4

حکمت متعالیه می‌تواند در شناخت انسان «محقَق» هم به ما کمک کند

  • کد خبر : 221446
  • ۰۷ خرداد ۱۳۹۶ - ۱۵:۵۸

رئیس مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه گفت: حکمت متعالیه می‌تواند در توصیف انسان محقق نوعی به ما کمک کند، این کاربست اول که کاربست هستی‌شناختی و به تبع آن انسان‌شناختی حکمت متعالیه در علوم اجتماعی است. اما اینجا می‌شود یک علوم اجتماعی دیگر، غیر از آن علوم اجتماعی مدرن.

 

خبرگزاری فارس: حکمت متعالیه می‌تواند در شناخت انسان «محقَق» هم به ما کمک کند

به گزارش افق نیوز، حجت‌الاسلام والمسلمین عبدالحسین خسروپناه رئیس مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه به بیان ظرفیت‌های حکمت متعالیه در تحول علوم اجتماعی با عنوان «کاربست حکمت متعالیه در علوم اجتماعی» پرداخت، وی با تأکید بر روش حکمت متعالیه گفت:‌ «حکمت متعالیه» یکی از گرایش‌های حکمت اسلامی است که با روش استدلالی به اثبات ادعاهای فلسفی در حوزه هستی‌شناسی، معرفت‌شناسی، انسان‌شناسی و دین‌شناسی می‌پردازد، یعنی اولاً روش آن استدلالی-عقلی است و ثانیاً گستره آن، هستی‌شناسی، انسان‌شناسی، معرفت‌شناسی و دین‌شناسی است.

* قرآن، عرفان و برهان در حکمت متعالیه از هم جدایی ندارند

وی با اشاره به اینکه در دین‌شناسی یعنی الهیات بالمعنی‌الاخص در مقام کشف ادعا از قرآن و عرفان هم بهره می‌برد، افزود: به تعبیر استاد آیت‌الله جوادی آملی؛ قرآن، عرفان و برهان در حکمت متعالیه از هم جدایی ندارند، به این معنا نیست که در جایی ادعای حکمت متعالیه عرفانی است. خیر! از عرفان بهره می‌گیرد و از قرآن هم بهره می‌گیرد، ولی برای هر ادعای خود استدلال عقلی دارد به همین خاطر توجه داشته باشید که وحی و کشف را در عرض عقل قرار می‌دهد؛ اما هر ادعای وحیانی و عرفانی را با روش عقلی مدلّل می‌کند، مثلاً ممکن است بگوید از آیه «وتری الجبال تحسبها جامده و هی تمر مرّ السحاب» حرکت جوهری را فهمیدم، ملاصدرا برای حرکت جوهری حدود نه استدلال می‌آورد، در جلد سه اسفار، سه استدلال ‌آورده، ولی در کل مباحثش حدود نه استدلال آورده‌ است.

حجت‌الاسلام خسروپناه با اشاره به گستره علوم اجتماعی مدرن بیان داشت: علوم اجتماعی مدرن به طور کلی چهار کار انجام می‌دهد، توصیف انسان مطلوب، توصیف انسان محقق، نقد انسان محقق و تغییر انسان محقق به انسان مطلوب، این چهار فعالیت را بر اساس یک مبنای مهم معرفت‌شناختی دنبال می‌کند که عبارت‌است از «عقلانیت خود بنیاد یا اصالت فاعل شناسای انسانی».

*علوم اجتماعی مدرن از دکارت شروع شد

وی ادامه داد: این مبنا از سوبژکتیویسم شروع شد و تاریخی بودن اُبژه را پذیرفت و بعد به تاریخ‌مندبودن سوژه رسید و کم‌کم به تعامل و تلاقی سوژه و اُبژه رسید و در نهایت به پست‌مدرنیسم رسید، علوم اجتماعی مدرن، با این فرآیند سوبژکتیویته‌ای که اشاره کردم، از دکارت شروع شد و تا پست‌مدرن‌هایی مانند دریدا، لیوتار و دیگران ادامه پیدا کرد، علوم اجتماعی مدرن در واقع گستره این چهار حوزه است. معرفت‌شناختی سوبژکتیویته، مبنایی برای تحقق اینچنین علوم اجتماعی‌ شد.

این کارشناس فلسفه درباره کاربست حکمت متعالیه در علوم اجتماعی گفت: وقتی از کاربست حکمت متعالیه در علوم اجتماعی صحبت می‌کنم، مقصودم کاربست حکمت متعالیه در علوم اجتماعی مدرن نیست، نمی‌خواهم بگویم که با استفاده از حکمت متعالیه چه اتفاقی در علوم اجتماعی رخ خواهد داد، البته به این نتیجه می‌رسیم که می‌توان به یک علوم اجتماعی دیگری رسید؛ اما نمی‌گویم با این مبانی حکمت متعالیه، چگونه علوم اجتماعی موجود را تغییر دهیم یا اصلاح کنیم؟ بحث من در حوزه علوم اجتماعی مدرن تحقق یافته نیست. می‌خواهم نشان دهم که اگر این مبانی را بپذیریم، چه بسا نتیجه‌ای که خواهیم گرفت، با بعضی از نتایج علوم انسانی مدرن، تفاوت خواهد داشت.

وی افزود: همین‌جا به این نکته اشاره کنم که بنده اگر از غرب‌ستیزی یا غرب‌گرایی صحبت می‌کنم، منظورم غرب مدرن است، یک عده از هایدگر استفاده می‌کنند؛ ولی چون هایدگر منتقد مدرنیته است، من او را در حوزه غرب‌ستیزی یا مدرنیته‌ستیزی یا انتقاد نسبت به مدرنیته قرار می‌دهم. توجه داشته باشید که ما نقد یک جامعه‌شناس غربی را به نظریه یک جامعه‌شناس غربی دیگر تحمل می‌کنیم، اما اگر با مبانی حکمت اسلامی به تعریفی از جامعه و عدالت برسیم که با تعریف هایک از عدالت سازگار نباشد؛ اینجا مقایسه ما بی‌وجه می‌شود.

*حکمت متعالیه معتقد به اصالت وجود و تشکیک وجود است

حجت‌الاسلام خسروپناه تصریح کرد: به نظرم یک مقدار باید انصاف داشته باشیم. یک وقت ما می‌گوییم نظریه‌ای را که مدل شده‌ است، قبول نداریم و نمی‌توانیم رد کنیم؛ یک وقت هم می‌گوییم این نظریه مبتنی بر یک سری مبانی انسان‌شناختی، هستی‌شناختی و معرفت‌شناختی است و ما هم یک مبانی در حکمت اسلامی داریم. حال آیا با این مبانی می‌توانیم به آن نظریه برسیم یا نه؟ اگر نرسیدیم معنایش این نیست که می‌خواهیم آن نظریه غربی را محو کنیم و بگوییم ارزشی ندارد. بحث سلبی نیست.

وی ادامه داد: نکته‌ای که در علوم اجتماعی مدرن وجود دارد که خود غربی‌ها قبول دارند، ولی متفکران ما کمتر به آن توجه می‌کنند،‌ این است که نظریه‌ها مبتنی بر یک سری مبانی هستی‌شناختی، انسان‌شناختی و معرفت‌شناختی است. سؤال این است که آیا تغییر این مبانی می‌تواند منشأ تغییر نظریه‌ها بشود یا نه؟ این سؤال معناداری است که باید درباره آن بحث کرد.

رئیس مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه با بیان اینکه حکمت متعالیه معتقد به اصالت وجود و تشکیک وجود است و از این طریق هم به حرکت جوهری رسیده است، خاطرنشان کرد: این سه مبنای اصالت وجود، تشکیک وجود و حرکت جوهری را از باب نمونه ذکر می‌کنم که قطعاً بر انسان‌شناسی حکمت متعالیه اثر گذاشته است. یعنی انسان‌شناسی حکمت متعالیه متأثر از هستی‌شناسی حکمت متعالیه است، حال انسانی که حکمت متعالیه معرفی می‌کند، چه انسانی است؟ آیا انسان دکارتی است؟ آیا انسان کانتی است؟ آیا انسان هایدگری است؟ هیچ‌کدام نیست. حتی انسان سینوی هم نیست. حتی انسان در حکمت سهروردی هم نیست؛ حکمت متعالیه از مبانی همه اینها استفاده کرده است، اما انسان حکمت متعالیه با انسان فلسفه‌های دیگر متفاوت است.

*علوم اجتماعی مدرن انسان محقق را دنبال می‌کند

وی با اشاره به تعبیر ملاصدرا از انسان گفت: به تعبیر ملاصدرا، انسان،‌ ساحت‌های مختلف دارد، اما این ساحت‌های مختلف به یک وحدت دست پیدا می‌کنند،‌«النفس فی وحدتها کل القوی»، این ساحت‌های مختلف یک حقیقت است، یک من است. اصلاً با تفسیر دوگانه انگاری نفس- بدن که دکارت دارد، متفاوت است. حرف ملاصدرا این نیست که در کنار بدن، نفسی هم داریم. ملاصدرا می‌گوید موجود «جسمانیه الحدوث و روحانیه البقاء» یک من است، اما این من، ساحت‌های مختلفی دارد. یک ساحت او ساحت مُلکی‌ است؛ یک ساحت، ساحت ملکوتی‌ است و… این مُلک و ملکوت را دیگران هم قبول دارند، امّا وقتی در تفکر ملاصدرا بررسی می‌کنیم، کثرت در عین وحدت است و وحدت در عین کثرت است. بعد هم ملاصدرا می‌گوید این کثرت تناهی ندارد و ادامه دارد.

حجت‌الاسلام خسروپناه با بیان اینکه یکی از وظایف علوم اجتماعی مدرن، توصیف انسانِ مطلوب است، در پاسخ به این سؤال که آیا می‌توانیم از یک انسان مطلوب مبتنی بر هستی‌شناسی و انسان‌شناسی حکمت متعالیه سخن بگوییم؟ ابراز داشت:‌ در حکمت متعالیه، انسان نفس مطمئنه و انسان عقل سلیم است؛ انسانی که دنبال حیات طیبه است. این یک تعریف از انسان مطلوب است، پس در ساحت انسان مطلوب، حکمت متعالیه می‌تواند کمک کند. حتی من می‌خواهم بگویم در انسان محقق نیز حکمت متعالیه به ما کمک می کند. علوم اجتماعی مدرن انسان محقق را دنبال می‌کند. مثلاً می‌خواهند یک سازمان را بررسی کنند و بشناسند؛ می‌خواهند وضعیت طلاق، خودکشی یا معنویت و شرکت در مراسم اعتکاف را بررسی کنند و درباره آن نظریه بدهند. این می‌شود انسان محققی که در جامعه ایران زندگی می‌کند. اما یک انسان محققی داریم که انسان محقق نوعی است و غیر از انسان مطلوب است.

وی افزود: حکمت متعالیه می‌تواند در توصیف انسان محقق نوعی به ما کمک کند، مخصوصاً بحث مراتب تشکیک خیلی نقش کلیدی دارد. این کاربست اول که کاربست هستی‌شناختی و به تبع آن انسان‌شناختی حکمت متعالیه در علوم اجتماعی است. اما اینجا می‌شود یک علوم اجتماعی دیگر، غیر از آن علوم اجتماعی مدرن.

فارس

لینک کوتاه : https://ofoghnews.ir/?p=221446

نوشته های مشابه

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

آمار کرونا
[cov2019]