کافیسـت سـر بــه زیــر باشـی گرگ شده اند اینروزها … کافی است سر به زیر باشی با بره اشتباهت میگیرند خیز برمیدارند برای دریدنت …
در پی دلیـلی اســت که ببخشـد ما را خالق من “بهشتی” دارد، نزدیک، زیبا و بزرگ؛ و “دوزخی” دارد، به گمانم کوچک و بعید؛ و در پی دلیلیست که ببخشد ما را … “دکتر علی شریعتی”
معــجزه … خدایا من اینجا دلم سخت معجزه میخواهد و تو انگار معجزه هایت را گذاشته ای برای روز مبادا …!
گول دنـــیا را مخــور … گول دنیا را مخور…! ماهیان شهر ما از کوسه ها وحشی ترند بره های این حوالی گرگ ها را میدرند سایه از سایه هراسان در میان کوچه ها زنده ها هم آبروی مردگان را میبرند …
یادمـان باشــد … یادمان باشد! هر پس موندهای که من زمین میندازم قامت یه نفرو خم میکنه …
لنــگه هــای چــوبــی درب حیــاطمـان لنگه های چوبی درب حیاطمان؛ گرچه کهنه اند و جیرجیر می کنند؛ ولی خوش به حالشان که لنگه ی هم اند.
مــا دیگــر فقــیر نیســتیم خداروشکر ما دیگر فقیر نیستیم دیروز پزشک روستا گفت: چشمان پدرم پر از آب مروارید است!
آهسـته رد شـو اگـر امـشب هم از حوالی دلم گذشتـی، آهسته رد شو غم را با هزار بدبختی خوابانده ام… خوشبخـتی یافتـنی نیســت…
خوشبختی یافتنی نیست ساختنی است. از زندگی لذت ببرید حتی اگر چیز با ارزشی را از دست داده اید…
دیروز پشت خاکریز بودیم و امروز در پناه میز! دیروز دنبال گمنامی بودیم و امروز مواظبیم ناممان گم نشود. جبهه بوی ایمان می داد و اینجا ایمانمان بو می دهد…