حمید رازی زاده در جدیدترین نوشته از وبلاگ خبرنگار آورده است:
در سال جدید، وقتی از زیارت کردن سخن میگویی، ناخودآگاه ذهنها متوجه مشهد، قم و کربلا و امامزادهها میشود. اما این روزها این عنوان در مورد راهیان نور نیز تجلی شده است و وقتی میشنوی «راهیان نور»، یعنی حضور مردمی عاشق، دلباخته و وفادار به اسلام و انقلاب اسلامی در مناطق عملیاتی دفاع مقدس و تجدید پیمان با آرمانهایی از جنس نور و خون.
حتی برخی افراد برای حضور در این سفر زیارتی ثبت نام و در قرعهکشیها شرکت میکنند. برای درآمدن اسمشان نذر میکنند و اگر یک سال به این سفر مقدس نروند غمگین میشوند. بارها در دانشگاه، دانشجویانی را دیدهام که به دلیل آنکه اسمشان در قرعهکشی راهیان نور در نیامده گریه کردهاند.
به راستی، با حضور در مناطق عملیاتی دفاع مقدس است که زنده بودن شهیدان و احاطه آنان را لمس میکنی و به معنای واقعی همراهی با شهیدان و همقدم بودن با آنان را با تمام وجودت درک میکنی.
در شلمچه و طلاییه و فکه است که بیشتر باور میکنی سخن سید شهیدان اهل قلم را که گفت: «پندار ما این است که ما ماندهایم و شهدا رفتهاند، اما حقیقت آن است که زمان ما را با خود برده است و شهدا ماندهاند».
نگارنده این کلمات و جملات را نه برای آنکه تنها چیزی نوشته باشم، بلکه بر اساس تجربهای سهباره میگوید. این سخن تجربهای است مشترک بین تمام کسانی که حتی برای یک بار هم که شده، قدم بر خاک زرین و گلگون و کیمیایی سرزمین حماسه، شور و شعور گذاشتهاند.
البته هرکس، و بهتر است بگویم هر زائر، خاطرهای دلانگیز از سفر آسمانی راهیان نور دارد. هر زائر علاوه بر تمام مناطق برای یکی از آنها اولویت بیشتری قائل است. برخی فضای شلمچه، برخی طلاییه، برخی فکه، برخی پاسگاه زید، برخی چزابه، برخی هویزه، برخی اروند و … .
تفاوتی ندارد، تمام خاکهای این سرزمینهای آسمانی با خون شهدا آغشته است. هر زائر بسته به تعلقاتش با قطعهای از این بهشت، ارتباط بیشتری برقرار میکند و عجین میشود، و من و تو چه میدانیم که رابطه زائر و زیارت شده چیست!؟
باید این حس و حال را تجربه کنی. تنها با شنیدن و از دور به نظاره نشستن نمیتوان حس حقیقی پرواز را درک کرد. باید باشی تا ببینی که شهدا چگونه از زائران خود میزبانی میکنند. باید باشی تا ببینی که چگونه زائران، رازهای مگوی زندگی خود را که حتی به مادر، همسر و صمیمیترین رفیق خود نمیگویند با شهیدان درد و دل میکنند و شهدا نیز بهترین شنونده هستند و همچون امامزادگان بین زائر و خدا واسطه میشوند.
به راستی، باید در فکه باشی تا تشنگی را حس کنی و از دستان بهشتی شهدا سیراب شوی.
و شلمچه و بوی یــاس …
باید در شلمچه باشی تا روضه چادر خاکی با جانت بنشیند و وجودت نام بیبی دو عالم را فریاد بزنند. به گمانم در هیچ نقطهای از دنیا زیارت حضرت مادر (س) همچون غروبهای شلمچه نمیچسبد. باید در شلمچه باشی تا بدانی تنفس در این فضا چه تحولی در افراد ایجاد میکند.
به راستی، شلمچه تو را از خود بیخود میکند. حیران و سرگردان، چشم به این سو و آن سو میدوانی. میخواهی از خاک آن توشهای بگیری. بدون اینکه خودت بخواهی بر زبانت ذکر یا زهرا (س) جاری میشود، به ویژه در فصل عزای امابیها (س)، در فاطمیه.
تو در طلاییه تنها از سر درک مصیبت اشک نمیریزی. گریه در طلاییه توأم با حس افتخار و شهادتطلبی است. گریهای همراه با حس غرور و شجاعت. این گریه از غیرت است، نه ذلت و شکست. به گمانم در هیچ مکانی مانند طلاییه روضه ابوالفضل عباس (ع) تو را منقلب نمیکند. روضه عباس طلاییه کنار تابلوی “اینجا محل قطع شدن دستِ شهید حسنس خرازی” دنیای یگری دارد.
در دهلاویه، انسان همه بعدی را در چهره و قالب چمرانِ شهید میبینی و عشق به کار و کوشش در وجودت زبانه میکشد و آنجاست که باور میکنی که هنوز بخش زیادی از استعدادهایت را به کار نگرفتهای.
در اروندکنار به شهید و شهادت ایمان میآوری و در هویزه قطعه قطعه شدن در راه خدا را باور میکنی. در هویزه عاشقانه باور میکنی که میتوان حتی در جوانی تا خدا اوج گرفت.
آری! راهیان نور یک سفر است، اما سفری به درون. اگرچه کیلومترها مسیر را میپیمایی و از شهرهای بسیاری عبور میکنی، اما در این سفر بیشتر از آنکه به جاذبههای محیط اطراف توجه کنی باید به درون خود نگاهی بیندازی.
شهدا را جوانانی مانند خود مییابی که در مسیر «قربت الی الله» فرصتها را غنیمت شمردند. آنان را انسانهایی آزاده میبینی که در دوراهی انتخاب بین مرگ و زندگی، مرگ سرخ با عزت را بر دنیای زودگذر ترجیح دادند.
راستی، حتماً تو هم در شلمچه و طلاییه و فکه و دوکوهه این احساس را تجربه کرهای که شهدا هیچگاه پیر نمیشوند. آری، به گفته سید مرتضیِ شهید، آنها ماندهاند و زمان ما را با خود برده است. کافی است برای درک این سخن گاهی در آیینه به گذر عمر بنگریم.
به راستی، هرچه داریم از شهداست. باید از شهدا انتخاب صحیح، راه و رسم عاشقی، زندگی، زمانشناسی، ولایتمداری و عاقبت به خیری را آموخت. اینها ابزارهای تجهیز به بصیرت است که در معرکههای جنگ سخت و نرم، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی به کار میآیند.
باید بدانیم در سالی که حضرت آقــا آن را با عنوان «حماسه سیاسی و حماسه اقتصادی» نامگذاری کرده و جهت را به ما نشان دادهاند، برای قدم گذاشتن در مسیر آن مردان آسمانی، باید همچون آنها حماسهها آفرید.