برنانوشت: یک بنده خدا نزد یکی از علما رفت، گفت: من یک میلیارد تومان برای ساختمان اینجا میدهم، که یک دانشگاه بسازیم. دانشگاهی که فارغالتحصیلش متخصص مهدویت باشد.
حجت الاسلام والمسلمین قرائتی در جلسات درسهایی از قرآن این هفته در تلویزیون درباره “آثار و برکات اخلاص” سخن گفته است.
این واعظ مشهور همچنین در ادامه سخنانش درباره “حیات ویژهی شهیدان در عالم برزخ” ، “هرچه اخلاص بیشتر، پاداش بیشتر” ، “آخرین سخن امام حسین(ع) با یارانش” ، “دوری از اضطراب و رسیدن به آرامش، در سایه اخلاص” ، “کفایت امور دنیا و آخرت افراد مخلص” و … سخن گفته است. آنچه در ادامه میخوانید گزیدهای از سخنان این استاد حوزه علیمه و دانشگاه است:
در کربلا سه چهار فرسخی یک منطقهای است به نام “طویریج”. من یک مدت کمی طلبه نجف بودم، یکی دو تا عاشورا من کربلا بودم. دیدم که همه میروند استقبال هیأت طویریج. گفتم: چیه؟ گفتند: این هیأت ریشه دارد. من خودم با همین دو تا چشم دیدم مجتهدینی که عمامهشان را برمیدارند، مجتهد پیرمرد، عمامهاش را برمیدارد، پابرهنه میشود، پیراهنش را هم دکمههایش را باز میکند، به سرش میزند و عقب هیأت میرود.
از آنهایی که الآن به خوبی یادم است، آیت الله شهید محراب آیت الله مدنی است. لخت میشد و سینه میزد. گفتم: مگر این چه هیأتی است که آیت الله ها لخت میشوند سینه میزنند. گفتند: اینها مخلص هستند. گفتیم: مثلاً از کجا اخلاصش را فهمیدید؟ دنگ و فنگ ندارد. هیچ شرطی نمیکند.
یک خاطره من از یک زن مخلصه سراغ دارم. یا نگفتم بشنوید خیلی مهم است یا اگر هم گفتم دو بار بشنوید. پیرزنی است وقتی میخواهد بخوابد دو رکعت نماز میخواند و میخوابد. به او گفتند: این دو رکعت نماز چه نمازی است؟ نماز شب یازده رکعت است. پنج تا دو رکعتی، یک یک رکعتی. این دو رکعت چیست که میخوانی و میخوابی؟ گفت: نمیدانم، فقط میدانم امروز روز خدا بوده یک عده مردند. گفتند: خوب بمیرند. گفت: آخر شب اول قبر سخت است. گفتیم: خوب سخت باشد.
گفت: من نمیدانم چه کسی کجا مرده، دو رکعت نماز میخوانم میگویم: خدایا، هرکه امروز مرده، امشب، شب اول قبرش است، شب اول قبر سخت است. خدایا رحمش کن. ببینید این اضافه کار است؟ نه. میشناسد طرف را؟ نه، فامیلش است؟ نه. مأموریت دارد؟ نه. نذر کرده؟ نه. همسایهاش است؟ نه. شرق است یا غرب؟ نمیدانم. پیر بوده یا جوان؟ نمیدانم. همشهری بوده، هم لهجهای بوده، این را میگویند مخلص. فقط دلش میسوزد برای شب اول قبری کسی که مرده است. اصلاً کار به لهجه ندارد. ترک است، فارس است، عرب است، عجم است، محله پایین است، محله بالا است، به نام او است، به نام او است، اصلاً کار به هیچ کدام از اینها ندارد.
از توفیقاتی که خدا به ما داد بنیاد مهدویت را درست کردیم. با کمک عزیزان دیگر. در همه استانها داریم شعبه میزنیم، در شیراز یک بنده خدا نزد یکی از علما رفت گفت: من یک میلیارد تومان برای ساختمان اینجا میدهم، که یک دانشگاه بسازیم. دانشگاهی که فارغالتحصیلش متخصص مهدویت باشد.
الآن چی شناسی، چی شناسی، چی شناسی، هر چیزی شناسی دانشگاه دارد، امام شناسی دانشگاه ندارد. آن هم مهدویت! یک میلیارد داد و به آن روحانی گفت: راضی نیستم احدی بفهمد. آدم هم هست که یک چیزی که میدهد اگر اسمش را ننویسی قهر میکند. میگوید: چرا اسم مرا ننوشتی؟ اخلاص هنوز هم هست. تک و تایی آدم هم داریم که مخلص هستند.
دوری از اضطراب و رسیدن به آرامش، در سایه اخلاص
یکی از برکات اخلاص این است که آدم تمرکز دارد. استرس و اضطراب ندارد. ببین به یک خانم بگویند: یک مهمان داریم، این هم سوپ میخورد. میگوید: قدمش روی چشم! اما اگر گفتند: ۳۲ تا مهمان داریم. ۳۲ رقم غذا میخواهند. این اصلاً گیج میشود چه کند. اصلاً نمی شود. خدا هم یکی است. «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» (اخلاص/۱) یعنی خدا یکتا است. هم زود راضی میشود. «یا سریع الرضا». یکی است زود راضی میشود، میگوید: خدا را زود میشود راضی کرد، آدم مخلص! آنهایی که اخلاص ندارند، هم میخواهند او را راضی کنند، هم او را راضی کنند، میخواهند افراد مختلف را راضی کنند، همه هم یکجا راضی نمیشوند. و لذا استرس دارند.
حدیث داریم اگر تو مخلص باشی از دیگران بی نیاز هستی. «اعمل لوجه الواحد» همان «قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُم» (انعام/۹۱) «اعمل لوجه الواحد» تو برای یک نفر کار بکن. «یکفیک الوجوه کلها» بگو: خدایا من چون این کار را تو قبول داری، من برای رضای تو این کار را میکنم. منتهی یک مشت مخالف دارم. خودت مخالفان را درست کن. این خیلی مهم است.
عزیز همه ما سید حسن نصر الله به ایران آمد و خدمت امام رفت. گفت: آقا ما چند تا شیعه بیشتر نیستیم. بمباران میکنند ما را. امام یک لحظه فکر کرد فرمود: مقاومت کنید. شعار مقاومت شد شعار سید حسن نصر الله! وقتی رفت یک عده جوانهای جمعی از جوانهای لبنان را جمع کرد. حزب مقاومت را درست کرد میدانید به آن چه میگفتند؟ امروز از یکی از علما شنیدم. به آن میگفتند: حزب دیوانهها! شما در مقابل قدرت آمریکا و اسرائیل، پنجاه تا بچه میخواهید چه کنید؟ صد تا بچه، هزار تا، ده هزار تا، صد هزار تا بچه میخواهید در مقابل قدرت آمریکا چه کنید؟ اصلاً میگفتند: دیوانه! اما الآن تا میگویی: شیعه، آرم شیعه مقاومت است.
بخواهند یا نخواهند سید حسن نصر الله از امام اینها را الهام گرفت. امام هم از امام حسین الهام گرفت. گفت: زیر سم اسب میروم، زیر بار زور نمیروم. سر من روی نی میرود، اما این سر جلوی ناکس خم نمیشود.