با توجه به مرموز بودن سرنوشت این دختر با دستور دادیار هاشمیان از شعبه اول دادسرای امور جنایی تهران، تیمی از اداره ۱۱ پلیس آگاهی وارد عمل شدند.
برادر مریم در این مرحله گفت: خواهرم حسابدار یک شرکت خصوصی در خیابان آزادی است و مثل همیشه ساعت ۸ صبح به قصد رفتن به شرکت از خانه خارج شد اما پس از آن دیگر بازنگشت. در تماسی که با شرکت داشتیم، به ما گفتند مریم تا ساعت ۲ بعدازظهر در محل کارش حضور داشته و پس از آن برای گرفتن یک چک از شرکت خارج شده و به خیابان ولیعصر رفته است.
برادر این دختر ناپدید شده گفت: تماس با تلفن همراه خواهرم ادامه داشت تا اینکه ساعت ۸ شب یک ناشناس پاسخگوی تلفن همراه خواهرم شد و گفت موبایل را برابر در غربی استادیوم آزادی پیدا کرده است.
برادر این دختر گفت: خواهرم در ۲ سال اخیر با یکی از همکارانش به نام «مصطفی» آشنا شده بود و حتی تا چندی پیش قصد ازدواج با یکدیگر را داشتند اما به دلیلی که ما از آن بیاطلاع هستیم، ناگهان مریم از ازدواج با این مرد منصرف شد و به همین خاطر، از حدود ۲ ماه پیش وی به تهدید خواهرم میپرداخت.
با توجه به ادعای اعضای خانواده مریم مبنی بر تهدید خواهرشان از سوی مصطفی، کارآگاهان به تحقیق از محل شرکت و همکاران وی پرداختند و در شرایطی که مصطفی منکر هرگونه ارتباط نزدیک خود با مریم درباره تصمیمشان برای ازدواج بود، کارآگاهان در تحقیقات از اعضای شرکت و دیگر اقدامات پلیسی اطمینان پیدا کردند مریم و مصطفی تا ۲ ماه پیش ارتباط نزدیکی با هم داشتهاند اما به تدریج رابطه آنها سرد و سرانجام قطع شده است. با این داشتههای علمی مصطفی ساعت یک بعدازظهر ۲۰ تیر ماه در شرکت دستگیر شد و این در حالی بود که مشخص شد وی پیش از این نیز یک بار ازدواج کرده و ۲ سال پیش از همسر سابقش و با وجود داشتن پسری ۱۰ ساله متارکه کرده است.
مصطفی سکوت کرده بود تا اینکه بخشی از لوازم شخصی مریم در خانه وی در شهر جدید پرند پیدا شد و مصطفی درهمان روز لب به اعتراف گشود و در اعترافاتش به کارآگاهان گفت: چند سال پیش بود که به خاطر اختلافات خانوادگی و با وجود داشتن بچه از همسرم متارکه کردم. پس از آن و در داخل شرکت با مریم آشنا و به تدریج به یکدیگر علاقهمند شدیم، این در حالی بود که در همه این مدت من کوچکترین اشارهای به ازدواج نخست خود و داشتن فرزند نکرده و موضوع را از مریم و دیگر اعضای شرکت مخفی نگه داشته بودم.
وی گفت: چندی پیش همسر سابقم تصمیم به زندگی دوباره با من گرفت من نیز به واسطه اصرار بستگان و خانوادهها و بیشتر از همه به خاطر بچهام تصمیم گرفتم باز با وی ازدواج کنم. زمانی که مریم از موضوع اطلاع پیدا کرد درگیری ما آغاز شد و مریم تهدید کرد موضوع درخواست ازدواج مرا به همسرم اطلاع خواهد داد و مانع از زندگی ما خواهد شد.
مصطفی گفت: ساعت ۳ بعدازظهر بود که مریم در حالی که بسیار عصبانی بود سوار خودرویم شد و باز تهدید کرد چون خیلی ترسیده و نگران بودم نمیدانم چطور شد که در یک لحظه کنترل خود را از دست داده و با شال نخی سیاهرنگی که داخل خودرو بود وی را خفه کرده و جسدش را در فاز ۶ شهر جدید پرند و داخل گودالی که برای لوله آب حفر شده بود، انداخته و خاک کردم.
بنابر این گزارش، جسد مریم ساعت ۵ عصر ۲۱ تیر ماه در شهر جدید پرند و از زیر خروارها خاک بیرون کشیده شد و مصطفی سر به زیر انداخت و افسوس خورد که سرنوشت خود و خانوادهاش را به باد داده است.
وطن امروز