از آنها بعنوان وسیله ای برای انتشار پروپگاند برای اهدافی مشکوک و از طرف گروههایی که در مورد مشروعیت آنها تردید وجود دارد استفاده می شود.
به عنوان مثال نسماء دوازده ساله در حلب هنگام تظاهراتهای سازماندهی شده توسط جبهه النُصره به عنوان نماینده و صدای مخالفان معرفی می شود.
او برای مبارزه همراه با ارتش آزاد سوریه به منطقه عزاء آمده است. او بسیار مشوش به نظر می رسد.
در این منطقه ابوعلی، فرمانده به وی توصیه هایی می کند و او را به خانواده خود نیز معرفی می کند.
نسماء پیش از رفتن به خط مقدم برای ارتش آزاد سوریه سرود می خواند.
وی تمرینات نظامی همچون عبور از موانع، خرابه ها و پنهان شدن از تک تیراندازها را پشت سر میگذارد.
در پایان روز و پیش از بازگشتن به کمپ نسما سرود پیروزی سر می دهد. امور روزمره او هیچ شباهتی به کودکان هم سن و سالش ندارد.
پابلو هررا، خبرنگار یورونیوز می گوید: “همه کودکان سوری با اسلحه بازی نمی کنند و همه آنها رویای رفتن به جبهه همانند اسماء را در سر ندارند. خوشبختانه جنگ در سوریه نتوانسته معصومیت و بی گناهی اکثریت را از بین ببرد.”
سازمانهای مدافع حقوق بشر بارها نسبت به شرایط وخیم کودکان سوری هشدار دادهاند. به تازگی نهاد موسوم به “سیو د چیلدرن” اعلام کرده که کودکان سوری، اصلیترین قربانیان جنگ داخلی این کشور هستند زیرا هر دو طرف منازعه از آنها به عنوان سپربلا سود میجویند.
اخیرا در وبسایت نشریه “تلگراف” فیلمی ویدئویی منتشر شده که پسربچهای در شهر حلب را نشان میدهد. پسربچه هشت ساله نارنجکی دست ساز را به راحتی یک توپ معمولی در دست گرفته است. عموی این نوجوان چاشنی نارنجک را میکشد و آن دو پس از پرتاب آن از محل میگریزند. کمی بعد نارنجک منفجر میشود.
این پسر بچه احمد نام دارد و پدر و مادر خود را در اثر شلیک خمپاره از دست داده است. خانه آنها در محله فقیرنشین صلاحالدین قرار داشته و احمد اینک نزد عموی خود زندگی میکند که از نیروهای شورشی است.عموی احمد او را به هیبت یک شبهنظامی درآورده است؛ یک بازی مرگبار!
نوجوان ۱۲ ساله: خون برایم مثل آب شده است
یک نوجوان ۱۲ ساله سوری در شهر حلب روپوش پزشکی پوشیده که برایش گشاد و بلند است. او به یاری مجروحان حملات میشتابد و محمد نام دارد. محمد شرایط خود را در فیلم ۱۳ دقیقهای مستندی تعریف میکند که از شبکه تلویزیونی “کانل ۴” پخش شد.
محمد از چهار ماه پیش تاکنون در کلینیک “دارالشفاء” در حلب به پرستاری و مراقبتهای اولیه از زخمیها مشغول است. در این کلینیک حدود ۳۰ پزشک کار میکنند که در سختترین شرایط کار خود را ادامه میدهند. علاوه بر محمد، نوجوانان دیگری نیز در کلینیک کار داوطلبانه میکنند.
محمد همه روزه شاهد اجساد خونآلود، زخمهای عمیق، کودکان مجروح و ضجه دردآلود کسانی است که بخشی از بدن خود را در حمله از دست دادهاند. او میگوید که اوایل با دیدن خون وحشت میکرد اما اینک وقتی خون میبیند، انگارآب دیده است!
محمد به طور معمول روزانه از ساعت هشت صبح تا یازده شب به امدادگری در بیمارستان مشغول است.
انتخاب