبق قطعنامه ۱۸۱ سازمان ملل که درهمین سال به تصویب رسیده حدود ۴۴ درصد خاک فلسطین برای تشکیل دولت فلسطینی در نظر گرفته شده بود، اما رژیم صهیونیستی در جنگی که یکسال بعد در سال ۱۹۴۸ به راه انداخت ۷۸ درصد خاک فلسطین یعنی ۳۴ درصد بیش از مفاد قطعنامه ۱۸۱ را به اشغال خود درآورد و در عین حال اقدام به اخراج نزدیک به یک میلیون نفر از ساکنان فلسطینی این مناطق از خانه و کاشانه خود کرد. در جنگ سال ۱۹۶۷ باقیمانده فلسطین یعنی کرانه باختری و نوار غزه که ۲۲ درصد خاک فلسطین را دربرمیگیرند به همراه بقیه سرزمینهای عربی از جمله جولان سوریه و صحرای سینای مصر نیز به اشغال این رژیم درآمدند، اما در قطعنامهای که شورای امنیت سازمان ملل به تصویب رساند خواستار عقبنشینی بدون قید و شرط رژیم صهیونیستی از این مناطق شد. در قطعنامه ۳۳۸ شورای امنیت که در پی جنگ ۱۹۷۳ تصویب شد مفاد قطعنامه ۲۴۲ دوباره مورد تأیید قرار گرفت و بر همین اساس قطعنامههای ۲۴۲ و ۳۳۸ مبنای مذاکرات صلح درآمدند. اما سازمان آزادی بخش فلسطین (ساف) پیش از اینکه وارد مذاکرات شود، در سال ۱۹۸۸ دولت در تبعید را به ریاست عرفات تشکیل داد. از آن پس در واقع سازمان آزادیبخش فلسطین در حکم جایگاه دولت و مجلس ملی فلسطین نیز در حکم پارلمان فلسطین بود. در مذاکرات مادرید قرار بر این شد که چند موضوع حیاتی شامل قدس، مسئله آوارگان، مرزها، دولت و شهرکسازی به مذاکرات نهایی موکول شود، اما مذاکراتی که قرار بود در اواخر ۱۹۹۹ شروع شود، به شکست انجامید. دلیل شکست آن بود که اسرائیل حاضر به عقبنشینی از قدس نبود، حتی قدس شرقی و فلسطینیان نیز نمیتوانستند از قدس شرقی دست بکشند. اسرائیلیها حاضر به پذیرش بازگشت آوارگان نبودند و فلسطینیان نیز نمیتوانستند از این خواسته برحق خود چشم بپوشند. بنابراین قرار شد دولت فلسطینی به شکل یکجانبه تشکیل شود، اما این اتفاق نیفتاد. در دوره جرج بوش طرح تشکیل دو دولت مطرح شد و بنا بود تا سال ۲۰۰۸ عملی شود، اما باز به علت سماجت و سرسختی اسرائیل اجرا نشد. با روی کار آمدن دولت اوباما تلاشهای جدیدی به کار گرفته شد و حتی اوباما یکی از دیپلماتهای باسابقه خود به نام جرج میچل که در حل بحران ایرلند کارنامه موفقی از خود به جا گذاشته بود را به عنوان نماینده ویژه خود تعیین کرد اما وی نیز پس از شکست از مقام خود استعفا داد و پس از آن بود که به تدریج زمزمه مراجعه به سازمان ملل از سوی تشکیلات خودگردان مطرح شد.
مخالفان و موافقان مراجعه به سازمان ملل
در حال حاضر اغلب کشورهای جهان از مراجعه به سازمان ملل برای تعیین تکلیف نهایی دولت فلسطینی حمایت میکنند و تاکنون حدود ۱۳۰ کشور پیشاپیش حمایت خود را از اعلام یکجانبه دولت فلسطینی در محدوده اراضی اشغالی ۱۹۶۷ اعلام کردهاند، اما در مقابل امریکا و رژیم صهیونیستی به شدت با این موضوع مخالفت کرده و در این جهت امریکا دیوید هیل و دنیس راس را به سرزمینهای اشغالی و ویلیام برنز را به منطقه خلیجفارس اعزام کرده است تا مقامات این کشورها را به تجدیدنظر در مراجعه به سازمان ملل جهت حل بحران فلسطین وادار کنند و در عین حال کنگره تشکیلات خودگردان را به قطع کمکهای مالی تهدید کرده است. رژیم صهیونیستی نیز ضمن اینکه از هماکنون خود را برای دور جدید سرکوب فلسطینیها در صورت برگزاری تجمعات و تظاهرات در صورت اعلام دولت فلسطینی آماده کرده است، تهدید به لغو همه توافقات با تشکیلات خودگردان کرده است.
اما در بررسی دلایل مخالفت امریکا و رژیم صهیونیستی باید گفت که امریکا تحت فشار این رژیم و لابیهای یهودی فعال در امریکا قرار دارد که با وارد شدن به مبارزات انتخاباتی این وابستگی و فشار طبعاً بیشتر شده است و خود رژیم صهیونیستی نیز علاوه بر اینکه همواره به لحاظ سیاسی با بینالمللی شدن مسئله فلسطین مخالف بوده، از عواقب حقوقی آن نیز وحشت دارد. به اعتقاد کارشناسان اگر مجمع عمومی با حدنصاب دو سوم به نفع تشکیل دولت فلسطینی رأی بدهد، اتفاق جدیدی خواهد افتاد و آن اینکه اسرائیل از یک رژیم جنگی به یک رژیم اشغالگر در کرانه باختری و نوار غزه تبدیل خواهد شد. به عبارتی اگر اسرائیل در گذشته به این مناطق حمله کرده و تاکنون آنها را در تصرف خود نگه داشته، با رأی مجمع عمومی، به عنوان اشغالگر شناخته میشود. این مسئله مبنای حقوقی خواهد یافت و موارد مختلف از جمله حضور نیروهای اسرائیلی، اقدامات آنها در گرفتن مالیات، بازرسی و کنترل کردن ورود و خروج از اراضی قابل پیگیری در دادگاههای بینالمللی لاهه است. به عبارتی میتوان اسرائیل را در ابعاد حقوقی در محاصره محکومیتهای پی در پی به دلیل رفتار اشغالگرانهاش قرار داد و افکار عمومی جهان را نسبت به اقدامات این رژیم روشن کرد. در نتیجه میتوان با طرح دعاوی این رژیم را به چالش کشید. آرای دادگستری بینالمللی که یکی از ارکان سازمان ملل و شورای امنیت است الزامآور بوده و امریکا و غرب را نیز به عنوان حامیان اصلی اسرائیل به چالش خواهد کشید.
البته در بین طرف فلسطینی نیز مخالفتهایی وجود دارد، اما ماهیت آن با بقیه فرق میکند. از این دید در صورت تصویب این طرح دو خطر متوجه فلسطین میشود، در درجه اول اصل آزادی فلسطینیان زیر سؤال میرود زیرا همه مردم حق بازگشت به سرزمین خود را نخواهند یافت و از سوی دیگر مشروعیتی غاصبانه به رژیم صهیونیستی با تصویب این طرح داده میشود.
نتیجهگیری
در هر صورت اعلام تشکیل دولت فلسطینی جدی به نظر میرسد، اما تا زمانی که اقدامی در عرصه میدانی به خصوص در برچیدن شهرکها صورت نگیرد صرف اعلام دولت فلسطینی از سوی محمود عباس میتواند پیامدهای منفی نیز داشته باشد به گونهای که حتی این احتمال وجود دارد که رژیم صهیونیستی دست به کار شود و طرح تشکیل دولت خالص یهودی را به مرحله اجرا بگذارد که در این صورت تکرار فاجعه مشابه ۱۹۴۸ دور از انتظار نخواهد بود.
جوان