*باید اعتراف کنم برای اولینبار در عمرم که در زندگیام برمیگردم به عقب، شاید مقطعی که بیشترین تأثیر را در ساختن صادق زیباکلام امروزی گذاشت، مقطعی بود که من برای دکترا رفته بودم و دوباره برگشته بودم به انگلستان؛ سال ١٣۶٣ تا ١٣۶٩، ٧٠. آن شش، هفت سالی که من برگشتم به انگلستان و دکترایم را خواندم، نقطهعطفی بود؛ نقطه عطف تاریخی مهمی بود و واقعا من را از یک حالت به حالت دیگری درآورد.
*من در یک خانواده مذهبی ملیگرا تربیت شده بودم، دانشگاه شیراز قبول شده بودم؛ پهلوی شیراز که آنموقع، خب شریف امروز بود! آنجا قبول شده بودم ولی پدرم نمیخواست من ایران درس بخوانم، برای اینکه میترسید و مطمئن بود اگر ایران درس بخوانم، وارد کارهای سیاسی میشوم. پدرم بعد از کودتای ٢٨ مرداد میگفت که به ما خیانت شد، در خودش هم بعد از ٢٨ مرداد تحول عظیمی به وجود آمد و سیاست را به کل و به اصل و به فرع گذاشت کنار. ولی خب بههرحال، رگههای سیاسی همچنان بود؛ شوهرعمه من عضو حزب توده بود و پدربزرگم، پدر و مادرم و…
*این ایراد را میگیرند که آقا تخصص شما چیست؟ شما چرا در این حوزه دخالت کردی؟ شما چرا در آن حوزه دخالت کردی؟ شما راجع به عروسی صحبت کردی، راجع به عید نوروز صحبت کردی، راجع به فوتبال صحبت کردی، راجع به تیر چراغ برق صحبت کردی! به خدا، به پیر به پیغمبر من نمیخواهم راجع به مسائل اظهارنظر کنم، ولی خب میآیند و میپرسند که آقا شما راجع به تیر چراغ برق چه فکر میکنی؟ مشکل از اینجا شروع میشود که من هر نظری که راجع به تیر چراغ برق دارم، همان را صادقانه میگویم! نظری نمیدهم که فردی که دارد با من صحبت میکند خوشش بیاید، خب نظرم بوده است دیگر، حالا بدتان میآید، بدتان بیاید.
*من یک بار گفتم کیف میکنم وقتی ایران میبازد در چیزهای بینالمللی! در کشتی میبازد، در فوتبال میبازد، من کیف میکنم! بعد گفتند این را بگوییم؟ گفتم بله، این را بگویید. هنوز که هنوز است، من را لعن و نفرین میکنند. منطقش هم این است که ما نژادپرستیم و از این پیروزیها به نفع آن احساسات نژادپرستیمان و خودبرتربینیمان سوءاستفاده و بهرهبرداری میکنیم.
*وقتی در جام جهانی فوتبال، آرژانتین فقط توانست یک گل به ما بزند، بعد از اتمام بازی، ملت ریخته بودند در خیابان، تلویزیون یک آهنگ پخش کرد، در آهنگ پوریای ولی هست، کوروش هست، داریوش هست، علیبنابیطالب هست، رستم هست، افراسیاب هست، فتح نمیدانم فلان چیز ایرانیها هست، این نژادپرستی است! من ندیدم که انگلستان در مسابقهای پیروز شود و در سرودی که پخش میکنند آهنگی که پخش میکنند، شکسپیر را بیاورند، پیروزی انگلیسیها را در جنگ داردانل بیاورند! شکست ناپلئون در واترلو را بیاورند، نیوتن را بیاورند.
*من با تکتک یاختههای بدنم لیبرال هستم؛ یعنی تکتک یاختهها، سلولها، کروموزومها، ژنهای بدن من لیبرال هستند، چون من محصول آن هفت سال دومی بود که به انگلستان رفتم و درس خواندم، آن من را لیبرال کرد! اتفاق بدی که افتاد، این بود که در آن هفت سال من متوجه شدم خیلی از تفکرات من، خیلی از تفکرات سیاسی من، راجع به انگلستان، راجع به آمریکا، راجع به نظام سلطه، راجع به جنگ ویتنام، راجع به مشروطه، راجع به رضاشاه، خیلیهاشان غلط بوده است! و هیچ مبنایی ندارد.
*در مقطع مذاکرات کردستان، بدون رودربایستی باید بگویم طرف من؛ یعنی دولت جمهوری اسلامی، شورای انقلاب، دولت موقت مرحوم مهندس بازرگان که من را فرستاده بود برای مذاکرات کردستان، یواشیواش دیگر به من اعتماد نداشتند. فکر میکردند با کُردهای معارض و دموکراتها، همکاری میکنم. تنها کسی که در مسئله کردستان از ابتدا تا انتها به من شک نداشت و الآن زیر خاک خوابیده است، مرحوم شهید چمران بود.
* آقای هاشمیرفسنجانی مانند خیلی از آقایان دیگه بزرگترین سد راه توسعه سیاسی در ایران و بعد از انقلاب بودند. یکی از بیشترین، عمدهترین و گزندهترین انتقادات منِ صادق زیباکلام به هاشمیرفسنجانی بود که در جنگ بزرگترین خدمت را به ایران کرد.
* آقای هاشمیرفسنجانی میدانید که اگر در سالهای ۵٨ و ۵٩ در نماز جمعه مرگ بر بازرگان گفتند، قدرت شما خیلی زیاد بود؛ آقای هاشمی، شما در نماز جمعه «ژ.سه» را گرفته بودی و ایستاده بودی داشتی نماز جمعه میخواندی و جمعیت گفتند: مرگ بر بازرگان! پیر خرفت ایران! شما خیلی ملایم گفتی حالا مرگ بر بازرگان نگوییم، ایشان خیلی مستحق این شعار نیستند! ولی باید خیلی محکمتر میایستادی! چون اگر هیچکس نمیدانست در آن نماز جمعه، اکبر هاشمیرفسنجانی میدانست مهندس مهدی بازرگان حافظ قرآن است، مهندس مهدی بازرگان شریف، پاک، متدین و وطنپرست است؛ آنها نمیدانستند؛ آنهایی که مرگ بر بازرگان میگفتند، نمیدانستند؛ ولی اکبر هاشمیرفسنجانی میدانست و شما سکوت کردید آقای هاشمی!
*بزرگترین انتقادی که به آقای هاشمیرفسنجانی وارد میکنم این است که بعد از ٢٢ بهمن که قدرت داشتی برای آزادی نایستادی! برای دموکراسی نایستادی! برای مطبوعات نایستادی!
*میگویند شما بریدهاید، شما منحرف هستید، شما تجدیدنظرطلب هستید، میگویند شما رفتید بالای دیوار سفارت، امروز نوکر آمریکا شدید! اتفاقا درست میگویند، چیزی را دارند درست میگویند، نوکر آمریکا نشدهاید؛ اما یک چیزی را درست میبینند؛ خیلی از اینها از مواضع سال ۶٠ خود عدول کردند و برگشتند! اولین وجه مشترک همه آنها این است که از رادیکالیسم فاصله گرفتهاند.
*معتقدم که قضاوت درباره عملکرد سهساله دولت روحانی قضاوت خیلی سختی است. من در سیاست خارجی به ایشان نمره بسیار بالایی میدهم، در اقتصاد به ایشان نمره متوسط میدهم، دلیل متوسط دادنم هم این است که در تورم ناموفق بوده، از رشد منفی آمدیم رسیدیم به رشد مثبت، ولی رکود را نتوانسته جابهجا کند؛ همچنان این یخ سفت و سخت پابرجا است. هفت میلیون بیکار را هیچ کاری نمیتوان کرد! و رونق نتوانسته به وجود بیاورد.