کم حرف می زد.
سه تا پسرش شهید شده بودند.
– ازش پرسیدم «چند سالته ،مادر جان؟»
گفت : هزار سال…
– خندیدم.
جواب داد : شوخی نمی کنم. اندازه هزار سال بهم سخت گذشته…
صداش می لرزید.
او هم به نوعی _احساس تکلیف_ کرده بود اما به نوعی دیگر…
بازگشت شور و هیجان به فوتبال پس از ۱۷ روز تعطیلی/ استقلال با ساپینتو دنبال پاک کردن خاطره تلخ
تولید در خاموشی، بانکها در خواب/ بیتوجهی دولت چهاردهم به ستون اقتصاد کشور
شمسایی لیست تیم ملی فوتسال را اعلام کرد
کره جنوبی یکی از سه قدرت برتر هوش مصنوعی میشود
ابوترابی برای انسانیت مرز نمیشناخت
نقد صداوسیما به ایده لاتین شدن نگارش پلاک وسایل نقلیه
افت ۱۱ درصدی ارزش بازار سرمایه در مرداد
از کمک رسانی در زلزله تا فرهنگسازی، داستان یک انجمن مردمی بیحاشیه
دیروز احساس تکلیفها، بوی شهادت می داد، اما امروز…
کم حرف می زد.
سه تا پسرش شهید شده بودند.
– ازش پرسیدم «چند سالته ،مادر جان؟»
گفت : هزار سال…
– خندیدم.
جواب داد : شوخی نمی کنم. اندازه هزار سال بهم سخت گذشته…
صداش می لرزید.
او هم به نوعی _احساس تکلیف_ کرده بود اما به نوعی دیگر…
این مطلب بدون برچسب می باشد.