نامه/برخلاف وزرای برکنار شده که دل پری از احمدی نژاد دارد و بی پرده از دوران وزارت و اختلافات شان با احمدی نژاد سخن می گویند، او آرام است و علاقه ای به واکاوی آنچه بین خودش و رییس دولت سابق گذشته است ندارد، اما سخنان او هم در نهایت مهر تاییدی است بر آنچه هم طیفان برکنار شده او عنوان می کنند. مخالفت با احمدی نژاد یا مشایی یعنی برکناری و عزل از وزارت.
رضا تقی پور مردی که از پاستور به خیابان بهشت و ساختمان شورای شهر تهران عزیمت کرده است، از روزهایی برای ما می گوید که هنوز وزیر ارتباطات دولت احمدی نژاد بود. وزارتی که مورد بی مهری رییس جمهور وقت بود و به بهانه آنکه پولدار است و نیازی به پول دولت ندارد، توجه بودجه ای از سوی دولت نمی دید. بی توجهی هایی که انگیزه را از و گرفته بود و به صراحت می گوید«تمایلی برای ادامه کار نداشتم.»
ماجرای برکنار شدنش را صریح نمی گوید اما از صحبت های جسته و گریخته اش می توان فهمید ادغام وزارتخانه ها و مخالفت او با این تصمیم دولت تیر خلاصی را برای وزارت او زد و از این سمت برکنار شد. «به احمدی نژاد گفتم مخالف ادغام وزارتخانه ها هستم ایشان گفتند، شما مسئولیتی دیگری قبول کنید که من گفتم خیر من کار دیگری مانند استاد دانشگاهی دارم.»
از مراد و مریدی مشایی و احمدی نژاد که می پرسیم می گوید به این شدت نبود ولی…
می گوید مشایی عقاید ما درباره ظهور را قبول نداشت و چندبار با محصولی بر سر مسائل عقیدتی بحث کردند اما این را هم می گوید که مثلا ندیدم فلان شکل خاص نماز بخواند.
گفتگوی ما با مردی که سخنگویی شورای شهر تهران را این روزها یدک می کشد، پیش از انتخابات جدید شورای شهر انجام شد و گریزی نیز به فضای فعلی شورای شهر و انتخاب شدن قالیباف هم زدیم. او گرچه قالیباف را گزینه مناسبی برای شهرداری تهران می داند اما تاکید هم می کند اگر دعواهای سیاسی وارد بحث انتخاب شهردار تهران نمی شد افرادی مانند رستم قاسمی یا فتاح هم توان مدیریتی برای شهردار شدن را داشتند
بخشهایی از سخنان رضا تقی پور وزیر سابق ارتباطات و نماینده فعلی شورای شهر تهران
-ما همیشه شورای شهر را یک نهاد اجتماعی میدانیم تا سیاسی. مجموعه ما از همان ابتدا که فضا با توجه به انتخابات ریاست جمهوری بسیار سیاسی بود و خوشبختانه یا متاسفانه بر روی انتخابات شورای شهر نیز تاثیر گذاشته بود، تاکید داشت که شورا یک نهاد مدنی است و بهتر است گروههای سیاسی این مجموعه را سیاسی نکنند.
-متاسفانه این سلایق سیاسی در جریان انتخاب شهردار تهران وارد دعواهای سیاسی شدند. به یاد دارم قبل از ۱۲ شهریور و اولین جلسه شورای شهر با دوستان خود بحث هایی داشتیم. ما معتقد بودیم که به جای اینکه به روی افراد بحث کنیم باید روی شاخصها و اینکه شهردار تهران باید چه ویژگیهایی داشته باشد، صحبت کنیم. اگر روی این شاخصها و مصادیق به توافق برسیم قطعا راحت تر میتوانیم شهردار تهران را انتخاب کنیم. ما میتوانستیم بر اساس این طرح نامزدهای مطرح را امتیاز بندی کنیم و بعد از آن بدون هیچ جنجالی شهردار را انتخاب کنیم اما بعضی دوستان این طرح را نپسندیدند.
-افرادی مانند رستم قاسمی، فتاح و برخی دیگر از آقایان به عنوان نامزد برای شهرداری تهران مطرح بودند. این افراد هم سابقه مسئولیت ملی داشتند و هم میتوانستند به راحتی شهر را اداره کنند؛ اما وقتی فضا دو قطبی شد و بحثهای سیاسی جای بحثهای فنی را گرفت طبیعتا باید تمرکز ما به روی یک فرد میرفت که همین اتفاق هم افتاد و ما آقای قالیباف را به عنوان نامزد خود معرفی کردیم. بدون تعارف باید عرض کنم که آقای قالیباف سابقه بسیار خوبی در مدیریت شهری و امور اجرایی داشته است.
-نمیشود فردی همچون قالیباف را کنار گذاشت. دلیل انتخاب ما هم عملکرد ایشان در شهرداری تهران بود. ما در مورد عملکرد قالیباف بحثهای جدی داشتیم مانند هزینهها، دقت در کار، انتصابها و … اما با تمام این شرایط ما ایشان را بهترین گزینه برای شهرداری تهران میدانستیم. تمام حرف ما در جریان انتخاب شهردار این بود که نباید این روند سیاسی شود و شخصی باید انتخاب شود که بتواند این نهاد اجتماعی و فرهنگی را مدیریت کند. اما فضا متاسفانه به سمت رقابتهای سیاسی رفت. رفتار با خانم راستگو به علت رای ندادن به نامزد مورد قبول جریان اصلاحطلب به خوبی بیانگر همین سیاسی شدن فضای انتخاب شهردار بود. واقعا مطرح کردن ماجرای قسم و اینکه چون فردی در لیست یک جریان بوده است باید به نامزد آن گروه رای بدهد هیچ وجاهتی ندارد.
-همین الان خیلی از دوستان مدعیاند که مستقل هستند. بنده هم مستقل هستم. من بعد از اینکه در انتخابات ثبت نام کردم دوستان آمدند و گفتند میخواهیم شما را در لیست بگذاریم و من تنها ۴۰ درصد از لیستها را قبول کردم. بودن در یک لیست به معنای آن نیست که ما حتما وام دار یک جریان هستیم.
-در مقایسه این دو یعنی آقای قالیباف و هاشمی بنده جناب آقای قالیباف را مدیری توانمندتر و اجرای میدانم.
-قبل اینکه وزیر شوم، معاون وزیر و رئیس سازمان فضایی بودم. طبیعتا انتخابم به عنوان وزیر به خاطر سوابق و کارهایمان در این مجموعه بود. در کل بنده خیلی اهل تبلیغات به ویژه در مورد عملکرد خودم نیستم. بالاخره در بحث صنایع فضایی و سابقه همکاری که با آقای سلیمانی داشتیم باعث شده بود که در وزارت ارتباطات فعالیتهای گستردهای داشته باشیم. از سال ۶۵ که آقای سلیمانی از خارج برگشتند با ایشان آشنا بودم و همکاریهای فراوانی در مورد رادار و سیستمهای رادیویی داشتیم. آقای سلیمانی وقتی به وزارت رسیدند بر اساس همین شناخت، بنده را دعوت به کار کردند و بعد از ایشان هم بحث وزارت من مطرح شد در حالی که من نه رزومهای به کسی دادم و از درخواستی در این زمینه داشتم.
-گفتند دولت رزومه افراد را میگیرد یا خود افراد خودشان مراجعه میکنند. اما گویی برای من اینها انجام شده بود. یکشنبه روزی با بنده تماس گرفتند و گفتند ساعت ۱۲ در دفتر آقای احمدی نژاد باشید.
-به دفتر آقای احمدی نژاد رفتم. در آنجا صحبتهای معمول شد و اینکه کجا درس خواندی و کجا بودی و من هم کمی از سابقه خود گفتم و در مورد سازمان فضایی و فعالیتهای آن صحبت کردم. بعد از این صحبتهای آقای احمدی نژادگفت ما میخواهیم وزیر ارتباطات شوید. بنده در پاسخ به این درخواست گفتم که شما چند روز به من وقت بدهید، افراد مناسب این پست را به شما معرفی میکنم و بنده را معاف کنید.
-این یکشنبهای بود که چهارشنبهای رئیس جمهور در تلویزیون اسامی وزرای دولت را معرفی کردند. هنگام خروج از جلسه، ایشان گفتند فرم مشخصات و برنامه را از آقای شیخالاسلام بگیرد و پرکنید. آن روز از حفظ برنامه نوشتم و چون در فضای وزراتخانه بودم، برنامه نوشتن کار سختی نبود.
-من برای تمام مسئولیتهای که گرفتهام هیچگاه خودم پیشقدم نشدم. من سرباز نظام هستم. همیشه با اصرار رده بالاتر خودم، مسئولیتها را قبول کردم. دکتر سلیمانی وزیر شدند، بعد من با اصرار ایشان معاونت وزارت ارتباطات را به عهده گرفتم.
-نه برای انتخاب شدن خوشحال شدم و نه از برکنار شدن ناراحت!
– آن زمانی که آقای احمدی نژاد، مشایی را به عنوان معاون اول معرفی کردند برخی دوستان به این موضع معترض بودند و این معنا را قبول نداشتند. من آن زمان از شانس خوب یا بد ایران نبودم و به حج رفته بودم. بعدها از دوستان شنیدم که علت اصلی این موضوع و برکناری، همین انتصاب آقای مشایی به عنوان معاون اول بود. به نظر بنده اگر آقای احمدی نژاد هم موافق ادامه همکاری آقای سلیمانی بود، قطعا ایشان ادامه همکاری با دولت احمدی نژاد را نمیپذیرفت.
-مخابرات به سپاه واگذار نشده است. این که میگویند کلا مخابرات به سپاه واگذار شده بحث اشتباهی است. یک کنسرسیومی به نام «مبین ایران» جمع شدند و تشخیص دادند که میتوانند مخابرات را اداره کنند.شما توجه کنید، اگر الان هم بگویند کدام بخش قدرت سرمایه گذاری در این بخش را دارد، شاید تنها ۴ یا ۵ مجموعه آمادگی این کار را داشته باشند.
-سهم سپاه از این ماجرا فکر کنم ۳۰ درصد است که آنهم مربوط به صندوق بازنشستگی سپاه است. در فضای سیاسی خیلی چیزها جابهجا میشود از جمله این مسئله. در تمام دنیا ۳۰ درصد بورسها در اختیار صندوقهای بازنشستگی است. صندوقهای بازنشستگی برای پرداخت حقوق به زیر مجموعه خود باید کار اقتصادی کند و صندوق بازنشستگی که نتواند کار کند و از دولت گدایی کند بسیار بدبخت است.
-قطعا این انتقال به نفع نظام بوده است. شما نگاه کنید از زمانی که این واگذاری انجام شد چقدر پول گیر دولت آمده است و زمانی که در اختیار دولت بود چقدر درآمد داشت.
–دولت یک پول مستقیمی از فروش مخابرات گرفت. الان هم مبالغی که از این محل به وزارت ارتباطات داده میشود تا زمانی که من در وزارت خانه بودم، ۲۸۰۰ میلیارد تومان در سال ۹۱ بود. این مبلغ بی سابقه بوده است. در سال ۸۴ این عدد ۱ میلیارد و ۸۰۰ میلیون تومان بود. میبینید که در طی این چندسال این مبلغ چه جهشی پیدا کرده است. در کنار خود مخابرات، اپراتورهای خصوصی دیگری هم مانند ایرانسل و یا رایتل داریم که سهم خود را به خزانه وارد میکنند.
-یک عرفی در همه دولتها وجود دارد که وزرا، معاونین خود را با رئیس جمهور هماهنگ میکنند و این فقط مربوط به دولت احمد ینژاد نیست. بنده هم در برخی موارد این کار را کردم و حتی در برخی موارد هم این کار را نکردم.
-در مورد شخص بنده دخالتی نداشتند. البته باید بگویم که بنده هیچ سفارشی را قبول نمیکنم. اگر هم یکی دو مورد بوده است که شاید راه قانونی هم برای پیگیری آن وجود داشت من از شخص احمدی نژاد سوال کردم و ایشان گفت هرجور خودتان صلاح میدانید.
-واقعیت این است که شرایط کار به جایی رسیده بود که من میدیدم عملا کار وزارت پیش نمیرود. وقتی من مسئولیت را قبول کردم از رئیس جمهور توقع داشتم که از طرحهای ما حمایت کند؛ اما متاسفانه حمایت نمیشد. اگر واقعا به طرحهای ما اعتبار داده میشد، نصف بیشتر کارهای این حوزه به سرانجام میرسید.
-تقریبا بعد از پایان سال اول شاهد، بی مهریها به حوزه مخابرات بودیم. برخی دوستان به دولت گزارش میدادند که اینها پول دار هستند و احتیاجی به پول دولت ندارند اما فراموش کرده بودند، پولی که ما در میآوریم به خزانه دولت میریزیم. در یکی از جلسات به رئیس جمهور گفتم ما پول نفت نمیخواهیم به ما اجازه بدهید درآمد خود را سه سال برای حوزه ارتباطات هزینه کنیم تا شاهد باشید چه تحولی در این حوزه انجام خواهد شد. اما متاسفانه از این طرح استقبال نشد.
-وقتی بودجه داده نمیشد و به برنامهها توجهی نمیشد این فضا را ایجاد میکرد. من خودم شخصا دیگر انگیزهای برای کار نداشتم. البته استعفا را مجاز نمیدانستم ولی واقعا انگیزه کار نداشتم.
-شاید بحث افتراق از ماجرای ادغام وزارتخانهها شروع شد. به یاد دارم دوستان در دولت میگفتند که تقیپور به تنهایی به مجلس رفت و وزارت را برگرداند. قرار بود با وزارت راه یکی شویم که نشد یعنی ما مرده را قبر بیرون کشیدیم.
-من بالاخره این ماجرا را تدبیر (که الان البته این کلمه مصادره شده است) کردم. وقتی بحث ادغام مطرح شد، ایشان شروع کردند به بررسی اینکه کدام وزارتخانه با کدام وزارتخانه ادغام شود که در همان جلسه گفتند وزارت ارتباطات با هیچ نهادی به جز صداوسیما همخوانی ندارد. صداوسیما هم که در اختیار دولت نیست. بنابراین من هرکاری کردم زیر لوای همین جمله بود. میگفتم رئیس جمهور گفته است وزارت ارتباطات با هیچ نهادی همخوانی و سنخیت ندارد.
-به آقای احمدی نژاد هم گفتم که با این مسئله مشکل دارم که الحمدالله بعد ماده واحدهای به مجلس بردند و کلا جلوی ادغام را گرفتند و این پرونده کاملا بسته شد.
-ایشان گفتند میخواهم ادغام کنم، که بنده عرض کردم مخالفم. ایشان گفتند، شما مسئولیتی دیگری قبول کنید که من گفتم خیر من کار دیگری مانند استاد دانشگاهی دارم.
-بعد از رفتن من و زمانی که آقای نیکزاد سرپرست شد، طرح ادغامها منتفی شد. آقای رحیمی در تودیعی که من در آن نبودم، نقطعه ضعفی از من بیان نکردند و یا بهتر بگویم نقطعه ضعفی نداشتند که مطرح کنند.
-بعضی آدمها هستند که دلشان میخواهد به کارهای دیگران دستاندازی کنند و من کسی نبودم که زیر بار این حرفها بروم. در دورهای آقای احمدی نژاد و اخوان هم جهت بودند و من در آن مقطع در شورای عالی مخالفتهای جدی داشتم. با اینکه وزیر بودم مخالفتهایم با مباحثی که مطرح میشد خیلی جدی بود. برخی از دوستان بعد از خروج از جلسه به من میگفتند با این سخنان حتما رفتنی شدی! شاید همینها باعث دلگیری آقای رئیس جمهور بود. واقعا مباحث تنش زایی مطرح میشد.
-هیچ وقت مباحث(ی مانند شنود تلفنها) مطرح نشد. اصلا این از عهده وزیر خارج است و قوه قضائیه و قاضی طبق ماده ۲۵ باید حکم آن را بدهد. اگر به این بحث ورود کنیم یعنی قوه قضائیه و عملکرد آن را زیر سوال بردیم.
-بیشتر آنچه در مورد ایشان (مشایی) گفته میشود را هم ما شنیده بودیم ولی ندیده بودیم. بعضا ایشان صحبتهایی را مطرح میکردند که برخی دوستان دولت با آن مخالف بودند. مثلا به یاد دارم چندین بار آقای محصولی وقتی ایشان در مورد مباحث عقیدتی سخن میگفتند به مخالفت پرداختند و نقضی را بر صحبتهای ایشان مطرح کردند. ولی خوب همانطور که گفتم این مباحث و رابطهها را بیشتر شنیدیم تا بینیم. مثلا اینکه ایشان به شکل خاصی نماز میخواند را هرگز ندیدیم. ایشان هم مثل ما میآمد در نماز جماعت و نماز میخواند. خداوکیلی هیچگاه هم امام جماعت نمیشد.
-ما در جلسات دولت بحثهایی را مطرح میکردیم در مورد ظهور و شرایط آن و اینکه باید شرایط ظهور فراهم شود و یک حادثه هم یک دفعه اتفاق نخواهد افتاد. ما معتقد بودیم وظیفه شیعه و انقلاب آماده کرده همین فضاست. ما معتقد بودیم گذشت سی سال از انقلاب برای تربیت نیروهای مخلص که بتوانند یاران امام زمان را تشکیل بدهند زمان کافی نیست و همین بالا و پایینها و برخوردهای سیاسی تمرینهایی است برای آماده شدن برای ظهور حضرت صاحب.
-در دولت نهم قطعا اینگونه نبود (که رابطه رئیس جمهور با مشایی مرید و مرادی باشد). دوستان میگفتند تمام کارها را خودش انجام میداد. در دولت دهم هم من به این شدت ندیدم. بنده هرکاری داشتم به شخص رئیس جمهور حرف میزدم. تقریبا از طریق آقای مشایی پیغامی نمیدادم و پیغامی هم نمیگرفتم. یا مثلا اگر ایشان پیامی می آورند می گفتم که باشد خود دکتر بگویند و من انجام می دهم. یا ایشان به رئیس جمهور می گفت و ما انجام میدادیم و وگرنه انجام نمی دادیم.
-خانه نشینی، اولین اشتباه ایشان (احمدی نژاد) بود که به نظر من لطمه بزرگی به ایشان زد. در آن زمان مسئولین گروه – گروه به دیدار ایشان میرفتند. ما گروهی از دولت به دیدار ایشان رفتیم و من آنجا خطاب به ایشان گفتم مردم به شما به خاطر دو شعار رای دادند. یکی ساده زیستی و شعارهای شهید رجایی و دیگری همراه بودن با ولایت.
-مردم انتظار ندارند از شما بشنوند که با ولایت زاویه پیدا کردهاید. آقای میرتاجالدینی هم، همچنین بحثی را مطرح کردند.
-وزرا گروه گروه (برای دیدار احمدی نژاد رفته) بودند. ما با دکتر عباسی، میرتاجالدینی و چندتن از دیگر وزرا به نزد ایشان رفتیم.
-(احمدی نژاد) برخی گلایهها را مطرح کردند و گفتند من هیچ وقت با رهبری زاویه ندارم و نخواهم داشت ولی در این میان برخی افرادمشکل زا هستند.
-واقعا نمیدانم به چه دلیل احمدی نژاد چرا آن تسلطی که در دولت نهم داشت را دولت دهم نداشت و امور کار را به بعضی از افراد سپرد که در حد و اندازه این امور نبودند.
-به نظر من نقدهای فعلی از دولت دهم، سیاسی است. با تمام مسائل از انرژی هستهای تا سفر استانی و مسائل اقتصادی سیاسی برخورد میشود. در همین داستان هستهای اگر نبود ایستادگیها آیا ما میتوانستیم، امروز از موضع قدرت وارد مذاکره شویم. هنوز نحوه برخورد آمریکا با قذافی و لیبی را فراموش نکردهایم. قذافی در مقابل غرب کوتاه آمد و تجهیزات هستهای خود را با کشتی به آمریکا فرستاد و بعد دیدم چه بلایی به سرش آمد. ای کاش تمام مسائل کشور را سیاسی نبینیم و از سر عدالت و تدبیر به عملکردها نگاه کنیم.
–دولت نهم در بحث عمرانی خیلی خوب کار کرد و دولت دهم از نظر اقتصادی. فشارهای بین المللی رانیز نباید فراموش کرد. تصمیمات و اصرارهایی هم که مجلس داشت در برخی موارد برای دولت مشکلهای زیادی را فراهم میکرد. ما باید بدانیم که همه دولتها متعلق به نظام هستند. اگر برخی دوستان سیاه نمایی را کنار بگذارند مهربانی و مهرورزی بیشتر میشود و قطعا با حرف زدن عدالت ایجاد نمی شود. شاید بخشی از آن به ناشیگری بر میگردد که همه ما آن را داریم. (خنده)
-وقتی ایشان (احمدی نژاد) تصمیمی میگرفتند برگرداندن آن تصمیم خیلی سخت و شاید غیر ممکن بود. البته خیلی دیگر از مدیران ما اینگونه هستند.البته از نظر من این رفتار مثبت است. مدیر خیلی نباید نظراتش را عوض کند و نظر خود را با نظر دیگران منطبق کند.
-مام کشورها چنین سیاستی (برای فیلترینگ) دارند و کشوری که بگوید سیستم فیلترینگ ندارد مانند این است که مرزبانی نداشته باشد و خوشبینی و خوش خیالی است که بگوییم بعضی کشورها فیلتر ندارند.
-در شورای عالی فضای مجازی وقتی درباره این موضوع بحث مطرح شد به این نتیجه رسیدیم که در بعضی مسائل اختلافی وجود ندارد و این که نباید سایت های مستهجن در دسترس باشد مشکلی نیست و دلیل آن هم این است که باعث فساد اخلاقی می شود.در زمینه فیلترینگ مصادیق هستند که سایه می اندازد چاره آن هم این است که مانند بسیاری از کشورها در این زمینه هوشمند عمل کنیم که البته در دولت قبل برای هوشمند شدن این موضوع تلاش شد اما به نتیجه نرسیدیم.
-بخش عظیمی از فیس بوک مستهجن است و این شبکه می تواند نوجوانان و جوانان را در معرض خطر قرار دهد، بسیاری از کارشناسان این موضوع را تایید می کنند و شبکه های مجازی علاوه بر کودکان می تواند به بزرگسالان نیز آسیب بزند و دلیل آن هم آمار بالای طلاق است.
-فیلترینگ باید به صورت هوشمند اجرا شود و الزامی است و هیچ کشوری وجود ندارد که از سیستم فیلترینگ استفاده نکند. فیلترینگ لازم است اما در ایران تدبیر درستی برای آن اتخاذ نشده است و نظام و مجلس می توانند درباره مصادیق آن تصمیم بگیرند. خرید ویپی ان هزینه بالایی دارد اما باید به یاد داشته باشیم که تمام کاربران فیلترشکن خریداری نمی کنند. در فیلترینگ بحث اولیه این است که نوجوانان اتفاقی به سایت های مستهجن نروند و حکومت آنقدر مسئولیت دارد که از مرزهای فرهنگی و اجتماعی خود حفاظت کند.