در طول چند روز گذشته چند بار از سوی دوستان نزدیک به دو طرف دعوا دعوت به اظهار نظر شدم که البته طبیعی ست ولی معمولا درمنازعات معیشتی و تهمت زنی صاحبان نهادهای متولی، وارد نمیشوم نه به سبب تقیه، شاید بهتر باشد بگویم به دلیل حزم که البته پایهٔ آن جهل نسبت به مدعیات طرفین نزاع است و این جهل ریشه در اخلاق و رفتار خودم دارد که هوشیاریم نسبت به محاسبات و معادلات اطرافم کم است ولی افقی را میبینم که شایسته تکریم و توجه است. به تعبیر مولانا والبته دور از دوستان عزیزم:
حزم آن باشد که چون دعوت کنند
تو نگویی مست و خواهان منند
دعوت ایشان صفیر مرغدان
که کند صیاد در مکمن نهان…
تقریبا روشن است که بخشی از دستمایه منازعه کلامی اخیربین چند تن ازشاعران انقلاب، بر اساس اظهارات صریح علی رضا قزوه و پاسخ گویی خانه شاعران، معیشت جمعی از شاعران جوانتر است.
اینکه شاعران و روشنفکران در ایران از ابتدا، «نمایش قریحه ی» خود را وسیلهٔ امرار معاش کرده و بازار دکه و دکان را گرم میکنند، غم تازهای نیست. از گذشته نیز در مسیر توسعه کمی روشنفکران چپ و راست سود بردن از سرمایه مرسوم بوده و هست. این بیماری ظاهرا لاعلاج، دستگیری موسسات دولتی و غیر دولتی را کانون بحران میکند و پیداست که در این مسیر متلاطم، تکلیف فراوردههای ادبی چه میشود.
شاعران جوانی که با توقع کسب روزی حلال از قبل چاپ مجموعه و عرضه هنرکلامی خود پای تریبونها، وارد این بازی میشوند، درمی یابند که این سود، تقریبا بیزیان نیست.
اساسا اردهای برای حمایت خاص از هنر کلامی خالص در ایران وجود ندارد، و اغلب دست و دل بازیها آغشته به نیازهای خاص است، به تعبیر مولانا صیادی که تکه گوشتی به سمت طعمههایش دراز میکند، طرف نسبتی با سخاوتمندی ندارد، اگرچه ظاهر کارش به سخاوتمندان شبیه است.
نزاع کلامی شاعران انقلاب بر سرمعیشت شاعران جوان هر ازگاه بالا میگیرد واین در حالی ست که عوامل فرعی نزاع که خود جوانان هستند خارج از نزاع ایستادهاند وباسکوت، تنها قضاوت را به تاخیر میاندازند.
اما دوست دور و دیر من، قزوه که این سالها توصیههای دوستانهٔ من، هیچگاه اثر وضعی بر او نداشته، بازهم ستیزی بیحاصل را آغاز کرده و با لعاب سیاست آراسته تا پای غریبههای عالم معنا، خواسته یا ناخواسته به آن باز شود که البته نکوهیده و غم انگیز است. آقای قزوه اگر لحظهای به معیشت شاعرانی که حاضر نیستند، به تعبیر اهل سیاست، کاسب فتنه باشند، فکر میکرد در مییافت که این سخاوت بیشتررنگ صیادی دارد. نسبت سیاسی کاری به دیگران از طرف کسی که مستانه دهل جنجال سیاسی خود را چون پرچم در میدان بر سر نیزه بسته است چه ادعای غریبی ست؟ او که اکنون خیال میکند چون طاهر ذوالیمینین همزمان بر دو گروه شاعران آیینی و خانهٔ شاعران شمشیر میزند، قربانی توصیههای خاص اهل سیاست است.
اما از ساعد باقری که پس از دوستان از دست رفتهٔ مشترکمان سمت شیخی و پیری این جمع را دارد توقع دارم خویشتنداری قیصر وار و اوستا وار را وجهه همت خود کند و از این عقبه که بر سرنوشت آتی او در صحنه ادبیات معاصر ایران اثر دارد با رندی عبور کند و البته میدانم و میداند که بهای این ناآوری را تنها قزوه نباید بپردازد و شایسته بزرگان نیست که با دوستان حتی جسورچنین کنند.